با مجروح شدن و دستگیری شیخ نمر النمر، رهبر شیعیان عربستان، اعتراضهای مردمی در شرق این کشور شدت گرفت و گروهی از صاحب نظران خاورمیانه، اعتراض شیعیان عربستان را مقدمهای بر شعله گرفتن آتش خشم مردم این کشور علیه حکومت آل سعود و ادامهای بر جریان انقلابهای عربی منطقه تعبیر کردند؛ اگرچه مخالفان این نظر معتقدند که اعتراضهای پراکنده وگاه و بیگاه در شرق عربستان مختصات انقلابهای عربی را ندارند و نمیتوانند موجی جدی علیه حاکمیت در این کشور ایجاد کنند. به منظور بررسی اوضاع عربستان در منطقه، درگیری این کشور به بحرانهای داخلی و تاثیر آن بر نقش منطقه یی عربستان با هادی محمدی، کارشناس ارشد مسایل خاورمیانه و بین الملل گفتگویی صورت گرفته است که درزیر میخوانید:
با بازداشت رهبر شیعیان عربستان، اعتراضات مردمی در برخی مناطق این کشور شدت گرفت؛ میتوان رخدادهای جدید عربستان را در ادامه موج انقلابهای عربی منطقه قرار داد؟
سابقه اعتراضات در عربستان همانند بسیاری از کشورهای عربی که تحت عنوان بیداری اسلامی دستخوش تحولات داخلی شدند، ریشه طولانی و تاریخی دارد. به همین دلیل میتوان بیداری اسلامی را حاصل تراکم تاریخی مطالبات و خواستهها دانست. موضوع اعتراضات در عربستان تنها منحصر به شیعیان نیست بلکه بسیاری از گروههای دیگر چون اسماعلیه و زیدیه و حتی گروههای لیبرال و فرقههای سنی نیز در این اعتراضات شریک هستند و مشارکت دارند. دولت عربستان سالها تلاش کرده است از طریق ابزارهای مختفلی چون سرکوب و تطمیع، این اعتراضات را مدیریت و خاموش نگه دارد. محیط اجتماعی عربستان مانند یک فضای موزاییکی است که به شدت آسیب پذیر است و این آسیب پذیری منحصر به اقشار اجتماعی و مردم عربستان نیست. در واقع تبعیض و تضییع حقوق اجتماعی به جز مردم و ملت عربستان شامل خاندان سلطنتی آل سعود نیز میشود. خاندان ۵ هزار نفره آل سعود هر روز شاهد ریزشها به خاطر تبعیضهای موجود در بین افراد است. باید توجه داشت که مساله حقوق شهروندی و حقوق مردم در عربستان با سایر کشورهایی که در منطقه با اعتراضات و مخالفتهای مردمی روبه رو هستند تفاوتهایی دارد. در مصر، تونس و بحرین یک حداقلهای حقوقی وجود دارد؛ در عربستان حداقلهای بدیهی تحت عنوان حقوق اجتماعی وجود ندارد. به طور مثال همچنانکه میدانید هنوز در عربستان زنان حق رانندگی ندارند، در عربستان حتی یک مجلس فرمایشی وجود ندارد، چیزی به نام آزادی بیان و اعتقادی در کمترین حد نیز وجود ندارد. در واقع عربستان نمونه بارز یک نظام فاسد متحجر و عقب مانده است. به همین دلیل حرکت به سمت یک انفجار اجتماعی پر شدت در عربستان دور از انتظار نیست.
