رحیم مخدومی ، درباره شخصیت محروم ابوالفضل سپهر گفت: من زمانی که اشعار سپهر را میخواندم بسیار شیفته ادبیات ایشان شده بودم.این نویسنده دفاع مقدس ادامه داد: با توجه به اینکه ادبیات شعرهای ابوالفضل سپهر عامیانه بود، اما این اشعار بسیار پرمغز و دلنشین بودند و کاملاً مشخص بود که این اشعار از اعماق دل وی برخواسته است.
وی در ادامه گفت: زمانی که چندبار شعرخوانی تصویری ایشان را نگاه کردم راجع به عمق سوزی که پیرامون اشعارشان در دل داشتند مطمئن شدم و ایمان پیدا کردم که شناختم نسبت به وی اشتباه نبوده است.
مخدومی در خصوص خاطرهای از مرحوم سپهر گفت: خاطرم هست جهادسازندگی سفری به مناطق عملیات جنگی برای خانواده شهدا تدارک دیده بود و توفیق من این بود که در این سفر توانستم با ابوالفضل سپهر همراه و هم کوپه باشم.
این نویسنده دفاع مقدس ادامه داد: ارتباط چند روزه من با ابوالفضل سپهر منجر به شناخت جدید و کاملتری از وی شد.
وی اضافه کرد: ویژگی منحصر به فردی که ایشان داشت و برای من در سفر روشن شد، این بود که بدون اینکه سنش به دفاع مقدس بخورد و فضا را به خوبی درک کرده باشد، نگاهش به شهید و شهادت طوری بود که انگار این نگاه به او هدیه شده است.
مخدومی تاکید کرد: هر کس سپهر را میدید، فکر میکرد سن و سالش بیشتر از ظاهر اوست، سپهر فضای دفاع مقدس را با خون و گوشت حس کرده بود و تنی پر از درد داشت.
این نویسنده دفاع مقدس در خصوص فهم عمیقی که ابوالفضل سپهر با وجود کم سن و سال بودنش از جنگ پیدا کرده بود، گفت: برای من عجیب بود که چطور آدمی که فضای جنگ را درک نکرده راجع به شهید و شهادت و جانباز اینطور حرف میزند.
وی در خصوص ویژگی دیگری از سپهر تصریح کرد: ابوالفضل سپهر لحن غیرتی خاصی داشت و برخی مواقع آثار هنرمند با شخصیت اصلی خودش فرق میکند، اما آثار ابوالفضل سپهر نشانگر شخصیت واقعی او بود.
مخدومی یادآور شد: ابوالفضل سپهر هم دلش و هم جسمش دردمند بود، نمیدانم شاید دردمندی دلش بود که جسم و جانش را هم از کار انداخته بود.
نویسنده کتاب «من مادر مصطفی» در خصوص آسمانی بودن دل ابوالفضل سپهر تاکید کرد: متاسفانه آثار کمی از ابوالفضل سپهر به جا مانده است و همین آثارش هم گنجینه خوبی است که باید از آن استفاده شود.
وی در خصوص خاطراتش از سپهر در سفر جنوب گفت: خاطرم هست وی با همسرشان به این سفر آمده بودند و من هم با خانوادهام به سفر جنوب رفته بودیم و در آن زمان همسر ایشان به منزل اقوامشان رفتند و من آنجا متوجه شدم که همسر ابوالفضل سپهر از اهالی مردم جنوب است.
مخدومی در خصوص مهمترین تصویری که از سفر جنوب در ذهنش باقی مانده است، خاطرنشان کرد: به شلمچه که رسیدیم ابوالفضل سپهر یک دفعه پابرهنه شد و کفشهایش را درآورد انگار که نمیتوانست جمع را تحمل کند؛ چرا که از جمع کنده شد و به دنبال خلوت رفت.
این نویسنده دفاع مقدس در خصوص ارادت خاصی که سپهر به شهدای گمنام داشت، گفت: ارادت سپهر به شهدای گمنام نشان دهنده مضمونی از حرفهای امام خمینی (ره) است که مظلومترین شهدا، شهدای گمنام هستند.
وی در خصوص روحیه ظلم ستیزی ابوالفضل سپهر و علاقه وی به مظلومیت شهدای گمنام گفت: انگار سپهر هم به مظلومترین قشر شهدا ارادت داشت که همانا شهدای گمنام بودند.
مخدومی در ادامه به بیان خاطرهای از ابوالفضل سپهر پرداخت و گفت: خاطرم هست یکبار در سفر جنوب به من گفت که دوستدارم مستندی بسازم.
این نویسنده دفاع مقدس در خصوص محتوای مستندی که سپهر قصد ساختنش را داشت، گفت: سپهر به من گفت دوستدارم در یک خیابان دو وزنه سنگین قرار دهم و به عابران بگویم که این دو وزنه را تا انتهای خیابان حمل کنند و بعد از حمل کردن دو وزنه سنگین از آنها بپرسم که از خستگی چه حالی به آنها دست داده است.
وی تاکید کرد: از ابوالفضل سپهر پرسیدم هدفت از ساخت این مستند چیست؟ سپهر گفت: میخواهم بعد از سختی بلندکردن وزنه به آنها بگویم ببینید چطور رزمندههای ما در شلمچه زیر آفتاب سوزان و زیر گلوله باران دشمن این همه تجهیزات سنگین را با لب تشنه حمل میکردند.
مخدومی در پایان خاطرنشان کرد: هدف سپهر از دغدغه ذهنیاش این بود که به مردم بگوید حتی بلندکردن وزنهای با آرامش و بدون ترس طاقت فرسا است، چه برسد این کار را مجبور باشیم توام با عدم امنیت و زیرگلوله باران انجام دهیم.
Sorry. No data so far.