حضرت آیت الله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر روز گذشته ۸ مردادماه در دیدار جمعی از محققان، پژوهشگران، متخصصان و نوآوران در عرصه علم و فناوری و مسئولان شرکتهای دانش بنیان و پارکهای علم و فناوری، یکی از راههای عبور از مقطع حساس و سرنوشت ساز کنونی را، جدی گرفتن اقتصاد مقاومتی خواندند و تأکید کردند: یکی از بهترین مظاهر و مؤثرترین مؤلفههای اقتصاد مقاومتی، شرکتهای دانش بنیان است که میتوانند اقتصاد مقاومتی را پایدارتر کنند. این سخنان معظم له زمینهای شد تا در مورد سازمانها و شرکتهای دانش بنیان، به بحث و بررسی بپردازیم.
جامعه دانایی محور
پیتر. اف. دراکر از اساتید مدیریت با نگاهی به گذشته، این واقعیت را یادآوری میکند که جامعه صنعتی حاصل انقلابی بود که در عرصه صنعت روی داد و تأثیر آن بر جامعه منجر به پدید آمدن نوعی از جامعه گردید که اصطلاحاً جامعه صنعتی لقب گرفت. همچنین در عصر اطلاعات، انقلاب اطلاعاتی سبب پدید آمدن جامعه اطلاعاتی یا به عبارت دیگر «جامعه دانایی محور» گردید.
به نظر دراکر، جامعه دانایی محور یک جامعه به خصوص نیست، بلکه همان جامعه صنعتی است که در آخرین سالهای تکامل خود تحت تاثیرات انقلاب اطلاعاتی و تکنولوژی وابسته به آن قرار گرفته و رویکرد جدیدی را در پیش گرفته که در آن از صنعت محوری به دانایی محوری گرایش یافته است. جامعه دانایی محور، جامعهای است که در آن دانایی سرمایه محسوب میشود و دانشگران، سرمایهداران اینجامعهاند.
از نظر میسون، جامعه دانایی محور عبارت است از جامعهای که دانایی در کلیه شئونات و جنبههای آن جریان دارد و این جریان دانایی یا اطلاعات است که بسترسازی تصمیمگیریهای مختلف در عرصه جامعه را بر عهده دارد. میسون دانایی را به شکل یک شبکه آب زیرزمینی تشبیه میکند که سبب ایجاد و بقای آن چیزی میشود که ما بر روی زمین از آن به عنوان حیات یاد میکنیم.
به عقیده او دانایی زیربنای جامعه نوین است و هر کسی که به نحوی با دانایی سر و کار دارد جزء سازندگان اینجامعه محسوب میشود. میسون در سراسر کتاب خود با عنوان «آیین مدیریت اطلاعات» با بازگشت به زمینههای تاریخی ایده مورد بحث در جامعه یونان باستان و فلسفه حاکم در آن دوران، این موضوع را مطرح میسازد که مدینه فاضله با قرار گرفتن دانشگران در جایگاه درست خودشان محقق خواهد شد.
سده بیست و یکم سدهای است که در آن سرمایه اصلی شرکتها و سازمانها، کارکنان علمی است؛ در حالی که در سده بیستم با ارزشترین دارایی یک سازمان، ابزار تولید آن بود. دلیل این امر آن است که اساساً یک نیروی دانشگر مالک دانش خودش میباشد و سرمایه اصلی سازمان هم در حال حاضر دانش اوست و او با رفتن از این سازمان به سازمان دیگر میتواند به راحتی دانش خود را (که به واقع ابزار اصلی کار است) به همراه ببرد.
نیروی کار دانشگر که بدنه اصلی سرمایه انسانی و سرمایه عقلی سیستمهای اقتصادی را تشکیل میدهد، امروزه مهمترین سرمایه جوامع است. در اقتصادهای مبتنی بر دانش، چنانچه تجارب موجود نشان میدهد، سرمایه دانایی به نحو چشمگیری از سرمایههای مالی و فیزیکی پیشی میگیرد.
