وقتی شروع کرد به کاریکاتور کشیدن علیه مفسدان و غارتگران بیت المال، مغضوب آنها شد. علیه زمین خواران چنان کاریکاتورهایی کشید که آنها میخواستند بخورندش. وقتی زیرآب اصلاحات آمریکایی را میزد، آنها هرچه از دهنشان در میآمد به او گفتند. وقتی هم که پا توی کفش افسانه هلوکاست کرد و یک مجموعه پر و پیمان علیه آن کشید، دایره تشنهکامان خونش از مرزها هم رد شد! و البته همه اینها باعث نشد که او پا پس بکشد؛ همانطور که باعث شد تا مردم او را بعنوان یک هنرمند متعهد که دغدغه مردم و مستضعفان را دارد بشناسند.
مازیار بیژنی با کاریکاتورهای تند و تیزش در روزنامه کیهان مشهور شد. زنبوری که همیشه در طرحهایش حضور داشت بدجور میگزید. عدالتخواهی را شاید بتوان کلیدواژه مشترک اکثر کارهای او برشمرد. او الان سردبیر مجله طنز کشیده است که به صورت ضمیمه روزنامه جوان منتشر میشود. این گفتگو وقتی انجام شد که او تازه روز قبلش از برگزاری مسابقه بین المللی کاریکاتور وال استریت فارغ شده بود. وقتی به او گفتم «خدا قوت، مسابقه هم که تمام شد»؛ جواب داد: «…». بگذریم، هرچیزی را که نباید گفت! البته اگر زرنگ باشید از میان همین چند تا سوال شوخ و شنگ، جواب بیژنی را بیرون خواهید کشید.گفتگوی ما را با او در زیر میخوانید:
بچه کدوم محلید؟
در قدیم ظاهرا بچه محل بودن مهم بود. الان با این جهانی سازیای که شده است دیگر خیلی مهم نیست بچه کجا باشیم. ۹۰ درصد مردم تهران هم که دیگه تهرانی نیستند. با این حال اگر هنوز مهم باشد باید بگویم که بنده بابلی هستم.
یادتون هست اولین کاریکاتوری که کشیدید چه بود؟
من از بچگی درکار کشیدن بودم! البته بیشتر نقاشی بود. کم کم که در جریان انقلاب و حوادث سیاسی قرار گرفتیم به سمت کاریکاتور کشیده شدیم. آن هم کاریکاتور سیاسی از نوع خشن ترینش.
سال چند بود؟
ظاهرا انقلاب سال ۵۷ پیروز شد دیگه!
منظورم سالی بود که اولین کاریکاتورتون چاپ شد!
سال ۵۸ بود که در مجله کودک مسلمان که در قم و توسط آقای راستگو منتشر میشد اولین کاریکاتورم چاپ شد.
مگه متولد چه سالی هستید که سنتون به کاریکاتور کشیدن تو انقلاب قد میده؟
متولد پنجاه و یکم.
یعنی تو هفت، هشت سالگی کاریکاتور میکشید و پیگیر فضای سیاسی بودید؟
آره. اون موقع اینجوری بود. از همون سال ۵۶، ۵۷ که فضای آزادی سیاسی تو مطبوعات بگی نگی حاکم شد، ما هم کاریکاتورهای سیاسی رو دنبال میکردیم و اگر میشد دستی هم توشون میبردیم.
اون موقعها و در عالم بچگی فکر میکردید بشه از کاریکاتور کشیدن نان درآورد؟
بچگی که هیچ؛ من تا همین اواخر که به دانشگاه آمدم هم فکر نمیکردم خیلی جدی بخواهم کاریکاتور بکشم و مستمر دنبال کنم. بیشتر برام یه جور تفنن و سرگرمی بود.
چی شد که کاریکاتور رو جدی گرفتید؟
مقصر آقای مهدی نصیری بود! از حوالی سال ۷۴ و ۷۵ و با منتشر شدن نشریه صبح آقای نصیری و پیگیریهای ایشون کم کم کاریکاتور برام جدی شد.
حتما علوم سیاسی خواندن در دانشگاه امام صادق (ع) هم تاثیر داشت تو این جهت گیری سیاسی کارهاتون.
بالاخره دانشگاه امام صادق (ع) سیاسی است دیگر. جریانهای مثبت و منفی دو دهه اخیر هم که یه جوری از این دانشگاه بیرون آمده!
تو مدرسه هم کاریکاتور معلم هاتون رو میکشیدید؟
طرح میکشیدم ولی انقدر ظرفیت نداشتند که کاریکاتورشون رو بکشم. پس گردنی میزدند.