اشاره کردید که در عربستان گروههای متفاوتی نسبت به خاندان آل سعود اعتراض دارند و این اعتراضات ریشه تاریخی دارد. آرایش احزاب و گروههای سیاسی معترض در عربستان چگونه است؟ به طور مثال شیعیان در عربستان تا چه حد نفوذ دارند؟
نقشه سیاسی گروههای عربستان را شاید بتوان در این تقسیم بندی که عرض میکنم بیان کرد. در مناطق شرقی که استان احصا معروف است، اکثر غریب به اتفاق گروههای شیعه زندگی میکنند که این گروهها بیشتر در مناطق ثروتمند و نفت خیر عربستان استقرار دارند. در مناطق جنوبی و جنوب شرقی اسماعیلیه و زیدیه به شکل قابل توجهی حضور دارند که مناطق با عمان و امارات و یمن در تماس هستند. در مناطق مرکزی و مناطق غربی و شمالی فرقههای اسلامی دیگری وجود دارند که مانند جمعیت شیعه در قالب تشکلهای دینی و قبیلهای حضور دارند. در این میان نزدیک به ۱۰۰۰ نفر از رهبران، علما و اندیشمندان اهل سنت در زندانها به سر میبرند. در واقع برخورد قهری و امینتی تنها محدود به اقلیت شیعی نیست بلکه سایر گروهها نیز شاهد برخوردهای امنیتی از سوی دولت عربستان هستند. در عربستان برخی از گروههای لیبرال و لاییک بسیار محدود نیز وجود دارند که به طور عمده فعالیت خود را بیرون از مرزهای عربستان پیگیری و رسیدگی میکنند. اگر چه با توجه به بافت اجتماعی و فرهنگی عربستان، گروههای لاییک و لیبرال چندان قدرت و نفوذ اجتماعی ندارند اما به جهت ارتباطهای رسانه یی، ظرفیت و پتانسیل مناسبی برای پیگیری اعتراضات اجتماعی در غرب دارند لذا میتوان گفت تمام گروههای مذهبی، قومی، قبیله یی را میتوان در دایره معترضان قرار داد.
عربستان برای مدیریت و برخورد با اعتراضات داخلی از چه ابزارهایی برخوردار است و چگونه از این ابزارها استفاده میکند؟
سیستم سرکوب پادشاهی عربستان همواره شامل چند ابزار مشخص بوده است. دولت آل سعود به شدت از فضای مذهبی به نغع خود استفاده میکند. با تاسیس وزارت خانهای تحت عنوان «وزارت امر به معروف و نهی از منکر» و با راه اندازی یک پلیس مذهبی خشن و بدون ترحم، بسیاری از افراد و گروهها را منفعل و مدیریت کرده است. باید توجه داشت که عملکرد پلیس مذهبی در عربستان تنها منحصر به جمعیت و مردم عربستان نیست بلکه در ایام حج ما شاهد برخورد و رفتار سرکوب گرایانه پلیس مذهبی با سایر حجاج از سایر کشورها نیز هستیم. این پلیس مذهبی و به طور کل سیستم امنیتی عربستان به شدت نسبت به برتری فقه مشکوک وهابیت بر سایر فقههای فرقههای اسلام تاکید دارد و افراد جامعه را به پایبندی به فقه وهابیت مجبور میکنند. جریان سرکوب امنیتی نیز در واقع ابزار دوم برای مدیریت اعتراضات داخلی است که همه اقشار و گروههای جامعه را در بر میگیرد.
بسیاری اعتقاد دارند که عربستان با حمایت از جریانهای سلفی در سوریه سعی دارد مانع از ورود موج اعتراضات خاورمیانه به داخل عربستان شود. با درگیر شدن عربستان به مدیریت اعتراضات داخلی، احتمال دارد نقش عربستان در سوریه کم رنگتر شود. در چنین شرایطی و درگیری عربستان به بحرانهای داخلی، اوضاع سوریه چگونه خواهد بود؟
باید توجه داشت که عربستان تنها در سوریه به ایفای نقش نمیپردازد بلکه در دیگر تحریکات منطقه یی نیز دخالت میکند و بازی آنها کاملا مشهود است. عربستان در حال حاضر نقش پیاده نظام و بازوی اجرایی سیاست خارجی آمریکا در منطقه است. در واقع سیاست دو ستونی نیکسون پس از پیروزی انقلاب اسلامی یک تغییر جزیی کرده است و آن نقش تازه و فراگیر عربستان در خاورمیانه است. اگر با کمی دقت به تحولات اتفاق افتاده در منطقه نگاه کنیم میبینیم که عربستان به جز سوریه، در مصر، لیبی، یمن، بحرین و حتی در لبنان و عراق سیاستهای آمریکا را دنبال و اجرا میکند. اینگونه نیست که ظرفیتهای مالی و ظرفیتهای وهابیت تنها از سوی عربستان در سوریه فعال و پیگیری میشود؛ اگر دامنه اعتراضات بتواند اقشار بیشتر و جغرافیای گسترده تری را در برگیرد، قطعا نه تنها در سوریه بلکه در سایر کشورهای جغرافیای سیاسی خاورمیانه که عربستان حضور فعال دارد، شاهد یک سکته جدی خواهیم بود. اگرچه مساله سوریه به خودی خود در چارچوب تحلیلی که از فرایندهای داخلی و خارجیاش داریم به یک وضعیت بن بست در سیاستهای غربی تبدیل شده است ولی این عامل نیز میتواند آثار خود را در این کشور باقی بگذارد. باید اضافه کنم تنها عربستان نیست که در سوریه ایفای نقش میکند، کشورهایی چون قطر و ترکیه، به عنوان کشورهای منطقه یی همسو با غرب در سوریه دخالت دارند.
