تریبون مستضعفین- «کارلوس فوئنتوس» نویسنده و منتقد ادبی شهیر اسپانیولیزبان که به علت رویکرد عدالتخواه و مردمیاش به «منتقد سختگیر امپریالیسم» مشهور شده است، چندی پیش درگذشت.
متنی که در ادامه میآید معرفی چند اثر مشهور فوئنتوس است که در شماره ۱۲ ماهنامه تجربه منتشر شده است.
مرگ آرتمیو کروز
«مرگ آرتمیو کروز» از کارهایی اولیه کارلوس فوئنتس بود. با این حال از مهمترین رمانهای او به شمار میرفت و در اروپا از بین آثارش بیش از هر اثر دیگری از این رمان استقبال میشد. در ایران اولین بار سال 1364به فارسی ترجمه شد. در آن سال هم ترجمهی مهدی سحابی از این رمان درآمد و هم ترجمه مهشید ضرغام. ترجمه سحابی چندین بار دیگر هم تجدید چاپ شد. فوئنتس در «مرگ آرتمیو کروز» سعی کرد در مکزیک بعد از انقلاب کندوکاو کند و تأثیرات انقلاب را بررسی کند. او در این رمان نشان میدهد وعدههایی که انقلابیون داده بودند دروغ از آب درآمدند و خودشان تبدیل به آدمهایی شبیه آدمهای قبل از انقلاب شدند. عمدهترین هنر فوئنتس تشریح جامعه مکزیک از زوایای مختلف بود و او در این رمان همهی هنر خود را کار گرفت. آرتمیو کروز در آستانه مرگ است و او مثل بسیاری از شخصیتهای این چنینی به گذشتهاش برمیگردد. در این بازگشت تصویری که از این شخصیت پیچیده میبینیم فرصت طلبی و ثروتاندوزی و خودخواهی است که در آستانه مرگ به تدریج آنها را مرور میکند. طرح فوئنتس برای تشریح شخصیت آرتمیو کروز از سه زاویه است: اول شخص؛ دوم شخص و سوم شخص. گفتهاند بین شخصیتهای داستانی آمریکای لاتین آرتمیو کروز بیش از هر کس دیگری آن در سرگردانی و خودخواهی را انعکاس داده است که هر چند میخواهد مصلحت جمعی را ترجیح میدهد ولی خواست فردیاش چیزی دیگری میخواهد. فوئنتس سعی می کند با مرور گذشته آرتمیو کروز خصوصیتهای یک انقلاب و آرمانها خواسته هایش را هم تشریح کند.
آئورا
«آئورا از معروفترین داستانهای فوئنتس است که شباهتهای زیادی با «مرگ آرتیو کروز» دارد. در هر دو داستان شخصیت اصلی در آستانه مرگ هستند و سعی میکنند با مرور گذشته خود به نوعی خود را زنده نگه دارند و از مرگ و فراموشی و نابودی رها شوند. فوئنتس در این داستان سعی کرده وضعیت حال شخصیت را با گذشته پیوند بزند و وضعیتهایی مثل خوب و بد یا زشت و زیبا را که متناقض هستند و در هم بیامیزد. قهرمان داستان فوئنتس در واقع در آستانه احتضار؛ هویت اصلی خود را از دست میدهد و در این وضعیت آنچه زیبا بوده و زشت بدل میشود و آنچه بوده به بد. آئورا که دختری دلربا و زیباست باعث فریب و اغوای قهرمان فوئنتس، فلیپه مونترو میشود تا روح او را در وضعیت احتضار به اهریمن تسلیم کند. داستان بلند «آئورا» را در ایران عبدالله کوثری به فارسی ترجمه کرده است که اولین بار سال 1368 انتشارات تندر آن را منتشر کرد.