در این نظامها دانش، دانستن و دانش آفرینی عامل اصلی بقاء و رشد سازمانها در شرایط رقابت میشود. پژوهشهای اخیر نشان میدهد که سرمایه دانایی جوامع و سازمانها در شرایطی رشد میکنند که بستر مناسب برای تعامل اندیشه، ابتکار و تجربههای جدید برای نیروی دانشگر و دانشمند فراهم باشد.
دراکر در مطرح ساختن دانایی به عنوان سرمایه، همان شش مؤلف اصلی و معروف سرمایهگذاری را به ترتیب زیر بر میشمارد: میزان (مورد انتظار) بازگشت سرمایه، میزان سود و مدت زمان مولد بودن سرمایه، میزان کاهش ارزش سرمایه، ریسک سرمایهگذاری یا تغییر زمینه آن، هزینه و ریسک در صورت شکست سرمایهگذاری و هزینه فرصت (بازگشت سرمایه به روشهای دیگر) و سپس این موضوع را به بحث میگذارد که آیا دانایی را باید به عنوان یک سرمایه کیفی در نظر بگیریم که در قالبهای کمی فوق نمیگنجد یا آنکه باید مانند هر سرمایه دیگری به سنجش سود و زیان آن بنشینیم. دراکر با مقایسه این دو رویکرد قضاوت نهایی را بر عهده مخاطبان میگذارد اما به صورت تلویحی از کیفی بودن آنجانبداری میکند.
سازمانهای دانایی محور
به طور کلی به افرادی که کار دانشبر انجام میدهند (در مقابل کار نیروبر)، اصطلاحاً کارکنان علمی گفته میشود. در اغلب مواقع تمام کسانی که با داده و ایده سر و کار دارند، به عنوان کارکنان علمی مطرح هستند. دانشگری را میتوان یک تفکر حاکم بر فرد دانست و این فرد میتواند یک ماشین نویس، یک کارشناس تکنولوژی پیشرفته یا یک استاد دانشگاه باشد. مهمترین اصل برای کارکنان دانا به روز بودن و سر و کار داشتن با افراد به روز است. به علاوه، توسعه و خلاقیت دو ویژگی برجسته دانشگران میباشد.
از نظر دراکر، سازمانهای آینده، سازمانهایی هستند که در آنها ترکیب گستردهای از متخصصان وجود دارد که عملکرد خود را با دریافت بازخورد از همکاران و مشتریان تنظیم میکنند. چنین سازمانی سازمان دانایی محور است. یعنی سازمانی که تنظیم خود را بر اساس بازخوردهای دریافتی انجام میدهد. امکان دانایی محور شدن برای سازمانهای بزرگ بیشتر است، چون سازمانهای بزرگ به نسبت برخورداری از نیروی انسانی و مشتریان بیشتر، بازخورد بیشتری را دریافت میدارند.
یکی دیگر از ویژگیهای سازمانهای دانایی محور آن است که اعضای آنها خود کنترل هستند. همچنین تخصصگرایی یک از صفات بارز اعضای اینگونه سازمان هاست که هرکدام مانند نوازندگان یک ارکستر موسیقی به انجام وظیفه و نقش از پیشتعیین شده خودشان میپردازند.
آمارگیریهای به عمل آمده نشان دهنده این تغییر یعنی دانایی محور شدن در سازمانهاست. مرکز جاذبه در استخدام به سرعت از کارکنان یدی و اداری به سرعت به سوی دانشگران در حال حرکت است. پیتر دراکر میگوید: من طیف میانه را شاخه دیگری از کارکنان علمی میدانم و اینها تکنولوژیستها هستند. کسانی که علاوه بر کار فکری، کار یدی هم انجام میدهند مانند دندانپزشکان و جراحان، هر دو مهارت دانشبری و نیروبری را لازم دارند.
تکنولوژیستها بخشی از کارکنان علمیاند. با این تعریف خیلی از افرادی که در سازمانها کار میکنند، کارکنان علمی محسوب میشوند، اما این امری نسبی است. در حال حاضر بیش از ۴۰ درصد نیروی کار ایالات متحده آمریکا را کارکنان علمی یا اصطلاحا همان دانشگران تشکیل میدهند.
