شنبه 21 جولای 12 | 11:12

چه کسی پشت پرده عملیات بلغارستان ایستاده است؟

محمد صدری

جنگ اطلاعاتی میان ایران و اسراییل کاملا واقعیت دارد اما این به آن معنا نیست که با استناد به پنهان بودن ابعاد این جنگ می‌توان هر اتهامی را بدون ارائه دلیل و مدرک، مشروع جلوه داد. چرا صهیونیست‌ها اینطور بی‌محابا و تقریبا بلافاصله ایران و حزب الله را متهم کرده‌اند؟ وقتی موساد نمی‌داند در بلغارستان چه خبر است، آیا منطقی است که بپذیریم نتانیاهو چیزی در این باره می‌دانسته است؟


محمد صدری –  حادثه روز پنج شنبه بلغارستان، که در آن چند تبعه سرزمین‌های اشغالی کشته شدند، مجددا موضوع نبرد اطلاعاتی ایران و اسراییل را به دستور کار رسانه‌ها بازگردانده است.

مقام‌های صهیونیست بویژه بنیامین نتانیاهو نخست وزیر و ایهود باراک وزیر دفاع رژیم صهیونیستی تقریبا بی‌درنگ ایران و حزب الله را به دست داشتن در این حادثه متهم کردند. برخی منابع غربی هم در دو روز گذشته تحلیل‌هایی منتشر کرده‌اند که تلاش می‌کند این ادعا‌ها علیه ایران را موجه جلوه بدهد، بی‌آنکه در واقع دلیل یا مستند قابل اتکایی در اثبات آن وجود داشته باشد. سوالی که این نوشته تلاش می‌کند به آن پاسخ بدهد این است: اگر از منظر نبرد اطلاعاتی ایران و اسراییل به حادثه بلغارستان نکاه کنیم، این حادثه دارای چه دلالت‌هایی است؟

۱- نخستین مسئله این است که جنگ اطلاعاتی میان ایران و اسراییل کاملا واقعیت دارد اما این به آن معنا نیست که با استناد به پنهان بودن ابعاد این جنگ می‌توان هر اتهامی را بدون ارائه دلیل و مدرک، مشروع جلوه داد. مسلم است که ظرف ۲ سال گذشته چند تن از اتباع ایرانی مستقیما هدف ترور تیم‌هایی قرا رگرفته‌اند که از جانب موساد ماموریت داشته‌اند. جامعه اطلاعاتی ایران هم اکنون متهمانی در اختیار دارد که ریز نحوه ارتباط خود با اسراییل را شرح داده‌اند. علاوه بر این، اسراییل مشخصا مسئول چند حمله سایبری به برخی تاسیسات و زیرساخت‌های ایران است که اگرچه همگی ناکام ماند ولی ردپای صهیونیست‌ها به اعتراف خود آن‌ها در آن مشاهده می‌شود. بنابراین آنچه واقعیت دارد این است: اسراییل مستقیما درگیر عملیات ترور و خرابکاری در ایران بوده و در این باره به اندزه کافی سند و مدرک وجود دارد اما متقابلا آنچه اسراییلی‌ها علیه ایران دارند چیزی بیش از یک مشت ادعا نیست.

