«آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است… پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبى و دین فروشى عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شدهاند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمىدادند، پشتیبان کسانى شدند که تا براندازى نظام و کودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبریز [۱] با هماهنگى چپیها و سلطنت طلبان و تجزیه طلبان کردستان تنها یک نمونه است که مىتوانیم ابراز کنیم که در آن حادثه ناکام شدند ولى دست برنداشتند و از کودتاى نوژه سر در آوردند، باز خدا رسوایشان ساخت…. آیا مدرسین محترم [۲] که ستون محکم انقلاب در حوزههاى علمیه بودهاند- نعوذ باللَّه- به اسلام و انقلاب و مردم پشت کردهاند؟… مگر همانها نبودند که وقتى یک روحانى به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى کردند؟… اگر خداى ناکرده اینها شکسته شوند چه نیرویى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آیا ایادى استکبار، روحانىنماهایى را که تا حد مرجعیت تقویت نموده است، فرد دیگرى را بر حوزهها حاکم نمىکنند؟ » [۳]
اینها بخشی از سخنان امام در پیامشان در اواخر عمر به حوزههای علمیه است که به منشور روحانیت معروف شد. کسی که امام در اینجا مستقیما او را مورد اشاره قرار داده، سید کاظم شریعتمداری است. پرونده مشحون از دورویی و خیانت او پیش و پس از انقلاب، بررسی جداگانهای میطلبد. او کسی است که در عین همراه نشان دادن خود با نهضت اسلامی، صریحا در پشت پرده با رژیم مرتبط بود. حتی طبق اسناد محرمانه ساواک که پس از انقلاب به دست آمد، در اوج انقلاب در مهر ۵۷ در دیدار مخفیانه با نماینده مخصوص ساواک، چنین به شاه پیغام میفرستاد: «سلام مرا به پیشگاه اعلیحضرت برسانید و به عرض برسانید که اعلیحضرت اطمینان داشته باشند همان مشکلاتی که امروز ایشان دارند ما هم داریم. من آرزو دارم که اعلیحضرت در مقابل این مشکلات تحمل و شکیبایی بیشتری داشته باشند تا مشکلات بر وفق مراد ایشان و در جهت مصلحت مملکت حل شود…. چند روز قبل که نمایندگان اعلیحضرت ملک حسن [پادشاه وقت مراکش] با من ملاقات داشتند، به من گفتند که در مقابل اعلیحضرت کوتاه بیا. من صریحاً به آنها گفتم تمام تلاش من برای حفظ مقام سلطنت است و از آنها خواستم که به ملک حسن پیغام مرا بدهند و بگویند که ملک حسن به شاهنشاه ما قوت قلب بدهند که در مقابل مشکلات مملکتی استقامت بیشتری داشته باشند…. من صریحاً میگویم که با خمینی و اعمال او مخالفم. تعدادی از علما به من مراجعه میکنند و با بحث راجع به روش من وخمینی، سؤال میکنند که آیا اختلافی داریم؟ من میگویم بلی. او مخالف شاه است درحالیکه من این طور نیستم…. من معتقد به آزادی همهٔ زندانیان نیستم. آنهایی را که اطمینان دارید بعد از آزادی تحریکات نمیکنند، آزاد کنید ولی بقیه را نگاه دارید، مخصوصاً کسانی را که اهانت به مقام سلطنت میکنند.» [۴]
اسناد آشوبهای پیروان او با نام حزب خلق مسلمان و اسناد محکم همکاری او با کودتاگران کودتای نوژه و توطئه قطبزاده، بعدها موجب اعلام عدم صلاحیت مرجعیت او از طرف جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شد، اقدامی که با حمایت قاطع حضرت امام، روحانیون طراز اول کشور و مردم انقلابی ایران همراه شد.
اما ظاهرا تقدیر خداوند این است که هرچه پیش میرویم اسناد جدیدتری از خیانتهای نفاق آلود این شخصا آشکار شود.
