تریبون مستضعفین- وحید جلیلی
در کشور با یک قواره قناس رسانهای روبرو هستیم. یعنی نظام رسانهای حاکم بر کشور با یک نظام بیقواره و کاریکاتوری و به یک معنا فاسدی است. دلیل عمدهاش هم این است که آن چیزی که امروز در آینه نظام رسانهای کشور ایران منعکس میشود -چه رسانههای دولتی چه رسانههای غیر دولتیاش- با واقعیت ایران تطبیق نمیکند. این تصویری که دارد از نظام رسانهای ایران، از ایرانِ واقعی ارائه میشود اولاً جامع نیست ثانیاً درست و دقیق نیست.
علت عمدهاش هم این است که رسانهها بیشتر از آنکه از واقعیت الهام بگیرند، از خاستگاه و مطالبات طبقات اجتماعی حاکم بر آنها الهام میگیرند و عمده حاکمان و مدیران رسانهها هم کسانی هستند که وابسته به یک طبقه اجتماعی خاص هستند. فرقی هم نمیکند چه در رسانههای دولتی و چه خصوصی، تقریباً ما با سیطره این طبقه اجتماعی خاص روبرو هستیم، که اینها میآیند و از واقعیت جامعه کاملاً با فیلترهای طبقاتی خودشان حکایت میکنند. این کلیت بحث است. فضای رساهای کشور مخدوش و غیرواقعی است. در همین انتخابات اخیر هم به عقیده من اتفاق اساسیای که افتاد این بود که یک رسانه واقعی در برابر نظام رسانهای قناس کشور ظهور کرد و مخدوش بودن آن تصویری که نظام رسانهای قناس و فاسد از ایران نشان میدهد را اثبات کرد. آن هم رسانهای به نام صندوق آراء بود. صندوق رای، یک رسانه واقعی است که همه ایرانیان در آن علیرغم خواست طبقات فرادست حضور پیدا میکنند. طبقات فرادست میتوانند در رسانههایی که کاملاً در درستشان است اقشار دیگر و مطالبات دیگر را سانسورکنند، ولی در رسانه انتخابات نتوانستند این کار را بکنند و تلاش کردند بعد از انتخابات با شگردهای رسانهای و با شانتاژهای تبلیغاتی به این رسانه واقعی اجازه ندهند تصویر واقعی ایران و تصویر واقعی مطالبات اکثریت ملت ایران به فضای افکار عمومیراه پیدا بکند. در این چالش جنگ بین رسانه واقعی و رسانه کاذب همچنان ادامه دارد.
رسانههای محلی، نقطه عزیمت برای اصلاح قواره قناس رسانهای کشور
رسانههای محلی یکی از مهمترین نقطه عزیمتها برای اصلاح قواره قناس رسانهای کشور هستند. اگر از این زاویه نگاه کنیم، آن موقع جایگاه رسانههای محلی را خیلی بالاتر خواهیم برد.
از چند زاویه میشود این مسئله را بررسی کرد، یک بحث، بحث محتواست و دیگری سازماندهی. یعنی یک بحث نرمافزاری دارد و یک بحث سختافزاری.
بحث نرمافزاریاش این است که رسانه محلی در عین اینکه منطقهای عمل میکند باید ملی فکر کند. باید بداند که اگر دارد فضای یک منطقه را از لحاظ خبری و گزارشی پوشش میدهد، فکر نکند که صرفاً یک کار محلی انجام میدهد، بلکه باید بداند که دقیقاً در همان حال که کار محلی میکند، کار ملی انجام میدهد. این کمرنگ است در رسانههای محلی ما. یعنی آسیبشناسی که گفتهشد اینجا به درد میخورد که من بدانم اگر دارم فلان مشکل اجتماعی یا اقتصادی تبریز را پوشش میدهم، دارم جهادی میکنم برای اینکه عدالت در جامعه برقرار شود و از جمله عدالت رسانهای. یعنی دارم تلاش میکنم در برابر رسانه طبقاتی به اصطلاح ملی، که اسم خودش را به غلط گذاشته صدا و سیمای جمهوری اسلامی، و دارد مطالبات یک قشر خاص را غلبه میدهدبه همه ملت، ما داریم در مقابل آن جهاد میکنیم. صدا و سیما تمام تلاش خود را میکند که مسئله اول کشور یا یکی از مسائل مهم کشور را مثلاً اوت شدن یا نشدن فلان توپ در مسابقه ارائه بکند یا اینکه نیمکت نشینی فلان بازیکن تیم را که ششصد، هفتصد میلیون پول در سال دریافت کرده، این را میبینیم صدا و سیما با یک پوشش وحساسیت خیلی وسیع، بصورت آنلاین و لحظه به لحظه انعکاس میدهد.
