یکشنبه 29 جولای 12 | 15:37
گفتگو با کارگردان هالیوودی فیلم لاله؛

نیک نژاد: به شوخی می گفتند تو حجاب را به تلویزیون آوردی!

در مطالب امروز خواندم خانمی گفتند آقایی که به زنان نگاه سوء دارد چگونه می‌تواند درباره زنان فیلم بسازد. به این خانم بگویید در زمانی که هنوز وارد سیاست نشده بودید من «پاییز صحرا» را ساختم که مورد تایید کسی قرار گرفتم که او امروز فکر می‌کند دنباله رو ایشان است. سریال‌سازی در ایران را من بنا کردم، خیلی از فیلمساز‌ها من را می‌زنند و به شوخی می‌گفتند تو حجاب را به تلویزیون آوردی!


«اسدالله نیک‌نژاد» کارگردانی است که سال‌ها پیش به هالیوود رفته و در آنجا کار فیلمسازی را در رده‌های مختلف پیگیری کرده است. او هم اینک قرار است فیلمی را به نام لاله با هزینه‌ای بالغ بر ۵ تا ۷ میلیارد تومانی بسازد.

این دو خط کل خبری است که درباره پروژه لاله عنوان می‌شود اما این همه ماجرا نیست.

ساخت زندگی یک زن قهرمان مسابقات اتومبیل رانی بعنوان یک زن ایرانی برای نمایش در خارج از سوی مردی که سابقه مشارکت در ساخت فیلمهایی با صحنه‌های برهنگی دارد آنهم با بودجه‌ای که به نظر برخی برای فیلم ایرانی بودجه قابل توجهی است.

این‌ها تقریبا تمام مواردی است که مخالفان پروژه لاله درباره آن سخن می‌گویند. آن‌ها معتقدند چطور نیک نژادی که سابقه ساخت فیلم‌هایی با صحنه‌های برهنگی دارد قرار است برای نشان دادن زن ایرانی به جهان فیلم بسازد و چرا با این همه سوژه او کسی را انتخاب کرده که نماینده زن ایرانی نیست.

از طرف دیگر هم موافقان ساخت این پروژه که معاونت سینمایی در راس آن قرار دارد معتقدند نیک‌نژاد چون در هالیوود کار کرده و استانداردهای آنجا را می‌داند برای ساخت فیلمی که بتواند ذهنیت غلط غربی‌ها درباره زن ایرانی را تصحیح کند مناسب است. اگرچه آن‌ها نیز سابقه نیک‌نژاد در حضور در ساخت برخی فیلم‌ها را تایید نمی‌کنند اما معتقدند سوژه‌ای که او دنبال می‌کند بر هدفی که آن‌ها در نظر گرفته‌اند منطبق است.

 مصاحبه ای با وی صورت گرفته است که درزیر میخوانید:

 برای اولین سوال بگویید که فعالیت فیلمسازیتان را از چه زمانی شروع کردید؟

 من زمانی که دیپلم گرفتم به دلیل علاقه‌ای که داشتم بیش از ده تا پانزده کار ساخته بودم و بودجه این فیلم‌ها را مرکزی به نام رفاه خانواده پرداخت می‌کرد. در این مرکز مددکاران اجتماعی می‌آمدند تئا‌تر کار می‌کردند و تنها کسی که سینما و عکاسی کار می‌کرد من بودم.

قبل از این من خودم وسایل ساده آپارات ۳۵ میلیمیتری ساخته بودم و از‌‌ همان جا سینما را شروع کردم که اتفاقا این دستگاه من هنوز هم در‌‌ همان مرکز وجود دارد.

 اولین فیلمی که ساختید چه بود؟

 اولین فیلمم نامش «آب‌حوضی» بود و زندگی یک آب حوضی را نمایش می‌داد. اتفاقا نقش این فرد را «عبدالرضا اکبری» بازی می‌کرد. این فیلم کوتاه داستانی ۴۵ دقیقه‌ بود.

تمام مسائلی که در جنوب شهر بود را می‌ساختم و زندگی افرادی که به نظرم جالب بود از همین آب حوضی گرفته تا موضوعات مشابه را می‌ساختم. این سیر فیلم‌سازی من بود تا زمانی که دیپلم گرفتم.

چند فیلمم مثل «زندگی بهتر» که سوپر هشت بودند در همین سینما آزاد بود که بخش روشنفکر قبل از انقلاب نیز بودند، یک چیزی شبیه خانه سینمای فعلی. بعد از اینکه دیپلم گرفتم وارد دانشگاه هنر‌های دراماتیک شدم و چون امتیازم از دانشجویان دیگر بیشتر بود از‌‌ همان ترم اول شروع به فیلمسازی کردم؛ در حالی که باقی دانشجویان باید اصول اولیه را می‌گذراندند.

 درباره فیلم‌های دیگری که ساختید، بگویید.

 تز دانشگاهم فیلم سینمایی «چنگال» بود که پرویز پرستویی در آن بازی می‌کرد. من در این فیلم آن‌قدر به او سخت گرفتم که می‌خواست کار را ترک کند اما به او گفتم اگر می‌خواهی موفق شوی باید بایستی و سختی بکشی.

در آن سال‌ها در دانشگاه هنر‌های دراماتیک اعتصاب شد. در‌‌ همان روز که ۱۷ شهریور بود که اتفاقا من به با یکی از دوستانم در آن حضور داشتیم، از‌‌ همان جا نیز با انقلاب بودم و در تمام فاصله‌ای که با انقلاب بودم فیلم‌های مستند داخل انقلاب را می‌ساختم؛ به این معنی که درس و تحصیل را برای انقلاب کنار گذاشتم و به دنبال انقلاب رفتم تا اینکه حضرت امام (ره) به مدرسه علوی آمدند که ما هم با دوستان حضور داشتیم.

 بعد از انقلاب فعالیت خود را چطور پیگیری کردید؟

زمانی که من از دانشگاه هنر‌های دراماتیک فارغ‌التحصیل شدم و فیلم سینمایی نیز ساخته بودم، اولین سال انقلاب بود و اولین سالگرد انقلاب در همین وزارت ارشاد که در آن زمان وزارت فرهنگ و هنر بود با یک عده از رفقا که امروز هرکدام در مسند کار هستند و جزو نیروهای انقلابی بودند، فعالیت می‌کردیم.

در آن سال در همین گروه خواستیم که جشن انقلاب بگیریم و خواستیم بررسی کنیم که جشن انقلاب به چه نامی برگزار شود. این کار به صورت خودجوش انجام می‌شد. اسم فجر از طرف مهرداد کاشانی پیشنهاد شد و پیشنهاد دهه نیز از طرف دیگر دوستان داده شد تا بشود دهه فجر. نام دهه فجر از همین جا می‌آید. این اولین جشن انقلاب بود که در آنجا می‌خواستند فیلم‌هایی را نمایش دهند و طبیعتا به دنبال فیلم می‌گشتند. من و همین آقای کاشانی مسئول شدیم که یک فیلمی از این تحول یک ساله از انقلاب را بسازیم، زیرا ما نیروی اجرایی این کار بودیم و باقی دوستان بچه‌های فکری بودند و طرح و پیشنهاد می‌دادند.

 فیلم «برنج خونین» چگونه ساخته شد؟

 در آن سال فیلم ناتمامی بود به نام «برنج خونین» که آمدیم و فیلم را دیدیم و متوجه شدیم که این فیلم از جهت مسائل سینمایی و مالی مشکل دارد و آقای مهرداد کاشانی تهیه‌کنندگی این را بر عهده گرفت و من هم کارگردانی کار را به عهده گرفتم.

فیلم «برنج خونین» باعث شد که من به سمت تلویزیون بروم. در آن زمان ما با رفقا – از جمله شهید آوینی – به تلویزیون رفتیم. در تلویزیون متوجه شدیم که جامعه ما به این نیاز دارد که این شایعات و این اتفاقات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را بصورت تصویر در بیاوریم. ما در تلویزیون مجموعه میان پرده‌هایی را درست کردیم که برای آن مقطع بسیار بسیار مفید بود، به نام مجموعه «شما چه می‌گویید؟». به این مفهوم که می‌آمدند در جامعه شایعه می‌کردند که مثلا نمک وجود ندارد و این اتفاقات را ما می‌گرفتیم و با طنز و کمدی برای جامعه بیان می‌کردیم و به شایعات پاسخ می‌دادیم.

