شنبه 01 سپتامبر 12 | 14:39
پاره‌هایی از سیره امام خمینی در رابطه مردم و رهبر

امام خمینی: روزنامه‌ها برای مردم‌اند، مرتب عکس‌ مرا چاپ نکنید!

محمدصادق شهبازی

روزنامه ها این طور نباشد که چیزهای مربوط به ما را چاپ بکنند، مرتب عکس از من در صفحه ای اول بیاورند و تیترهای بزرگی از من بزنند. روزنامه ها مال ما نیست، مال مردم محروم است، مال طبقات متوسط است.


تریبون مستضعفین- محمدصادق شهبازی

آن‌چه در ادامه می‌آید پاره‌هایی از سیره‌ی امام خمینی -از زمان آغاز مبارزات تا انقلاب و پس از آن در دروان رهبری- پیرامون نوع رابطه‌ی ایشان به عنوان امام با توده‌ی امت و نهادها و مسئولین است. بازخوانی این سیره برای تبیین درست نوع رابطه‌ی امام و امت در نظام ولایت فقیه بسیار با اهمیت است.

قبل از رهبری

انتقال مشورت‌ها و انتقادات به رهبری

من هر روز آقا [آیت الله العظمی بروجردی] را آماده می کنم برای تعقیب مسئله و بیرون راندن بهائیان از دستگاه دولت و ادارات، آقا فردا که می روم، می بینم آقا دوباره سرد شده اند.[۱]

امام در آن زمان به مرحوم آیت الله بروجردی اصرار می کردند که: شما به ملاقات شاه نروید، شاه باید به خانه ی شما بیاید.[۲]

دوره رهبری تا انقلاب

تکلیف متفاوت امام و امت

عده ای از آقایان و شاگردان حضرت امام… به حضرت امام (ره) اصرار می کردند که حتماً مجلس ختمی را ترتیب دهد. اما ایشان تنها یک جمله فرمودند: من فکر می کنم که شاید آمدن من به تشییع جنازه و مجلس فاتحه باعث تشتت در صف طلبه ها شود. بالاخره بعضی از آقایان گفتند: «در ضمن این امکان هم وجود دارد که مردم فکر کنند که شما موافق برگزاری مجالس ترحیم و عزاداری برای آیت الله بروجردی نیستند و همین امر هم ممکن است باعث تشتت و اختلاف بشود.» حضرت امام (ره) فرمودند: حال که ممکن است این معنا انتزاع شود و بگویند این جورها مانعی ندارد… قبل از این که آقای فلسفی به منبر بروند، حضرت امام (ره) به ایشان فرمودند: اسم من را در منبر نیاور. اما آقای فلسفی گفتند: «شما وظیفه ای دارید، من هم وظیفه ای دارم.» و به این ترتیب، بر روی منبر از ایشان تجلیل بسیار کردند.[۳]

محاجه و پیشنهاد دادن به رهبری

چاپ کتاب مکاسب ایشان را هم یکی از شاگردانشان به عهده گرفت ولی حضرت امام (س) در آخر کتاب، نام نویسنده را ننوشته بودند. وقتی من به ایشان گفتم: «آقا! شما لطفاً بنویسید که این کتاب به دست چه کسی نوشته شده است.» فرمودند: نه‌خیر! لازم نیست مطالب باید باشد. هر چه اصرار کردم، موافقت نکردند و سرانجام فرمودند: نمی خواهد. همین طوری می‌خواهد چاپ بشود، نمی‌خواهد نشود. بالاخره یک حیله‌ی شرعی به کار زدم و گفتم: «آقا! شما لااقل مرقوم بفرمایید که اگر کسانی اشکالاتی داشتند، بدانند به چه کسی می‌خواهند ایراد بگیرند و معلوم باشد که مطالب مال کیست.» ایشان فرمودند: خوب، اگر این طور است، می‌نویسم.[۴]

عدم پذیرش نظر و فشار اطرافیان در شرایط خلاف مصلحت اسلام

شبی بعد از زیارت در حرم مطهر، خدمت حضرت امام (س) رسیدم و به ایشان گفتم: «شاید ملاقات با معاون صدام مفید باشد.» ایشان فرمودند: فشار نیاورید، این اصلح است.[۵]