گرینگوی پیر
رمان «گرینگوی پیر» بود که کارلوس فوئنتس را در آمریکا به شهرت رساند. گفتهاند ترجمه انگلیسی این رمان بیش از هر ترجمهی انگلیسی دیگر در آمریکا فروخته شد و در شمار پرفروشترین کتاب بود. هر چند فوئنتس خود از منتقدان سر سخت سیاستهای آمریکا علیه آمریکای لاتین بود ولی همیشه از فروش بالای «گرینگوی پیر» در آمریکا استفاده میکرد تا در بحثهایش به آمریکاییها بفهماند که مردم آنجا از فرهنگ آمریکای لاتین خوششان میآید و دلبستهی آن هستند. بین رمانهای فوئنتس شاید هیچکدام به اندازه این رمان «گرینگوی پیر» خوانندگان عام را جذب نکرده باشد. داستان فوئنتس درباره امیروز بییرس، نویسنده سرشناس آمریکایی است که در سنین سالخوردگی به مکزیک انقلابی میرود. تا به انقلاب بپیوندد. گفتهاند او از مرز گذشت و وارد مکزیک شد و حتا تعدادی نامه هم نوشت. اما ناگهان ناپدید شد و خبری از او بهدست نیامد. فوئنتس بر این رمان علاوه بر روایت سرگذشت این نویسنده سعی کرده مانند رمان «مرگ آرتمیو کروز» به تشریح انقلاب مکزیک هم بپردازد. ناپدیدشان افراد در جریان حکومتهای آمریکای لاتین از موضوعاتی بوده که اغلب نویسندگان آمریکای لاتین دست کم یک رمان در این زمینه دارند. از گابریل کارسیا مارکز گرفته تا نویسندهای مثل آرین دورفمن. رمان گرینگوی پیررا در ایران عبدالله کوثری ترجمه کرد و اولین بار سال 1378 در انتشارات طرح نو منتشر شد.
خودم با دیگران
«خودم با دیگران» از بهترین کتابهایی است که به کمک آن میتوان به بخشی از زندگی و علائق و افکار کارلوس فوئنتس بیبرد. فوئنتس در دو فصل اول کتاب به صورت مفصل درباره زندگی خود نوشته است و اینکه او در سینما به دنیا آمد. بعد درباره زندگی کودکی و نوجوانی و جوانی خود نوشته که در کشورهای مختلف سپری شده و بعد دوباره گرایش او به سمت مشاغل سیاسی و دیبلماتیک و اینکه نوشتن را چگونه آغاز کرد. در مقاله دوم خاطراتش را درباره نوشتن رمان «آئورا» نوشته که تجربههای زیستی و سینما در خلق ایران رمان سهم زیادی داشتهاند. یکی از مهمترین مقالههای این کتاب «کِ دیگر» است که ستایشنامه و تجلیلنامه فوئنتس است از میلان کوندرا؛ نویسنده بزرگ چک. فوئنتس در این مقاله که آمیزهای از خاطر و سفرنامه و گزارش نقد است به دیدار خود و کوندرا در شهر پراگ اشاره کرده است.
او نوشته است «در دسامبر 1968؛ سه نویسنده لرزان آمریکای لاتین در ایستگاه قطار پراک پیاده شدند. در فاصله میان پاریس و مونیخ؛ کورتاسار؛ گارسیا مارکزومز من صحبت بسیار درباره داستانهای پلیسی کرده و مقادیر مردافکنی نوشیدنی و سوسیس کشانید.»
فوئنتس در آن سال 1968 یک بار دیگر هم به پراگ رفته بود تا با نویسندههای آنجا به خاطر اشغال شهر و کشورشان همدردی کند. با این حال او در این سفر دوم روزهای بیشتری را با کوندرا گذراند و در این مقاله به شرح آن دیدارها و شهر گردیها و همین طور اهمیت کوندرا و رمانهایش پرداخته است.
از مقالههای دیگر این کتاب متن سخنرانی فوئنتس است در دانشگاه هاروارد که به عنوان یکی از بهترین منابع برای درک گرایشها و مواضع سیاسی فوئنتس میتواند به خواننده فارسی کمک کند. فوئنتس از سیاستهای آمریکا که در پشت صورتک دمکراسی مخفی شده انتقاد میکند و تفاوتی بین مداخلههای آن با مداخلهها و تجاوزهای اتحاد جماهیر شوروی نمیگذارد.
او در آن سخنرانی از این نکته صحبت میکند که سیاستمداران رفتنی هستند ولی تصمیمات آنها در زندگی مردم انعکاس دارد. فوئنتس به رغم انتقادهای تندش علیه سیاستهای آمریکا از فرهنگ و ادبیات و هنر آن کشور به بزرگی و احترام یاد میکند.
Sorry. No data so far.