 بعد از شروع جنگ فعالیت شما چگونه بود؟

 بعد از مدتی که این کار در دست انجام بود، جنگ شروع شد. من دوربین دست می‌گرفتم و با بچه‌ها به جبهه می‌رفتیم و فیلم می‌گرفتیم. مرتضی آوینی در تلویزیون، جهاد تلویزیون را نیز راه انداخت و چون جا نداشتیم آقا مرتضی بچه‌های انقلابی و مسلمان را جمع کرد و گروه جهاد به وجود آمد و در همین فاصله گروهی در تلویزیون بودند که از این کار خوششان نیامد.

آن زمان که گروه‌های جهاد تلویزیونی آغاز به کار کرد، من شروع به تدریس کردم. زمانی که به جنگ رفتم متوجه شدم که در آنجا اصلا فیلمبردار نمی‌رود. آمدیم به نیرو‌های جنگ یاد دادیم که با دوربین چطور کار کنند و گروه «چهل شاهد» را راه انداختیم. سپس اگر درست یادم باشد اولین برنامه زنده تلویزیونی بعد از انقلاب برای انتخابات را تهیه و کارگردانی کردم که این خود داستانی دارد.

 مستند درباره جنگ هم داشتید؟

 در آن موقع رئیس تبلیغات جنگ آقای خرازی بودند. در آن موقع ما «محرم در محرم» را ساختیم که این فیلم ماجرای ماه محرم و عملیات محرم را روایت می‌کرد. کارگردانی‌ کار با من بود و در همین استودیو بدیع کار را شروع کردیم، بودجه‌اش را همین تبلیغات جنگ بر عهده داشت و اتفاقا حقوق هم نمی‌گرفتیم چون اعتقادمان بر این بود که آن یکی جانش را گذاشته، دولت هم پولش را داده و ما هم از تخصصمان باید استفاده کنیم.

بعد از «محرم در محرم» من بلافاصله آمدم و به تلویزیون طرح دادم و گفتم من در جبهه که بودم با سربازی آشنا شدم که لهجه آذری داشت و من از او خوشم آمده و می‌خواهم تمام خاطرات را به او بدهم و او حرف بزند. داستان هم این بود که این سرباز از سختی‌های جنگ می‌گفت و ما در شهر این سختی‌ها را به نوعی از مردم می‌پرسیدیم که آیا می‌دانید در جبهه چنین وضعیتی وجود دارد که پاسخ‌های جالبی دریافت می‌کردیم و این شد برنامه «درد همسنگر». در این برنامه خاطرات درون جبهه را بیان می‌کردیم و برنامه نویی در آن زمان محسوب می‌شد که البته ابتدا از پخش آن جلوگیری شد و افرادی نمی‌خواستند چنین سوژه‌های از تلویزیون پخش شود و با صدای بلند می‌گفتند نباید چنین فیلم‌هایی ساخته شود. افرادی در همین گروه‌ها امروز بعد از سی سال همچنان همین حرف‌ها را بیان می‌کنند؟ ولی وقتی پخش شد آمار بیننده در تلویزیون را شکست.

 سریال «پاییز صحرا» از جمله سریال‌هایی بود که ابهام‌هایی داشت. درباره این سریال هم توضیح دهید.

وقتی این فیلم را تمام کردم و عکس‌العمل مردم را دیدم، سریال «پاییز صحرا» را شروع به نوشتن کردم. تلویزیون با ساخت این سریال موافقت کرد. بودجه این سریال زمانی که تصویب شد هجوم شایعات نیز افزون شد که این فیلم گران‌ترین فیلم صدا و سیما خواهد بود. جالب است بدانید‌‌ همان افراد امروز هم همین حرف را تکرار می‌کنند. وقتی اجازه ساخت این فیلم را به من دادند از بهترین هنرپیشه‌ها و از بهترین عوامل تولیدی استفاده کردیم.

با این حال نگذاشتند این سریال پخش شود. من در آن مقطع بریدم و آمدم در خانه نشستم. جالب است که زمانی که این فیلم تمام شد ۴۲۰ هزار تومان از بودجه این فیلم مانده بود و من چک نوشتم و این پول را به تلویزیون بازگرداندم که حسابداران تلویزیون و مسؤلان مالی می‌گفتند که برای چی این را باز گرداندید؟ آن زمان من شنیدم که به دستور مسئول سازمان چکی که ما نوشته بودیم را بزرگ کرده بودند و در حسابداری تلویزیون نصب کرده بودند که این چک برای یک گروه فیلمبرداری است که به صدا و سیما بازگردانده شده است. من در این پروژه نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده بودم اما یک ریال نیز برنداشتم.

این سریال هم وقتی مورد تائید امام (ره) قرار گرفت، آن افراد شرمنده شدند و رییس صدا و سیمای وقت آن را پخش کرد که استقبال مردمی خوبی هم از آن به عمل آمد.

 چطور شد به آمریکا رفتید؟

 بعد از آن من تقاضا کردم برای دانشگاه برکلی که به دانشگاه آمریکا بروم و درس بخوانم. بعد از پایان درسم در برکلی به لس‌آنجلس رفتم و تقاضای درس خواندن در یکی از تاپ‌ترین دانشگاه‌های سینمایی کردم. تمام بیوگرافی‌ام را جمع کردم و به دانشگاه بردم و در مرحله عملی پذیرفته شدم، چون پولی نداشتم برای دادن شهریه. دو ماه مهلت گرفتم. این شد که برای تامین هزینه دانشگاه به عنوان راننده اتوبوس مشغول کار شدم.

یک روز به‌صورت اتفاقی با یک مسافر در اتوبوس هم‌صحبت شدیم. طرف به من گفت چه کاره هستی؟ گفتم ایرانی و دانشجوی سینما. گفت من تو را ندیدم. گفتم مگر شما چه کاره هستید؟ گفت من استاد دانشگاه هستم. از من پرسید چرا رانندگی می‌کنی؟ ماجرا را به او گفتم. به آخر خط که رسیدیم گفت بیا پایین. این آدم مرا به دانشکده برد و به آن‌ها گفت که شهریه را کم کنند و من فیلم‌هایم به آن‌ها نمایش دادم و به عنوان دستیار استاد دانشگاه در دانشگاه شروع به کار کردم.

فوق لیسانس دوره‌اش سه ساله بود که من توانستم دو ساله آن را بگذرانم. تز دانشگاه من فیلمی به اسم «خانه من کجاست» بود که آن را با موضوع داستان ایرانی‌های مهاجر در آمریکا گارکردانی و تهیه کردم. ضمن اینکه در یک ربع اول این فیلم، من تاریخ ایران را معرفی می‌کنم.

این کار را در دانشگاه یو‌سی‌ال به نمایش گذاشتم که بسیار استقبال شد. ضمن اینکه این کار در معتبر‌ترین تلویزیون آمریکا به نمایش گذاشته شد. اتفاقا در هیمن شبکه، فیلم پاییز صحرا با یک تدوین جدید هم در بهترین ساعات نمایش داده شد و مورد استقبال قرار گرفت.

در فیلم «خانه کجاست» برای اولین بار در آمریکا برای ساخت کاری دستمزد گرفتم و اتفاقا با پول همین کار پاییز صحرا را ادیت جدید کردم.

 فعالیت خود را در هالیوود چگونه آغاز کردید؟

در هالییود دفاتری برای کشف استعداد وجود دارد که این دفا‌تر افراد را به کمپانی‌های مختلف معرفی می‌کنند و ۱۰ درصد دستمزد می‌گیرند. ۵ آژانس قدرتمند در آمریکا وجود دارد که استعداد‌ها را به کمپانی‌های مختلف معرفی می‌کنند یا اصطلاحا می‌‌فروشند.