تشویق افراد به انجام اقدامات انقلابی خودجوش

زمزمه‌ی بنای تأسیس سینما و شراب‌فروشی در قم بر سر زبان‌ها افتاد و خبر دایر شدن عشرتکده و مرکز فحشا در گوشه و کنار قم به دست آمد. روحانیون جوان حوزه علمیه‌ی قم طومار بلندبالایی درست کردند و در آن اقدام فوری علمای قم را در جهت حفظ آن شهر مقدس مذهبی از آلودگی‌ها و فساد خواستار شدند. این طومار که به امضای صدها نفر از اساتید و محصلین علوم اسلامی حوزه‌ی قم همراه بود به یکایک مقامات روحانی قم رسانیده شد ولی متأسفانه از طرف هیچ‌کدام از آنان واکنشی نشان داده نشده و اقدامی به عمل نیامد جز امام خمینی که بی‌درنگ رییس شهربانی قم را به حضور طلبید و آن طومار را به او نشان داد و در مورد حفظ حرمت آن شهر مذهبی سفارشات لازمه را به عمل آورد. در همان روزها آقای شیخ حسن صانعی به من گفت امام فرمودند: «افرادی را که به تنظیم این طومار اقدام کرده اند یا بخواهید بیایند پیش من و یا آن که خودتان از طرف من آنان را تشویق نمایید و نگذارید این روحیه‌های زنده، خمود و سرخورده شوند.»[۶]

پذیرفتن استدلال افراد و انتقاد آن‌ها

بعد از فوت مرحوم آیت الله حکیم رضوان‌الله‌علیه، در سال 348، حدود 13-14 نفر از افراد فاضل حوزه از جمله آیت‌الله منتظری، آیت‌الله مشکینی و مرحوم آیت‌الله ربانی شیرازی در یک نامه به طور مشترک مرجعیت و اعلمیت حضرت امام خمینی، رضوان‌الله‌علیه، را اعلام کردند و زیر نامه را امضا کرده بودند. این کاغذ در تمام شهرها منتشر شده بود تا تمام مردم از این امر مطلع شوند… مضمون نامه را به طور مفصل برایشان توضیح دادم. حضرت امام در حالی که واقعاً ناراحت شده بودند، با اعتراض گفتند: «بی‌خود این‌ها این کار را کردند. نمی‌بایست این کار را بکنند، من هم با قاطعیتی که بالاخره خود ایشان به ما آموخته بود، خدمت‌شان عرض کردم: «آقا! اینها وظیفه‌ی شرعی خودشان تشخیص دادند که این کار را بکنند. با این جنایاتی که شاه به دستور آمریکا در ایران مرتکب می‌شود و درصدد است که اساس اسلام را از بین ببرد، ما به یک نفر فقیه عالم نیاز داریم تا بتواند با استفاده از جایگاهی که در میان مردم دارد، در مقابل این‌ها بایستد و قیام کند. این عده تشخیص دادند که جز شما کسی این صلاحیت را ندارد. بنابراین باید به هر قیمتی که شده مرجعیت شما به مردم اعلام شده، تثبیت شود. به این ترتیب شما قدرت بیشتری پیدا می‌کنید و می‌توانید در مقابل فجایع شاه بایستید و از این امور جلوگیری کنید که اساس اسلام را در ایران از بین ببرید.» وقتی صحبت‌ها تمام شد، حضرت امام ساکت ماندند و چیزی نگفتند و تسلیم شدند.[۷]

عدم عقب نشنینی از تکلیف شرعی در مقام رهبری حتی در صورت مخالفت مردم

به ایشان گفتم: «ممکن است بعضی از مردم که به حقایق آشنا نیستند در جو سیاسی موجود از شما آزرده خاطر شوند.» فرمودند: «اسلام را در خطر می‌بینم و دست از مبارزه برنمی‌دارم.»[۸]

دوره رهبری بعد از انقلاب

دریافت خبر از مردم و کانال‌های مختلف و موضع‌گیری بعد از اطلاع دقیق

دقت و شناخت امام بر روی افراد چنان بود که بسیاری از اشخاص پیش امام می رفتند و از دیگران می‌گفتند، ولی ایشان تحت تأثیر قرار نمی‌گرفتند و به روی خود نمی‌آوردند. اگر هم مسئله‌ای می‌دیدند، توسط برادران دیگر تذکر می‌دادند. لذا ما یقین داشتیم که اگر کسی بر ضد فرد دیگری صحبت کند، امام تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند.[۹]

