مجتبی دانشطلب – حجت الاسلام پناهیان در یکی از برنامه سمت خدا درباره امتناعش از پرداختن به مسئله حجاب گفته است:
«خیلی از دوستان به من توصیه میکنند که اگر شما سخنرانی میکنید درباره حجاب هم توصیه کنید. ولی من معمولا امتناع میکنم! چرا؟ چون مسئله حجاب بیشتر به فضایی که ایجاد شده است، برمی گردد: در خانواده اولا، در مدرسه ثانیا، و در جامعه ثالثا. این فضاها [وقتی] درست نشده است من چگونه بگویم که باید حجاب را درست بکنید؟ [چطور بگویم] شما ایمان ندارید اگر بیحجابی میکنید، [یا] شما باید به قیامت توجه بکنید؟ آن عواملی که میخواهد حجاب را اصلاح کند، آن عوامل را درست بکنیم، بعد که آن عوامل درست شد اگر کسی خطا کرد با یک موعظه درست میشود. با یک تشر قهر الهی [و] عذاب الهی، که مطرح بشود، شخص اصلاح میشود. اما ما الان [که] فضا را درست نکردیم زیادی میخواهیم از ایمان آدمها و جوانها و مردم کار بکشیم. نیازی نیست اینقدر تحمیل بکنیم، میتوانیم فضا را تغییر بدهیم.
مهمترین عامل حجاب برای دخترخانمها رفتار پدرهایشان با آنهاست والبته رابطه بین پدر و مادر در خانواده، [همانطور] که پیامبر فرمود چطور با دختران خودتان رفتار کنید، حتی نسبت به پسرها بیشتر محبت کنید. ! [اگر] پدر به مادر با رحم و عطوفت برخورد کند، [و اگر] مادر به پدر با تواضع برخورد کند، بچه علی القاعده به حجاب علاقه پیدا خواهد کرد. یعنی کسانی که هوشمندانه به این عوامل فضایی برای ایجاد تربیت دقت میکنند میتوانند مصادیقش را ببینند. حجاب یک امری نیست که مستقیما به شخص بگوییم شما باید حجاب داشته باشید و بعد بخواهیم فرد را درست بکنیم! [لذا] ما خیلی به فضاسازی معتقدیم. و کلمه فضا را من استفاده میکنم، کلمه محیط را ممکن است شما استفاده بکنید. فضا ابتدائا میشود حکومت، [و] ساختارها، که باید به آن پرداخت.»
در مورد ذائقه حاکم بر این سخنان که بسیار منتشر و فراگیر هم هست چند نکته قابل ذکر به نظر میرسد:
۱ـ ساختارها مهم هستند اما تمرکز همه چیز در ساختارها منطقی و پذیرفتنی نیست. این شاید غایت بخش بزرگی از علوم انسانی غربی (آنهم در برهۀ کهنه شدۀ مدرنیته) است که میخواهد انسان را به حداکثر ربط با ساختارها بکشاند تا مثل یکی از اجزای ماشین بزرگی به اسم اجتماع با او برخورد کند. انسانی که قابل پیشبینی است و روانشناسیاش کاملا در ارتباط با جامعه شناسیاش قرار دارد، انسانی که آزادی واقعی از او سلب شده و برای هر تغییری به تغییر در ساختارها اشاره میکند: ساختارها را تغییر بدهید تا انسان هم تغییر کند! تفکر متمرکز در ساختار کمترین مسئولیت را بر انسان بار میکند و جایِ تکلیف فردی را به اقتضای تبعیت از ساختارهای اجتماعی و نهادهای قدرت میدهد. چنین تفکری اگر وجه انتقادی هم داشته باشد خطابش بیشتر ساختارهاست و خود انسان را با جلب توجه به مسئولیت و تکلیف فردیاش کمتر مورد خطاب قرار میدهد.
۲ـ تمرکز بر ساختار با فرهنگ دینی هم ناسازگار به نظر میآید. انسان موجودی مسئول است و نسبت به همه رفتارهایش تکلیف دارد. از عواملی که میتواند روی رفتار انسان تأثیر بگذارد ساختارها هستند اما نامطلوب بودن ساختارها مسئولیت فردی را سلب نمیکند. محیط نامطلوب عمل به تکالیف را دشوار میکند و حتی ممکن است سطح مسئولیت را هم پایین بیاورد اما معمولا آن را از بین نمیبرد. اینکه وضع خانواده، مدرسه و رسانه در جامعهای به نحوی باشد که عمل به تکلیفی (مثل حجاب) دشوار شده باشد این موضوع رافع مسئولیت فردی نیست. در فرهنگ دینی غلط بودن یک فعل معمولا به خود آن فعل بر میگردد نه در نسبت آن فعل با محیط، مگر اینکه وضع محیط در نفس آن فعل شرط شده باشد (مثل امر به معروف و نهی از منکر، اما در مورد حجاب اینگونه نیست، رعایت حجاب برای مسلمان در جزیره برهنهها هم واجب است).
۳ـ رویکرد اصلی در منبر و وعظ چیست؟ منبر باید انسان و مسئولیتهای فردیاش را خطاب قرار بدهد یا باید بر اوضاعی سیاسی و اجتماعی و انتقاد از ساختارها متمرکز شود؟ در نظر ترجیحی وجود ندارد و هر دو رویکرد هم لازم به نظر میرسند، اما هیچ کدام نباید دیگری را بپوشاند. هر واعظی میتواند به جای مسئولیت فردی (که اولویت دارند) ساختارها را خطاب قرار بدهد اما هیچ واعظی نمیتواند مسئولیت فردی را به وضع ساختارها احاله کند. واعظ میتواند ساختارها را خطاب قرار بدهد که چرا چنین و چنان نیستند اما نمیتواند با استناد به ساختارها از تکلیف فردی مخاطبانش روی بگرداند. در عمل اما نمیتوان برای منبر خط و قانونی مشخص کرد. هر واعظی بر مبنای دغدغههای شخصی خودش منبرش را تنظیم میکند و انتخاب واعظ نیز با خود مردم است، مردم هم سخنان هر کس را که بیشتر بپسندند رونق بیشتری به منبر او میدهند.
۴ـ حجة الاسلام پناهیان در پاسخ به دوستانی که از او میخواهند در مورد حجاب هم توصیههایی کند میتوانست بگوید که بنده مسئلهام حجاب نیست، یا مسئولیتهای فردی (حرام خواری، ریاکاری، دروغگویی، تهمت زنی و…) را دغدغه منبرم قرار ندادهام، یا سخنانم در این موارد تأثیر گذار نیست، یا فایدهای بر آن مترتب نمیبینم، اما نمیتواند برای ترجیح ندادن چنین توصیههایی (به جای تشخیص خودش) به ساختارهای اجتماعی اولویت بدهد و آنها را حاکم بر رفتار انسان تلقی کند. در فرهنگ دینی اولویت با مسئولیت فردی است و اگر «انسان سازی» مورد نظر فرهنگ دینی درست انجام نشود در ساختارهای پاکیزه هم آلودگی و انحراف رخ خواهد داد. اگر ساختارها اینقدر مهم باشند که تا اصلاح آنها (که هیچ وقت هم به اتمام نمیرسد) نتوان توصیهای درباره حجاب و ربا و دروغ و تهمت و… داشت آیا اساسا دیگر جایی برای انذار و تبشیرهای دینی و اخلاقی باقی میماند؟
Sorry. No data so far.