در آن مقطع در آنجا من دفتری زدم و شروع به کار کردم تا فیلم تولید کنم. حالا چه فیلمی تولید کنم یا چه سناریویی را کار کنم، حدود یک و دوسالی را این طور گذارندم.

در آن مقطع سریالی دنباله‌دار و موفق به نام «چشم در لس‌آنجلس» پخش می‌شد که من برای کارگردانی و ساخت یک قسمت آن استخدام شدم. در آن مقطع برای ادامه کار باید عضو سندیکا می‌شدم، چون در آنجا تمام صنف‌ها سندیکا دارند.

کار ما پخش شد، موفق هم بود. در‌صد هم از سوی مخاطب دریافت کرد. درجه الف گرفت و قیمت کار را بالا بردند، حالا من باید عضو سندیکا می‌شدم تا بتوانم نفس بکشم. گفتند شما یک فیلم استودیویی کارگردانی کردی، حالا باید چند سال در نوبت بمانی. اما آنجا بود که رزومه کاری ما را مورد ارزیابی قرار دادند و سال ۹۴ بود که به عضویت سندیکا گارکردانان آمریکا (ِDGA) درآمدم.

و پس از آن در شبکه ABC کارگردانی کردم و به دنبال آن در شبکه NBC کارگردانی کردم و بعد به استودیو کلمبیا رفتم، دو سال آنجا قائم مقام پست پروداکشن (پس‌تولید) بودم.

سریالی کار می‌شد که «رابرت استاگ» بازی می‌کرد، تدوین این کار را من بر عهده گرفتم تا در معرض دید عموم قرار بگیرم. در آن مقطع تدوین دیجیتالی آمده بود و حدود یک سال و نیم کار کردم و سریال هم موفق شد.

برای تدوین این کار دستمزد خوبی دریافت کردم و با دستمزد‌هایم سیستم پست پروداکشن (پس تولید) و دستگاه دیجیتالی را راه‌اندازی کردم.

سپس پست پروداکشن سریال «سایتینگ» در ۱۴ اپیزود به من واگذار شد. انگار جشن عروسی من بود. اولین بار بود که قرارداد کلانی را می‌بستم.

تا سال ۲۰۰۰ کار کردیم اما از سال ۲۰۰۱ احساس کردم از پست پروداکشن می‌توانم به پروداکشن (تولید فیلم) بروم. در آن مقطع به واسطه ارتباطات و قدرتی که پیدا کرده بودم، شروع کردم به طرح و سریال نوشتن، آدم استخدام کردم و به تلاش خودم ادامه دادم.

در آن مقطع یعنی بهد از حوادث ۱۱ سپتامیر هر چه طرح می‌بردم رد می‌شد تا اینکه از قانون آنجا استفاده کردم و تصمیم گرفتم شبکه سراسری ایرانیان را در آنجا راه‌اندازی کنم.

چون با قانون آنجا آشنا بودم، طرحی را نوشتم. بودجه این کار حدود ۶۰ میلیون دلار بود که سه سال از درآمد و بودجه خودم را صرف این کار کردم و برای مشارکت به کشورهایی نظیر قطر، امارات، آلمان و… رفتم اما نشد.

بعد آمدم ایران و دیدم در ایران سیستم چند کانالی وجود ندارد، دوست داشتم این کار را به صورت بین‌المللی افتتاح کنم اما در ایران و آمریکا که نشد رفتم دبی و با مسئول کمپانی آنجا وارد مذاکره شدم تا بتوانم طرح‌هایم را در آنجا پیاده کنم و آن‌ها طرح توجیهی من را گرفتند و گفتند که سه ماه ارزیابی این کار به طول می‌انجامد اما این کار ۶ ماه به طول انجامید و گفتند نه. بعد فهمیدم آن‌ها طرح من را دزدیدند و شبکه راه انداختند. به دادگاه شکایت کردم که طرح من را دزدیده‌اند و بعد از شکایت من پخش این شبکه قطع شد.

در ادامه فعالیتم به استودیو «جرج لوکاس» رفتم. این استیودیو تا‌کنون بیش از ۴۰۰ جایزه اسکار داشته است. «دستان خدا» را با آن‌ها کار کردم.

 اجازه بدهید برویم سراغ فیلم لاله…

روزی در روزنامه‌‌ها در مورد زن اتومبیلران ایرانی خبری خواندم. به ایران زنگ زدم ببینیم مگر زن اتومبیلران در ایران وجود هم دارد. از سال‌ها قبل به دنبال این چنین موضوعی بودم تا عقده‌های ۲۵ ساله‌ام را خالی کنم. بعد از نوشتن سناریو «لاله» (درایو) ‌به استودیو پارامونت رفتم. با صحبت‌هایی که شد قرار بود «آنجلینا جولی» برای نقش لاله انتخاب شود اما من قبول نکردم. برای من سخت بود ایشان را در نقش لاله ببینم. گرچه چون هزینه بالایی داشت و من می‌توانستم پولی جدی بگیرم ولی در این مقطع از زندگی من پول چندان نقش نداشت و کارم مهم بود. قرار شد کار دیگری انجام دهم. قرار بر این شد که سناریو را بفروشم. با شرکتی وارد مذاکره شدم‌. سناریو را دیدند و موافقت اولیه خود را اعلام کردند، منتها گفتند باید انتهای سناریو تغییر کند. بر اساس فیلمنامه‌ آن‌ها «لاله» در انتهای فیلم ساکش را می‌بیند و به ایتالیا مهاجرت می‌کند. قبول نکردم. سناریو آمد ایران و ۸ ماه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چندین نفر این سناریو را خواندندند و باورشان نمی‌شد این فیلمنامه اصلاحیه ندارد و در ‌‌نهایت ۱۸ نفر روی فیلمنامه نظر دادند.

به دوستان گفتم شما ‌هم کمک کنید، من هم تمام امکانات مالی و تکنیکی خودم را از خارج ‌به ایران بیاورم تا این کار را با هم بسازیم؛ چرا که عقیده من این است که «ما می‌توانیم» و در این راه شعار هم نمی‌دهم و اتفاقا اینجا هم با استقبال خیلی خوب عوامل فنی روبرو شدم. حتی ماشین‌های مسابقه را هم از ماشین‌های ایرانی طراحی کردیم.

البته در این کار به علت زبان فیلم، تمام سعی خودم را می‌کنم از همکاران خودمان در ایران استفاده کنم و تا به امروز این کار را انجام داده‌ام و اگر خدا کمک کند چنین خواهد شد ولی اگر نتوانستم از چند بازیگر خارجی استفاده می‌کنیم.

 شما در آثاری فعالیت کردید که چه به لحاظ تهیه‌کننده، تولید و پس‌تولید، با برهنگی بازیگران همراه بوده و با کارگردانی به نام آقای «زلمان کینگ» فعالیت کردید که در خلق صحنه‌های برهنگی تبحر خاصی دارد. در این باره توضیح دهید.

 در طول ۲۲ سال فعالیت رسمی من در هالیوود ۳- ۴ فیلم را که شما نام بردید مثل «زنان در شب»، «یک جا به نام حقیقت» و یا «کفش‌های قرمز» در کارنامه کار استودیویی بنده و نه در کار تخصصی بنده وجود دارد. آقای کینگ بیش از ۱۰۰ فیلم تولید کرده، فقط برای این چند کارش به استودیوی ما مراجعه کرده است و متاسفانه این چند کار در کارنامه استودیوی کارنامه بنده قرار دارد.

اگر نیت بر این باشد که فعالیت‌های حرفه‌ای یک هنرمند را از یک مقطع و فقط در یک فیلم بررسی کنیم انصاف نیست و بهتر است تمام فیلم‌ها را منصفانه مورد قضاوت قرار دهیم؛ در مقام نویسنده، کارگردان که در واقع مغز متفکر تولید یک فیلم است.

