علي خضريان عضو سابق شوراي مركزي اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان مستقل در گفتگوي تفصيلي با خبرنگار حوزه دانشگاه خبرگزاري فارس، درباره مواردي از جمله تاريخچه تاسيس انجمن اسلامي دانشجويان و موسسان واقعي اين انجمن سخن گفت و به بررسي فعاليتهاي انجمن اسلامي دانشجويان قبل و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، روند سراشيبي و زمينههاي ايجاد انحراف در انجمن اسلامي دانشجويان و مواردي از اين قبيل پرداخت.
آنچه در ادامه ميخوانيد متن كامل گفتگوي تفضيلي خبرگزاري فارس با علي خضريان عضو سابق شوراي مركزي اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان مستقل است؛
آقاي خضريان! در ابتدا لطف كنيد درباره تاريخچه و مؤسسان انجمن اسلامي دانشجويان توضيح دهيد؟
– خضريان: اگر بخواهيم معيارهاي انجمن اسلامي دانشجويان را شناسايي كنيم، چارهاي نداريم جز اينكه مشخص كنيم انجمنهاي اسلامي دانشجويان در چه سالي و چطور تاسيس شده و براي چه تاسيس شده است. در سال 1321زماني كه اولين انجمن اسلامي دانشجويان در دانشكده پزشكي دانشگاه تهران تاسيس شد و وقتي خاطرات افرادي را كه جز موسسان انجمن اسلامي بودند، مرور ميكنيم نكات جالب توجهي يافت ميشود. دكتر حشمتالله آزاده جز موسسان انجمن اسلامي دانشجويان دانشكده پزشكي دانشگاه تهران در كتاب خاطرات خود نكاتي را در اين خصوص نوشته است.
وي در خاطراتش مينويسد: “بچههاي دانشكده پزشكي زماني كه در ميان روز براي صرف نهار و اقامه نماز ميخواستند وقتي را تعيين كنند، به دليل اينكه كلاسهاي دانشكده پزشكي فشرده بود فرصت كافي براي اينكه بخواهند براي صرف نهار و اقامه نماز به خوابگاه و منازلشان مراجعه كرده و دوباره به دانشگاه برگردند وجود نداشت. از آنجايي كه مسجد دانشگاه تهران در آن سالها هنوز ساخته نشده بود، به ناچار نماز جماعت را در راهروها و زيرپلههاي دانشكده اقامه ميكردند و هر روز مورد تمسخر و اذيت و آزار جريان چپ ماركسيستي در دانشگاه قرار ميگرفتند. ”
پس به نظر شما جرقه تاسيس انجمن اسلامي دانشجويان در دانشكده پزشكي دانشگاه تهران از اينجا زده شد؟
– خضريان: بله. حشمتالله آزاده در ادامه خاطراتش مينويسد: “ما دانشجويان اسلامگراي دانشكده پزشكي دانشگاه تهران به اين نتيجه رسيديم كه در كشور اسلامي زندگي ميكنيم و كشور ما كشوري است كه قاطبه آن مسلمان هستند. چطور ميشود كه جريان حداكثري ما در سطح شهر تهران و در دانشگاه تهران مورد آزار و اذيت قرار ميگيرد و با ما به صورت يك جريان حداقلي برخورد ميشود. چون جريان چپ با نام حزب توده در درون دانشگاه تهران داراي ساختار و تشكيلات بود، به همين دليل آنها با ما تشكيلاتي برخورد ميكردند و ما به صورت فردي و گروهي مورد آزار و اذيت آنها قرار ميگرفتيم. در نتيجه در مقابل آنها يك جريان حداقلي شده بوديم و نياز به اين بود كه به سمت يك تشكيلات جمعي برويم و اينگونه شد كه انجمن اسلامي دانشجويان را تاسيس كرديم. ”
يعني انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران در مقابله با جريان چپ شكل گرفت؟
– خضريان: در خاطرات دكتر حشمتالله آزاده و خاطرات افراد ديگري چون آيتالله طالقاني و بازرگان دو نكته به دست آمده؛ يكي اينكه انجمن اسلامي دانشجويان در گام ابتدايي در تقابل با جريان چپ ماركسيستي شكل گرفت و اولين هويت ساختاري آنها تقابل با اين جريان بود و اگر قرار بود در الفت با آن جريان ماركسيستي باشد، حزب توده موجود بود و نيازي به تاسيس انجمن اسلامي دانشجويان نبود.
دومين شاخصهاي كه به آن ميرسيم اينكه انجمنهاي اسلامي دانشجويان براي اقامه نماز شكل گرفت. يعني براي برپا داشتن احكام ديني انجمنهاي اسلامي دانشجويان تاسيس شد و اين دومين هويت انجمنهاي اسلامي دانشجويان بود. از طرف ديگر وقتي خاطرات بازرگان را مرور ميكنيم وي نكتهاي در خاطرات خود در كتاب “دفاعيات نهضت آزادي ” كه بعد از انقلاب اسلامي و در خارج از كشور به چاپ رسيد، درج كرده است. بازرگان دانشجويان دانشگاه تهران را به دو دسته تقسيم كرده؛ يك جريان، جريان چپ ماركسيستي و بهائيها بودند و جريان ديگر، جريان اسلامگرا و عدهاي هم لاابالي بودند، يعني در هيچكدام از اين دو جريان قرار نميگرفتند و منظور بازرگان از قشر لاابالي جريانهاي بيقيد و شرط، بيدين و دينمداران سكولار بود كه اكنون هم در جامعه خودمان آنها را مشاهده ميكنيم كه به اطراف و اجتماع خود كاري ندارند.