اینها دارند تلاش میکنند که فضای جمهوری اسلامی را از فضای انقلاب اسلامی دور کنند. تلاش میکنند که رسانه مردمی را به رسانه طبقه خاص تبدیل کنند. ما به عنوان رسانههای محلی در حال جهاد علیه این نوع از کار رسانهای فاسد هستیم. ما داریم تلاش میکنیم که مسائل واقعی جامعه را در افکار عمومیطرح کنیم و اجازه ندهیم که مسائل مسخره و بازی جای مسائل جدی را بگیرد.
درگیری در بازی تراکتورسازی با استقلال را که یک بازی است و مسئلهای فانتزی است تبدیل میکنند به مسئله جدی مملکت! چه روزنامهها و چه سایتهای مختص به اینها، چه صدا و سیمای به اصطلاح ملی. در حالی که کل مسائل جدی را به بازی میگیرند و اجازه طرح کردن آنها را در فضای رسانهای نمیدهند. رسانههای محلی اگر این آسیبشناسی را داشتهباشند آن موقع یکی از راهکارهای اساسی که باید دنبال کنند این است که همزمان با اینکه دارند به خودِ مشکلات میپردازند و آنها را در حد امکان رسانهایِ محدود خودشان، در منطقه طرح میکنند باید همزمان پنجه در پنجه نظام رسانهای فاسد حاکم بیندازند و همواره یکی از وظایف خود را نشان دادن کذب بودن فضای رسانهای حاکم قرار بدانند. اگر این دو همزمان پیگیری بشود، میشود امیدوار بود که در کوتاه مدت یا بلند مدت، نظام رسانهایمان کمی قوارهاش تصحیح شود. بنابراین از لحاظ نرمافزاری باید چنین فضایی داشتهباشیم.
وابستگی به بودجه دولتی عامل محافظهکاری است
اگر نگاهی به فضای رسانهای محلی داشتهباشیم میبینیم اگر چه مشکلات مالی قابل اعتناست، ولی اینگونه نیست که همه رسانهها مجبور باشند به اصطلاح زیر بلیط افراد و سازمانها باشند. داریم نشریاتی که توانستهاند در فضای محلی خودشان با یک سری شگردهای حرفهای و با بالا بردن قابلیتهای فنی و اتخاذ راهبردهای مناسب با دولتیها بازی کنند، چون در فضای دولتی هم که ورود میکنید کلی رقابتهای مختلف وجود دارد بین دولتیها، این سازمان با آن سازمان، شهرداری با استانداری و… یعنی این جوری نیست که با جبهه کاملاً یکدست و صد در صد هماهنگ مواجه باشید. پس راه حل کوتاه مدت این است که برنامه داشته باشید برای مواجهتان با اینها. وقتی رسانه قدرتمندی شوید، رابطه یک طرفه نخواهد بود. در یک حدی هم میتوانید تاثیرگذار باشید. اما راه حل بلند مدت این است که بروید به سمت متکی شدن به مردم و بند نافتان به دولت متصل نباشد. از دو طریق میتواند این اتفاق بیفتد؛ یکی اینکه از جهت مالی، اقتصادی به یک خودکفایی دست پیدا کنید. این خودکفایی، باز دو راه حل دارد؛ اول اینکه هزینهها باید به شدت پایین بیاید، یعنی در نشریات محلی بالاخره اگر بخواهید استقلال خودتان را حفظ کنید باید بتوانید خودکفایی داشتهباشید، و درآمدهایتان را افزایش بدهید، و این دو باید به شکل موازی پیگیری شود. بنابراین باید برای به حداقل رساندن هزینهها برنامهریزی کرد.
در بحث درآمدزایی هم چه تک فروشی، چه جذب آگهیهای مردمیبرای اینها همیشه باید برنامه داشت. نباید خیلی ناامیدانه از خودکفایی صحبت کنیم، میدانم کار به این آسانی نیست ولی ناامیدهم نباید شد.