ویژگی این دانشگران آن است که در برابر مدل فرماندهی و کنترلی که امور تجاری طی صد سال گذشته از ارتش قرض گرفته است، مقاومت میکنند، حتی امروزه دیگر در ارتشها هم یک ساختار ثابت فرماندهی نمیتواند کارساز باشد و به ویژه در شرایط جنگی برای انجام ماموریتهای ویژه نیاز به بکارگیری نیروهای ویژه احساس میشود. اقتصاد نیز این تغییر را دیکته کرده است به ویژه، نیاز به بازرگانیهای عظیم برای ایجاد نوآوری، اما فراتر از همه اینها تکنولوژی اطلاعات این تغییر را الزامی ساخته است.
دانایی در یک سازمان به معنی اطلاعات جمعآوری شدهای است که به منظور تجزیه و تحلیل و شناخت عملکردها در آن سازمان مورد استفاده قرار میگیرد. هر قدر این اطلاعات درستتر و موثقتر باشد، ارزیابیهای بهعمل آمده قابل اعتمادتر خواهند بود. به محض آنکه یک سازمان قدمهای مؤثری را از دادهها به سوی اطلاعات بر میدارد، فرایندهای تصمیمگیری، ساختار مدیریتی و روشهای انجام کار در آن سازمان متحول میشوند؛ چرا که اساساً تبدیل دادهها به اطلاعات نیازمند دانایی است. این فرایند در سراسر جهان با سرعت هر چه تمامتر در جریان است و به ویژه در شرکتهای بزرگ فراملیتی چشمگیر و برجسته میباشد.
موضوع جالب توجه دیگر «پیشآگاهی» است که در گذشته آنرا علم غیب میخواندند. پیش آگاهی امروزه در تصمیمگیری مدیران یک سازمان نقشی حیاتی دارد و مستلزم برخورداری از دادههای درست و منطقی است. شاید مهمترین مساله در سازمانها موضوع چگونگی سرمایهگذاری و صرف بودجه باشد، دانایی به عنوان یک سرمایه محل مصرف خود را از قبل مشخص ساخته است یعنی پیشرفت و توسعه سازمان.
دراکر در یکی از کتابهایش به نام «مدیریت برای قرن بیست و یکم» قرن آینده را قرن کار گروهی میداند. در واقع سازمانهای آینده مدیر ندارند، بلکه مجموعهای از مدیر دارند و قطعاً همه افراد سازمان هم نمیتوانند در سطح هستههای کلیدی، به لحاظ محدودیت منابع و اقتضایی بودن وضعیت کار قرار گیرند.
قطعاً برای سازمانها تیمهای راهبردی به صورت تخصصی و تصمیمگیری استراتژیک نیاز داریم. ویژگی این تیمها آن است که در کارهای تخصصی، پیشرفت خوبی دارند و در کارهای کلان نیز با رویکرد محیطی شرکت آشنا و به صورتی پویا و هوشمندانه عمل میکنند. باید در هر سازمان براساس استعدادهای درونی و فرصتهای بیرونی، نیاز واقعی را که سازمان موظف است به آن پاسخ دهد مشخص نمود.
این نیاز را همان کمیتههای راهبردی این گروهها به عنوان نمایندگان اثربخش در سازمان میتوانند شناسایی و تعریف کنند. در بستر چنین سازمانهایی امکان انتقال دیدگاهها و تجارب بین دانشبران عملی میشود و همگرایی حاصل میشود. آنچه که امروزه در کشور ما به شدت مورد نیاز میباشد، همین کارگروهی است.
یکی دیگر از ویژگیهای سازمانهای دانایی محور آن است که اعضای آنها خود کنترل هستند. همچنین تخصصگرایی یک از صفات بارز اعضای اینگونه سازمان هاست که هرکدام مانند نوازندگان یک ارکستر موسیقی به انجام وظیفه و نقش از پیشتعیین شده خودشان میپردازند.
Sorry. No data so far.