تریبون مستضعفین- مهدی خوجگی
افراد و مخصوصا دانشجویانی که تا به حال به فکر مطالبه از مسئولین افتاده اند احتمالا برخورد سرد مسئولین با مطالبات و سوالات دانشجویان و عدم حضور آنها در جمعهای دانشجویی را شاهد بودهاند مگر حضور در اتاقهای در بسته و جلسات غیر رسانهای و مراسمهای تشریفاتی نظیر نهار و شام و افطار که آنها هم عمدتا در ماه مبارک رمضان و برای یک پرستیژ در کنار جلسات دانشجویی رهبری برگزار میشود.
حال فرض کنید از یک طرف رهبری دانشجویان را به مطالبهگری و پرسشگری فرا بخواند و از طرف دیگر فضای مسئولین به الزامات چنین کارکردی پایبند نباشد. چه میشود؟ از یک طرف فضای دانشجویی مطالباتی دارد و میخواهد آرمانهای خودش را پیش ببرد و از طرف دیگر سریعترین راه تأثیرگذاری این انتقادات که شنیده شدن توسط مسئول مربوطه است بسته میشود. و اگر بخواهیم مفصلتر بگوییم حتی راههای فراتر ِ پیشبینی شده در قانون نظیر برگزاری تجمعات قانونی و سایر موارد نیز با تنگنظریهایی عملا غیر قابل استفاده شده و حرکت به سمت آنها در نگاه عموم جامعه زیر پا گذاشتن قانون تلقی میشود.
در کنار دو بند بالا این موضوع را نیز اضافه کنید که «قانونگرایی» به طور مداوم از طرف حاکمیت مطرح میگردد و طبیعی است دانشجویی که خودش را در راستای مطالبات رهبری یا حداقل در قالب قوانین کنونی جمهوری اسلامی تعریف میکند دچار یک تناقض میشود. تناقضی که جوابش برای طیفهای مختلف دانشجویی متفاوت خواهد بود. برای دانشجویانی که در کنار مطالبهگری عنصر آرمانخواهی و تلاش حداکثر برای رسیدن به نتیجه را دارند و نه دانشجویانی که نهایت کار مطالبهگرانهای که تعریف میکنند پرتاب یک بیانیه یا یک نامه در فضای شلوغ رسانههاست موارد زیر ممکن است اتفاق بیافتد:
سرخوردگی: دانشجویانی که خود را با حرفها و گفتمانهای رهبری منطبق میکنند به احتمال زیاد دچار نوعی سرخوردگی از فعالیتهای مطالبهگرانه خواهند شد چرا که نخواهند توانست قالبهای کارهای خود را به فراتر از مباحث قانونی گسترش بدهند و از یک طرف مدام در ذهنشان باید آرزوی روزهای آرمانی که «مسئولین در جمعهای دانشجویی حضور پیدا کنند» را در ذهن بالا و پایین کنند. البته این نوع سرخوردگی خود میتواند نمودهای مختلفی چون عدم تمایل به فعالیت سیاسی مطالبهگرانه و توجه بیشتر به کارهای روتین و کلیشهای و یا کنارهگرفتن از هرگونه فعالیت اجتماعی و یأس و نا امیدی از اصلاح، بروز و تجلی پیدا کند.
قالبشکنی قانونی: از نظر این عده از دانشجویان که معتقد به انقلاب اسلامی و نیز کلیت کنونی جمهوری اسلامی هستند قالبشکنی را برای رسیدن به آرمانهای خود نه امری خلاف قانون که اتفاقا قانونی و یا شاید بهتر باشد بگوییم حق و تکلیف خود میدانند. آنها جوابگویی مسئولین و پاسخشان به سوالات جنبشهای دانشجویی وظیفه مسئول تلقی نمیکنند و البته عموما ابایی ندارند از اینکه از سمت عدهای دیگر به بیقانونی و از این دست موارد متهم شوند. اگر بخواهیم مثالی برای این موارد ذکر کنیم میتوان به انتشار شبنامهها و روزنامههای بدون مجوز تا برگزاری تجمعات و تحصنات و… اشاره کرد.
البته همین جماعت هم طیفهای مختلفی خواهند داشت که بنا به شرایط ممکن است تصمیمات و تغییر تاکتیکهایی دیگری را اتخاذ کنند. برای مثال مواردی را که بنده شاهد بوده ام و البته به شخصه بیشتر میپسندم و مثمر ثمرتر میدانم کشانده شدن فعالیت عدالتخواهانه و مطالبهگرانه به لایههای اجتماعی و تلاش برای جریان ساختن از مطالبات به حق خودِ مردم و تأثیرگذاری عمیقتر ولو در آینده دورتر میباشد. این کار شاید کمی سختتر باشد ولی به نظر بنده نتیجهی بلندمدت آن به مراتب بر عملکردهای مقطعی و نقطهای خواهد چربید. و البته ذکر این نکته نیز ضروری است که حتی همان حرکات مقطعی که بدون بدنه اجتماعی است مطمئنا بر فضای اجتماعی تأثیر خواهد گذاشت اما حرف بر سر شدت تأثیرات و… است.
حرکت از انتقاد به تعارض: عدهای دیگر ممکن از مواجهه با این چنین مسائلی از انتقاد دست بشویند و به این نتیجه برسند که مشکلات بسیار ریشهایتر از این حرفهاست که ما فکر میکردیم و طبیعی است که نتیجهی چنین بحثی میتواند حرکت از سمت انتقاد به سمت تعارض فعال با نظام حاکم باشد. که البته این نوع حرکت از سمت افرادی که اعتقاد آنچنانی به مبانی حاکمیت موجود ندارند بیشتر متصور میشود تا سایر افراد.
Sorry. No data so far.