دوشنبه 16 جولای 12 | 10:33
نامه سرگشاده دانشجویان زبان و ادبیات عرب به فرهاد رهبر؛

آقای رهبر! برداشت شما از زبان عربی چیست؟!

جمعی از دانشجویان رشته زبان و ادبیات عرب دانشگاه تهران در نامه‌ای به رییس دانشگاه تهران نسبت به انتقال این گروه به دانشکده زبانهای خارجی اعتراض کردند.


جمعی از دانشجویان رشته زبان و ادبیات عرب دانشگاه تهران در نامه‌ای سرگشاده خطاب به فرهاد رهبر، رئیس دانشگاه تهران، نسبت به انتقال این گروه به دانشکده زبان‌های خارجی اعتراض کردند.

متن این نامه به شرح زیر است:

بسم الله الحمن الرحیم

خداوندا! تو را شاکریم…

ما مفتخریم که نعمت دین تمام و کمال اسلامت،‌‌ همان «وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتی عَلَیْکُمْ» (بقره/۱۵۰) را بر ما ارزانی داشته و نور «قرآناً عربیاً غیر ذی عِوَجً» (زمر/۲۸) را عامل هدایتمان قرار داده و بر ما منت نهادی که: «بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ» (حجرات/۱۷)

«ما مفتخریم که انقلاب اسلامی ما متعهد به اسلام و قرآن، پیرومذهبی است که می‌خواهد حقایق قرآنی، که سراسر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم می‌زند را، از مقبره‌ها و گورستان‌ها نجات دهد. ما مفتخریم که کتاب نهج البلاغه که بعد از قرآن بزرگ‌ترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالا‌ترین کتاب رهایی بخش بشر است از امام معصوم ما است. و ما مفتخریم که ادعیه حیاتبخش که او را «قرآن صاعد» می‌خوانند از ائمه معصومین ماست. ما به «مناجات شعبانیه» امامان و «دعای عرفات» حسین بن علی – علیهما السلام – و «صحیفه سجادیه» این زبور آل محمد و «صحیفه فاطمیه» که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است افتخار می‌کنیم…» (وصیت نامه الهی – سیاسی حضرت امام)

جناب آقای دکتر رهبر، ریاست محترم دانشگاه تهران

بهانه نگاشتن این نامه، زمزمه‌های طرح انتقال گروه آموزشی زبان و ادبیات عربی از دانشکده ادبیات و علوم انسانی به دانشکده زبان‌ها و ادبیات خارجه می‌باشد که چندی است با قوت بیشتری به گوشمان می‌رسد. از این رو بر آن شدیم که این نامه را از سر دردمندی برای دانشگاهیان امروز و فردا بنویسیم و مخاطب خود را نه تنها شما که همه مسئولین ذی ربط نظام بدانیم. این چند کلمه را به طریقت خویش و با الهام از شرایط بلدان عربی می‌نگاریم و هدف از کلاممان را فقط معطوف به این دانشگاه و انتقال از یک دانشکده در پردیس مرکزی به دانشکدهٔ دیگری در پردیس شمالی! نمی‌دانیم؛ چه اینکه دغدغه‌ها و نگرانی‌های مهمتری از تبعات و نتایج بیگانه انگاشتن زبان عربی توسط متولیان دانشگاه، آن هم در این برهه حساس بیداری‌های اسلامی که «لیلة القدر تاریخ اسلام» نام گرفته، پیش روی ماست و ما را به سخن وا داشته است؛ باشد که موثر افتد.

آقای دکتر رهبر!

