سید رضی عمادی – با مرگ شاهزاده نایف بن عبدالعزیز، ولیعهد ۸ ماهه عربستان و برادر ناتنی ملک عبدالله، پادشاه سعودی، خاندان حاکم در عربستان آشکارا بحرانهای سیستمی و هنجاری را به چشم دید. به لحاظ سیستمیک وضعیت قدرت در این کشور که سران آن با بحران کهن سالی و بیماری مواجه هستند، پیچیدهتر از هر زمان دیگری شده است. نارضایتی از فساد گسترده نزد خاندان آل سعود و شدت یافتن اعتراضهای مردمی نیز این بحران سیستمی را شدت بخشیده است. به لحاظ هنجاری و هویتی نیز مرگ نایف چالشهای آل سعود در این حوزه را آشکار ساخت. اعتراضهای مردمی که از سال گذشته در عربستان شروع شد، هنجارهای حاکم بر این کشور را به چالش کشید. کمپینهای اعتراضی زنان، افزایش اعتراض فعالان سیاسی و حقوق و در نهایت شادی آشکار و خفای مردم پس از شنیدن خبر مرگ نایف بن عبدالعزیز نشانگر بحران هنجاری آل سعود در عربستان است.
آل سعود و توالی بحرانها
یورگن هابرماس با تشخیص بحران در سه حوزه اصلی جامعه یعنی حوزههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی-فرهنگی؛ چهار بحران عمده را شناسایی میکند: بحران نظام اقتصادی، بحران عقلانیت (در حوزه اداری- سیاسی)، بحران مشروعیت و بحران انگیزش. هر یک از این بحرانها از درون هر حوزه به سایر حوزهها تاثیر میگذارد و کارکرد آنرا مختل میکند. به عقیده هابرماس، بحرانهای اقتصادی، اداری و سیاسی نقش تعیین کنندهای برای نظام ندارند، اما بحران مشروعیت و انگیزش میتواند عامل اصلی فروپاشی جامعه باشند. در واقع بحرانهای اقتصادی و عقلانیت، بحرانهای سیستمی هستند و بحرانهای مشروعیت و انگیزش بحرانهای هویتی و هنجاری محسوب میشوند.
واقعیت این است که خاندان آل سعود در عربستان در حال حاضر با ترکیبی از بحرانهای سیستمی و هنجاری ذکر شده توسط هابرماس با شدت و ضعف هر یک از بحرانها مواجه است و مرگهای پی در پی ولیعهدها و همچنین شدت یافتن بیماری پادشاه موجب افشای این بحرانها شده است.
الف: بحرانهای سیستمی
ملک عبدالله، پادشاه کهنسال و در آستانه موت عربستان، تلاش زیادی کرد با تزریق پول به بدنه اجتماع و همچنین به برخی از براداران خود مانع از سر باز کردن بحرانهای سیستمی در این کشور شود. اما تزریق پول نتوانسته است از وقوع بحران سیستمی در عربستان جلوگیری کند.
نارضایتی و اعتراض به فساد اقتصادی و تبعیض قومیتی خاندان حاکم در عربستان که از سال گذشته میلادی و در بخشهای شرقی این کشور آغاز شد، هر روز در حال افزایش است. از سوی دیگر، بحران عقلانیت در حوزه اداری و سیاسی عربستان نیز در قالب بحران توزیع قدرت در میان خاندان آل سعود خود را نشان داده است. این بحران توزیع قدرت بیش از آنکه نشات گرفته از تمایلات و خواستهای درونی مردم عربستان باشد، برگرفته از جنگ قدرت در درون خاندان حاکم این کشور است. نایف بن عبدالعزیز پس از مرگ سلطان بن عبدالعزیز در ماه اکتبر (مهر ماه) گذشته به عنوان ولیعهد عربستان تعیین شد و با توجه به شرایط جسمی ملک عبدالله در عمل زمام امور کشور را در دست گرفت. اما او به علت بیماری و کهولت سن تنها ۸ ماه در سمت ولیعهدی عربستان باقی ماند. سلمان بن عبدالعزیز، که وزیر دفاع آل سعود نیز محسوب میشود، ولیعهد جدید عربستان سعودی است. شاهزاده سلمان متولد دسامبر سال ۱۹۳۵ و ۷۷ ساله است. او نیز همانند دیگر فرزندان در حال حیات عبدالعزیز با مشکل جدی سن بالا و بیماری رو به روست. در همین حال، سلمان نیز مانند ملک عبدالله شرایط جسمی مناسبی ندارد. وی دو سال پیش در ایالات متحده تحت جراحی ستون فقرات قرار گرفت و چندین بار دچار سکته مغزی شده که وی را هفتهها زمینگیر کرده است. کهولت سن فرزندان عبدالعزیز، بحران سیستمیک در عربستان را به شکل جدی تری مطرح کرده است.
