تریبون مستضعفین- عاطفه صادقی
در اوج رقابتهای باشگاه های اروپایی، سریالی توانست گوی سبقت را در جذب مخاطب ایرانی از فوتبال حرفه ای اروپا برباید. شب گذشته آخرین قسمت سریال اجتماعی خوش ساخت «راه طولانی» روی آنتن رفت و رسانه ملی موفق شد تا در شبهای گرم تابستان با نمایش این سریال رضایت مخاطبان خویش را تأمین کند.
ساخت مجموعههای تلویزیونی فاخر در رقابت با شبکههای جهانی، اقدام مهم و تأمل برانگیزی است، خصوصا اینکه انتظار از رسانه ملی نه فقط سرگرم کردن و همراه ساختن مخاطب بلکه بیان مشکلات جامعه و خانواده ها و ارائه راهکار مناسب، جهت برخورد با آن است. بنابراین سریالی که بتواند ضمن بیان مولفه هایی درگیریهای خانوادگی، بدون نمایش صحنه های عشق های مثلثی و مسإله همیشه مطروحه ازدواج! مخاطب را تا آخرین قسمت، مشتاقانه به دنبال خود بکشاند در هر حال اثر قابل تقدیری است.
روح کلی در خدمت بقای مفهوم خانواده
برای تحلیل درست سریال لازم است درام (قصه نمایشی) و تم (موضوعی که قرار بوده در سریال طرح شود) را از یکدیگر تفکیک کرده و جداگانه به تحلیل هر کدام بپردازیم تا تصویری دقیقتری ارائه شود، هر چند در یک اثر نمایشی این دو به قدری ممزوج هستند که بررسی جداگانه آن چندان درست نیست. بر اساس روند سریال «راه طولانی» موضوع مطرح شده، طبق مصاحبه های کارگردان و عوامل تولید آن «تلاش یک خانواده برای در کنار هم بودن و آسیبهای فرزندسالاری» است. سوای سایر عوامل ، قضاوتی منصفانه نمره قابل قبولی به این سریال در راستای پذیرش تم اصلی توسط مخاطبان میدهد.
در واقع مجموعه عوامل فیلم اعم از فیلمنامه، بازیگری، کارگردانی و … همگی در خدمت تم اصلی بوده و به همین دلیل در انتقال پیام سریال به مخاطب موفق عمل کردند.
استاد نقی پور فر در مقاله شاخصهای مدیریت اسلامی پیرامون جایگاه خانواده در اسلام میگوید:
«تفکر اسلامی یک فرق اساسی با تفکرهای دیگر دارد. از دیدگاه غربی، جامعه سالم یعنی انسانهای سالم. اسلام این را قبول ندارد. اسلام میگوید؛ جامعه سالم مساوی است با خانواده سالم. انسان شخصیتش درون خانواده پیریزی میشود. خانواده رکن رکین جامعه در اسلام است. مجموعه خانوادههای سالم، جامعه سالم را میسازد. بنابراین اصولا دعوای اصالت فرد یا اصالت جامعه در دیدگاه اسلامی شکل نمیگیرد، چرا که در اسلام اصالت با خانواده است. از همین رو نمایش اهمیت جایگاه خانواده از قاب تلویزیون به صورتی هنرمندانه و فاخر، اقدام تحسین برانگیزی است. مضاف بر اینکه فرهنگ غربی تمام تلاش خویش را به کار میبرد تا کانون توجه جوامع مذهبی و سنتی را از خانه به خیابان معطوف سازد.»
در ابتدای سریال راه طولانی، پدر خانواده مصر است تا از هر طریق ممکن ولو از راه فریب و دروغ خواسته فرزندانش را برآورده سازد تا کانون خانواده اش از هم نپاشد، در واقع نقش پدر نه به عنوان یک راهنما بلکه به عنوان یک ماشین برآورده کردن نیازهای فرزندان ترسیم می شود. در ادامه کارکتر مرتضی متوجه می شود که فریب و دروغ و صرف تأمین خواسته های فرزندان نیست که گرم کننده و نگهدارنده کانون خانواده است بلکه به عکس چنین دیدگاهی خانواده او را دچار بحران می سازد و تنها همدلی و مشارکت اعضای خانواده و درک متقابل است که حفظ خانواده او را تضمین می کند.
داستانی روان و جذاب
واقعیت این است که هنوز هم در کشاکش هجوم پارامترهای پست مدرن سریال سازی این «قصه» است که حرف اول را میزند. درام مخاطب پسند و کشمکش مدار راه طولانی یک ویژگی شاخص دارد که آن را از سایر سریالهای خانوادگی رسانه ملی متمایز میسازد. این سریال تلاش یک خانواده برای بقای آن روایت میکند بدون آنکه به حاشیه های نخنما و مرسوم درام های خانوادگی مانند ازدواج و عشقهای ناگهانی و مبتذل بپردازد. راه طولانی ثابت میکند که میتوان بدون نگاه مرسوم به مسائل خانوادگی، مشکلات جوانان در ارتباط با پدر و مادر و دغدغه پدر و مادر در ارتباط با فرزندانشان را مطرح کرد و مخاطب را مشتاقانه با سناریو همراه ساخت.
نمایش کارکترهای خاکستری و باورپذیر
از نقاط بارز این سریال، شخصیت پردازی ملموس در عین نمایش کارکترهایی خاکستری است. «مرتضی» با آن لکنت زبان و سادگیهای دوست داشتنی و حرکات صورت و دست، نماینده «پدر» خانواده دوست ایرانی است. پدری که با وجود داشتن اشتباه، همچنان تلاش میکند قهرمان خانوده اش باشد آنقدر که با بازپرسی مثل شاداب هم ندار است و پلیس نیازمند کمک او!