امام دقیقاً همه ی مسائل را جمع‌بندی می‌کردند و خیلی با تأمل حرکت می‌کردند. می‌گذاشتند اطلاعات کامل و جمع شود و هر کس حرف خودش را بزند. قشرهای مختلف هم با ایشان در تماس بودند. این یکی از خصوصیت‌های خوب بیت ایشان بود. البته خصوصیات خود ایشان بود که به این مسائل معتقدند بودند و بیت هم همین‌گونه عمل می‌کرد. طیف‌های مختلف می‌رفتند و حرف‌هایشان را می‌زدند و مسائل‌شان را مطرح می‌کردند و ایشان آن‌ها را جمع‌بندی می‌کردند. بعداً که به نتیجه می‌رسیدند، محکم روی آن نتیجه می‌ایستادند.[۱۰]

وقتی افرادی به ایشان رجوع می‌کردند، همه حرف‌های خودشان را می‌زدند و ایشان همه‌ی حرف‌ها را گوش می‌کردند. منتها نتیجه‌گیری واقعاً خاص خودشان بود که از مجموع آن‌ها برداشتی داشتند و بیان می‌کردند، که راسخ‌ترین، بهترین و قوی‌ترین بود و در موضع‌گیری‌ها بهترین راه‌حل‌ها را جلوی پا می‌گذاشتند… از کوردلی و غرض‌ورزی است که کسی ادعا کند (همان‌طور که یکی دوبار لیبرال‌ها ادعا کردند) مطالب فقط از کانال‌های خاصی به ایشان می‌رسید.[۱۱]

صحیح ندانستن  انتقادات علنی از دولت مگر اثبات شدن سازنده بودن آن

امام از گرانی‌ها نگران می‌شدند و نهیب می‌زدند، ولی به کسی اجازه‌ی برخورد با دولت را نمی‌دادند. به هر حال می‌خواهم بگویم که انتقاد از دولت را به طور کلی صحیح نمی‌دانستند و در اصل، این انتقادها را مخرب می‌دانستند، مگر آن جا که ثابت می‌شد سازنده است.[۱۲]

پذیرش عمومی نظر شورای سه قوه مگر در موارد حساس جنگ

در دوران حیات امام، رسم ما این بود که مسائل را در شورای سه قوه مطرح می‌کردیم. پس از شور و مشورت، حاصل کار خدمت امام ارسال می شد و ایشان نظر می دادند. البته نوعا حضرت امام نظر شورا را قبول می‌فرمودند. تا جایی که به یادم است، مسائل پولی و مالی را عمدتاً قبول می‌کردند. در مورد مسائل مربوط به ایام جنگ، نوعاً دخالت می‌کردند و بعضاً نظرات شورا را رد می‌فرمودند. آن زمان ایام جنگ هر نوع افزایش قیمت را رد می‌کردند. یادم است که آقای ری شهری (وزیر اطلاعات وقت) اختیاراتی می‌خواست. در شورا مطرح شد و من قانع نشدم. یعنی می‌گفتم باید محدود باشد. به هر حال، طبق روال، نتیجه خدمت امام ارسال شد. ایشان فرمودند: «من نظر موسوی اردبیلی را قبول دارم. یعنی باید محدود باشد و روی آن بحث گردد.»[۱۳]

پذیرش نظر شورای سه قوه در مورد سمت‌ها

زمانی اوقات‌شان از یکی از مسئولان تلخ بود و می فرمودند: «این کیست؟ چرا او را کنار نمی‌گذارید؟» همه می‌گفتند: «اجازه بدهید بررسی کنیم، یا مهلت بفرمایید تا اقدام شود.» و امام می گفتند: «نه خیر، باید ایشان سریعاً برکنار شود.» در این حال، آقای باهنر به من نگاهی کرد که یعنی تو چیزی بگو. من گفتم: «حضرت امام! برای ما ثابت شده است که هر وقت شما نظری داشته اید و چیزی گفته اید، نظر شما صائب بوده است. این‌بار همه می‌گوییم حرف شما درست نیست.» امام خندیدند و گفتند: «این بار هم حرف من درست است، ولی اشکال ندارد، این بار به حرف شما عمل می‌کنم. ولی خواهید فهمید که حرف من درست است.» من گفتم: «خوب، امام اجازه فرمودند که فلانی فعلاً سر کار بماند.» یک ماه نگذشته بود که دیدیم آن مسئول خیلی بد عمل می‌کند و نهایتاً مجبور به برکنار کردن وی شدیم.[۱۴]