اگر شما خواسته یا ناخواسته یک کار را مورد بررسی قرار بدهید و دیگر آثارش را نبینید، از انصاف به دور است. در طول زندگی هر فرد، فراز و نشیب‌هایی وجود دارد و در مقاطع مختلف ممکن است نمراتی را کسب کند، ممکن است ده تا نمره الف، پنج نمره ب و ممکن است دو نمره تک هم داشته باشد که باعث افتادن طرف شود. شما یک دانش‌آموز یا دانشجو را برای افتادن در یک درس محکوم می‌کنید ولی باید معدل کار را نگاه کنید. سیر کار من در طول سال‌های کار در ایران و هالیوود مسیر پیچیده‌ای بوده است و این پیچیدگی گذرگاه‌های صعب‌العبوری داشته است. من خدا را شکر می‌کنم که در بسیاری از راه‌های صعب‌العبور، خداوند به من کمک کرده است و مسیر درست را انتخاب کردم. هر جایی که در طول زندگی در مسیر خاکی قدم گذاشتیم اگر کمک خداوند نبود نمی‌توانستیم به جاده اصلی بازگردیم.

متاسفانه در جامعه‌ای که زیبا‌ترین زن دنیا کسی است که زیبا‌ترین اندام را داشته باشد با یک جامعه که معیارش کاملا متفاوت است و ‌زیبا‌ترین زن در اخلاق و رفتار و ایمان آن است، در دو جامعه با دو تعبیر مختلف از موجودی که خداوند خلق کرده است، شما بگویید کدام درست یا غلط است. بنده هم با نظر شما موافقم ولی آنجا دنیای دیگری است و به همین دلیل فرهنگ ما با تضاد با فرهنگ غرب قرار می‌گیرد.

شما ‌فردی از این افراد تهیه‌کننده بودید و بخش کوچکی از کار برعهده شما سپرده شد‌؟

 یعنی من در عملیات «تهیه» فیلم نقش داشتم؟

 نه خیر.

 در سیستم تولید در هالیوود مراحل و کمپانی‌ها و افراد مختلف شرکت می‌کنند. در حال حاضر فیلمی از کوین اسپیسی به بازار می‌آید که ۲۱ تهیه‌کننده در عناوین مختلف فعالیت می‌کنند‌. اگر از تمام این ۲۱ نفر شما سوال کنید که چه نقشی در سناریو و اجرای کار داشتی، به شما پاسخی خواهند که احتمالا از ذهن من و شما به دور است، یعنی اینکه هر فردی به عنوان تهیه‌کننده بخشی از کار به او داده می‌شود و بعد از تمام شدن، آن کار را تحویل می‌دهد یعنی بیشتر این تهیه‌کننده‌ها حتی کل فیلم را هم ندیده‌اند و شاید حتی ندانند ماجرای داستان فیلم چیست. اسی نیک‌نژاد هم یکی از این افراد است.

 در تولید یک فیلم ‌که برهنگی را نشان می‌دهد حضور داشتید…

کمپانی که من مدیریت آن را داشتم، کار «پست پرداکشن» (پس‌تولید) را انجام می‌داد‌. تخصص من در زمینه آن مقطع کار بوده است، زیرا این آدم‌ها در هالیوود تعدادشان کم است و من در تهیه این ایده و فکر نقشی نداشتم. تهیه‌کننده اصلی فیلم نمی‌تواند به خاطر تخصصی بودن هر یک از بخش‌های تولید فیلم به تمام کار‌ها نظارت داشته باشد، بنابراین تهیه‌کننده‌های دیگری که زیرمجموعه بخش تهیه‌کنندگی محسوب می‌شوند را در هر یک از بخش‌های ساخت فیلم قرار می‌دهد تا تولید فیلم به سرانجام برسد.

 سوال من این است که شما مسئول یک کمپانی هستید که مسئولیتش فعالیت پس از تولید است. چگونه شما فیلم‌ها را انتخاب می‌کردید؟ چه اتفاقی افتاد که شما آثاری را انتخاب کردید که صحنه‌های برهنگی دارد و برای شما باعث دردسر شده است؟

 دردسر را ایجاد می‌کنند‌. قضیه کاملا شفاف است. همان‌طور که در سوال قبلی پاسخ گفتم، در همین کمپانی فیلم‌های دیگری هم ساخته شده است؛ یکی از آن‌ها «بچه نابغه» است که در ایران پخش شده و مربوط به شرکت کلمبیایی بوده است و دیگری «در دستان خدا» است.

 یعنی شما آثار را انتخاب نمی‌کردید؟

 چگونه ممکن است؟ این امکان وجود ندارد.

 در هالیوود چگونه توانستید از ملیت و دینتان دفاع کنید؟

 تمام طول سال‌های زندگی‌ام به این خوشبخت بودم و هستم که آنچه که قیمت روی آن نگذاشتم و نفروختم و نخواهم فروخت «مملکت، انقلاب و هنرم» بوده است. هیچ وقت روی این‌ها قیمت نگذاشتم و همیشه در خدمتم بوده است. من اولین فیلمم را که در آمریکا می‌سازم به نام «خانه کجاست»، در مورد نوستالژی ایران است. حالا شما به من بگویید که افرادی مثل من ایرانی چند نفر در هالیوود بوده‌اند و هستند که حتی توانایی قدرت بیان اسم کشور ایران را داشته باشند.

 با این اوصاف شما می‌فرمایید در تولید کارهای کینگ هیچ نقشی نداشتید‌…

 فیلم‌هایی که در مورد آن صحبت می‌کنیم همین سه یا چهار فیلم نیست، ۳۰ فیلم است و یک فریم نیست بلکه یک سکانس است. یک شات نیست، بلکه یک فیلم است. «شو تایم» یک کانال آمریکایی است که فیلمی که دارای اجازه پخش نباشد نمی‌تواند پخش کند‌. یک اداره نظارت است که همه فیلم‌ها را می‌بیند و اجازه صادر می‌کند و اگر در کلام بدآموزی داشته باشد تغییر پیدا می‌کند، حتی فیلم «آخرین تانگو در پاریس» اجازه پخش سینمایی و تلویزیونی در آمریکا را پیدا نکرد، چون از صحنه‌هایی فیلمبرداری شده بود که از نظر اداره نظارت آمریکا غیر قابل پخش بود و در مقایسه با کارهایی که شما مثال زدید و فرمودید من در آن شراکت داشتم، چقدر تفاوت پیدا می‌کند، چون تمام کارهای من اجازه نمایش در تلویزیون را پیدا کرده بود. آیا می‌توانیم بگوییم افرادی که در فیلم «آخرین تانگو در پاریس» فعالیت می‌کردند آدم‌های بدی هستند؟

این فیلم‌هایی که مطرح می‌کنید ممکن است از نقطه نظر و معیار من و شما بد باشد و کسی نمی‌تواند جلوی معیارهای ما را بگیرد اما در آنجامعه وقتی فیلم مجوزش را از اداره مربوطه گرفته است من چه قدرتی دارم؟ در سینما هم همین‌طور است. «زلمان کینگ» را که مثال می‌زنید سه یا چهار فیلم با کمپانی من انجام داده است. یک کمپانی وقتی برنامه سه ساله دارد می‌آید و با کمپانی‌های دیگر قرارداد می‌بندد و تمام کار‌هایش را در این و آن کمپانی انجام می‌دهد و بر سر یک قیمت به توافق می‌رسد. این قیمت بنا به میزان تولید متفاوت است، اگر یک تولید داشته باشد یک قیمت خواهد داشت، اگر ده تولید یک قیمت دیگر است.

 یعنی کارهای کینگ جزء پکیجی است که به کمپانی شما ارایه شده و شما هیچ تصرفی در آن نداشتید.

 بله همین‌طور است. من در تولید این کار‌ها هیچ نقشی نداشتم. فقط پس تولید این کار را انجام دادم. من شاید دو سه سال با کمپانی این کارگردان کار کردم زیرا شرکت «تن‌دی‌بی» از شو تایم یک پکیج چهار یا پنج فیلم سفارش گرفته بود و همین پکیج را آوردند برای ما، من این فیلم‌ها را اصلا ندیدم.

 شما در هالیوود با یک تفکر ایرانی _ اسلامی کمپانی ایجاد کردید؟

 نه این گونه نگاه نکنید.