آینده اعتراضات در عربستان را با توجه به حمایتهای کشورهای غربی و آمریکا از این کشور چطور پیش بینی میکنید؟
بر اساس شرایط به شدت سرکوب شدهای که در عربستان وجود دارد روند افزایش اعتراضات و گسترش جغرافیایی آن در سراسر عربستان یک پدیده قطعی خواهد بود. ممکن است به لحاظ زمانی دامنه و شتاب این اعتراضات مانند بحرین و یمن به سرعت نباشد اما از آنجایی که سرکوب مطالبات مردم یک مساله کاملا خشن بوده است، این تراکم مطالبات موجب خواهد شد انرژی لازم برای استمرار وجود داشته باشد. در کنار زمینه اعتراضات اجتماعی یک مولفه دیگری نیز وجود دارد. باید به این نکته توجه داشت که عربستان به دلیل سن بالا و عمر زیاد، کادر قدیمی و رهبران اصلی خود در آینده حتما دچار بحران جانشینی خواهد شد و مرگ و میر و سکته و بیماریهای فراوان در بین این رهبران شرایط متزلزل سیاسی را بیشتر دامن خواهد زند. در واقع در کنار اعتراضات اجتماعی مساله بحران جانشینی و بیثباتی ساختار سیاسی سلطنتی نیز نقش آفرینی میکند؛ ضمن اینکه فضای داخلی عربستان نیز مانند سایر کشورها متاثر از فضای اعتراضات خاورمیانه است. تصور میکنم آنچه امروز تنها در مناطق شرقی عربستان ذیل گروهای شیعه در حال اتفاق افتادن است در آینده تمام جغرافیا و جامعه عربستان را شامل شود.
عربستان بازوی اجرای سیاست خارجی آمریکا در منطقه است؛ با شروع اعتراضات در این کشور و رفتار خشن حکومت با مردم، موضع آمریکا را چگونه تحلیل و پیش بینی میکنید؟ آیا در این شرایط آمریکا بین شعارهای حقوق بشری و حمایت از هم پیمان خود دچار بحران تصمیم گیری میشود؟
از طریق اعلام مواضعی که از سوی مهمترین نخبگان آمریکایی، دستگاههای امنیتی و سیاسی و اتاقهای فکر در آمریکا صورت گرفته است، به میزان و سطح حساسیت و واکنش دستگاه سیاست خارجی آمریکا میتوان پی برد. عربستان بزرگترین کشور تولیدکننده نفت است که حدود ۱۲ میلیون بشکه در روز بر اساس برخی گزارشها تولید میکند و از سوی دیگر آمریکا و کشورهای غربی بزرگترین خریدار نفت عربستان هستند. در واقع عربستان نقش مهم تامین انرژی برای غرب را به عهده دارد، بر این اساس طبیعی است که آمریکا و غرب تاکید و حساسیت ویژهای نسبت به مسایل عربستان دارند. آقای کیسینجر به عنوان مهمترین نخبه سیاست خارجی آمریکا اخیرا در خصوص شایعه مرگ ملک عبدالله ابراز نگرانی میکند و انتقال اعتراضات از بحرین به عربستان را یک خطر جدی و مهم تلقی میکند و میگوید مساله مرگ ولیعهد و حذف کادر اصلی و قدیمی عربستان میتواند سیستم سیاسی و حکومتی این کشور را مورد تهدید و در آستانه یک تحول جدی قرار دهد. در حال حاضر ولیعهد و پادشاه بیشتر افراد کهنسال و بیمار هستند. دستگاههای امنیتی کشورهای انگلستان و آمریکا و کشورهای غربی نقش مهمی در اداره و مدیریت اوضاع عربستان دارند. در این میان نمیتوان از نقش انگلستان غافل شد زیرا اساس وهابیت که پایه ایدئولوژیک حاکمیت عربستان است، ریشهای پیوند خورده با MI۶ و دستگاه سیاست خارجی انگلستان دارد. واقعا دستگاهی که اداره کننده این امور در عربستان است، دولت انگلستان است اما در بخشهای دیگر از قبیل امور نظامی تمرکز آمریکا بیشتر است
Sorry. No data so far.