سه‌شنبه 03 جولای 12 | 11:22
محمود دولت‌آبادی:

می‌خواهم در کشورم یک ایرانی باقی بمانم

محمود دولت‌آبادی در گفت‌وگو با یک روزنامهٔ آمریکایی گفت: می‌خواهم یک نویسندهٔ ایرانی در کشورم باقی بمانم.


روزنامهٔ نیویورک‌تایمز گزارشی را از محمود دولت‌آبادی – داستان‌نویس – منتشر کرده شامل گفت‌وگویی با این نویسنده‌ی پیشکسوت که اوایل امسال برای حضور در جشنوارهٔ ادبی بین‌المللی «صداهای جهانی ادبیات» به نیویورک سفر کرد.

در این گزارش آمده است: دولت‌آبادی پس از آن‌که در سال ۱۹۷۴ توسط مأموران ساواک دستگیر شد، از بازجویانش پرسید به چه اتهامی دستگیر شده است که در پاسخ شنید: «هیچ اتهامی. اما همهٔ آن‌هایی که دستگیر کرده‌ایم، به نظر نسخه‌هایی از رمان‌های شما را دارند و همین موجب شده تا شما عاملی برای تحریک انقلابیون شوید.»

دولت‌آبادی که اکنون ۷۱ساله است، گفت: به عنوان یک نویسنده مسیری را پیموده‌ام که در آن داستان‌های حماسی کشورم را نقل کرده‌ام که لزوما شامل تاریخی می‌شود که بسیاری از آن نوشته نشده است.

خالق رمان «کلیدر» افزود: اما در انجام این کار نیاز بوده است که صبر و پشتکار فراوانی داشته باشم. من از زندگی انتظارهای خیلی کمی داشته‌ام.

نیویورک‌تایمز در ادامهٔ گزارش خود به رمان «زوال کلنل» دولت‌آبادی اشاره می‌کند؛ داستان پنج فرزند شخصیت اصلی کتاب که افسر ارتش شاه ایران است که هریک مسیرهای سیاسی متفاوتی را پیش می‌گیرند و البته بهای آن را نیز می‌پردازند.

کتاب «زوال کلنل» به زبان‌های آلمانی و انگلیسی ترجمه شده است و به گفتهٔ دولت‌آبادی، سه سال پیش نسخه‌ای از آن در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد ایران قرار گرفته؛ اما هیچ پاسخی دریافت نکرده است.

دولت‌آبادی در این‌باره به نیویورک‌تایمز گفت: سرانجام معاون فرهنگی وزارت ارشاد آن را خواند و پاسخ داد که کتاب خوبی است؛ اما روایت متفاوتی از انقلاب است. این کتاب درک و برداشت ما از آن‌گونه که انقلاب اتفاق افتاده، نیست. اما من در پاسخ گفتم این درک من از هر آن‌چیزی است که اتفاق افتاده است. تاکنون آن‌ها نه پاسخ مثبت داده‌اند و نه منفی و کتاب در شرایط نامعلومی قرار دارد.

نویسندهٔ نیویورک‌تایمز افزوده است: با وجود شهرت فراوانی که دولت‌آبادی در ایران دارد، «زوال کلنل» تنها دومین رمان اوست که در آمریکا منتشر می‌شود. اولین کتاب او با نام «جای خالی سلوچ» در سال ۲۰۰۷ به چاپ رسید.

ادامهٔ گزارش به دوران کودکی دولت‌آبادی اشاره می‌کند؛ از این‌که در خانواده‌ای کشاورز در خراسان متولد شد و همراه پدرش در مزرعه کار می‌کرد. او حتا در این شرایط نیز شدیدا اهل مطالعه بود و کنجکاوی زیادی دربارهٔ جهان خارج نشان می‌داد: «من با یک چراغ بر روی پشت‌بام کتاب می‌خواندم. در آن شرایط «جنگ و صلح» می‌خواندم».

دولت‌آبادی با تشویق پدر راهی مرکز استان و پس از آن تهران شد و شغل‌های مختلفی را تجربه کرد؛ از کار در کفاشی و آرایشگاه تا تعمیرگاه دوچرخه و مأمور فروش بلیت سینما. او در پاسخ به این‌که آیا برای پیدا کردن طرح داستان بوده که به این شغل‌های سخت روی آورده، گفت: نه، برای درآمد و گذران زندگی بود.

او با تأکید بر این‌که قصد هیچ رویارویی و برخوردی را با کسی ندارد، گفت: فلسفه‌ و طرز کار من، با رویارویی و برخورد ارتباطی ندارد. من می‌خواهم به نویسندگی ادامه دهم و همچنان یک نویسندهٔ ایرانی در کشورم بمانم؛ برای همین ترجیح می‌دهم هیچ برخوردی نداشته باشم.

دولت‌آبادی در پایان گفت: چیزهایی نوشته‌ام که اگر آن‌ها را بخوانید، پرسش‌هایی را در ذهن شما ایجاد می‌کند. اما من آن‌ها را با هدف رویارویی با کسی ننوشته‌ام؛ بلکه این نوشته‌ها به نفع سیستم ادارهٔ کشورم است تا از نویسندگانی که در داخل کار می‌کنند، آگاهی یابند. در کشور ما این باید یک اقدام معمولی جلوه کند که افرادی که دیدگاه‌های مختلفی دارند، منطقا می‌توانند مخالفت کنند.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.