«خشونت پلیس علیه مخالفان در تلاویو باید زنگ خطر را برای حاکمان اسراییل به صدا درآورد.» روزنامه هاآرتص با برگزیدن این تیتر، روز گذشته به بررسی تظاهرات دو روز اخیر در تلاویو پرداخت و خشونت پلیس نسبت به ساکنان اشغالگر را به چالش کشید. این روزنامه افزود «اگر اعتراضات اجتماعی تابستان گذشته به یک جرقه نیاز داشت تا دوباره به خیابانها بریزند، دستگیری ۱۲ تن از تظاهرکنندگان این بهانه را ایجاد کرد.»
تابستان گذشته تلاش شد مسایل اجتماعی و اقتصادی را بهانه تظاهرات چند صد هزار نفره در پایتخت کشور اشغالگر به شمار آورند اما میتوان تظاهرات گذشته را زمینه اعتراضات سیاسی و حاکمیتی در درون اسراییل و از هم گسیختگی ساکنان و حاکمان آن دانست. اعتراضات تابستان گذشته همزمان بود با اوج انقلابهای اسلامی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا . انقلابهایی که حامیان رژیم صهیونیستی را در منطقه سرنگون کرد و الگویی شد تا ساکنان رژیم نیز به خیابانهای پایتخت بریزند.
در آن زمان برای کنترل تظاهرات برخی حاکمان نیز به خیابانها آمده تا کنترل آن را در راستای منافع حاکمیت و عدم انحراف آن علیه حکومت به دست گیرند. موفاز معاون نخستوزیر، وزیر راه و ترابری سابق، رئیس سابق ستاد کل فرماندهی و عملیات ارتش اسراییلو وزیر سابق دفاع با شرکت در تظاهرات تلاش نمود تا رهبری تظاهرات اجتماعی را به عهده گیرد.
اما تغییر ماهیتی تظاهرات در تلاویو در کمتر از نه ماه زنگ خطری است که حاکمیت اسراییل را به چالش خواهد کشید. این بار شعار تظاهر کنندگان رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته است. این روزنامه با تشریح و توصیف خشونت پلیس، می افزاید «جمعیت مکررا تنها یک کلمه را فریاد می زند: دموکراسی» دموکراسی نه یک شعار اجتماعی که یک شعار کاملا سیاسی است. اسراییل به سمت از هم گسیختگی سیاسی میرود نه صرفا اجتماعی.
به سادگی میتوان دریافت که اسراییل از زمان اشغال فلسطین در ضعیف ترین حالت حاکمیتی خود است و این ضعف به طور فزاینده ای رو به گسترش در تمامی زمینه های اجتماعی، نظامی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است.
شکست نظامی ارتش اسطوره ای اسراییل از دو گروه کوچک مردمی در جنگهای تموز و ۲۲ روزه، ارتش اسراییل را ضعیف و ماشین جنگی آنرا به طور کامل فرسوده نموده است. فرار سربازان و خودکشی آنان از پیامدهای ارتش سست اسراییل است. اسراییل برای احیای ارتش خود نیازمند یک حرکت جنگی موفق است که باید حمله چند روز پیش به غزه را در این راستا مورد بررسی قرار داد. اما جنگ منطقه ای وسیع و حمله به یک کشور دیگر میتواند آغاز حرکت به سمت نابودی اسراییل باشد. حزب الله قدرتمند در شمال، حماس در جنوب، سرنگونی مبارک در مصر و قدرت گرفتن اسلامگرایان با پشتوانه عظیم مردمی، انسجام ارتش سوریه و اتحاد مردمی آن علیه دشمنان خارجی و مزدوران داخلی همگی عواملی هستند که مانع احیای ارتش از هم گسیخته رژیم اشغالگر میشود.
ضعف دستگاه دیپلماسی اسراییل و منزوی شدن آن در عرضه بین المللی نیز باید به ضعفهای رو به افزایش اسراییل افزود. تزیپی لیونی وزیر سابق امور خارجه اسراییل اعتراف کرد: کل جهان به دنبال ما است تا ما را متوقف کند. لیونی گفت اسراییل درباره مساله ایران و روند صلح فلسطین منزوی شده است. در جایی دیگر «گبریل شالیف» سفیر رژیم صهیونیستی در سازمان ملل متحد نیز به انزوای اسراییل اعتراف کرده و گفت اعتقاد دارد که اسرائیل اکنون کاملاً منزوی شده و تنهاترین کشور دنیا است و در حال دفاع از خود در برابر تهاجم جدیدی است.
قدرت گرفتن ایران و همپیمانان منطقه ای آن ماهیت وجودی اسراییل را به چالش کشیده و تاریخ مصرف اسراییل را به پایان رسانده است. اسراییل دیگر نمیتواند ژاندارم منطقه ای غرب برای کنترل کشورهای اسلامی و عربی منطقه باشد و تنها زالویی شده است برای استفاده از مالیات شهروندان غربی.
اگه بشه یه تحلیلی هم از جریانات سیاسی داخل این رژیم که چه جهت گیری هایی دارند هم بگذارید، ممنون میشیم