تریبون مستضعفین- محمدصادق شهبازی
«النصیحه لائمة المسلمین» که در متون روایی ما به صورت مکرر تکرار شده به معنای خیرخواهی برای رهبری جامعهی اسلامی و قراردادن ظرفیتها در اختیار اوست (که البته به دلیل خلط معنای فارسی و عربی به وسیله ی گویندگان و نویسندگان، برداشت های غلطی از آن می شود).
ذهنیتهای اشتباه از رابطهی رهبری با مردم و یکطرفه دیدن آن از طرف عدهای که رهبری را نه راهنمای عمل در جمهوری اسلامی و تنظیمکنندهی سیاستهای کلان کشور و امام جامعهی اسلامی که قلمبهی نوری در گوشهای -مثل قرآنهای لب طاقچه – میخواهند به این منجر میشود که ولی فقیه صرفاً به صورت ظاهری تکریم شود، عکس او بلند شود و برایش جشن تولد گرفته شود اما عکس فرامین او عمل شود. در حقیقت عملکرد این گروه روی دیگر سکه و مؤید عملکرد تجدیدنظرطلبانی است که به دنبال تنزیل ولی فقیه از جایگاه رهبر دینی به ملکهی انگلیس بوده اند. این گروه، تبعیتکنندگان رهبری را از انسانهای مختار فعال در جامعهی دینی به ربات منتظر دستور تنزل داده اند و تلاش کرده اند که با طرح کدهای مختلف، ضعف ارادهی فعال را حل کنند که پیشتر در کدهای پشت پرده و بی توجهی به ضرورت حفظ جایگاه رهبری جامعه ی دینی از آن سخن گفته شد.
اما رویکرد رهبری چیز دیگری است. ایشان صریحاً به امکان نقد نهادهای مختلف حکومتی و عدم خروج آنها از شمول نقد به واسطهی انتساب به رهبری سخن گفته اند:
«هيچ شخص يا نهادى نميتواند با عذر انتساب به اينجانب يا ديگر مسئولان كشور، خود را از حساب كشى معاف بشمارد.»
(فرمان هشت مادهاى به سران قوا درباره مبارزه با مفاسد اقتصادی)
ایشان همچنین از امکان نقد همهی مسئولین حتی رهبری نیز سخن گفته اند:
«مطالبه كردن با دشمنى كردن فرق دارد. اينكه ما گفتيم گاهى اوقات معارضهى با مسئولان كشور نشود – كه الان هم همين را تأكيد ميكنيم؛ معارضه نبايد بشود – اين به معناى انتقاد نكردن نيست؛ به معناى مطالبه نكردن نيست؛ درباره رهبرى هم همينجور است. اين برادر عزيزمان ميگويد «ضد ولايت فقيه» را معرفى كنيد. خوب، «ضد» معلوم است معنايش چيست؛ ضديت، يعنى پنجه در افكندن، دشمنى كردن؛ نه معتقد نبودن. اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نيستم؛ ممكن است كسى معتقد به كسى نيست. البته اين ضد ولايت فقيه كه در كلمات هست، آيهى مُنزل از آسمان نيست كه بگوئيم بايد حدود اين كلمه را درست معين كرد؛ به هر حال يك عرفى است. اعتراض به سياستهاى اصل 44، ضديت با ولايت فقيه نيست؛ اعتراض به نظرات خاص رهبرى، ضديت با رهبرى نيست. دشمنى، نبايد كرد. دو نفر طلبه كنار همديگر مىنشينند؛ خيلى هم با هم رفيقند، خيلى هم با هم باصفايند، همدرس هستند، مباحثه ميكنند، حرف همديگر را رد ميكنند؛ اين حرف او را رد ميكند، آن حرف اين را رد ميكند. ردكردن حرف، به معناى مخالفت كردن، به معناى ضديت كردن نيست؛ اين مفاهيم را بايد از هم جدا كرد. بنده از دولتها حمايت كردهام، از اين دولت هم حمايت ميكنم؛ اين به معناى اين نيست كه همهى جزئيات كارهائى كه انجام ميگيرد، مورد تأييد من است، يا حتّى من از همهاش اطلاع دارم؛ نه، لازم نيست. اطلاع رهبرى از آن مجموعهى حوادث و رويدادهائى لازم است كه به تصميمگيريهاى او، به جهتگيريهاى او و به انجام تكاليف و وظائف او ارتباط پيدا ميكند، نه اينكه حالا از همهى چيزهائى كه در محيط دولت و محيط كار وزارتخانهها اتفاق مىافتد، بايد حتماً رهبرى مطلع باشد؛ نه، نه لازم است، نه ممكن است؛ موافقت با آنها هم لازم نيست. بعضى از اشخاص و بعضى از كارها ممكن است در مجموعهى دولتى وجود داشته باشد كه صددرصد مورد اعتماد و مورد تأييد ماست، اما آن كار را ما تأييد نكنيم؛ چون دليل ندارد كه رهبرى وارد محيط اجرائى شود؛ به دليل اينكه مسئوليتها مشخص است و بايد مسئول، وزير، رئيس فلان مركز يا بنگاه فرهنگى يا اقتصادى، وظائف خودش را انجام بدهد. بنابراين ما به هيچ وجه انتقاد كردن را مخالفت و ضديت نميدانيم. بعضى تصور ميكنند كه ما چون از مسئولان كشور، از دولت محترم – كه واقعاً دولت خدمتگزار و باارزشى است؛ حقاً و انصافاً. كارهائى هم كه دارد انجام ميگيرد، مىبينيد؛ كارها جلو چشم است. بايد انسان بىانصاف باشد كه اهميت اين كارها را انكار كند – حمايت ميكنيم، اين حمايت و اين طرفدارى، به معناى اين است كه انتقاد نبايد كرد، يا من خودم انتقاد نداشته باشم؛ ممكن است مواردى هم انتقاد داشته باشم.»