انتخاب زبان عربی توسط خداوند متعال به عنوان زبان دین اسلام و قرآنکه «اِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا» (یوسف/۲) بدین معناست که این زبان وسیله انتقال معارف و فرهنگ اسلامی برای همه مسلمانان است. قرائت ادعیه و انجام مناسک و وجوب ادای اذان و نماز به زبان عربی بعنوان نماد اسلام و در هرسرزمین و هر زبان و فرهنگی شاهدی روشن برای این مدعاست. حکمت این انتخاب تلازم زبان عربی با آخرین دین الهی است که در سراسر جهان فراگیر خواهد شد و کیست که نداند ارج و اهمیت زبان عربی در نزد مسلمانان نه از آن جهت که زبان قوم عرب بوده که به این خاطر است که آن را زبان قرآن و زبان بین المللی جهان اسلام می‌دانند؟

روشن‌ترین تعبیر و شیوا‌ترین بیان در این باره متعلق به بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران است آنجا که حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: «نگویید که زبان عربی هم از ما نیست؛ زبان عربی از ماست؛ زبان عربی زبان اسلام است؛ اسلام از همه است.» (صحیفه نور، جلد۱۱، صفحه۲۲۷) علاوه بر این متفکران و صاحب نظران نیز همواره بر نفی بیگانه بودن زبان عربی تاکید داشته‌اند: «زبان عربی زبان عرب نیست، زبان اسلام است. اگر قرآن نبود، اصلاً این زبان در دنیا وجود نداشت. از اهمّ وظایف ما این است که این زبان را حفظ کنیم. هر فرهنگی، هر تمدنی اگر بخواهد زنده بماند، باید زبانش زنده بماند؛ اگر زبانش مرد خودش مرده است. این مبارزهٔ علنی را که با زبان عربی می‌بینید، باید بیدار بشوید، باید بفهمید، باید شعور داشته باشید، عقل داشته باشید؛ و اللّه این، مبارزه با اسلام است. با حروف الفبا که کسی مبارزه ندارد. به خدا قسم ما در مقابل زبان عربی وظیفه داریم که این زبان اسلام را حفظ کنیم، نگهداری کنیم.» (مجموعه آثار استاد شهید دکتر مرتضی مطهری، ج۱۷، ص۲۳۸)

حال آنچه جای سؤال را باقی می‌گذارد این است که با علم به این موارد و در این زمان که شاهد پیچ تاریخی جهان اسلام هستیم و بیش از هر زمان دیگر باید به صدور انقلاب اسلامی فکر کرده و خود را قسمت مؤثر و جداناپذیر از «امة واحده» جهان اسلام بدانیم؛ چه وقت بیگانه خواندن زبان عربی و انتقال این گروه آموزشی به دانشکده زبانهای خارجه توسط مسئولین دانشگاه است؟!

ریاست محترم دانشگاه!

برداشت شما از زبان عربی چیست؟! آیا به عواقب فرهنگی این انتقال اندیشیده‌اید؟!

اگر بپذیریم که زبان، پایه و اساس هر فرهنگ است و این کلمات هستند که به زندگی ما شکل می‌بخشند و دنیای ما را معنی می‌کنند، آن زمان است که اهمیت و نقش زبان در حفظ و بقای ارزش‌ها و باورهای دینی و توسعه فرهنگیمان، آشکار خواهد شد. این امر بر آنان که کم و بیش با مسائل فرهنگی و زیر ساخت‌های آن آشنا هستند، باید آشکار باشد!

با اندکی تأمل در مباحث زبان‌شناسی به تأثیر زبان در حفظ و بقای یک فرهنگ و نقش آن در سست شدن رشته‌های فرهنگی پی خواهیم برد. زبان عربی همسایه و همراز و قرین زبان فارسی است. ارتباط و پیوند این دو زبان و تأثیرو تأثر آن‌ها در یکدیگر غیر قابل تردید است. حال اگر زبان عربی به هر دلیل، نقش و جایگاه خود را از دست بدهد و به طور کلی آن را جدای از زبان و ادبیات خود و در قالب یک زبان بیگانه بپنداریم، فرهنگ دینی و اسلامیمان را دچار بحران نکرده‌ایم؟!