به نظرتون طنزترین اتفاق تاریخ چیه؟
آدم برای اینکه به این سوال جواب بدهد باید بنشیند و کل تاریخ رو بخواند. اما فکر میکنم کشف آمریکا طنزترین اتفاق تاریخ باشد، برای اینکه کسی که آمریکا رو کشف کرد فکر میکرده یه جای دیگه رو کشف کرده و اونجا هنده. تا مدتها هم فکر میکردند بومیهای اونجا همون هندیها هستند. به نظرم این خیلی خنده داره که طرف یه قاره رو با یه قاره دیگه اشتباه بگیره و کشفش کنه.
تعریفتون از کاریکاتور چیه؟
فکر نمیکنم کسی بتونه کاریکاتور رو تعریف کنه. بقیه هنرها تعریف دارند ولی کاریکاتور یه جور طنز تصویریه که شاید به تعداد کاریکاتوریستها سبک و سیاق وجود داره.
فصل مشترک همه کاریکاتوریستها چیه؟
دغدغه معاش!
جوابتون به کسانی که طنزنویسی و کاریکاتور رو دلقک بازی میدونند چیه؟
خیلی نمیتونم وارد این مسئله بشم چون کار به جاهای باریک میکشه! اما اصولا یه عده هستند که کل هنر رو مطربی و دلقک بازی میدونند. یکی از کاریکاتوریستهای قدیمی میگفت من که تو بچگی نقاشی و کاریکاتور میکشیدم بابام میگفت بچه این مطربی و دلقک بازیها رو ول کن بیا برو دست رو بخون؛ بعد که اولین کارم چاپ شد، اون رو به دوستاش نشون میداد و میگفت بندهزاده کشیدند!
کدوم دسته از کارهاتون رو خیلی دوست دارید؟
غالبا موضوعات اقتصادی و عدالتخواهی رو دوست دارم. کارهای سیاسی تک و توک توش بوده.
خودتون رو چطور تعریف میکنید؟
اگر انسان باشیم که کار سخته چون کتابهای زیادی نوشته شده برای تعریف انسان، اگر هم انسان نباشیم که ولش کن، خیلی اهمیتی نداره.
چرا دیگه کاریکاتورهای مطبوعاتی ما مثل قبل برش ندارد؟
مشکل اصلی مدیران مطبوعات هستند دیگه. آنها تصمیم میگیرند که چی بزنند و چی نزنند. اساسا مدیران نشریات به کاریکاتور بدبینند و بخاطر دردسرهایی که ممکن است برایشان داشته باشد معمولا خیلی طرف کاریکاتور نمیرن. البته مدیریت فرهنگی ما هم همینطور است. اما مطبوعات چون مستقیما درگیرند و باید جوابگو باشند، اصولا کاریکاتوریست مطبوعاتی رو مساوی دردسر میدونند.
شما چرا از کیهان بیرون آمدید؟
فکر کردم دیگه نمیشه بیشتر از ده سال بدون قرارداد و رو هوا یه جا کار کرد!
سختترین قسمت برگزاری یک جشنواره بین المللی کاریکاتور کجاست؟
همکاری با بقیه. یکی از سختترین کارها هماهنگ کردن آدمهای مختلف با هم برای یک کار خاص است. چون هر کس ساز خودش رو میزنه و خیلی کم پیدا میشن آدمهایی که همدیگه رو قبول داشته باشند. یا آدم باید صفر تا صد کار رو خودش انجام بده یا زحمت این قضیه رو به جان بخره.
کاریکاتوری بوده که بکشید و تاثیرش رو ببینید؟
در زمان مرحوم اصلاحات زیاد اتفاق میافتاد چون هم کیهان بعنوان تک روزنامه اینطرف روی بورس بود و هم حوادثی که اتفاق میافتاد ظرفیت داشت. سر قضیه مهاجرانی یا کوی دانشگاه که قانون ممنوعیت ورود نیروی انتظامی به دانشگاه تصویب شد از این اتفاقها افتاد.
از بین کاریکاتوریستهای ایرانی کار کدومشون رو میپسندید؟
اسم نمیبرم چون چند جا اسم بردم یه عده ناراحت شدند یه عده هم طلبکار! بالاخره یه سری عاداتها تو کاریکاتوریستهای ایرانی هست که بماند.
سردبیر نشریه طنز بودن سخت تره یا کاریکاتور کشیدن یا مسابقه بین المللی کاریکاتور برگزار کردن؟
به قول امام (ره) که در مورد شوروی و آمریکا و.. میگفتند: این از آن بدتر، آن از این بدتر و همه از هم بدتر، اینها هم همهشون از هم بدتر!
کسی بوده که دوست داشته باشید کاریکاتورش رو بکشید و نشه؟
نه، هر کسی که دوست داشتم بکشم رو یه جوری تو کاریکاتورهام آوردم.
Sorry. No data so far.