تاکید بر موارد اصولی و تعدیل حاکمبت و جناح‌ها از طریق مردم

در سطح عموم، ایشان معیارها و اصولی را در گستره‌ی فرهنگ اسلام (از جمله صدور انقلاب، مقابله با آمریکا، طرفداری از مستضعفان و …) عرضه می‌کردند. این مطلب، اولاً جناح‌ها را تعدیل می‌کرد و ثانیاً بدین ترتیب جناحی که بر اساس این اصول حرکت می‌کرد، تأیید می شد… این روش باعث پختگی نظام، رشد جامعه و مردم می‌شد و بسیار خوب بود.[۱۵]

عدم مخالفت با مسئول منصوب مجلس و نهادها ضمن ارائه‌ پیشنهاد

امام، قدس سره، با این که اختیارات خاصی داشتند و هر سه قوه در برابر ایشان مسئول بودند و در هر مورد، نظر خاص خودشان را داشتند، اما به این صورت دخالت نمی‌کردند که کسی را عزل کنند. در مورد دولت که من مسئول آن بودم حتی یک نمونه ندارم که امام با اسم فرموده باشند فلان کسی باشد یا نباشد. این را به عنوان یک شهادت تاریخی عرض می کنم. بله، یک مورد استثنایی داشتیم، و آن وزیر اطلاعات بود که باید فردی صاحب نظر در مسائل اسلامی باشد. در جلسه‌ای که خدمت ایشان شرفیاب شدم، فرمودند: «هر وقت در این زمینه تصمیم گرفتید، به من اطلاع دهید. این از مواردی است که حتماً باید در جریان باشم. من منتظر بودم ایشان فردی را معرفی کنند و چند مرتبه این نیت، خدمت ایشان رفت. افرادی را که به ذهنم رسیده بود، خدمت ایشان عرض کردم. برخورد ایشان چنین نبود که بگویند فلان کس بد است و یا فلان فرد خوب است. هیچ تکلیف نمی‌کردند که این فرد را در این پست نصب کن. بلکه می‌فرمودند: «فلان فرد مناسب است.» نتیجه سخن این که ایشان به شدت مقید و کاملاً مراقب بودند که کارها در چارچوب قانونی آن پیش برود. در حالی که چون مسئولان به حضرت ایشان عشق می‌ورزیدند، اگر نظر امام را می‌فهمیدند، بر اساس همان عمل می‌کردند. با این حال، روش ایشان این بود که افراد، خودشان تصمیم بگیرند و در این بستر، مجرب و پخته شوند. وقتی دولت افرادی را معرفی می‌کرد و مجلس تأیید می‌کرد، هیچ‌گاه نشد که پس از تصویب مجلس، با انتخاب فردی مخالفت کنند. با سعه‌ی صدر بسیار با مصوبات مجلس و دولت برخورد می‌کردند. دخالت‌های امام (ره) همیشه در موارد استراتژیک بود و همین روش ایشان باعث پختگی و رشد دستگاه‌ها و دولت شد. ایشان به شدت معتقد به نظم در امور بودند و مراجعاتی که به دفتر ایان می شد، همه‌اش از طریق دستگاه‌های ذی‌ربط و مسئول به جریان انداخته می‌شود و بنده ندیدم که دفتر ایشان خود را درگیر وظایف دستگاه‌های دولتی کند.[۱۶]

عدم مخالفت با نظر مجلس در چارچوب شریعت

من دخالت نمی‌کنم در کارهای مجلس، اما اگر یک روزی ببنیم مجلس بر خلاف اسلام می‌خواهد حرکت کند، من طلبه جلوی آنها می‌ایستم. حالا مجلس است و من ملاحظه‌ی قانون را می‌کنم و دخالت نمی‌کنم و قانون باید کار خودش را انجام بدهد، ولی اگر یک روز دیدم خلاف اسلام است جلوی همه‌شان می ایستم تا تصور نشود، در برابر اسلام می‌خواهم بی‌تفاوت باشم.[۱۷]