در کنار بافت دراماتیک قوی سریال، شخصیتپردازی جزئی نگر و ظریف آن کمک شایانی در تأمین رضایت مخاطب داشت، از پدر مجموعه، که به یمن ظرایف بازیگری درخشان رضا کیانیان همدردی مخاطب را برمیانگیزد تا دقت در شخصیتهای فرعی مانند کارکتر شاداب به عنوان بازپرس این سریال، کارنامه موفقی از شخصیتهایی باورپذیر را به تصویر کشیدند. «طیبه» نماد یک مادر ایرانی است. فداکار، نگران و در عین حال مقتدر و معتقد. مادری که بدون پدر، بی اشتباه نیست. نیما نماینده پسران جوانی است که دوست ندارند سربار خانواده باشند ولی به اجبار زمانه هستند و همین تضاد آنان را به سمت حماقتهای پر خطر سوق می دهد. بهاره، دختری است که میخواهد بدون دغدغه، آرزوهایش را محقق سازد و …
اینها نمونههایی صرفا در قاب تلویزیون نیستند، بلکه افرادی هستند که اکنون در قالب تصویر، جامعه اکنون ما را نمایندگی میکنند. تا نمایش دهند توقعات بیجای فرزندان و پناه بردن به دروغ و نیرنگ چگونه میتواند یک پدر را به خاک سیاه بنشاند و یک خانواده را با بحران مواجه سازد، تا به تصویر کشند که در کنار هم راه، طولانی نیست و با وجود همه مشکلات میتوان خوشبخت بود.
پیامهایی که در میان پیامهای بازرگانی گم میشوند
از دیگر نقاط قوت این مجموعه داستانی مطرح کردن آسیبهای تفکر «یک شبه ره صد ساله رفتن و رویای ثروتمند شدن» در سکانسها و نقاط عطف سریال است. از اعتماد مرتضی به افشار و به گردن گرفتن قتل فردی در قبال پول تا طرح مسأله شرکتهای هرمی، ارتباط با پسری پولدار توسط بهاره دختر خانواده به امید تحقق رویاهایش و حتی خارج رفتن نیما برای رسیدن به یک زندگی موفق و… همه مواردی هستند که به خوبی توقع یک شبه ره صد ساله پیمودن را متبادر میسازند، مواردی که روند سریال نشان میدهد همگی تله ای برای سرکیسه کردن است.
جالب اینکه در کنار طرح چنین پیامی در سکانسها و صحنه های مختلف، پخش پیامهای بازگانی با موضوع برنده شدن در قرعه کشی بانکها و موسسات مختلف و… ضدتبلیغی در راستای این پیام محسوب میشوند که یادآور ضربالمثل گاو نه من شیر دهی است که با یک لگد همه چیز را خراب میکند!
نقاط ضعف سریال راه طولانی
سناریوی این سریال، داستان ملموسی است که بسیاری از خانواده ها، خصوصا خانوادههایی که فرزندانشان در آستانه ورود به عرصه کار و شغل هستند با آن درگیرند. بخشی مهمی از رضایت مخاطب از این سریال نیز به دلیل فهم درست این دغدغه خانوادگی است. به حمدلله با وجود آسیبهای مختلف سبک زندگی غربی و مدرن، کانون خانه هنوز هم نقش اصلی را در تربیت و فرایند اجتماعی شدن جامعه ایرانی ایفا میکند. به همین دلیل درک درست نسبت به مشکلات و ارائه راه حل مناسب در ارتباط با آن از اهمیت بالایی برخوردار است.
سریال راه طولانی اگر چه در بیان مشکل خانواده در مواجهه با توقعات فرزندان جوانشان موفق بوده است ولی متأسفانه نتوانست نسخه قابل تجویزی ارائه نماید چرا که همه مرتضاها و پدران ایرانی انقدر خوش شانس نیستند که رفیقی چون عطاء داشته باشند که کارگاه نجاری برایشان به ارث گذارد. شاید یک پایان بندی واقع بینانه تر میتوانست، به راه حلی قابل تعمیم برای مخاطبان این سریال تبدیل شود. در حقیقت بحرانهایی مثل ارتباط ناسالم بهاره و خروج غیر قانونی نیما و… به دلیل خوششانسی مرتضی و خانوادهاش به یک پایان خوب و شاد ختم شد در حالی که همیشه اینطور نیست!
لازم است در پایان به مسألهای اشاره شود که در قسمتهای انتهایی این سریال به تصویر کشیده شد و احتمالا خاستگاه آن فیلمها و سریالهای غیر ایرانی است. در یکی از تأثیرگذارترین صحنهها که مخاطب انتظارش را نمی کشید طیبه به عنوان مادر خانوده به دلیل ناتوانی مرتضی در اداره خانوده و فرزندانشان به او میگوید که دیگر جایی در این خانه ندارد و لازم است خانه را ترک کند. درحالیکه چنین رفتاری هیچ سنخیتی با آموزههای دینی و عرفی جامعه ایرانی ندارد تصویر بیرون کردن مرد از خانه به اجبار، اتفاق نامیمونی است که علاوه بر تزلزل جایگاه «پدر» در خانواده ایرانی ممکن است الگوهای رفتاری ناخوشایندی را رقم بزند. کارگردان و سناریست میتوانستند با ظرافت، ارتباط سرد طیبه و مرتضی را بدون اخراج وی از خانه، به تصویر درآورند و چه بسا به دلیل ملموس بودن، این رفتار نقطه عطف بهتری را به لحاظ عاطفی و کشمکش دراماتیک رقم میزد.
خوش ساخت، رضایت مخاطبان، هنرمندانه و فاخر، … :)