چهارشنبه 07 جولای 10 | 14:08

خواص و فتنه

فتنه به مفهوم كامل زماني اتفاق مي‌افتد كه دودستگي و اختلاف نظر در ميان معتمدين بروز كند. تمام كساني كه دودستگي ميان خواص را تشديد مي كنند، در روشن نگه‌داشتن آتش فتنه در زير خاكستر دخيلند.


ابراهيم سوزنچي – چندی پیش نوشته ای تحت عنوان “وقتی همه خوابیم” منتشر شد که به تحلیل فتنه از منظر معرفت‌شناختي- جامعه‌شناختي پرداخته بود.

اكنون در نوشتار ديگري به نوعي در تكميل مطالب گذشته تلاش شده تا پيچيدگي‌هاي فتنه مورد بحث و بررسي قرار گرفته و از اين منظر نقش حياتي خواص در زمان فتنه روشن‌تر شود. براي اين‌منظور، در ابتدا شاخصه‌هاي عمومي فتنه كه در نوشته قبلي شرح آن رفت به‌صورت زير خلاصه‌‌وار ذكر مي‌شود و سپس به نقش خواص در زمان فتنه پرداخته می شود:

– مردم در زندگي روزمره خود معرفت را از كانال معتمدين و متخصصين كسب مي‌كنند؛ نظير رجوع به دكتر و چاره‌جويي از وي براي علاج بيماري و نظاير آن.

– در كنار اين چاره‌جويي‌ها، آنها عموما واجد باورهاي مشتركي هستند كه توان فهم و تفسير پديدارها و در نتيجه عكس‌العمل در برابر آنها را بدان‌ها عطا مي‌كند؛ مثلا بدي دروغ و لزوم طرد دروغگو و پرهيز از پذيرفتن سخنان وي.

– در درك پديدارها، اطلاعات در كنار باورها قرار مي‌گيرند و نتيجه‌گيري را براي انسان‌ها امكان‌پذير مي‌سازند.

– برخي اوقات ميان باورهاي كليدي مردم و نظرات معتمدان تفاوت وجود دارد كه تصميم‌گيري را سخت مي‌سازد؛ مثلا زماني كه دكتري به مريض تجويز مي‌كند زهر بنوشد، باور مريض به كشندگي زهر با اعتماد وي به‌نظر دكتر در تعارض و بعضا در تضاد قرار مي‌گيرد.

– در حوزه‌هاي اجتماعي مسئله پيچيده‌تر است. اين اتفاق مخصوصا زماني رخ مي‌دهد كه اطلاعات به‌صورت كاناليزه و تحت عنوان واقعيت به خورد مردم داده شود. كاناليزه‌كردن اطلاعات به نوعي كه مانند روز براي مردم روشن باشد در كنار باور آنها قرار گرفته و پيچيدگي مسئله را براي مردم به حداقل مي‌رساند؛ از اين روي آنان به‌سرعت به نتيجه‌گيري مي‌رسند و اگر اين نتيجه‌گيري بر خلاف نظر معتمدان باشد، اساس اعتماد در جامعه زير سؤال مي‌رود.

– با اين تفاصيل، فتنه زماني مي‌تواند بروز كند كه ميان نظرات معتمدان مردم و درك بلاواسطه آنان از پديدارها تضاد وجود داشته باشد. به عبارت ديگر فتنه بروز يك شكاف ميان معيارهاي معرفتي از يك طرف و معيارهاي جامعه‌شناختي از طرف ديگر است.

– از اين روي، 3عنصر اصلي در فتنه نقش بازي مي‌كنند: باورهاي جامعه، اطلاعات و معتمدين. اطلاعات كاناليزه‌شده در كنار باور مردم به آنها نتيجه‌اي القا مي‌كند كه اين نتيجه در تضاد با نظر معتمدين است.

– برهم خوردن اعتماد در يك جامعه، مخصوصا ميان مردم و حاكمان، زمينه اصلي بروز اختلاف و درگيري است. مردمي كه احساس مي‌كنند بازيچه دست بازي‌هاي سياسي شده‌اند و حق خود را طلب مي‌كنند.

طبيعي است كه پيش‌فرض اساسي اين نوشته پذيرفتن وجود حق و باطل است. در جوامعي كه طرف حقي وجود نداشته باشد و هردوطرف معجوني از حق و باطل باشند ديگر نمي‌توان به اين شكل سخن از فتنه راند؛ طرف باطل نيز همان دشمني است كه در پي ضربه‌زدن به طرف حق است و با توجه به سخنان بنيانگذار انقلاب اسلامي، نظام اسلامي و تلاش براي حفظ وجود آن كوشش در راه حق در برابر باطل و استكبار جهاني است.

در اين ميان، هنگامي كه فتنه تعارض ميان جمع‌بندي‌هاي مردم ناشي از كنار هم قرار گرفتن باورهاي فردي آنان و اطلاعات كاناليزه‌شده از يك طرف و نظرات معتمدان از طرف ديگر تعريف شده است، نوشتار فوق تلاش دارد به نقش و اهميت يك عامل جامعه‌شناختي ديگر اشاره كند كه نقشي دوگانه مي‌تواند بازي كند؛ يعني هم مي‌تواند به‌سرعت آتش فتنه را خاموش سازد و هم مي‌تواند به‌سرعت آن را شعله‌ور سازد. اين معيار جامعه‌شناسانه همانا نقش خواص در جامعه است.