تاکید به شورای نگهبان برای اصرار بر شریعت ولو با مخالفت همه

امام بارها به ما می‌فرمودند که: «اگر مردم هم با شما (شورای نگهبان) مخالفت کردند و شما دیدید قانونی از مجلس گذشته که برخلاف قوانین اسلام و قانون اساسی است، ردش کنید.[۱۸]

توصیه به عدم انجام کاری که نتوانند به مردم توضیح بدهند

یک بار بحث درباره ی مسائل سیاسی خارجی بود و احتیاج به کارهای دیپلماتیک پنهان داشت ایشان فرمودند: «کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح بدهید.»[۱۹]

نهی از انتشار صرف عکس ایشان در صفحه اول روزنامه‌ها و توصیه به بازتاب دادن مسائل مردم

روزنامه ها این طور نباشد که چیزهای مربوط به ما را چاپ بکنند، مرتب عکس از من در صفحه‌ی اول بیاورند و تیترهای بزرگی از من بزنند. روزنامه‌ها مال ما نیست، مال مردم محروم است، مال طبقات متوسط است.[۲۰]

هرکس تکلیف خود: کار کردن دولت و انتقاد کردن روزنامه‌ها

در یکی از مقاطع که ما احساس کردیم تلاشی وجود دارد برای برقراری این رابطه، برآورد ما این بود که تلاش، تلاش خوبی نیست و ما باید یک مقدار قوی‌تر برخورد کنیم. من خودم مقاله‌ای نوشتم تحت عنوان «پدر شیطان» در برقراری رابطه با انگلیس ما باید خیلی قوی برخورد کنیم و دقت عمل داشته باشیم و مواظب باشیم که کلاه سرمان نرود… یک شب سید احمد آقا به من تلفن کردند. پرسیدم که «نظر امام درباره‌ی مقاله ی پدر شیطان که ما نوشتیم، چیست؟» … گفتند که: «آقای ولایتی وزیر امور خارجه آن روز در نیویورک بودند و آن‌جا این مقاله را از طریق فاکس دیده بودند و تماس با آقای بشارتی قائم مقام گرفته و گفته بودند خدمت امام عرض کنید که بالاخره ما راست می‌گوییم یا روزنامه ی جمهوری اسلامی؟ اگر ما درست عمل می کنیم، به روزنامه بگویید که این جور ننویسد، اگر روزنامه درست می‌نویسد به ما بگویید این کار را نکنیم. آقای بشارتی هم با من (حاج سید احمد آقا) تماس گرفت و من قضیه را با امام مطرح کردم. امام فرمودند: «به ایشان بگویید هم شما درست عمل می‌کنید و هم روزنامه. بگذارید روزنامه کار خودش را بکند.»[۲۱]

تا آن‌جا که من از برخوردهای حضرت امام فهمیدم، حضرت امام را از انتقاد منصفانه ـ انتقادی که واقعاً به‌جا و درست بود ـ نه تنها نمی رنجیدند، بلکه استقبال هم می‌کردند و این کار را بسیار خوب می‌دانستند و حتی در مواردی پیش می‌آمد که انتقادهایی را که در مطبوعات بود جستجو می‌کردند، دنبال می‌کردند تا اگر قضیه درست باشد به آنجا که مربوط می‌شود، بگویند که درست عمل بکنند و چرا باید این وضع وجود داشته باشد. بنابراین توصیه‌ی امام به این که خدمت‌ها را بگویید یا مثلاً دولت را تأیید کنید و امثال اینها، به آن معنا نبود که ضعف‌ها و یا موارد نادرست و مواردی که لازم است از آنها انتقاد شود، بیان نشود. البته با قید انصاف، با قید این که انتقادها با کینه و دشمنی به قصد تخریب نباشد و یک چیز کوچک را بزرگ نکند. هر چیزی ر در حد خودش مطرح کند و با لحن و زبان دوستانه و صمیمانه برای اصلاح بگویند و یا نیت اصلاح باشد. به هر حال نیت هر چند در قلب انسان است ولی در نوشته و بیان ظاهر می‌شود و معلوم می‌شود که شخص با چه قصد و هدفی مطلب را مطرح می‌کند و انتقاد می‌کند. به طور کلی حضرت امام نسبت به انتقاد دوستانه و صمیمانه و سازنده مشوق بودند و از این کارها خوششان می آمد.[۲۲]