 یک ایرانی مسلمان از دانش و شناخت و تجربه‌اش استفاده کرد و یک کمپانی ایجاد کرد. این فرد به عنوان اسدالله نیک‌نژاد چه نقشی در هالیوود داشت؟ آیا داشت یا نداشت؟

 بنده در نظام و سیستم تولید هالیوود هیچ نقشی نداشتم، فقط یک هنرمند در میان هزاران هنرمند مشغول به کار بودم؛ ولی برای آینده هنری خودم نقشه داشتم و به همین علت است که امروز جلوی شما نشستم و پاسخگوی سوالات شدیداللحن شما هستم.

 شما چقدر در ‌جریان هالیوود می‌توانستید موثر باشید؟

 شما به عنوان فرد آرتیست هیچ اثری نمی‌توانید در نظام تولید هالیوود داشته باشید. یک پیچ در مقابل هزاران پیچ هستید. برای اینکه یک بیزینس (تجارت) است و یک تشکیلات اقتصادی است. مثل تلویزیون که یک سریال را به شما می‌دهد و شما می‌روید و افراد متخصص استخدام می‌کنید و می‌سازید و تحویل می‌دهید‌. یک اقتصاد می‌چرخد و ربطی به افراد ندارد.

 شما می‌دانستید این چرخه اقتصادی یهودی و ضد اسلام است، اما‌ ورود پیدا کردید.

 یعنی چه می‌دانستید. شما من را محکوم می‌کنید. این چه حرفی است؟ شما اتهام می‌زنید.

 شما وارد بیزینسی شدید که بعضی از آثارش ضد اسلام است.

 میلیارد‌ها انسان آرزوشان است در هالیوود مشغول به کار شوند، حتی خود شما. اما بنده با سند به شما ارائه می‌دهم در هیچ فیلمی ضد ایرانی شرکت نداشتم.

شما از آرزوی من اطلاع دارید؟

 عملکرد شما این را نشان می‌دهد، آرزو با عملکرد فرق می‌کند. شما می‌گویید می‌دانستید صهیونیستی است. بنده مگر علم سیاسی دارم و یا علم جهان‌بینی دارم. این حرف‌ها نیست.

 اینجا این سوال مطرح است که شما که سابقه‌ای در ایران داشتید چگونه تن به همکاری با فیلمی می‌‌دهید که در آن صحنه‌های برهنگی وجود دارد؟

 این کار یک بیزینس (تجارت) است. کار در هالیوود فقط یک بیزینس است.

 شما نمی‌دانستید هالیوود چه شاکله‌ای دارد و فیلم ضد اسلام می‌سازد؟

 من باید از کجا می‌دانستم، باید ببینیم، بعد درباره اثر صحبت کنیم.

 شما اگر از ابتدای کارهای هالیوود نگاه کنید، رگه‌های ضد اسلام در آثارش دیده می‌شود.

 من نه در مقام سیاست هستم و نه سیاست جهانی‌ام خوب است که بدانم و بگویم کدام جریان تولیدی ضد کشور من و دین من است و کدام جریان موافق یا مخالف من است. من این جهان‌بینی را ندارم.

 شما می‌فرمایید با نگاه بیزینس وارد شدید اما من نمی‌توانم قبول کنم‌. شما ایرانی و مسلمان‌ هستید و بیزینس شما با دینتان در تناقض است‌. آیا حاضرید دین و ملیتتان را بفروشید؟

 من مملکت و انقلاب و هنرم را نفروختم؛ به هیچ قیمتی.

 همکاری برای ساخت این فیلم‌ها با حرف شما تناقض دارد.

 مسئله من این است که شما به کارهای دیگر من اشاره نمی‌کنید و انگشت روی چند فیلم گذاشتید. این بی‌انصافی است.

 این فیلم‌ها در کارنامه شما جای سوال دارد؟

 می‌تواند این فیلم‌ها در کارنامه استودیویی من باشد.

 با فلسفه زندگیتان که اشاره کردید متضاد است و مغایر با دین اسلام است. فردی مسلمان در تولید فیلمی مشارکت کند که صحنه برهنگی دارد.

 من گفتم در کارنامه یک فارغ‌التحصیل وقتی نگاه می‌کنید می‌بینید نمره‌های متفاوت دارد اما معدل را باید نگاه کنیم. من هم اگر آن عکسی که از فیلم من دیدید را ببینم شاید ناراحت شوم.

چگونه شما فیلم‌ها را ندیدید؟

 من این چند فیلم را ندیدم. از اول تا آخر خداوند شاهد است که ندیدم.

 از داستان کار‌ها مطلع بودید؟

 ابدا، نمی‌توانید از داستان فیلم مطلع باشید تا زمانی که برای مردم پخش می‌شود. من کانال «شو تایم» را هم که هزینه‌ای باید برای آن پرداخت شود – حدود ۱۰ دلار – را در منزل شخصی‌ام ندارم.

 در کارنامه کاری‌ شما، این فیلم‌ها نمره پایینی را دارند؟

 بله، همین‌طور است. شما می‌توانید من را برای این کار‌ها مورد سرزنش قرار دهید، گرچه هیچ نقشی در آن ندارم اما چون اسم من در آن است من کاری نمی‌توانم انجام دهم. این کار‌ها در زمان شور فعالیت من در هالیوود اتفاق افتاده است. من خوشحالم که امروز با شهامت نشستم و آنچه به عنوان تکنیک، دانش و سواد فیلمسازی است را با خود به همراه دارم در حالی که می‌توانستم اینجا نباشم. من می‌توانستم اینجا نباشم، چرا آمدم؟ چون می‌بینم مو‌هایم سپید شده، مادرم و پدرم‌ از دنیا رفته است. حالا وقتش است که آنچه یاد گرفتم در خدمت جامعه‌ام قرار دهم. افتخارم این است اگر بتوانم فیلم بسازم و یا تدریس کنم که دین خودم را ادا کنم از کار خودم بسیار خوشحالم.

 یک بار دیگر کارهایی که به عنوان کارگردان حضور داشتید را به طور خلاصه بفرمایید.

 من «خانه کجاست» را ساختم؛ بعد مجموعه «پاییز صحرا» را در آمریکا تدوین کرده و از شبکه Pbs که شبکه مردمی است به نمایش درآمد. بعد برای پارامونت سریالی به نام «دیدنی‌ها» را کارگردانی کردم و‌‌ همان باعث شد تا من در abc «چشم لس‌آنجلس» را ساختم. با mbc «چنگال» را ساختم و حدود سال ۹۵ استودیو را راه‌اندازی کردم و ادامه دادم و برای من مهم بود که سکوی پرتاب داشته باشم. مرحوم رضا بدیع به من می‌گفت داری خودکشی می‌کنی، چون اینگونه است که در هر رشته‌ای که هستی باید در‌‌ همان رشته باقی بمانید و نمی‌توانید از سکویی به سکوی دیگر پرش کنید. مثل اینجا نیست که نویسنده و کارگردان و تهیه‌کننده باشید. اینگونه نیست هر کسی تخصصی دارد. من وقتی وارد استودیو کلمبیا شدم زمانی بود که از پارامونت بیرون می‌آمدم و از سریال‌سازی خارج شدم و باید از صفر شروع می‌کردم. بعد رفتم در کلمبیا که قائم مقام پست پروداکشن شرکت Triumph films شدم.

در کلمبیا چهار استودیو تولید فیلم است که هر یک بودجه دارند و فیلم‌ها با هزینه‌های متفاوت در این استودیو‌ها تولید می‌شوند. در شرکت Triumph films به مدت یک سال و نیم آنجا بودم و این بهترین سکوی من بود و با هنرپیشه‌ها و کارگردانان معروف ارتباط برقرار کردم و همین به من این امکان را داد که حالا بتوانم فیلم بسازم. زمانی که من خواستم فیلم بسازم واقعه ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد. تمام کارهایی که تا سال ۲۰۰۲ انجام دادم برای من زحمت کشیدن بوده و برای همین دوست ندارم به عقب برگردم. همه زحمات را کشیدم که یک پنجره‌ای را برای خودم باز کنم. بیش از ۴ فیلم سینمایی و ۱۰ سریال تلویزیونی یکی پس ‌از دیگر رد می‌شد، چون مستقل شدم و پول و استودیو داشتم‌. حالا قدرت داشتم و کارم را به یک جایی رساندم که بتوانم فعالیت کنم اما سناریو‌ها رد می‌شد.

