سید مهدی شجاعی، نویسنده و رمان نویس کشورمان، در پی موفقیت ادبی رمان قیدار، نوشته رضا امیرخانی،این موفقیت را در پی پیامی به وی تبریک گفته است. متن پیام سید مهدی شجاعی در ادامه آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
دوست و برادر عزیزم جناب آقای رضا امیرخانی
سلام و درود بر شما!
وظیفه خود میدانم که به احترام رمان قیدار، تمام قد از جا برخیزم و به شما به خاطر خلق این رمان خواندنی و شکوهمند تبریک بگویم.
اغراق نیست اگر بگویم که جای این رمان، در ادبیات داستانی امروز خالی بوده است و قیدار با اقتدار و افتخار اینجای خالی را پر کرده است.
رمانی که در خشکسالی و برهوت ادب و جوانمردی و مروت، خبر از چشمه سار زلال عیّاری و فتوّت بیاورد و با محمل پرداختن به صنف و طیفی ناشناخته و نپرداخته، به احیای ارزشهای مشرف به انقراض بپردازد.
رمان قیدار احیاگر فرهنگ و آدابی است که در ذات مردم ما به دلیل ریشههای اسلامی و ایرانی وجود داشته و تهاجمات بیرونی و تسامحات درونی، بر آن غبار غفلت و نسیان نشانده.
رمان قیدار، اثری ماندگار در ساحت ادبیات معنوی، دینی، اسلامی و به تعبیر دقیقتر، شیعی و عاشورایی است. چرا که مشی و منش فتوت و جوانمردی را در نسبت با مبداً و منشاً آنکه خلق و خوی مصطفوی و شیوه و مرام مرتضوی و تشیع عاشورایی و کربلایی است، تعریف و تصویر میکند.خلق رمان قیدار، خدمت به زبان و ادب پارسی است، چه از لحاظ مکتوب و ماندگار کردن بخشی از ادبیات شفاهی و چه از حیث ابداع عبارات و افزودن ترکیبات تازه به گنجینه مکتوب فرهنگ و ادب این سرزمین.
رمان قیدار از حیث زبان، اثری محکم و استوار است. آن دست و پنجهای که نویسنده در آثار پیشین با اسب سرکش زبان، نرم کرده، در قیدار از آن مرکبی رام و راهوار ساخته، آنچنان که در مسیرهای سنگلاخ و گردنههای هولناک، با همان آرامش و طمانینه راه میسپرد که در بستر نرم و هموار.
رمان قیدار به لحاظ شخصیتپردازی کاری تحسین برانگیز و در خور توجه است. در ساخت و پرداخت شخصیت، رمان قیدار را میتوان به تابلویی تشبیه کرد که شخصیت قیدار همانند ماه در نقطه طلایی آن نشسته و شخصیتهای دیگر، هر کدام به میزان دوری و نزدیکی و نیز تعریف و ارتباط و جایگاهشان نسبت به آن، در سایه روشن قرار گرفتهاند و طیفی از روشنترین خاکستری تا تیرهترین آن راتشکیل دادهاند. و طرفه اینکه این ماه نیز خود، نور مطلق نیست، منیر نیست، مستنیر است، کرهای است که نورش را از خورشید «سیدگلپا» میگیرد و در چرخش و نسبت و قرارگاهش با خورشید «سید گلپا» به سمت روشنی یا تیرگی میل میکند و نورش کاهش و افزایش مییابد.
و البته و هنوز من این تعبیر را مسامحه آمیز میشمرم و بر این باورم که تقسیم شخصیتها به سفید و سیاه و خاکستری در رمان به دورانی بر میگردد که در هنر سینما هم فیلمها همه سیاه و سفید بودند و تصاویر در اوج تنوع، به خاکستری میرسیدند. امروز که هنر سینما به این تنوع رنگ دست یافته است، رمان نباید محصور این دو رنگ بماند و نویسنده نباید از شکستن قواعد ماضی و قابهای کهنه بهراسد.
در باب رمان قیدار هنوز حرفهای بسیار مانده است که در مجال این مقال نمیگنجد. پس مابقی حرفها را تا فرصتی دیگر فرو میگذارم و این یادداشت را با یک توصیه تذکار به پایان میبرم.
جناب امیرخانی عزیز! از آنجا که شما به مختصات و مناسبات این روزگار واقفید و قواعد بازی را به خوبی میشناسید، قطعا منتظر تقدیر و تحسین و اعطای جایزه از سوی مجامع رسمی و جشنوارههای موجود نیستید. توصیه من این است که برای پذیرش و تحمل تیرهای تهاجم و تخریب، آماده و مهیا باشید. شما با خلق رمان قیدار، عمارتی عظیم و شکوهمند، استوار بنا کردهاید. این عمارت، به همان میزان که در دل عابران فرهیخته و سلامت، ایجاد وجد و سرور و شعف خواهد کرد، بغض و عداوت رهگذران نادان و ناتوان را برخواهد انگیخت و وجود ورشکسته گان به تقصیر در حوزه ادب و هنر را از حقد و حسد و کینه سرشار خواهد کرد. تهاجمها و تخریبها و تکفیرهای پس از خلق رمان «من او» را از یاد نبردهاید و نبردهایم. آنچه اکنون شما باید باور کنید این است که هم رمان قیدار به مراتب از رمان «من او» فاخرتر و قویتر وتاثیرگذارتر است – و طبعا مستعد تهاجمات جدیتر و گستردهتر – و هم آن مهاجمان، امروز از آن زمان قدرتمند و با نفوذترند و به ابزار و ادوات و امکانات رسمی و غیر رسمی مجهزتر.
خلاصه اینکه مبادا این تحرکات سازمان دهی شده که پیش از این بوده و از این پس هم خواهد بود شما را دچار خستگی و آزردگی سازد.
خداوند بر توفیق و قوت قلم شما که همچون گذشته با اتکاء و اتکال به خداوند در مسیر حضرتش پیش خواهد رفت بیفزاید
Sorry. No data so far.