در سده اخیر، موج «بازگشت» در مقابل غرب و شرقزدگی جهان اسلام آغاز شد. اندیشمندان متعددی در جهان اسلام این بیداری را گسترش دادند و اینچنین «مسأله» مسلمانان، «تحقق اسلام» شد و حرکتهایی هم از سوی «اخوان المسلمین» و «جماعت اسلامی» برای وصول به این مطلوب صورت گرفت که موفقیت کامل نیافت. در این میان «انقلاب اسلامی ایران» بروز کرد و در همین راستا توانست «امکان تحقق اسلام در جامعه» را به اثبات برساند. از این پس و خصوصاً با افول قطب شرق، رقابت سکولاریزم و اسلام با کمک «دیکتاتورهای مسلمان!» به نفع سکولاریزم تمام شد تا اینکه بیداری اسلامی اخیر، به «تحقیر هویتی» مسلمانان پایان داد و کار را به دست ملتها سپرد و جهان اسلام را از انتظاری دیرین به درآورد.
بر این مبنا، اساساً تصور بازگشت سکولارهای غربی-حداقل فعلاً- تصوری غلط است چرا که میدان بازی، چند دهه است که در انتظار اسلامگراهاست. البته طبعاً حالا که کار از اجمال خارج شده و به تفصیل درآمده است، مسائلی چون مدل تحقق اسلام و آنچه اینک به رقابت «مدل ایران»، «مدل ترکیه» معروف شده، پیش میآید.
در این مدت، آمریکائیها انواع روشها را برای انحراف این بیداری به کار گرفتهاند. از ایجاد اختلافات مذهبی و دور کردن مسلمانان از مساله «تحقق اسلام» تا «سلفینمایی» اسلامگرایان بر سر کار آمده و به «انفعال» کشاندن آنان که حداقل فایدهاش نزدیک شدن به مدل اسلام سازشگر و غربگراست!
شاید به جرأت بتوان «اخوان المسلمین» را بهترین جایگزین سکولارها در جهان اهل سنت به حساب آورد چرا که هم در ضدیت با آمریکا و خصوصاً اسرائیل قرار دارند و هم از تیمی سازماندهی شده و کادری تشکیلاتی برخوردارند. البته روی کار آمدن این تیم هم در کشوری که سالها دستگاه قدرتمند امنیتی مبارک روی کار بوده و هنوز نیز همه کشور دست اوست، آسان نیست. نکته مهم آنست که نباید اختلافات موجود بر سر برخی مسائل امروزین با اخوانیها، مانند «بحران سوریه» را به قدری بزرگ نمود که مانع فهم جایگاه مهم اخوان المسلمین در شرایط فعلی جهان اسلام و فراموشی نگرش مناسب اخوان به انقلاب اسلامی ایران و همچنین دیدگاهها روشنفکرانه آنان باشد.
در این میان اما، مهمترین چیزی که دشمنان بدان همت خواهند گمارد و اتفاقاً مسألهای حقیقی برای کشورهایی مثل مصر و تونس محسوب میشود، مخدوش کردن کارآمدی آنان در اداره جوامعشان و تأمین نیازهای اقتصادی مردم است. آنچه میتواند بیش از هر چیزی برای غرب، خطرناک باشد، «اثبات کارآمدی اسلامگرایان در اداره حکومت» و در پی آن بقاء آنان در حکومتهایشان است.
با این حساب بهتر میتوان «اخوان هراسی» صورت گرفته در جریان انتخابات مصر و شکستن آراء «محمد مرسی» و نزدیککردن او به «احمد شفیق» با هر ابزاری را فهم کرد. باید جریان سکولار همچنان قوی و منسجم در میدان مصر باشد تا بتواند مانع بسیاری از موفقیتهای اخوانیها گردد و مدام نیز چون چماق، اجرای شریعت را مانع آزادی و دموکراسی بشمارد!
بر این اساس، آنچه باید وجهه همت ما در چهار تا هشت سال آتی باشد همان توصیهای است که رهبر انقلاب به نوری المالکی، نخست وزیر عراق داشتند و آن همت گماردن برای رشد علمی، استقلال اقتصادی و عمران و آبادانی است. چیزی که بقاء حضور اسلامگرایان بر سر قدرت را تضمین خواهد کرد. البته ارزشهایی چون «خودکفایی»، «استقلال» و «مقاومت» چیزهایی است که باید برای تبدیل آنان به ارزشهایی فراگیر در این جوامع تلاش کرد تا اعتماد و همراهی جامعه مصری با دولتمردانشان، حتی در صورت داشتن برخی نقایص، پایدار بماند. اینک اخوانیها پس از چندین دهه تلاش و در عین حال دوری از حکومت، وارد آزمونی سخت شدهاند که بنظرم میرسد شکست آنان در آن به نفع امت اسلامی تمام نخواهد شد و پیروزی آنان فرصتی مغتنم برای جنبش اسلامی معاصر است.
Sorry. No data so far.