به دنبال پایگاه اجتماعی باشید
اگر واقعاً استقلال از خودتان نشان بدهید با اقبال عامه مواجه میشوید و این یک فرصت است که شما را به خودگردانی نزدیک کند. مردم اگر مشاهده کنند نشریهای مستقل است و حرف دل آنها را میزند و تصویری واقعی از مسائل ارائه میکند، اقبال میکنند.
نکته دیگر به غیر از خودکفایی، پایگاه اجتماعی قضیه است که به یکدیگر ربط هم دارند؛ اگر یک نشریهای واقعاً جا بیفتد در یک شهر، استقلال و صداقتش اثبات شود برای مردم، آن موقع به یک قدرت اجتماعی تبدیل میشود، یعنی رسانهها سازمانهای مجازی هستند، تشکلهای مجازیاند، میتوانند شبکههای مجازی ایجاد کنند در روابط اجتماعی، این هم میتواند خیلی کمک کند. شما با استفاده از این نفوذ اجتماعی خودتان، با استفاده از این شبکه سازی، یک قدرت متشکل نرم در منطقه به دست میآورید که میتوانید از این قدرت برای بقای خود و ارتقای ظرفیت خود استفاده کنید. روشهای مختلفی دارد. اول، با مخاطب عام که حرف میزنید اقبال آنها را به خود جلب کنید، دوم در فضای نخبگانی محلی، نخبگان صادق و سالم و توانا را پیدا بکنید و پوشش دهید، آنها را چهره کنید و همان فضای نخبگان، چه نخبگان مدیریتی، نخبگان اجتماعی و چه نخبگان فکری، اینها را پشتوانه خودتان قرار بدهید، آن موقع بیپناه نیستید بلکه جزئی از زنجیره نخبگانِ مردمیهستید. رسانه محلی باید چنین شانی داشتهباشد که فکر نکنند چهار تا جوان جمع شدهاند و دارند نشریهای منتشر میکنند، بدانند که اینها محصول یک جریان اجتماعیاند، محصول یک شبکه نخبگان مردمیهستند، نماد آنها هستند و نمیشود به راحتی آن رسانه را تحت فشار قرار بدهند. تا فشاری به شما منتقل شد، تا محدودیتی به شما منتقل شد، بلافاصله آن فشار به شبکه شما منتقل میشود و این، هزینههای اجتماعی زیادی برای آن کسی که میخواهد به روی شما فشاری وارد بکند، ایجاد میکند. برای حفظ استقلال خود، آن کسانی که میخواهند هزینه برای شما ایجاد کنند در قبال استقلال و صداقتتان، شما دنبال راهی باشید تا برای آنها هزینه ایجاد کنید.
عدالت رسانهای معطوف به سیاهنمایی نیست
عدالت رسانهای این است که سیاهیها را نشان دهد و برای آنها راهکار نشان بدهد و یک بخش جدیاش این است که سفیدیها را هم بازتاب کند. مثالهای متعددی میشود آورد. سالانه صدها اردوی جهادی در کشور برگزار میشود، هزاران دانشجوی کشور میروند در عمق روستاها و آنجا کار عمرانی و فرهنگی میکنند. ولی اینها به اندازه یک صدم لیگ انگلستان در رسانه ملی انعکاس پیدا نمیکند، به جرات میشود این ادعا را کرد. بنابراین نگاه ابزاری به شکل مطلق قابل نفی نیست. بستگی به کارکرد ابزار رسانه است، رسانه باید این ابزار بودن خود را حفظ کند و خودش اصالت پیدا نکند ولی باید توجه کرد چه کارکردی از آن را در نظر داریم.
کارکردهای یک نشریه محلی
مهمترین کاری که نشریات محلی میتوانند انجام دهند اول مقابله با فضای رسانهای ناقص و فاسد است، رسانه در وضعیت امروز ایران باید تلاش کند داشتههای محیط خود را به چشم آورد. مثلاً در منطقه آذربایجان، نقاط قوت منطقه را در حوزههای مختلف کشف کند. از حوزههای فکری، علمی و آموزشی تا حوزههای فرهنگ اجتماعی و اقتصادی را باید کشف کند و تلاش نماید تا اینها ضریب درست و مناسب خود را در فضای رسانههای محلی پیدا بکند. در گام بعدی رسانههای محلی نقششان این است که در فضای ملی طرح کنند.