 شما سوژه «لاله صدیق» را انتخاب کردید. او زنی است که بی‌بی‌سی درباره او مستند ساخته است. ما می‌دانیم در رسانه‌های غربی وقتی می‌خواهند چهره‌ای را از ایران نشان بدهند از افرادی استفاده می‌کنند که به نوعی بتوانند ما را تخریب یا بعدا بخواهند از آن استفاده کنند. پرونده‌ای است که می‌گوید ایشان در مسابقات رالی تخلف کرده است، این را چگونه به تصویر می‌کشید؟

 این‌ها شایعات درباره این خانم است. مثل‌‌ همان شایعاتی که درباره من وجود دارد. خانم «لاله صدیق» وقتی که قهرمان شد تخلف نکرده بود‌. یک دختر ایرانی است که جسارت می‌کند و به دنیای مرد‌ها وارد می‌شود. اینجامعه این امکان را فراهم می‌کند که بجنگد و از نتیجه این جنگ قهرمان می‌شود. بعد در مسابقات دیگر چه اتفاقی می‌افتد، بحث دیگری است و بعد از قهرمانی ایشان چه اتفاقی می‌افتد به بنده ربطی ندارد. این اتفاق از کجا و کی اتفاق می‌افتد مقطعی از زندگی ایشان است که برای من جالب بود.

شما از میان زنان ایرانی موفق چطور این زن را انتخاب کردید؟

 من هم بر این امر واقفم. من زندگی یکی از زنان را می‌سازم، دیگران هم زندگی زنان دیگر را بسازند.

 شما زنی را انتخاب کردید که حالا به قول شما شایعاتی درباره او هست و ممکن است پرونده تخلف داشته باشد. این سوژه باعث ضد تبلیغ برای زن ایرانی نباشد؟

 نه. من خیلی بهتر از شما می‌دانم که چگونه تبلیغ و ضد تبلیغ کار می‌کند. من می‌دانم، چون در آن بزرگ شدم اما شما فقط اینجا نشستید و شنیدید. من در آنجامعه بزرگ شدم و ضد تبلیغ را می‌فهمم. تمام سابقه ۵۰ سال زندگی من است. اگر غیرت نداشتم تا الان رفته بودم. اگر به مملکتم ایمان نداشتم می‌رفتم. کسی که اصلا احتیاج به مبلغی که آقایان می‌دهند ندارد، برای چه مانده است؟ این همه حمله و هجمه به سمت من است، برای چه ماندم؟ برای اینکه من به جای دیگر ایمان و اعتقاد دارم‌. ۲۰ سال تمرین کردم تا در این نقطه بایستم و در مقابل فیلم‌هایی که با گروه‌های مختلف فیلمبرداری ساخته شده است، فیلم بسازیم. آن‌ها درآمد نداشتند چون فیلم نبودند، متاسفانه تظاهر به فیلمسازی بوده است. من چاکر همه فیلمسازهای ایرانی هستم، مصاحبه‌های من در ۱۵ سال پیش موجود است. همه بدنسازان و خوب‌سازان، چاکر همه هستم. من اینجا نه جای کسی را گرفتم و نه ماشینم را جلوی در خانه‌ای پارک کردم. من از ۸ صبح تا ۱۰ شب در دفتر می‌روم، من انرژی‌ام را گذاشتم تا برای مملکتم کار کنم. شما اعتقادتان در هیچ مرحله‌ای از زندگی تغییر نمی‌کند، ممکن است نظرتان عوض شود ولی اعتقاد هرگز.

 آیا این فیلم می‌تواند در مقابل بسیاری از فیلم‌هایی که در مقابله با فضای ایران مثل «بدون دخترم هرگز» یا «۳۰۰» و… ساخته شد، باشد؟

 اصلا این‌گونه نیست. این‌ها شعار است.

 اگر زن ایرانی را به خوبی تصویر کنید می‌تواند در مقابل آن فیلم‌ها بایستد، مگر نمی‌گویید فیلم ظرفیت جهانی شدن را دارد؟

 قصد من مشخص‌تر از این شعارهاست. من آمدم چون فیلمسازی بلدم. ما قرار بود فیلم را در لس‌آنجلس بسازیم، اما آقایان از این کار خوششان آمد و من استقبال کردم، چون علاقه داشتم در ایران کار کنم. گفتند چرا در کشورهای دیگر کار کنید بیایید در ایران کار کنید. من‌‌ همان زمان گفتم در ایران رقابت وجود ندارد، حسادت وجود دارد. به من گفته شد که نه تو اشتباه می‌کنی. امروز بعد از دو سال می‌فهمم همه افرادی که حمله می‌کنند یا منافع فردی و یا منافع حزبی دارند. من نه منافع فردی دارم و نه حزبی. بیاییم با هم رفاقت کنیم و در ‌‌نهایت رفاقت تولید کنیم اما نیاییم همدیگر را تخریب کنیم.

 برخی می‌گویند لاله صدیق الگوی زن ایرانی نیست. ما بسیاری از زنان موفق ایرانی داریم که می‌توانند الگو باشند.

 من به دنبال الگوسازی نیستم.

 سرمایه‌گذار ایرانی می‌گوید این فیلم در مقابل آثار هالیوودی تاکنون ساخته خواهد شد.

 درست می‌‌گویند. برای اینکه یک سرمایه‌گذار نقطه نظری دارد که براساس آن حرکت می‌کند. سرمایه‌گذار حق دارد در ساخت یک اثر به هدفش برسد. اگر سرمایه‌گذار می‌خواهد از این فیلم الگو بسازد حق طبیعی‌اش است؛ من قصدم ساختن فیلمی است که در سناریو نوشته شده است. ‌ این سناریو را بسیاری از افراد تایید کردند. بنده هم این سناریو را که نوشتم حتما نظر و هدف سرمایه‌گذار را جلب کرده است اما اگر می‌گویند ما می‌خواهیم در مقابل «بدون دخترم هرگز» بایستیم یک شعار است. شعار در یک مقطعی خوب است، منتها ‌اگر بتوانیم به عمل تبدیل کنیم مهم است. اگر فیلمی ساخته شد که ۳۰۰ میلیون در دنیا تماشا کردند بعد بگو من به این دلیل و با این هدف این کار را کردم. این فیلم اگر توانست و در دنیای خارج تماشاگر بگیرد و فروش کند موفق است و سرمایه‌گذار به هدفش رسیده است. من باورم این است که اگر فیلم فیلمسازی فروش نرفت تا ۵ سال جریمه شود و به او فیلمی برای ساخت ارایه نشود. این قانون شود در اینجامعه ‌که کار به همه برسد. رفقا این قدر ما را نزنید. اعلام کنید چه فیلم‌هایی با چه بودجه‌هایی ساخته می‌شود.

در مطالب امروز خواندم خانمی گفتند آقایی که به زنان نگاه سوء دارد چگونه می‌تواند درباره زنان فیلم بسازد. به این خانم بگویید در زمانی که هنوز وارد سیاست نشده بودید من «پاییز صحرا» را ساختم که مورد تایید کسی قرار گرفتم که او امروز فکر می‌کند دنباله رو ایشان است. سریال‌سازی در ایران را من بنا کردم، خیلی از فیلمساز‌ها من را می‌زنند و به شوخی می‌گفتند تو حجاب را به تلویزیون آوردی! چرا این را در نظر نمی‌گیرید؟

 عنوان شد فیلمنامه توسط شما و یک نویسنده هالیوودی نوشته شده است. ممکن است اسم فرد را بفرمایید.

 حالا وقتی فیلم پخش شود، خواهید دید.

 چرا باید اسم نویسنده علامت سوال باشد؟

 این‌طور بنویسید، من نویسنده فیلمنامه هستم.