براي پرداختن به اين مقال، صورت مسئله ساده‌شده فوق نيازمند موشكافي بيشتر است. به عبارت ديگر اين تعريف از فتنه نوعي شكل ساده‌شده مسئله است به نوعي كه معتمدان مردم را به‌صورت يكدست تصوير كرده كه در برابر مردمي كه آنها نيز يكدست و واجد باوري خلاف نظر معتمدان هستند قرار گرفته‌اند. اما در عالم واقع، نه معتمدان مردم و نه خود آنها يكدست هستند. در طرف مردم، دسترسي آنها به كانال‌هاي اطلاعاتي آنها را ابتدا به 2گروه مختلف تقسيم مي‌كند. چنانكه ذكر شد، كاناليزه‌كردن اطلاعات از شگردهاي دشمن به‌منظور رساندن آنان به نتيجه‌گيري سريع برخلاف نظر معتمدان جامعه است.

در جوامع مدرن كه كانال‌هاي پيچيده اطلاعاتي وجود دارد، شرايط، متفاوت از گذشته است كه مثلا معاويه پيراهن خوني عثمان را در كوي و برزن مي‌چرخاند و قاتل وي را خواستار مي‌شد؛ مخصوصا در شرايط بعد از انتخابات، زماني كه اين اطلاعات كاناليزه‌شده به‌وسيله رسانه‌هاي بيگانه منتقل مي‌شد، اينترنت و ماهواره نقش اساسي در رساندن اين اطلاعات به مردم داشتند چراكه دشمن به رسانه‌هاي داخلي دسترسي نداشت.

از اين روي مردم را مي‌توان اصولا به 2گروه تقسيم كرد؛ گروهي كه به اخبار و اطلاعات كاناليزه‌شده، دسترسي دارند و گروهي كه فاقد اين ويژگي هستند. طبيعي است كه براي گروه اول با توجه به دسترسي اطلاعاتي، جمع‌بندي‌هايي حاصل مي‌شود كه پذيرش سخن معتمديني را كه خلاف اين نتيجه‌گيري را اظهار مي‌كنند تقريبا غيرممكن مي‌سازد. به اين ترتيب، صرف اطلاعات، مردم را مي‌تواند به 2گروه تقسيم سازد.

به عبارت ديگر، در اين زمان يك گروه هدف وجود دارد كه اين گروه از طريق اطلاعات خاصي برداشت‌هاي ناصحيحي داشته‌اند و مرجع اعتماد آنها مختل شده است؛ لذا راه‌هاي متفاوتي براي مقابله با اين وضعيت مي‌توان پيشنهاد كرد از جمله محدودكردن كانال‌‌هاي اطلاعاتي كه اذهان را به سمت و سوي خاص سوق مي‌دهند براي جلوگيري از گسترش دامنه فتنه. در وهله بعد مي‌توان انتقال اطلاعات ديگر را مدنظر قرار داد و همچنين ديالوگ با گروه‌هاي هدف به‌منظور روشن ساختن اين مسئله كه صرف يك يا دو باور خاص نبايد مرجع تصميم‌گيري آنان باشد. در اين ميان يكي از نقش‌هاي اصلي معتمدين مردم روشن ساختن ابعاد و پيچيدگي‌هاي مسئله مي‌تواند باشد.

به هر روي، در حالت فوق فتنه كماكان خفيف است. آتش فتنه زماني عمق مي‌گيرد كه بين معتمدان مردم نيز دودستگي و اختلاف رخ دهد. به يك معنا، فتنه به مفهوم كامل در اين زمان اتفاق مي‌افتد؛ يعني زماني كه دودستگي و اختلاف نظر در ميان معتمدين نيز بروز كند. در اين زمان، مسئله اصلي براي مردم اين خواهد بود كه «كدام دسته برحقند؟» و اين نكته باعث مي‌شود كه شك و دودلي حتي در ميان مردمي كه به كانال‌هاي اطلاعاتي نيز دسترسي ندارند ايجاد شود.

از اين روي نقش خواص و معتمدين در زمان فتنه بسيار پررنگ‌تر از سايرين خواهد بود، چرا كه جهت‌گيري و مواضع آنان مي‌تواند گروهي را به گمراهي يا سعادت بكشاند. نگاهي به ابعاد فتنه اخير نشان مي‌دهد جداي از مسئله كاناليزه كردن اطلاعات كه در آن قشر خاصي به كانال‌هاي اطلاعاتي دسترسي داشتند، اصلي‌ترين عاملي كه به آتش فتنه دامن مي‌زد دودستگي و عدم‌يكپارچگي ميان خواص بود. از اين روي، فتنه اخير صرف تعارض ميان باورهاي مردم و نظرات معتمدان نبود بلكه دودستگي جامعه در پرتو دودستگي خواص بود كه عمق فتنه را افزايش مي‌داد و در طرف ديگر آتش دشمن كه با كاناليزه‌كردن اطلاعات، بخشي از مردم را عليه بخش ديگر تحريك مي‌كرد و صدالبته تلاش در بدبین ساختن مردم به ساختارهای حاکمیت از طریق آنچه آن را ارائه اخبار و اطلاعات می نامید، داشت.