صدا و سیمای ما چهرههایی که در مباحث مختلف سراغشان میرود یک دایره بستهمشخصی است. اگر در هنر بخواهد سراغ کسی برود مشخص است سراغ چه کسی میرود، در حوزههای دانشگاه و حوزه هم همین دایره بسته وجود دارد. این دایره بستهرا نشریات محلی میتوانند بشکنند. در تبریز آدمهای دانشگاهی قوی دارید که به خاطر دور بودن از پایتخت و عدم ارتباط فعال با رسانههای پایتختدیده نمیشوند، یکی از کارهای شما کشف اینها است. به صحنه آورید، مطرح کنید، چهرهسازی کنید، نشان دهید که آدمهایی هستند که به مراتب قویتر از آنهایی هستند که در رسانههای سراسری حضور پیدا میکنند. از سطح دانشگاهی تا حوزوی را کشف کنید. در حوزههای اجتماعی، اقتصادی هم همینطور، فلان مسجد در تبریز قوی کار میکند، الگوهای بومیدر حوزههای خود تولید میکند، رسانه اینها را میتواند معرفی و امکان باز تولید آنها را در سراسر کشور ایجاد کند.
جوان با همت در مسجد تبریز شروع کردهاند به کار کردن، یا هر جای دیگر و اینها توانستهاند به یک مدل موفق فعالیت فرهنگی برسند که در نوع خودش منحصر به فرد است. رسانه باید اینها را معرفی کند، چه در فضای محلی و چه در فضای ملی. گفتم که به طور مشخص، اینترنت این امکان را در اختیار شما قرار داده است.
توجه به حافظه تاریخی مردم منطقه
یکی از بحثهای قابل اعتنا، بحث حفظ حافظه تاریخی مردم است. به عنوان مثال تبریز یکی از مهمترین مراکز انقلابی صد ساله است، از مشروطه تا الان، تبریز خیلی فعال و تاثیرگذار بوده است. شما نقش تبریز را در انقلاب اسلامیو در حوادث بعد از انقلاب یا همین فتنههای بعد از انتخابات را مطرح کنید. تبریز از این جهت به نظر میرسد خیلی الگو دارد تا به جامعه ایرانی معرفی کند. چون فضای فتنه در تبریز بعد از انقلاب تا سال ۵۶ خیلی فضای جدی بود. چگونه تبریز این فتنهها را از سر گذراند؟ چگونه شبهات نتوانست تبریز را از انقلاب جدا کند؟ اینها مسائل مهمی هستند. هیچجا ثبت نشده است که چه شبهات جدی وجود داشت. میدانید که در چه سطوحی یک عده و از انقلاب از امام بریدند و در مقابل امام ایستادند و تصور میشد که تبریز هم پشت آنها خواهد ایستاد و در مقابل امام قرار خواهد گرفت. ولی دیدیم این اتفاق نیفتاد. خب باید ریز قضایا دربیاید، بچههای حزب الهی تبریز در دهه۰۶ چکار کردند؟ در جریانهای سال ۸۵ تا ۰۶ چگونه آن فتنهها، شبهات و فشارهای عجیب و غریب روانی تبلیغاتی را از سر گذراندند؟ با چه ابتکارات، بصیرتها و همّتی این کار را کردند؟ باید اینها را گفت تا امروز به کار جوان تهران، اصفهان و شهرهای دیگر بیاید. اینکه گفتم بروید داشتههای خود را کشف کنید و معرفی نمایید و به صحنه آورید یکی از آنها همین است. خیلی جای کار دارد داشتههای تاریخیتان. الگوها و مدل فرهنگی مثلاً ۷۵ تا ۷۶ را بررسی کنید، تبریز یکی از مراکز جدی فعالیت فرهنگی بوده در آن دهه. از جشنواره فیلم وحدت تا بسیاری از گروه سرودها، فعالیتهای فرهنگی در مساجد و مدارس. اینها گاهی یک برگ کاغذ دربارهشان وجود ندارد در صورتی که این فعالیتها بود که انقلاب اسلامیرا نجات داده و در مقابل جبهه وسیع کفر و نفاق سربلند و پویا نگه داشتهاست. به اینها هیچ اعتنایی نشده در فضای رسانهای ملی. اینها متوجه یک سری مسائل به مراتب بیاهمیت هستند.