همان زمان که ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند و به تبع آن زبان عربی توسط همین ایرانیان نشر یافت و به گفته بسیاری از مورخان و ادیبان، خدمات ایرانیان به زبان عربی بیش از خود عرب‌ها به این زبان بوده تا جایی که بسیاری از مفاخر ادبیات فارسی آثار متعددی به زبان عربی دارند. آنچه در این حوزه نزد هر صاحب نظر متخصصی به عیان خودنمایی می‌کند این است که تسلط بر زبان و ادبیات فارسی بدون نظر و احاطه نسبی بر زبان و قواعد عربی غیر ممکن است. حضور این دو رشته در کنار یکدیگر این فرصت را فراهم می‌سازد تا دیگر بار تمدن و فرهنگ کهن ایرانی را با فرهنگ و تمدن عربی و اسلامی پیوند خورده بدانیم.

آقای دکتر رهبر!

نقش وجایگاه علوم انسانی دررشد و بالندگی فرهنگ‌ها یا انحطاط تمدن‌ها، غیرقابل تردید است. بحث دست یابی به علوم انسانی اسلامی ازه‌مان سال‌های نخستین انقلاب اسلامی صورت گرفت اما امروزه با گذشت سه دهه از انقلاب، با وجود تدابیر متولیان امر، عدم توفیق در دستیابی به اهداف علوم انسانی اسلامی به رغم تأکیدات مکرر مقام معظم رهبری غیر قابل انکار است. بنا بر گفته صاحب نظران متخصص دراین حوزه، عمده‌ترین مشکل در علوم انسانی، در ابزار انتقال آن یعنی زبان علمی این دانش‌هاست. بدون شک بستر ورود به حوزه اندیشه‌ها و دانش‌ها، زبان است و یکی از آشکار‌ترین چالش‌های‌ ما در علوم انسانی، مشکل انفکاک زبان علمی این رشته‌ها، یعنی زبان عربی با شاخه‌های علوم انسانی است. از این رو در بسیاری از منابع رشته‌های علوم انسانی نظیر تاریخ و فلسفه و… که به زبان عربی می‌باشد برای فهم بهتر این منابع، قواعد زبان و ادبیات عربی نیز تدریس می‌گردد.

باتوجه به مقدمه ذکر شده آیا نمی‌توان نتیجه گرفت که زبان و ادبیات عربی صرفا به مثابه یک زبان بیگانه نیست که مانند دیگر زبان‌ها در دانشکده زبان‌ها و ادبیات خارجه تدریس گردد؟! آیا این زبان کلید فهم علوم انسانی نیز به شمار نمی‌رود؟ براستی این ویژگی‌های منحصر به فرد با این گستردگی در دیگر زبان‌ها یافت می‌شود؟

آقای رئیس!

آنچه که طرح شد گزیده مهم‌ترین دلایلی بود که سبب شده قریب پنج دهه رشته زبان و ادبیات عرب در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران تدریس گردد. اساتید و دانشجویان گروه زبان و ادبیات عرب برپایه دلایل متعدد خود قویا مخالف انجام طرح انتقال گروه به دانشکده زبان‌ها و ادبیات خارجه بوده و از ریاست اقدامات مقتضی برای توقف طرح انتقال گروه را خواستارند. در خاتمه ما نیز هم نوا با این کلام مأیوسانه استاد آذرتاش آذرنوش می‌شویم و ندا سر می‌دهیم که: «بنده بار مسئولیتی بر دوش خود احساس می‌کنم که البته بسیارسنگین است. اما چه کنم؟ من فقط زبانی دارم که با آن فریاد «وا اسلاما» بر می‌کشم. امیدوارم که در کشور گوش‌های شنوائی هم باشد، دل‌های درد دیده و رنج دیده هم باشد که این ندای مأیوسانه را بشنود و پاسخ دهد» (آذرنوش، ۱۳۷۸)

و ما علینا الا البلاغ

  1. دانشجوی زبان عرب دانشگاه علامه طباطبایی
    17 دسامبر 2012

    احسنت گل گفتید الان دنیا زیر دست استعمار غربی هاست و زبان انها زبان اصلی ما شده.ان شاالله مولایمان امام زمان ظهور کند تازه میفهمند زبان عربی زبان جهان اسلام است

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.