 اما در خبر‌ها آمده است شما و یک نویسنده هالیوودی کار را نوشتید؟

 چون من زبانم خوب نیست یک نفر دیگر مرا تصحیح کرده است.

 چرا فیلمنامه‌ای که آماده کردید و عنوان می‌کنید که مشکلی ندارد توسط جلیل عرفان‌منش بازنویسی می‌شود؟

 امیدوارم فیلمنامه من در دانشکده‌های سینمایی تدریس شود. چون نوع فیلمنامه‌نویسی خاص خودش را دارد. وقتی شورای پروانه ساخت فیلمنامه را خواندند گفتند بسیاری از متن‌های فیلم‌هایی که فیلمسازانی که در ایران زندگی می‌کنند، ممیزی می‌خورد؛ چطور فیلمی در هالیوود نوشته می‌شود و هیچ ممیزی به آن نمی‌خورد. این حتما یک چیزی دارد. دوباره و چند باره بخوانند، من مشکلی ندارم. فیلمسازی پنهان کاری نیست‌. سناریویی که نوشته می‌شود‌‌ همان است که هست. فیلمسازی در هالیوود این‌گونه نیست که یک چیزی را بنویسیم و چیز دیگر بسازیم و بعد هم توقیف شود و تا قبل از اینکه از ارشاد خارج شویم اسم ما را در فستیوال‌های مختلف مطرح کنند. به همین دلیل من گفتم ایران بهشت فیلمسازهاست. چرا؟ چون هر کسی به خودش اجازه می‌دهد در کار دیگری دخالت کند.

 اجازه بدهید به فیلمنامه «لاله» برگردیم…

 سناریو وقتی آمد، اشکالی وجود نداشت و ممیزی به آن وارد نشد اما گفتند اگر ما می‌خواهیم بخشی از سرمایه‌گذاری را با شما مشارکت داشته باشیم باید اعمال نظر داشته باشیم. من گفتم اعمال نظر شما چیست؟ پیشنهاداتی دادند که در سناریو اعمال شود. من نگاه کردم و متوجه شدم این موارد برای سرمایه‌گذار مهم است. من یاد گرفته‌ام به سرمایه‌گذارم احترام بگذارم. کسی که جرأت می‌کند روی فیلم سرمایه‌گذاری می‌کند باید به نظراتش احترام بگذاریم.

به هر حال من قبول کردم و گفتم شما بگویید چه چیزی می‌خواهید، من بلد هستم با زبان سینما آن را برای شما در قصه بگنجانم، حتی یک شات را ایراد گرفتند و من گفتم آن را در بیاورند و جایگزین کنند‌. البته بنده آقای عرفان‌منش را نمی‌شناختم، بعد فهمیدم انسان اندیشمندی است؛ هم نگاهش نسبت به هنر و هم نوع برخوردش با سناریو عالی است. اگر تا دیروز فکر می‌کردم کسی وجود ندارد که بتواند سناریو را آنالیز کند الان می‌گویم ایشان به خوبی می‌تواند این کار را انجام دهد. به هر حال ما چند جلسه با هم صحبت کردیم و ایشان شروع کرد به تصحیح.

 چه زمانی فیلمنامه آماده می‌شود؟

 فکر کنم تمام شده است و باید دوباره به شورا ارایه شود و پروانه ساخت دریافت کند. تمام پیشنهادات ارایه شده انجام شده و من با اکثر آن‌ها موافق بودم.

 شما در صحبت‌هایتان گفتید من نیازی به هزینه‌ای که اینجا برای فیلم خواهد شد ندارم و طبیعی است کسی که در هالیوود کمپانی دارد نیازی به ۵ یا ۷ میلیارد تومان ندارد. چرا با سرمایه خودتان این فیلم را نمی‌سازید؟

 برای اینکه من سرمایه‌گذار نیستم و در هیچ فیلمی سرمایه گذاری نکردم.

 در صحبت‌های آقای سجادپور آمده است آقای نیک‌نژاد بخشی از سرمایه فیلم را تامین می‌کند‌. تهیه‌کننده گفت شما در حال مذاکره با طرف‌های خارجی برای تامین سرمایه هستید…

 ببینید من رایزنی می‌کنم تا سرمایه‌گذاری صورت بگیرد. در سال‌هایی که در هالیوود بودم، یک سری امکان برای من فراهم شد که با پخش و تولید و هنرپیشه‌ها و کمپانی‌ها مرتبط باشم و از این ارتباط استفاده می‌کنم. من شنیدم یکی از آقایان محترم گفته‌اند چرا باید هالیوود روی فیلم سرمایه‌گذاری کند. اصلا هالیوود نیست. کمپانی کانادایی و آلمانی و یک بخش خصوصی است که تلاش می‌کنم آن‌ها با سرمایه‌گذار ایرانی سر میز مذاکره بنشینند تا کارهای پست پروداکشن خارج از کشور، با هزینه‌های سرمایه‌گذار خارجی انجام شود، چون بخش صدا و تصویر همه فیلم است‌. صدای فیلم خیلی مهم است، ۳۰ درصد از فیلم است. ما سیستم دالبی مجهز نداریم و این کار مراحل متعددی دارد که در ایران این امکان وجود ندارد‌. حتی امروز صبح هم من با شرکت دیگری وارد مذاکره شده‌ام تا بتوانیم بودجه کار را فراهم کنیم.

 تجربه‌ای که ما در سرمایه‌گذاری خارجی داریم، این گونه است که یک فیلمی به نام «یک خانواده محترم» ساخته شد و یک کمپانی فرانسوی ۵۰ درصد از هزینه فیلم را پرداخت کرد. مراحل پست پرداکشن انجام و اتفاقا فیلم در کن پذیرفته شد. ما به عنوان افراد رسانه هنوز فیلم را ندیدیم اما دوستان مدیران سینمایی که دو هفته در کن به سر بردند گفتند فیلم بدی است و ضد جنگ و ‌ضد ایران است. وقتی سرمایه خارجی می‌آید، نگاه خارجی را هم به همراه می‌آورد. چگونه باید این نگاه تامین شود که در فیلم شما تصویر درستی از جمهوری اسلامی و زن در ایران به نمایش بگذارد.

 من فیلم «خانواده محترم» را ندیدم و نظری راجع به آن ندارم. در دنیای فیلمسازی سناریو اهمیت دارد و ادیت چیز دیگری است. آن فیلم اگر در سناریو یک چیز است، بعد رفتند چیز دیگری ساختند امر دیگری است‌. در پست پروداکشن هیچ اتفاقی نمی‌افتد، یک فریم فیلم بالا یا پایین نمی‌شود. بخشی از عوامل پست پروداکشن تصویر را ندیدند و یا نمی‌بینند.

 تامین نظر سرمایه‌گذاری ایرانی در فیلمنامه انجام می‌شود اما تامین نظر سرمایه‌گذار خارجی چه می‌شود؟

 این سوال خوبی است. اگر امروز فیلمی بسازید که برای صدر اسلام هم باشد اگر پخش‌کننده اروپایی و آمریکایی احساس کند از پخش این فیلم می‌تواند پول عایدش شود خودش بلند‌ترین بلندگوی پخش فیلم می‌شود. اگر فیلم نتوانسته پخش‌کننده خارجی بگیرد می‌تواند تقصیر را به دوش دیگری بیندازد اما واقعیت این است در دنیای خارج هر فریم فیلم یا سریال که توان فروش داشته باشد، پخش‌کننده خودش را دارد.

 شما نظر سرمایه‌گذار ایرانی را تامین می‌کنید. بعد از ساخت فیلم برای پخش به سرمایه‌گذار خارجی می‌دهید تا آن را پخش کند؟

 بله.

 پس چرا الان رایزنی می‌کنید؟ شما که هنوز یک فریم از فیلم را نساختید؟

 دو نوع معامله با پخش‌کننده وجود دارد؛ یکی پیش‌فروش و دیگری بعد از تولید. پیش‌فروش زمانی است که من به عنوان تهیه‌کننده به سراغ پخش‌کننده می‌روم و درباره فیلم و کستینگ (انتخاب بازیگران) آن و عوامل تولید با پخش صحبت می‌کنم و بر اساس عوامل، فیلم پیش‌فروش می‌شود. قسمت دوم این است که به ریسک خودت فیلم را می‌سازید، بعد می‌آیید در بازار و نمایش می‌دهید مثل ۹۹ درصد فیلم‌هایی که در ایران ساخته می‌شود. فرق من این است که آن بازار را می‌شناسم.