انتقال قدرت از برادر به برادر به پایان خط نزدیک شده است. فرزندان عبدالعزیز، بنیانگذار عربستان سعودی، برای کسب قدرت با یکدیگر و بویژه با ملک عبدالله، پادشاه، چالش آشکار پیدا کردند. اعتراضها در درون خاندان آل سعود به ملک عبدالله افزایش پیدا کرده و این اعتراضها حتی رسانهای نیز شده است که نمونه آشکار آن اعتراضهای پر سر و صدا شاهزاده طلال بن عبدالعزیز است که حتی تغییرات اساسی در ساختار سیاسی عربستان را خواستار شده است. اگر چه با انتخاب سلمان بن عبدالعزیز به سمت ولیعهدی، موقتا بحران جانشینی حل شده است اما موضوع مهم این است که با وجود وضعیت وخیم جسمانی ملک عبدالله که روزهای اخیر نیز خبرهایی در خصوص شدت یافتن بیماری وی منتشر شد، به احتمال بسیار سلمان بن عبدالعزیز پادشاه بعدی عربستان خواهد بود. به عبارتی ولیعهدی سلمان نیز همانند ولیعهدی نایف بن عبدالعزیز چندان طول نخواهد کشید و آل سعود باید به فکر ولیعهد جدید باشد. این شرایط بار دیگر موضوع بحران توزیع قدرت در نزد خاندان آل سعود را برجسته میکند. با این تفاوت که دیگر ملک عبدالله زنده نخواهد بود که بتواند با رایزنی و واریز مبالغ هنگفت به حساب برادران ناراضی خود، آنها را در جبهه خود نگه دارد. تقابل آشکار فرزندان عبدالعزیز با نوههای او نیز موضوع قابل توجهی است. این در حالی است که نوههای عبدالعزیز نیز در دوره میانسالی قرار دارند و حتی برخی نوههای عبدالعزیز به سنین ۷۰ سالگی رسیدهاند. از این رو، بسیار محتمل خواهد بود در آینده هر دو تا سه سال عربستان شاهد تغییر ولیعهد و شاه باشد. این موضوع میتواند همزمان با گسترش اعتراضهای مردمی بستر ساز بیثباتیهای سیاسی بیشتر و افزایش بحران سیستمی در عربستان باشد. از آنجایی که بیش از نیمی از جمعیت جوان عربستان کمتر از ۱۸ سال سن دارند و با تحولات روز جهان در حوزههای مختلف آشنا هستند، تغییر پی در پی در راس قدرت میتواند فرصت برای افزایش اعتراضها بویژه در حوزههای حقوق بشری را فراهم کند.