جالب است كه بازرگان، بهائيان و ماركسيستها را در يك جريان قرار ميدهد و به نظر ميرسد كه وي در خاطراتش اينگونه به قضيه ميپردازد كه يك جريان، جريان حقمدار و تمامي جريانات باطل را در جريانات دوم تقسيمبندي كرده است، در صورتي كه بهائيان و ماركسيستها با يكديگر شاخصهاي به جز باطل بودن ندارند اما وي همه اين جريانات را در جريان دوم گنجانده است.
آيا در خصوص معيارهاي انجمن اسلامي دانشجويان، همخوانياي ميان نظريات آزاده و بازرگان وجود دارد؟
– خضريان: نكته جالبي در خاطرات بازرگان است و بخش اول خاطرات وي تاييد خاطرات حشمتالله آزاده است، در بخش دوم خاطرات بازرگان پرده جديدي از انجمنهاي اسلامي باز ميشود و در ادامه خاطراتش اينگونه مطرح ميكند: “اين افراد و بخشي از دانشجويان مسلمان در كلاسهاي تفسير قرآن و نهجالبلاغه آيتالله طالقاني شركت ميكردند و بر اساس نصايح ايشان به غيرتشان برخورد و انجمنهاي اسلامي دانشجويان را تشكيل دادند. ” اين موضوع دو نكته جديد را براي ما باز ميكند؛ يكي اينكه آن جريان اسلامگرا درست است كه در درون دانشگاه داراي تشكيلات نبود، اما گويا در خارج از دانشگاه براساس همان مدل سنتي، كلاسهاي تفسير قرآن و نهجالبلاغه زير نظر يك روحاني روشنفكر و دانشگاهي كه آيتالله طالقاني نام داشت، شكل گرفته و بر اساس ارشادهاي وي به سمت تاسيس انجمنهاي اسلامي كشيده شدند؛ يعني اگر ربطي به آيتالله طالقاني پيدا نميكرد، نياز نبود بازرگان در كتاب خاطراتش اشارهاي به آيتالله طالقاني و كلاسهاي تفسير قرآن و نهجالبلاغه كند.
يك عده مهندس بازرگان را به عنوان مؤسس انجمنهاي اسلامي دانشجويان معرفي ميكنند
– خضريان: ببينيد؛ بازرگان مهندس بود و در دانشكده فني دانشگاه تهران حضور داشت نه در دانشكده پزشكي. بازرگان در سال 20 و 21 دانشجو نبود. يعني وقتي به سن وي مراجعه شود، ميبينيم وي در آن سال جزو كساني بود كه شايد استاد هم نبوده است، بلكه با توجه به شرايط سنياش يك استاديار تازه وارد بود كه داراي دغدغههاي اسلامگرايانه بود، اما انجمن اسلامي در دانشكده پزشكي شكل گرفت و بازرگان دانشجوي رشته پزشكي نبود كه بخواهد جزو موسسان انجمن اسلامي دانشجويان قرار گيرد. وي حتي جزو اساتيد رشته پزشكي هم نبود كه بخواهد در تاسيس اين انجمن موثر عمل كند. ممكن است كساني كه خاطرات زندگي خود را مينويسند بسياري از مسائل اتفاق افتاده در زندگي خود را به ياد نياوردند و در نتيجه طبعاً در خاطرات خود ذكر نميكنند و اين به آن معنا نيست كه اين افراد در آن اتفاقات دخيل نبودهاند.
ولي اگر قرار باشد در خصوص يك واقعه مهم در زندگي خود مطلبي را بنويسند، اگر نقشي را در آن واقعه داشته باشند، قطعاً آن واقعه را خواهند نوشت. بازرگان در بخشي از خاطرات خود در خصوص تاسيس انجمنهاي اسلامي دانشجويان، از لغات «تاسيس كردند» و «انجام دادند» استفاده ميكند و اصلا خود را دخيل در اين ماجرا نميداند. در اواسط دهه 20 و 30 بازرگان و امثال وي اساتيدي بودند كه دغدغههاي اسلامگرايانه داشتند و نقش موثري در مشاوره و مشورت به دانشجويان اسلامگرا ايفا كردند، اما اين با موسس و بنيانگذار بودن بسيار متفاوت است. بازرگان در كتاب خاطرات خود هيچ ادعايي در خصوص اينكه تاسيس كننده انجمنهاي اسلامي دانشجويان است، ندارد و ضمن اينكه تاريخ هم اين موضوع را صحه ميگذارد كه انجمن اسلامي دانشجويان در دانشكده پزشكي شكل گرفته و اين انجمن در سال بيست و يكي شكل گرفته كه بازرگان در آن سالها ديگر دانشجو نيست.
پس چرا اين عده بازرگان را مؤسس انجمنهاي اسلامي دانشجويان معرفي ميكنند؟
– خضريان: هدف از اينكه بازرگان موسس انجمنهاي اسلامي دانشجويان بوده يا نه، اين است كه كساني ميخواهند در ادامه مسير سياسي خود، سوء استفادههايي را از نام بازرگان برده و با نام بازرگان به انحرافهاي سياسي ادامه بدهند. آنها قصد دارند با نام بازرگان خود را صاحبخانه جا بزنند. در حالي كه اينگونه نيست و بايد توجه داشت كه در ادامه مسير، گروهي از جريانات سياسي و گروهكها قصد داشتند سوء استفادههاي تاريخي از نام انجمنهاي اسلامي ببرند. وقتي به كتاب خاطرات آيتالله طالقاني مراجعه ميكنيم وي نيز به كانون دانشجويان مسلمان اشاره ميكند كه ادعا دارد اين كانونها در حضور وي شكل گرفتهاند و به كارهاي سياسي و اسلامي پرداختهاند.
Sorry. No data so far.