دخالت در کارها در شرایط خاص

موارد زیادی بود که امام در موقع لازم، دخالت کرده، مسئله را حل می کردند. ایشان حوادثی را که پیش می آمد، دقیقاً ارزیابی کرده، به طور کامل مسئله را حل می کردند.[۲۳]

توصیه به مسئولین برای سامان دادن مردمی کارها

امروز در آینده ی این انقلاب کسی رستگار خواهد شد، پیش خواهد رفت، که با مردم باشد، با موج مردم باشد. اگر کنار بیفتید، قطعاً از بین خواهید رفت. شما بروید با مردم باشید، خط آنها را دنبال کنید.[۲۴]

یک شب در منزل حاج احمد آقا در خدمتشان بودیم. بحث فداکاری‌های مردم پیش آمد. حضرت امام فرمودند: «مردم خیلی جلو هستند، ما عقب‌شان داریم می رویم.» یکی از دوستان فرمودند: «خوب، حالا ما اگر بگوییم دنبال روی مردمیم و دنبال مردم می رویم، برای ما مصداق دارد و درست است ولی در مورد شما نمی‌توانیم این حرف را بزنیم. شما جلوی مردمید. حداقل شما در کنار مردمید.» من یادم است که امام عصبانی شدند و فرمودند: «مردم جلو هستند»[۲۵]

برخورد با خلاف قانون حتی در صورت حمایت مراجع

عدم توجه به شئون مرجعیت در شرایط اسلام از نظر من قطعی بود که پیگیری پرونده‌ی مهدی هاشمی به وارد شدن لطمه‌ای جدی بر موفقیت آقای منتظری خواهد انجامید. اگر حفظ موقعیت ایشان به عنوان قائم مقام رهبری ضروری است آیا نباید این ماجرا هر چه زودتر رها شود. امام در پاسخ فرمودند: «این تکلیف شرعی توست که باید انجام دهی، به هر جا که می‌خواهد برسد، مسأله، مسأله‌ی اسلام است.[۲۶]

خدا می‌داند که از صدر اسلام تاکنون از علمای سوء چه مصیبت‌هایی بر اسلام وارد شده است. اشکال سر آن‌هاست که عمامه به سر گذاشته و برای شکم به این دستگاه پیوسته اند. با این ها باید چه کنیم؟ بسیاری از این‌ها را امنیت ایران مصمم کرده تا دعا کنند… این‌ها را باید رسوا کرد و لکه‌دار و متهم ساخت. تهمت که از گناهان گبیره است به این نوع آخوندها لازم است زده شود تا ساقط شوند. اگر این‌ها در اجتماع ساقط نشوند، امام زمان را ساقط می‌کنند. اسلام را ساقط می‌کنند. باید جوان‌ها عمامه‌ی این‌ها را بردارند. من نمی‌دانم جوان‌های ما در ایران مرده اند؟ کجا هستند؟ چرا عمامه‌ی این‌ها را بر نمی‌دارند؟[۲۷]

عدم جدا کردن افراد از انقلاب مگر با اصرار خودشان و تأثر ضمن برخورد کردن

روزی که یک فرد یا یک گروه از دریای مواج و خروشان امام و امت جدا می‌شد اولین کسی که از این جدایی اشک حسرت و نگرانی می‌ریخت امام بود.[۲۸]

بعد از دستگیری سیدمهدی هاشمی که آیت‌الله منتظری به عنوان اعتراض به دستگیری او درس‌های خود را تعطیل کرده بودند! شبی ایشان خدمت امام رسید. (امام او را خواسته بودند تا ناراحتی‌شان را برطرف کند و درس خود را شروع کنند) امام مدتی ایشان را نصیحت کرد ولی او بلند بلند به امام جواب می‌داد، جلسه در منزل حاج احمد آقا بود و من هم در آشپزخانه مشغول درست کردن چای بودم. حرف‌های امام را دقیقاً نمی‌دانم چه بود ولی درست به یاد دارم که شنیدم. امام فرمود: «پس خدا مرگ مرا برساند که از دست دوستان این‌گونه باید بکشم.»[۲۹]