از اين روي نقش خواص در فروكاهي آتش فتنه حياتي است. اگر خواص يكدست مي‌بودند، به مانند بسياري از اتفاقات گذشته، به‌سادگي مشكلات حل مي‌شد اما زماني كه خواص، خود به دو يا چنددسته تقسيم شده و از امر ولي فقيه پيروي نكردند، امر بر مردم نيز مشتبه شده بود. هرچند با گذر زمان و كم‌شدن غبار فتنه مردم خود سره را از ناسره تشخيص داده و با حضور خود در خيابان‌ها آتش فتنه را خاموش ساختند، اما در ماه‌هاي اوليه آتش فتنه چنان داغ بود كه هر آهني را درون خود مي‌گداخت. چنين وضعيتي شباهت بسياري به فتنه زمان حضرت علي(ع) در جنگ با اصحاب جمل دارد؛ زماني كه يكي از ياران سردرگريبان گرفته و با خود زمزمه مي‌كرد كه از بين «علي»(ع) و «طلحه و زبير» كه هر دو سوابق درخشاني دارند كدام را بايد انتخاب كند. اين سردرگمي حاصل دودستگي ميان خواص است كه فتنه را عميق مي‌سازد.

در شرايط فتنه، نقش خواص حفظ يكپارچگي و اتحاد در برابر دشمن و تبيين براي خودي‌هاست نه دودستگي و القاي اختلاف؛ در حالت اول خواص به خاموش كردن فتنه كمك مي‌كنند و در حالت دوم به عميق‌ترشدن آتش فتنه. از اين روي، فتنه زمانی عمیق می شود که بین خواص اختلاف و تفرقه ایجاد شود.

بيانات مقام معظم رهبري در مردادماه1388 و در اوج فتنه آن زمان در اين زمينه روشنگر است: «يكي از كارهاي مهم نخبگان و خواص، تبيين است؛ حقايق را بدون تعصب روشن كنند؛ بدون حاكميت تعلقات جناحي و گروهي و بر دل آن گوينده… در جنگ صفين يكي از كارهاي مهم جناب عمار ياسر تبيين حقيقت بود؛ چون آن جناح مقابل كه جناح معاويه بود، تبليغات گوناگوني داشتند… تخريب ذهن هم آسان‌تر از تعمير ذهن است. وقتي به شما چيزي بگويند، سوءظني يك جا پيدا كنيد، واردشدن سوء‌ظن به ذهن آسان است، پاك كردنش از ذهن سخت است. لذا آنها شبهه‌افكني مي‌كردند، سوء ظن را وارد مي‌كردند؛ كار آساني بود.

اين كسي كه از اين طرف، خودش را موظف دانسته بود كه در مقابل اين جنگ رواني بايستد و مقاومت كند، جناب عمار ياسر بود كه در قضاياي جنگ صفين دارد كه با اسب از اين طرف جبهه، به آن طرف جبهه و صفوف خودي مي‌رفت و همينطور اين گروه‌هايي را كه – به تعبيرِ امروز، گردان‌ها يا تيپ‌هاي جدا جداي از هم – بودند، به هر كدام مي‌رسيد، در مقابل آنها مي‌ايستاد و مبالغي براي آنها صحبت مي‌كرد؛ حقايقي را براي آنها روشن مي‌كرد و تأثير مي‌گذاشت. يك جا مي‌ديد اختلاف پيدا شده، يك عده‌اي دچار ترديد شده‌اند، بگومگو توي آنها هست، خودش را به‌سرعت آنجا مي‌رساند و برايشان حرف مي‌زد، صحبت مي‌كرد، تبيين مي‌كرد؛ اين گره‌ها را باز مي‌كرد.»

تتمه:
در شرايط حاضر و در حالي‌كه دشمن تقريبا از كاناليزه‌كردن اطلاعات مردم نااميد شده است، بايد توجه كرد تمام كساني كه مسئله دودستگي ميان خواص را پررنگ مي‌سازند، در روشن نگه‌داشتن آتش فتنه در زير خاكستر دخيلند، چه به‌صورت آگاهانه و چه به‌صورت ناآگاهانه و از اين روي اميد دشمن را زنده نگه مي‌دارند. اين همان نكته‌اي است كه مقام معظم رهبري حدود 6ماه پيش در ديدار بسيجيان كشور تأكيد كردند: “من مي‌بينم در بعضي از اظهارات، در بعضي از حرف‌ها، فضا آنچنان مغشوش مي‌شود كه افراد سردرگم مي‌شوند؛ مردم نسبت به همديگر، نسبت به نخبگانشان، نسبت به مسئولانشان بدبين مي‌شوند؛ اين درست نيست. “

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.