(بيانات در ديدار دانشجويان نخبه و نفرات برتران كنكور و فعالان تشكلهاى سياسى فرهنگى دانشگاهها1386/07/17)
ایشان از این فراتر رفته و از استفادهی رهبری حتی از تحقیقات مخالف نظر خویش سخن گفته اند:
«اين سؤال كه ما چه بكنيم يا اين سؤال كه اگر نتيجهى تحقيقات ما با نظر رهبرى مخالف درآمد، چه كار كنيم؟ اينها به نظر من سؤالات خيلى اصولى و منطقى نيست. شما مأمور به پژوهشيد، شما مأموريد به اينكه فكر و كار كنيد، نتيجه به دست آوريد و آن نتيجهى شما را رهبرى و غيررهبرى به عنوان دستاوردهاى علمى بگيرند و براساس آن، براى كشور برنامهريزى كنند. تحقيق علمى، شأن و خصوصيتش، آزادى است؛ منتها عقلايى؛ بىانضباط نباشد.»
(بيانات در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاه امام صادق (عليهالسّلام) 1384/10/29)
زمانی ذیل جلسات نخستینی که بعدها منتج به شکل گیری قرارگاه عمار شد به یکی از نمایندگان مجلس گفتم چرا در مواردی مثل دانشجوی پولی، مسائل معیشتی مردم، مذاکره با آمریکا یا… ورود نمیکنید و ایشان پاسخ داد که ما هر جا بفهمیم نظر رهبری موافق یا مخالف موردی است رویش میایستیم! یعنی این نگاه موجب میشود که یک نماینده حتی در جایگاه نمایندگی به جای پیشقراولی و دیدهبانی و کمک به رهبر جامعهی دینی منتظر اظهار نظر ایشان شود و بارها نیز دیده ایم که مسئولین کشور تلاش میکنند تا با استناد به انتظار برای اظهار نظر رهبری یا انتساب نهادشان به رهبر یا تصمیم «مقامات عالی نظام» از انجام وظایف خود سرباز میزنند! مانند سربازی که در میدان جنگ به جای فدا کردن جان خود و جلو رفتن برای ماندن فرماندهی، بگوید اول فرماندهی ما جلو برود بعد ما پشت سر او میآییم.
داستان تشکر رهبری از یک نقد دانشجویی
سال گذشته واقعهی جالبی در همین زمینه رخ داد که فراتر از گفتار، نشاندهندهی سیرهی عملی رهبری انقلاب در همین زمینه بود. ماجرا از این قرار بود که شورای علمی بسیج دانشجویی یکی از دانشگاههای کشور طی نامهای به مقام معظم رهبری نسبت به تحقیق ارائه شده به ایشان که مورد اشارهی مقام معظم رهبری در بیاناتشان قرار گرفته بود انتقاداتی را مطرح کردند. بخش هایی از این نامه چنین بود:
خدمت رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتالله سید علی خامنهای (مد ظله العالی)
ضمن عرض سلام و آرزوی قبولی عبادات و زحمات
[…] موضوعی فکرمان را مشغول کرد و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که وظیفه داریم آن را با شما در میان بگذاریم […] از آنجا که رصد وضعیت […] کشور را وظیفهی خود میدانیم، با بررسی منابع مورد اشارهی شما، به این نتیجه رسیدیم که در پژوهش ارائه شده سوءتفاهمی صورت گرفته و لازم میدانیم این مسئله را به اطلاع حضرتعالی برسانیم.
التماس دعا
شورای علمی بسیج دانشجویی […]
مدتی بعد یکی از معاونین دفتر امام خامنهای طی نامهای خطاب به شورای مذکور چنین پاسخ گفتند:
این رویکرد به این معناست که بدنهی امت نیز باید در کنار امام جامعهی اسلامی بایستند و رابطهی ولایت نه یک رابطه ی یک طرفهی انفعالیِ تبعیت که کمک رساندن به تصمیمات رهبری میباشد و نخبگان وظیفه دارند ظرفیتهای خود را در اختیار رهبری بگذارند و در چارچوب آموزههای مشخص شده به وسیلهی رهبری به ایجاد ظرفیتهای جدید برای نظام اسلامی همت گماشته و هر جا که اشکالی می بینند نیز در چارچوب حفظ مصلحت نظام (به مثابه ی اوجب واحبات) و عدم سوء استفاده ی دشمن از کانالهای تعبیه شده اقدام بنمایند و رهبر معظم انقلاب نیز نشان داده اند که از حرکتهای اصلاحی اینچنین در قول و عمل حمایت میکنند. البته باید خط و مرز را با عدهای که مصلحت نظام و اقدامات دشمن و پازل او را نمیبینند و بدون توجه به رسانههای بیگانه صرفاً از عناوینی مبهم و کلی در باب نقد رهبری، در عمل بدون اضافه کردن ظرفیتی برای حکومت دینی تنها خوراک رسانههای بیگانه را فراهم میکنند، جدا کرد.
Sorry. No data so far.