نفی اختلاف بین سران قوا و انتقادات آن ها از هم

سران همه با هم مجتمع باشند، ایراد نگیرند به همه [که] آن به دو اشکال کند، او به آن اشکال کند در یک هم‌چون موردی، در یک هم‌چون موقعی که ما داریم، کارها اصلاح می‌شود. همه تان با هم باشید، پشت و پناه هم باشید.[۳۰]

آن روزی ما از بین خواهیم رفت که این دست‌ها از هم بیرون برود، این به او بد بگوید، او به این بد بگوید، او اشکال به او بکند، او اشکال به او بکند، آن روز است.[۳۱]

عدم عقب‌نشینی به خاطر جنجال‌ها و مخالفت‌ها

«شما خیال نکنید که من از هیاهو و جنجال می ترسم، اگر تمام این جمعیت که در حسینه حاضر می‌شوند و فریاد بر می آورند «درود بر خمینی»، زمانی خلاف آن را بگویند، برای من هیچ تفاوتی داشته باشد. من هرگز ذره‌ای به هوچی‌گری‌ها وقعی نخواهم گذاشت. من کاری به هیاهو و درود گفتن‌ها ندارم، بلکه شخصاً به تکلیف شرعی‌ام می پردازم، همین و بس.[۳۲]

ارجاعات:
۱. پا به پای آفتاب ، ج 3، ص 206 ، آیت الله العظمی جعفر سبحانی به نقل از امام
۲. همان، ج 3، 241 محلاتی
۳. همان ج4، ص 145به نقل از علی اکبر مسعودی
۴. همان، ج4، ص 157، به نقل از آقای مسعودی
۵. همان، 1375، ج 4، ص 206، به نقل از موسوی بجنوردی
۶. برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 4، ص 50 و 49
۷. پا به پای آفتاب، ج4، ص 218-217، نقل از آیت الله مومن
۸. برداشت هایی از سیره ی امام خمینی، ج 4، ص 34، شهاب الدین اشراقی
۹. پا به پای آفتاب، ج 4، ص 265، محمدرضا ناصری
۱۰. همان، ج 4،ص 187
۱۱. همان، ج 4، ص 188-189
۱۲. همان، ص 202-201، به نقل از موسوی اردبیلی
۱۳. همان، ج 4، ص 202-201، به نقل از موسوی اردبیلی
۱۴. همان، ج 4، ص 203-202، به نقل از موسوی اردبیلی
۱۵. همان، ج 4، ص 194-193، رییس دولت وقت
۱۶. همان، ج 4، ص 195- 194
۱۷. برداشت هایی از سیره ی امام خمینی، ج 4، ص 28 ، به نقل از محمد یزدی
۱۸. همان، ج 4، ص 31، به نقل از مهدوی کنی
۱۹. پا به پای آفتاب، ج4، ص 175، رییس دولت وقت
۲۰. همان، ج4، ص 232، مسیح مهاجری به نقل از امام
۲۱. همان، ج4، ص 236 به نقل از مسیح مهاجری
۲۲. همان، ج4، ص 240، به نقل از مسیح مهاجری
۲۳. همان، ج 4، ص 192، رییس دولت جنگ به نقل از امام
۲۴. همان، ج4، ص 173، رییس دولت جنگ به نقل از امام
۲۵. همان، ج4، ص 174-173
۲۶. برداشت هایی از سیره ی امام خمینی، ج 4، ص 36 به نقل از ری شهری
۲۷. همان، ج 4، ص 53-52، به نقل از حمید روحانی
۲۸. همان، ج 4، ص 201به نقل از انصاری کرمانی
۲۹. همان، ج 4، ص 201-202، سید رحیم میریان
۳۰. ۵۹/۵/۲۸ صحیفه امام ج 3 ص 353
۳۱. ۶۲/۱/۱ صحیفه امام ج 17 ص 3-382
۳۲. همان، ج 4، ص 18، علی اکبر آشتیانی به نقل از امام

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.