 آنجا تنها به فیلم نگاه نمی‌کنند، نگاه سیاسی هم وجود دارد. ما برخی از آثارمان است که بسیار فیلم خوبی است، همه به لحاظ محتوا و هم به لحاظ ساختار اما برخی از جشنواره‌ها حاضر نیستند در جشنواره آن را به نمایش بگذارند. برای این موضوع چه تمهیدی اندیشیدید؟

 چه کسی می‌گوید فیلم شما خوب بوده اما پخش‌کننده حاضر نشده آن را پخش کند. یک مورد مثال بزنید.

 «بدرود بغداد»

 فیلم بسیار ضعیفی است از جهت بازار. فیلم خوبی است، می‌تواند برای جشنواره برود ولی نمی‌تواند ۳۰۰۰ سینما را پر کند. شما اگر فیلمت خوب باشد، ظرفیت پخش را خواهید داشت.

 با فیلمی که نگاه ایرانی و جامعه ایرانی به زن را بخواهد نشان دهد، چگونه می‌توانیم بازار آن را تامین کنیم؟

 من می‌خواهم یک فیلم بسازم، این هم سوژه‌اش است و فکر می‌کنم بازار بین‌المللی هم خواهد داشت.

 سرمایه‌گذار ایرانی می‌گوید ما می‌خواهیم در مقابل هجمه غرب فیلمی بسازیم.

 حتما درست می‌گوید.

 شما فیلمنامه‌ای را باید به کمپانی‌های خارجی ارایه بدهید، در حالی که فیلمنامه‌ای که نظر سرمایه‌گذار ایرانی را تامین کند، آماده نیست.

 آماده است.

 در مذاکرات اولیه فیلمنامه خودتان را ارایه دادید، پس نگاه سرمایه‌گذار ایرانی هنوز در فیلمنامه‌ای که سرمایه‌گذار خارجی آن را مطالعه می‌کند، نیامده است.

 این‌گونه نیست. همه چیز بر اساس برنامه است، پیش‌تولید در حال انجام است و تعداد روزهای فیلمبرداری ۴۵ روز است. هر شب که روی فیلمنامه کار شده ما مذاکره با سرمایه‌گذار داشتیم و اطلاعات رد و بدل شده است. صادق‌ترین کسی که در کنار فیلمساز است، سرمایه گذار است چون پولش را به خطر می‌اندازد. درحالی که شما به عنوان فیلمساز در ایران با تنها کسی که صادق نیستید سرمایه‌گذار است که دولت است و دولت هم پولش را از ملت می‌گیرد. فیلمساز در این مملکت پول از دولت می‌گیرد اما به او صادق نیست. درحالی که در خارج از کشور پول از هر کجا تامین شود به او صادق است. این شرافت یک هنرمند است. شما پول از تلویزیون می‌گیرید سریال بسازید، تمام نمی‌کنید. کدام فیلمساز با پول شخصی خود فیلم ساخته است؟ پول گرفتید، فیلم ساختید، فیلم فروش نکرد، باز هم فیلم دوم را ساختید، باز هم فروش نکرد و باز بعدی‌ها ساخته شد.

 شما هم در همین چرخه وارد شدید. شما هم بخشی از پول فیلمتان را از ملت می‌گیرید؟

 بله به همین دلیل سرم را بالا می‌گیرم. اگر فیلم من فروش نکرد و سرمایه برنگرداند، من در این مملکت هرگز فیلم نخواهم ساخت، چون شایسته نیست. فیلمساز اگر پول سرمایه را برنگرداند فیلمساز نیست.

 هر نوع تغییری که در فیلمنامه صورت می‌گیرد، شما به سرمایه‌گذار خارجی اعلام می‌کنید؟

 باید این کار را انجام بدهیم.

 با این اوصاف ما سرمایه‌گذار خارجی داریم؟

 حالا اگر تصمیم‌اش عوض شد با سرمایه‌گذار دیگری وارد مذاکره می‌شویم. در تولید فیلم نباید دروغ گفت تا فیلمسازیتان را مردم باور کنند.

 آیا شما با «لاله صدیق» گفت‌و‌گو داشتید؟ و آیا فیلمنامه براساس واقعیت زندگی ایشان شکل گرفته است یا خیر؟

 داستان بر اساس واقعیت نوشته شده است و یکی از دلایلش که یک کمپانی خارجی حاضر به سرمایه‌گذاری روی کار بود همین واقعیت بود اما آخرش را می‌خواستند تغییر دهند که من اجازه ندادم. من ساعت‌ها با صدیق گفت‌و‌گو کردم و نوار‌هایش را دارم. برای اینکه محکم‌کاری شود، اولین بار به ایران آمدم و همه را دوباره چک کردم و سناریو را بر اساس گفته‌ها نوشتم. یکی از دلایلی که من تاکید دارم داستان بر اساس داستان واقعی است، این است که تماشاگر غیر ایرانی برایش مهم است و اطمینان می‌کند به هرآنچه که می‌بیند و این کلید برنده ما است. اسم فیلم «drive» است اما اینجا اسمش را «لاله» گذاشتند.

 شما این همه سال ایران نبودید. چگونه فضای ایران را در سال‌هایی که نبودید به تصویر می‌کشید؟

 ایران را از شما بهتر می‌شناسم، چون روز به روز اخبار ایران را مرور کردم. مثلا هر روز به سایت شما می‌آمدم و اخبار را می‌خواندم. اینقدر می‌شناسم که وقتی رفقا این سناریو را خواندند برایشان مشکل بود که چرا هیچ ممیزی ندارد و فضای ایران درست ترسیم شده است. ممکن است جسما دور بودم اما اخبار را هر روز رصد می‌کردم. حتی آب و هوای ایران را چک می‌کردم. هر آنچه در این مملکت اتفاق افتاده است من دنبال می‌کردم.

 اگر شما تهیه‌کننده کار بودید، این پروژه را به یک کارگردان زن پیشنهاد می‌دادید یا یک فیلمساز مرد؟

 اگر تهیه‌کننده بودم قطعا کارگردان مرد انتخاب می‌کردم چون جنس فیلم نیاز به کارگردان مرد دارد. فیلم کار اجتماعی است که صحنه‌های اکشن دارد.

  1. srs
    31 جولای 2012

    با سلام.
    غرض ورزی مصاحبه کننده تاسف آور هستش.
    انگار رسالتش محکوم کردن آقای نیک نژادی باشه!!! خجالت آور بود. به جای این که از پتانسیل های ایشون استفاده بشه، با ایشون مثل یه مجرم و معاند برخورد میشه! چه قدر ایشون صبور بودند، وگرنه در مقابل چنین افرادی هرکس نمیتونه اینقدر صبور باشه. آفرین به ایشون. در مورد فیلم حرفی نمی زنم. ولی خدا رو شکر می کنم که با این کارها هویت و رسالت برخی خبرگزاری ها روشن میشه. انگار شعار “ملاک حال فعلی افراد است” برای اونا ساخته شده!!! تاسف آوره!!!
    اللهم ارنی الاشیاء کما هی.
    یا حق

  2. ابوالفضل
    14 آگوست 2012

    اصلا به ادب با آقای نیک نژاد صحبت نشده
    واقعا این طرز صحبت از خبرنگار تریبون بعیده

    • محمد
      14 آگوست 2012

      آقا ابوالفضل! مصاحبه مال فارس هست نه تریبون
      انتهای مطلب منبع داره

  3. ققنوس
    4 سپتامبر 2012

    اتفاقا خیلی خوب و عالی باش صحبت کرده. البته آقای نیک نژاد هم خوب جواب داده.
    این شد یه مصاحبه چالشی! مصاحبه‌هایی که خبرنگار خودش حرف تو دهن طرف می‌ذاره چه ارزشی داره؟

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.