پرویز ثابتی، نام آشناترین مقام امنیتی رژیم طاغوت بود که مستقیما در طراحی سیستم امنیتی رژیم و سرکوب انقلابیون نقش بلاواسطه داشت. او که بعد از انقلاب در خیل فراریان از کشور قرار گرفت، به دلایل مختلف تا چندی پیش زبان نگشوده بود ولی اخیرا کتاب خاطراتش (که به صورت مصاحبهای مفصل است) در آمریکا منتشر شده است. این کتاب که حاوی نکات قابل تأملی از فساد رژیم طاغوت است، بررسی جداگانهای میطلب اما بحث مورد اشاره ما قسمتی از این کتاب است که او به بررسی رابطه شریعتمداری و رژیم شاه میپردازد. در آنجا در جواب مصاحبه گر که میپرسد: «واقعاً آیت الله شریعتمداری با ساواک همکاری میکرد؟»، ثابتی میگوید:
«من با او ارتباط داشتم و هر سال دو بار او را میدیدم…. به مناسبت عید نوروز، در قم میرفتم دیدنش. بعد هم تابستان میرفت مشهد و وقتی میآمد چند روزی تهران میماند و در خانهای در خیابان امیریه و من میرفتم و دیداری میکردیم. بقیهاش همهاش عباسی [داماد شریعتمداری که بعدها هم جز متهمان اصلی توطئه براندازی قطبزاده بود و دستگیر شد] بود که واسطه بود. اما شریعتمداری مأمور ما نبود. او شخصیتی وارسته و مستقل بود و در پارهای موارد هم نظریاتی بر خلاف سیاست شاه و ساواک داشت. قبل از اینکه عباسی دامادش، رابط ما بشود، زنجانی نامی که پیشکارش بود رابط با ساواک بود…. شریعتمداری همیشه به من میگفت «جلوی این خمینی چیها را بگیرید.» بعد هم لیست اسامی خمینی چیها یعنی طرفداران خمینی را عباسی میآورد به ما میداد که اینها کی هستند که برای خمینی دارند در شهرستانها کا ر میکنند.» [۵]
اما همه ماجرا به همین جا ختم نمیشود و قسمت اصلی ماجرا در ادامه آمده است، آنجا که ثابتی برای اولین بار و به عنوان یکی از بالاترین مقام امنیتی رژیم شاه صراحتا تأیید میکند که شریعتمداری فتوای قتل امام خمینی را برای رژیم طاغوت صادر کرده بود. سؤال کننده که غیر از ثابتی با چندین مقام بلندپایه دیگر ساواک هم مستقیما گفتگو داشته، از ثابتی پرسیده است: «از یکی از مقامات ساواک شنیدهام که حتی فکر کنم عید سال ۵۷ بوده که [شریعتمداری] به شما یا یکی دیگر از مقامات ساواک گفته: «آقا گفتیم که این خمینی چیها را جدی بگیرید که نگرفتید. من به شما میگویم، که من به عنوان یک مجتهد به شما میگویم که او دارد فتنه علیه اسلام میکند و قتلش واجب است و شما میتوانید آدم بفرستید و این را بکشید.»»
ثابتی هم صریحا این گفته را تأیید کرده و گفته است: «به من این مطلب را گفت و من گفتم: «حضرت آیت الله، شما که این همه پیرو دارید، خب به یکی از اینها فتوایتان را بدهید. ما که نمیتوانیم چنین کاری بکنیم.» گفت: «نه. من چرا بکنم؟ باید شما بکنید و شما مسئول امنیت هستید. برای اینکه امنیت مملکت را به هم زده.» یعنی نااین حد مخالف [امام خمینی] بود.» [۶]
بدین ترتیب و با این مدرک جدید، از طرفی کارنامه درخشان (!) خیانتهای شریعتمداری کاملتر شده و از طرف دیگر برای کسانی که نسبت به حضور او در نقشههای خونینی مثل کودتای نوژه یا کودتای قطبزاده (که در هر دو، قتل امام جزو برنامههای اصلی بود) شک داشتند، ثابت میکند که از این شخص، چنین کارهایی نه تنها بعید نبوده بلکه دقیقا انتظار میرفته است!
پانوشتها:
[۱] اشاره به درگیریهایی که توسط پیروان آقای شریعتمداری با نام حزب خلق مسلمان در ابتدای انقلاب قم و آذربایجان ایجاد شده بود.
[۲] اشاره به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
[۳] صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحات ۲۸۰، ۲۸۱ و ۲۸۷.
[۴] آیت الله شریعتمداری به روایت اسناد ساواک، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات ۹۲۱ تا ۹۲۶.
[۵] دردامگه حادثه، گفتگویی با پرویز ثابتی مدیر امنیت داخلی ساواک، به کوشش عرفان قانعی فرد، انتشارات شرکت کتاب (آمریکا)، چاپ اول، ۲۰۱۲ میلادی، صفحات ۵۷۴ و ۵۷۵.
چنانکه دیدیم، از سخن ثابتی بر میآید که این لو دادن انقلابیون به ساواک عملی مستمر بوده. جالب است که فرح پهلوی هم در خاطراتش که چند سال قبل از این در پاریس منتشر شد به یکی از همین لیستها اشاره کرده و نوشته است: «آیتالله شریعتمداری در نگرانیهای همسرم شریک بود. او تعصب خمینی را نمیپذیرفت و پیامهایی برای پادشاه میفرستاد و با ذکر نام روحانیون افراطی تقاضای دستگیریشان را میکرد. او معتقد بود که تظاهرات با ساکت کردن این افراد به پایان خواهد رسید. من این فهرست را دیده بودم» ر. ک: کهن دیارا، خاطرات فرح دیبا، انتشارات فرزاد (پاریس)، چاپ اول، ۲۰۰۴ میلادی، صفحات ۲۶۹ و ۲۷۰.
[۶] در دامگه حادثه، صفحه ۵۷۵.
Sorry. No data so far.