ب: بحرانهای هنجاری و هویتی
بحرانهای هنجاری و هویتی (بحرانهای مشروعیت و انگیزش) در نظر هابرماس خطرناکتر از بحرانهای سیستمی (بحرانهای اقتصادی و عقلانیت) هستند. در واقع بحرانهای مشروعیت و انگیزش بحرانهایی در حوزههای هنجاری و هویتی محسوب میشوند. یکی از مهمترین مشکلاتی که با اعتراضهای ۱۵ ماه اخیر در خاورمیانه و شمال آفریقا آشکار شد، بحران مشروعیت و انگیزش برای پادشاهان و دیکتاتورهای عربی است. این بحران در عربستان با مرگ نایف بن عبدالعزیز، آشکارا خود را نشان داد. جوانان عربستانی بویژه در مناطق شرقی این کشور، با مرگ نایف به جشن و پایکوبی پرداختند. این یک هشدار صریح با پیامهای خطرناک و جدی برای حکام سالخورده عربستان سعودی بود. اکنون آل سعود برای کسب مشروعیت با چالشهای زیادی مواجه است. ترکیب بحران مشروعیت و بحران انگیزش در عربستان به گونهای است که زمینههای بازگشت مشروعیت را با مشکل مواجه میکند و آل سعود را با بحران هنجاری روبرو کرده است.
در گذشته سنت و تامین رفاه برای ایجاد انگیزه وفاداری و اطاعت از حکومت کارساز بودند، اما در جامعه پسا مدرن امروزی رشد آموزش و جهانشمولی قواعد حقوق بشر موجب شد تا این عوامل کارایی چندانی برای ایجاد انگیزه وفاداری و اطاعت نداشته باشند. این موضوع در جامعه عربستان آشکارا بویژه در زمینههای هنجاری حقوق بشری علی الخصوص حقوق زنان دیده میشود. تفکرات افراطی روحانیون وهابی عربستانی کارکرد خود را از دست دادهاند. ارزشها و هنجارهای مورد نظر آل سعود در نزد جوانان بویژه زنان عربستان رنگ باختهاند. زنان خواهان حقوق اولیهای هستند که هر انسانی حق داشتن آن حقوق را دارد. کمترین این حقوق، حق رانندگی و خروج از منزل بدون همراهی مردان و همچنین حق مشارکت سیاسی زنان است. فعالان سیاسی و حقوقی عربستان سعودی نیز به وضعیت وخیم حقوق بشر در این کشور، بیتوجهی آل سعود و هنجارهای قرون وسطایی حاکم بر آن معترض هستند. شبکه عربی اطلاعات حقوق بشر در آستانه روز جهانی مبارزه با شکنجه (۲۶ ژوئن) با انتشار بیانیهای، تفکرات خاندان آل سعود را تفکرات قرون وسطایی خواند و این کشور را به سبب نقض گسترده حقوق بشر قلعه دیکتاتوری نامید. خاندان آل سعود توانایی برای ایجاد وفاداری و اطاعت مردم از خود را از دست داده است و تنها تلاش میکند با فاکتور مالی این وفاداری را ایجاد کند که نه تنها نتیجه نداده است بلکه فساد اقتصادی خاندان آل سعود را آشکارتر کرده است. برخی از شاهزادههای سعودی برای جلوگیری از گسترش بحران هویت و هنجار تلاش کردند برخی شبکههای اجتماعی را با هزینههای هنگفت خریداری کنند تا مانع از انتقال تفکرات و ایدههای مخالف جوانان عربستانی از طریق این شبکهها شوند.
بحران انگیزش در جامعه عربستان خط پایانی بر تفکرات روحانیون وهابی و فتواهای عجیب آنها در این کشور است. امروز شمار افرادی که در عربستان همانند همه نقاط جهان خواهان توجیه عقلانی رویدادها، تصمیمها و ایدهها هستند، در حال افزایش است. واقعیت این است که ترکیب بحرانهای سیسیتمی (نارضایتی اقتصادی و بحران عقلانیت) و بحرانهای هنجاری و هویتی (بحران مشروعیت و انگیزش) در عربستان سعودی در حال افزایش است. مرگ نایف بن عبدالعزیز افزایش بحران سیستمی را آشکارا نشان داد و اعتراضهای مردمی و جشن و شادی در پی مرگ نایف نیز بحران هویتی و هنجاری آل سعود را بیش از هر زمان دیگری افشا کرده است. به این ترتیب باید منتظر زلزله سیاسی در عربستان و برتری بحرانهای موجود در این کشور بویژه بحرانهای هنجاری بر راهکارهای موقتی آل سعود بود.
Sorry. No data so far.