توماس فریدمن، روزنامه نگار آمریکایی و ستون نویس روزنامه نیویورک تایمز طی گزارشی برای این روزنامه به تشریح شرایط امروز سوریه پرداخته و آن را نه مانند لیبی ضعیف و تحت سلطه که مانند عراق غیرقابل نفوذ میداند که تنها راه پایان دادن به بحران آن، مداخله یک میانجی خارجی یا ظهور یک ماندلای سوری است که در غیراین صورت آتش درگیریها برای مدت زمان طولانی ادامه خواهد داشت.
فریدمن مینویسد: خدا میداند که من خواهان این هستم که نیروهای اپوزیسیون در سوریه به تنهایی پیروز شوند و همانطور که ما امید داریم به سوی دموکراسی سوق پیدا کنند. اما شانس کسب چنین نتیجه ایده آلی اندک مینماید. چراکه سوریه شباهت بسیاری به عراق دارد.
در واقع سوریه جفت دیگر عراق است- یک دیکتاتوری چند فرقهای اقلیتی که با مشت آهنین در سایه ایدئولوژی بعثی فعالیت میکرد. و برای من درسی که از عراق گرفتیم بسیار ساده است: شما نمیتوانید از صدام به سوئیس برسید بدون آنکه گرفتار ایده «جنگ همه علیه همه» هابز نشوید- مگر اینکه میانجی خارجی کاملاً مسلحی داشته باشید که همه از تمام جهات از آن بترسند و در مدیریت انتقال قدرت به آن اعتماد کنند. میانجی عراق، آمریکا بود. میانجیگری کم هزینه و از راه دور آمریکا- ناتو که سرنگونی قذافی را در پی داشت و لیبی جدیدی را به وجود آورد، در سوریه قابل تکرار نیست. سوریه، عراق است.
و عراق چنان تجربه تلخی برای آمریکا بود که ترجیح میدهیم هیچگاه از آن سخن نگوئیم. تنها دلیلی که باعث شده عراق امروز شانس رسیدن به عاقبتی خوب را داشته باشد، این است که آمریکا با دهها هزار نیرو در عراق، درست همان میانجی مسلحی بود که تمامی طرفها از آن میهراسیدند و در مورد مدیریت انتقال قدرت در عراق به سوی سیاست مبتنی بر رضایت طرفین به آن اعتماد داشتند. به اعتقاد من سوریه برای آنکه مانند عراق شانس بیاورد باید روندی مشابه این کشور را طی کند.
اما از آنجایی که واقعاً نمیخواهم از مداخله آمریکا در سوریه و هیچ نقطه دیگری از جهان عرب دفاع کنم- ضمن اینکه افکار عمومی آمریکا نیز از این مداخله حمایت نمیکند- امیدوارم که تحلیل من اشتباه باشد و سوریها تنها با کمکهای دیپلماتیک و تسلیحاتی راه خود به آینده سیاسی بهتر را بیابند و ما را شگفت زده کنند. به عقیده من کسانی که مدافع اقدامات مداخله جویانه بیشتر آمریکا در سوریه هستند- و اوباما را به دلیل انفعال در این زمینه مورد سرزنش قرار میدهند- در مورد هزینهای که برای شکل گیری یک عاقبت خوب صرف میشود، واقعگرا نیستند.
چرا؟ در خاورمیانه بعد از بد همیشه خوب نمیآید، بعضی مواقع بدتر میآید. رژیم اسد به عمد دست به کشتار معترضان میزند تا این درگیریها را به کشمکشی فرقهای میان بخش اقلیت علویهای حاکم به سرپرستی قبیله اسد و اکثریت مسلمانان سنی این کشور تبدیل کند. به همین دلیل است که سرنگونی رژیم اسد میتواند تجزیه سوریه و یک جنگ داخلی دائمی را به دنبال داشته باشد.
دو مطلب وجود دارند که ممکن است ذهن ما را از عاقبت کار منحرف کنند. یکی جایگزین عراق است؛ جایی که آمریکا در مسائل آن وارد شد، رژیم صدام را سرنگون کرد، این کشور را به اشغال خود درآورد و با اعمال زور و فشار آن را از دست دیکتاتوری اقلیت سنی در آورده و به دموکراسی اکثریت شیعه سپرد. به دلیل ماهیت وجودی عراق و بیکفایتی آمریکا، این مداخله منجر به شکل گیری جنگ داخلی شد و طی آن تمام طرفهای عراقی از سنی و شیعه تا کردها توازن قدرت جدیدی را تجربه کردند و با دادن تلفات بسیار، پاکسازی قومی شکل گرفت که کشور را به سوی بلوکهای هم جنس تری از سنیها، شیعهها و کردها سوق داد.
اما حضور آمریکا در عراق محدودیتهایی را بر این جنگ داخلی و پاکسازی قومی تحمیل کرد و مانع گسترش آن به کشورهای همسایه شد. زمانیکه تمامی طرفها از شرایط موجود به تنگ آمده بودند آمریکا با موفقیت میانجی تدوین قانون اساسی جدید و معامله تقسیم قدرت شد تا شیعیها اکثریت حکومت را به دست بگیرند، سنیهای از قدرت کنار رفته، چندان هم تضعیف نشوند و کردها استقلال نسبی خود را حفظ کنند. هزینه مالی و جانی این انتقال بسیار عظیم بود و حتی امروز هم عراق کشوری با ثبات یا دارای دموکراسی سالم نیست. اما فرصت دارد و همه چیز به عراقیها بستگی دارد.
از آنجایی که احتمال چندانی وجود ندارد که یک میانجی مسلح مورد اعتماد و وحشت آور جرات مداخله در نزاع سوریها را داشته باشد، مخالفان باید خودشان از عهده این کار برآیند. اما با توجه به جامعه از هم گسیخته سوریه، این امر چندان آسان نخواهد بود. مگر آنکه گروههای مختلف مخالف در سوریه در یک جبهه سیاسی متحد قرار بگیرند- شاید با کمک مقامات اطلاعاتی آمریکا، ترکیه و عربستان- و علویان و مسیحیانی که بیهیچ ترسی از اسد حمایت میکنند را به میانه روی دعوت کنند و در مورد تشکیل یک نظام جدید که حافظ حقوق اقلیت و اکثریت باشد به توافق برسند.
اما هیچ اعتمادی به شکل گیری چنین جبههای نیست. ۲۰ درصد سوریهایی که علویان و مسیحیان طرفدار اسد هستند از قدرت گرفتن اکثریت مسلمان سنی وحشت دارند و این اکثریت سنی نیز چنان بیرحمی را از سوی رژیم فعلی تجربه کرده که آشتی با آن را سخت میداند، به خصوص با توجه به اتفاقات خونبار چند روز اخیر. بدون یک میانجی خارجی یا یک ماندلای سوری، آتش درگیریها برای مدت زمان طولانی ادامه خواهد داشت.
Sorry. No data so far.