۲- یک چیز درباره حادثه بلغارستان و ۷ حادثه شبیه آن در حدود یک سال گذشته که در کشورهایی مانند قبرس، هند، تایلند و گرجستان رخ داده مسلم است و آن اینکه صهیونیست‌ها به طور جدی، پی گیر و در یک گستره وسیع جغرافیایی هدف خشم و نفرت هستند. در واقع صرف نظر از اینکه کدام کشور یا گروه پشت صحنه این عملیات هاست، آنچه جای انکار ندارد این است که صهیونیست‌ها هدف انتقام جویی عمیقی قرار گرفته‌اند که قاعدتا باید علت آن را قبل از هر جای دیگر در رفتار و سیاست‌های خود جست‌و‌جو کنند. چرا کسانی باید انگیزه داشته باشند که به قول ایهود باراک در گوشه گوشه دنیا بگردند و مترصد فرصتی برای صدمه زدن به اسراییلی‌ها باشند؟ لابد چیزی در رفتار اسراییل هست که این حجم از کینه و نفرت را تولید کرده است. واقعا وقتی اسراییلی‌ها جز ترور، جنایت و تهدید کار دیگری بلد نیستند، آیا انتظار دارند مردم دنیا عاشق آن‌ها باشند؟ نکته مهم‌تر اما این است که گستره جغرافیایی این عملیات‌ها چنان وسیع است که می‌توان به سادگی نتیجه گرفت که اسراییل هدف خشمی جهانی قرار گرفته است. اگر ادعای مقام‌های صهیونیست راست باشد و یک کشور یا گروه خاص این عملیات‌ها را طراحی و اجرا کرده باشد، آن وقت باید آن کشور یا گروه را بابت این توان عملیاتی وسیع که از تایلند شورع می‌شود و تا بلغارستان می‌رود ستود. اما تبیین منطقی‌تر این است که صهیونیست‌ها بپذیرند به دلیل سیاست‌های ضد بشری خود آنقدر دشمن در نقاط مختلف جهان برای خود دست و پا کرده‌اند که نیازی به عملیات متمرکز از جانب یک کشور خاص علیه آن‌ها نباشد.

۳- اسراییل همچنان در حال انکار این موضوع است که انقلاب‌های اسلامی در منطقه انقلاب‌هایی ضد اسراییلی بوده است. تبدیل کردن بهار عربی به نزاع شیعه و سنی این آرامش کاذب را در اسراییل بوجودآورده که از تبعات این انقلاب‌ها جان به در برده است. واقعیت اما این نیست. مسلما اکنون نیروهای ضد اسراییلی در سراسر منطقه خاورمیانه آزادی عمل و قدرت تحرک بسیار بیشتری پیدا کرده‌اند و موانعی که در گذشته بر سر راه مواجه شدن آن‌ها با صهیونیست‌ها وجود داشت، حالادیگر از میان برداشته شده است. ناامن شدن مرزهای سرزمین‌های اشغالی تنها بیرونی‌ترین لایه این پدیده است که مثلا در جاهایی مانند سینا خود را نشان داده است. واقعیت بسیار فرا‌تر است و بعید است کسانی که سال‌ها به دنبال کوچک‌ترین فرصت برای ضربه زدن به اسراییل می‌گشتند و حالا صحنه‌ای فراخ از این نوع را پیش روی خود گشاده می‌بینند، از کنار آن بی‌بهره بگذرند. بنابراین، از یک منظر حادثه بلغارستان را می‌توان یکی از تبعات بهار عربی و مهیا شدن فرصت رویایرویی با اسراییل برای مجموعه نیروهایی دانست که مدت‌های طولانی در آروزهای دست دادن آن بوده‌اند.

۴- مسئولان کشو بلغارستان به صراحت گفته‌اند موساد در این باره که تهدیدی در کمین مسافران اسراییلی در این کشور است، هشداری به آن‌ها نداده بود. بنابراین روشن است که موساد برآوردی از اینکه تهدیدی چنین جدی علیه صهیونیست‌ها در یک کشور اروپایی وجود دارد، نداشته است. اگر اینطور باشد، سوال این است که چرا صهیونیست‌ها اینطور بی‌محابا و تقریبا بلافاصله ایران و حزب الله را متهم کرده‌اند؟ وقتی موساد نمی‌داند در بلغارستان چه خبر است، آیا منطقی است که بپذیریم نتانیاهو چیزی در این باره می‌دانسته است؟ همین موضوع ساده نشان دهنده دو نکته مهم است: ۱- طراحان این عملیات به سادگی موساد را دور زده‌اند. ۲- دست جامعه اطلاعاتی اسراییل از هر گونه دلیلی که اثبات کننده ادعایشان علیه ایران باشد خالی است والا تا به حال دنیا را به هم ریخته بودند.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.