نشریات محلی، گروهها و احزاب سیاسی
همپوشانی مواضع رسانهها با احزاب و تقسیم بندیهای رایج، در صورتی مفید است که ببینید جناحها خودشان خط و خطوط و سیاستهای ثابتی دارند یا نه. اگر فلان حزب یک خط ثابتی داشت، اگر فلان جریان سیاسی واقعاً یک اصول مشخصی داشت و در طی زمان به آنها ملتزم بود، نشریات نیز میتوانستند گرایش سیاسی در ایران امروز داشتهباشند. ولی آن چیزی که در واقعیت میبینیم، خود جناحها و جریانهای سیاسی حالا با هر اسمی؛ دوم خردادی، اصولگرا و فلان، اینها اسم هستند، ما در واقعیت جز اسم چیزی نمیبینیم. تفاوت چندانی باهم ندارند. نشریه برای خود باید اصول داشتهباشد در این شکی نیست. اما این اصول قرار نیست با مواضع فصلی پاتوغهای سیاسی، که منافع گروهی خود را دنبال میکنند، همیشه تطبیق داشتهباشد. نشریه باید نسبت خود را با مردم و با انقلاب اسلامیو نظام برآمده از انقلاب پیدا و تعریف بکند. بعد از آن، جریانها و جناحهای سیاسی و احزاب هستند که باید خودشان را عرضه کنند تا مشاهده کنیم چه مقدار با این اصول هماهنگ هستند. ما که نباید خودمان را با آنها بسنجیم، گاهی اوقات ممکن است فضای مشترکی به وجود آید خیلی از وقت ها هم ممکن است موضع شما ممتاز از جریانات سیاسی باشد.
نشریات محلی، نشریات انتخاباتی، نشریات سیاستزده
یکی از مشکلاتی که ما در بسیاری از نشریات محلی داریم این است که تفننی منتشر میشوند، یکی میخواهد نماینده مجلس شود نشریه راه میاندازد و بعد که نماینده مجلس شد دیگر فراموشش میکند و نشریه را تعطیل یا چند روز مانده به انتخابات بعدی احیا میکند. بسیاری از نشریات محلی ما در فضای مسائل شهری و اجتماعی غرق میشوند و نگاهشان به فرهنگ و هنر یک نگاه دست چندم میشود و اعتنای جدی به آن نمیکنند. این هم از مواردی است که رسانههای محلی باید در نظر داشتهباشند و تلاش کنند نقش موثر خودشان را در ارتقای فعالیت فرهنگی شهر و منطقه خود ایفا بکنند.
فساد عمیق رسانهای در جمهوری اسلامی
با اتفاقاتی که در ماههای اخیر افتاده و ماهیّت عدالت نامتوازن و فساد رسانهای مشخص شده، اعتقاد دارم جمهوری اسلامی با یک فساد رسانهای عمیق روبرو است. این فساد رسانهای هم پیامد فسادهایی است که در ردههای مختلف مدیریتی اتفاق افتاد و هم زمینهساز جدی شکلگیری و تحکیم فساد اقتصادی، سیاسی و بقیه مفاسد در جامعه است. فکر میکنم رسانههای محلی باید نقش تاریخی خود را امروز درک کنند، به طور مثال یک دورهای در ایران فکر میکردند که اگر بتوانند تهران را تسخیر کنند، بقیه سرنوشت ایران را در دست میگیرند در صورتی که ما در تاریخ داریم که گاهی اتفاقاتی در تهران میافتاد ولی مردم از ایالات جنوب و غرب کشور و محلههای تبریز میآمدند و تهرانیها را سر جای خودشان مینشاندند. و این تجربه امروز باید توسط رسانههای محلی در یک مراتبی بازآفرینی شود. یعنی فساد رسانهای حاکم بر کشور که هم پیامد و هم زمینهساز مفاسد جدی دیگر است افشاء شود. این میتواند یکی از نقطه عزیمتهای نشریات محلی باشد. نشریات محلی باید نقش تاریخی خود را بفهمند و تلاش کنند که سهم اکثریت ملت را ازیک اقلیت زیاده خواه اشرافی وقیح حاکم بر قواره قناس رسانهای کشور پس بگیرند. اگر چنین نگاه و انگیزههایی در رسانههای محلی حاکم بشود، میتوانیم با یک جهش هم از نظر محتوایی و حرفهای در رسانههای محلی روبرو شویم.
بسیار عالی بود