چهارشنبه 25 جولای 12 | 14:43

حرف مفت و دیگر هیچ!

عباس رضایی ثمرین

یك روز فیلم و كارتون نقد می‌كنند و روز دیگر در قامت یك تحلیل‌گر ارشد، خود را با كسینجر و امثالهم مقایسه می‌كنند، روزهای دیگر هم مشغول اظهار نظر در حوزه دیگر تخصص‌های بی‌شمار خود هستند.


عباس رضایی ثمرین – می‌گویند زمان ناصرالدین شاه که تلگراف برای اولین بار به ایران آمده بود، مردم از هیبت و شوکت سیستم ارتباطی جدید دچار حیرت شده بودند و باورشان نمی‌شد، بشود تنها به وسیله یک سیم از شهری با شهر دیگر ارتباط برقرار کرد.
بعضی‌ها حتی پا را فرا‌تر گذاشته و فکر می‌کردند، در این سیم‌های تلگراف اجنه و شیاطین لانه کرده‌اند که چنین قابلیت‌ عجیبی را دارد، میرزا علیقلی خان مخبر‌الدوله، وزیر مخابرات برای ریشه‌کن شدن این خرافات، تصمیم گرفت برای چند روز استفاده از تلگراف را مجانی کند و مردم را با این وسیله ارتباطی آشتی دهد. حرف مفت

چند روز گذشت و تدبیر وزیر کارگر افتاد، به طوری که سیل مردم به سمت تلگراف‌خانه‌ها روانه شد و خیلی از متصدیان از این شلوغی به ستوه آمدند، هر چه باشد، حرف، مفت بود و معمولاً از همه چیزهای مفت استقبال می‌شود.

کار به جایی رسید که وزیر قجری بخشنامه‌ای را صادر کرد و از تلگراف‌خانه‌داران خواست که بر سردر تلگراف‌خانه‌ها بنویسند؛ «از این به بعد حرف مفت قبول نمی‌شود»، اینگونه بود که ترکیب دو کلمه‌ای «حرف مفت» وارد فرهنگ شفاهی ما شد و افرادی که بدون تامل و اندیشه و غالباً از سر جهل – اما با تظاهر به دانایی- سخن می‌گویند، متصف به صفاتی چون «مفت‌گو» شدند.

حرف مفت از آنجا که کنتور ندارد، همه جا و در مورد همه چیز گفته می‌شود. مفت‌گویان کسانی هستند که همه چیز می‌دانند. از این رو «همه‌چیزدانی» و «خوددانشمندپنداری» همزاد مفت‌گویی است و هرچه اعتماد به نفس کاذب افراد از نظر دانش و معلومات بالا‌تر باشد، ‌ به‌‌ همان نسبت، میزان مفت‌گوییشان هم بیشتر می‌شود.

انگلیسی‌ها برای توصیف انسان‌هایی که از هردری سخنی می‌گویند و در هیچ یک از آن‌ها تخصصی ندارند، اصطلاح خاصی دارند: «Jack of all trades but master of none».
این جمله توصیفی در فرهنگ آن‌ها، برای معرفی افرادی به کار می‌رود که در اکثر زمینه‌ها اندک معلوماتی دارند، اما در هیچ کدام از آن‌ها متخصص و صاحب نظر نیستند. از این رو با کمی اغماض می‌توان ادعا کرد که مفت‌گویی و همه‌چیزدانی مختص کشور ما محسوب نمی‌شود، اما کتمان نمی‌توان کرد به لحاظ شدت و ضعف این خصیصه، تفاوت بسیاری میان ما ایرانیان و آن‌ها وجود دارد، اینجا خیلی از افراد علی رغم اینکه در خیلی از زمینه‌ها‌‌ همان اندک اطلاعات را هم ندارند، به شدت احساس تخصص می‌کنند و در اظهار نظر حد و مرزی برای خود قائل نیستند.

مفت‌گویان همه جا هستند، تنها کافی است که چشمان خود را باز کنیم و خوب اطراف خود را بررسی کنیم؛ کسانی که وقت و بی‌وقت از امور شخصی چون روابط جنسی گرفته تا عرفان، روان‌شناسی و سیاست را مورد کنکاش قرار داده و در باب آن‌ها حکم صادر می‌کنند. چنان پرشور و با اطمینان هم این کار را می‌کنند که هر کس نداند، تصور می‌کند با یک پروفسور تمام عیار در زمینه مورد بحث مواجه است.

فرا‌تر از آن، اگر صادق باشیم، این خصیصه نامیمون دامن خیلی از خودمان را هم گرفته است. احتمالاً خیلی موقع‌ها نقش یک کار‌شناس بالفطره را در زمینه‌ای که هیچ دانش و تخصصی در آن نداریم ایفا کرده‌ایم و به ورطه مفت‌گویی فرو افتاده‌ایم. به هنگام مواجهه با دوستی که مشکلات خانوادگی و عاطفی دارد، رول یک مشاور ماهر را بازی کرده‌ایم و در قبال فردی که مثلاً با همسایه خود درگیر شده، در قامت یک مشاور حقوقی چیره‌دست ظاهر شده‌ایم.

مفت‌گویی منحصر به قشر یا گروه خاصی هم نیست، از سطح کوچه و خیابان گرفته تا سطوح بالای تحلیل و تفسیر، افرادی دچار این آسیب هستند، چه بسیار روشنفکران و نویسندگانی که جهل-یا حداقل دانش اندک- خود را در پوششی از الفاظ پرطمطراق پنهان می‌کنند و در اظهارات و مکتوباتشان همیشه لفظ بر معنا غلبه دارد، به طوری که بعد از چند بار خواندن، آدم احساس می‌کند هیچ چیز نخوانده است، چرا که با مجموعه‌ای از درشت‌گویی‌ها مواجه است که هیچ معنایی ندارد.

مفت‌گویی اگر در کنار فن بیان خوب و رندی قرار بگیرد، ترکیب فریبنده و در عین حال خطرناکی به وجود می‌آید. بسیاری از افرادی که این روز‌ها در جامعه ما قدر می‌بینند و به مناسبت «آسمان‌به‌ریسمان‌بافی»، بر مصادر مختلفی تکیه زده‌اند مصداق تمام‌عیار همین ترکیب هستند، یک روز فیلم و کارتون نقد می‌کنند و روز دیگر در قامت یک تحلیل‌گر ارشد، خود را با کسینجر و امثالهم مقایسه می‌کنند، روزهای دیگر هم مشغول اظهار نظر در حوزه دیگر تخصص‌های بی‌شمار خود هستند.

بدون شک اما تمام کسانی که از طریق مفت‌گویی و همه‌چیزدانی شهرتی به هم زده‌اند و تریبون‌ها یافته‌اند، عصاره فرهنگ عمومی جامعه ما هستند. تفاوت‌ها شاید در حد‌‌ همان خصوصیات گفته شده – فن بیان و رندی- باشد، وگرنه در اصل عمل تفاوتی نیست، خیلی از ما هم اگر آب بیابیم، شاید از دیگران شناگر‌تر باشیم.

مفت‌گویی و همه‌چیزدانی هم همچون آسیب‌های فرهنگی دیگر هزینه‌های زیادی را به دنبال دارد؛ ‌ مفت‌گویان از آنجا که معتقدند خودشان همه‌ چیز می‌دانند، دیگر به تخصص و متخصص بهایی نمی‌دهند و به همین مناسبت اگر بر مصدری گمارده شوند، به شدت بر خلاف قاعده منطقی «سپردن کار به کاردن» عمل می‌کنند.

از آن گذشته، مفت‌گوی همه‌چیزدان، مشورت‌پذیر نمی‌تواند باشد و به همین مناسبت استبداد رای سرنوشت محتوم مبتلایان به این آسیب است.
کسی که خود را کار‌شناس همه رشته‌ها می‌داند، جز بله قربان گویان، فرصت حضور در کنارش را نمی‌یابند. این روحیه، دشمن کار جمعی است که فعالیت جمعی در جایی که هر کسی خود را بی‌نیاز از دیگران می‌داند، از اساس موضوعیت ندارد.

کسی که تصور می‌کند همه چیز می‌داند، جرات گفتن «نمی‌دانم» ندارد، حتی اگر آدرسی را هم از آن‌ها بپرسید که نمی‌شناسند، راهنمایی غلط راحت‌تر از گفتن نمی‌دانم است! از این رو این افراد اغلب سبب گمراهی اطرافیان خود می‌شوند و با مشاوره‌های بی‌جا و عاری از تخصص خود، کار را خراب‌تر می‌کنند.

این روحیه سلسله مراتب را به هم می‌زند، بازیکن به اجتهاد خودش عمل می‌کند و توصیه‌های مربی را به کناری می‌نهد، دانشجو خود را فرا‌تر از استاد می‌بیند، طلبه اجازه جسارت به ساحت مرجع را به خود می‌دهد و بسیار اتفاقات دیگر که نمونه‌شان در جامعه ما بسیار است و ذکرش در این مقال نمی‌گنجد. آنچه اهمیت دارد، این است که هر یک از خودمان شروع کنیم، اولین گام هم این است که با خود صادق باشیم و پس از وقوف به دنبال رفع آسیب برویم، اما به راستی، ما در بررسی و پایش خصوصیاتمان، چقدر با خودمان صادق هستیم؟

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.