تریبون مستضعفین- امین کیانی
درحال برگ زدن کتابی بودم که جملاتی توجه مرابه خودم جلب کرد: «پیشکش به امام حسن مجتبی(ع)،بیدارترین سرداری که با وجود فضایلی همچون فروتنی، بردباری، سخاوت، پارسایی و دانش بیکران، توسط جریان های فکری، تنهاترین سردار شد.» بحث بر سر واکاوی جریانهای فکری از انقلاب نبوی تا انقلاب حسینی است که در کنش با تشکیل جریانهای سیاسی نیز میباشد که عملکرد امام دوم شیعیان از جهات گوناگون به عنوان نقطه عطف و حلقهی اصلی در طول این زنجیره رخنمایی میکند و ما را بیش از پیش به تبیین طرح کلیدی «مبارزه حاد سیاسی-فرهنگی ائمه (س)» رهنمون میدارد. نبی مکرم اسلام در جهت تشکیل جامعه اسلامی و طرحریزی برای کمال بشریت در طول زمانها و مکانها به عنوان پیامبر خاتم(ص) دربنیانگذاری و تبیین چهار جهت عمل نمودند.
اين جهات عبارتند از:
وجود اسمى: وجود برخي از مفاهيم و كلمات كه ريشه در گذشته داشته و معناي تقريبي و مسمي آنها در آنروز نيز وجود داشت. مثل «صلوه» كه در گذشته به معناي «دعا« به كار ميرفت.
وجود مفهومى: باز تعريف وتبيين «وجوهاي اسمي» گذشته و يا از نو تعريف و جعل كردن مفاهيم جديد كه دايره وسيع و گسترده مفاهيمي از آيات و روايات را در بر ميگيرد.
وجود عملى يا شخصيّت اسلامى: تربيت شخصيتهاي اسلامي طبق موازين ديني و شريعت جهت بنيانگذاري حاكميت ديني به كمك ايشان و تبليغ و تبيين شريعت.
وجود جامعه اسلامى: تشكيل امت واحده در سايه رهبري ديني و حكومت اسلامي جهت پيادهسازي احكام دين.
وجود عملی، وجود عینیای است که تبلور آن در تشکیل حکومت اسلامی بود. در این بین پیامبر اکرم(ص) بنا بر عقلانیت و تاکید بر مبانی فطری و نیز اهمیت اصولی همچون «مشورت» در جهت نصرت امام امت، بر حفظ و ارتقای ارزشهای درست تاکید و به قلب و تغییر ارزشها و آداب جاهلی تدابیری را اتخاذ نمودند. که رهبری امت تحت حکمت، ولایت میکند، برآنیم که در تبیین زوایای پنهان حکمت در صلح امام حسن(ع) مطالبی را بیان داریم.
به طور مجمل و ناقص باید گفت که حکمت از عناصری همچون جامعیت دربینش در عین عقلانیت در پرتو آموزه های دین، بصیرت و تصمیمگیری قاطع طبق مبانی اسلام ناب محمدی(ص) تشکیل شده است که با توجه به مصالح امت و رویت افقها، چشمانداز شایستهای را برای جامعه اسلامی تبیین و پایهگذاری میکند. لذا در جهت جریانشناسی فکری-سیاسی جامعه اسلامی در آنروز ،با کمک گرفتن از سلسله مباحث «نقش ائمه در احیای دین» علامه سید مرتضی عسگری(ره) به تبیین نکات زیر می پردازیم.
– طبیعت و خوی عمومی مردم آن زمان در اکناف جامعه اسلامی
– ویژگیهای عقیدتی مردم کوفه بعنوان پایتخت حاکمیت اسلامی از زمان امیرالمومنین
– سیاست و نحوه برخورد بنی امیه با بنی هاشم
طبیعت و خوی عمومی مردم
در تبیین وجه اول، امام حسین(ع) ویژگی مردم آن برهه را با این تعابیر توصیف می نمایند:
«الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون» بحارالانوار، ج 44، ص 383
مردم بندگان دنیایند و دین، تنها بر زبانشان جاری است، هنگامی که زندگیشان سرشار است دین گرایند ولی هنگامی که در تنگنای بحرانها قرار گرفتند دین داران واقعی اندک می گردند.
چه شده است که با وجود تعالیم پیامبر اکرم(ص) در صدر این نهضت و انقلاب، با آن همه زحمات طاقتفرسا و مجاهدت با کفار و ملحدین، دعوت همگانی در جهت محو ارزشهای جاهلی و حاکمیت اخلاق الهی، مردم آنزمان چنین وصف شده اند؟ پاسخ اینجاست که بر اثر انحراف سقیفه که معلول کوتاهی خواص و عملکرد عظیم دستگاه تبلیغاتی باطل علیه حق بود بزرگترین ظلم تاریخ واقع شد که بار دیگر ارزشهای جاهلی زنده شد و حاکمیت خواص حق که حق امیر المومنین(ع) و سلمانها و عمارها بود به حاشیه رانده شد، به این معنا که اعمال ولایت وحاکمیت –به عنوان هدف عالیه انبیاء و اولیای الهی- در جهت سامان و کمال بشری است از آنها گرفته شد.
در آن برهه دستگاه عظیم تبلیغاتی باطل به منع نشر و جعل حدیث متمسک شده و روایات و سنت نبوی را که مفسر و تقیید زن به آیات بود، از منظر امت خارج نمود، در حالی که روایاتی بودند که شأن نزول آیه ای را که تبیین مذمت خواص بود، و یا با آنها مصادیق مذمت ایشان بر مردم آشکار میشد و موجب میشد که امت گرداگرد ثقل دیگر قرآن، یعنی اهل بیت(س)، جمع شوند و پرچم حاکمیت الهی را برافرازند.
این بود که در دوران حاکمیت امیرالمومنین(ع)، ایشان نهایت سعی خود را درجهت زنده کردن سنت نبوی و نشر احادیث انجام دادند و یکی از دلایل تغییر دارالخلافه و پایتخت از مدینه این هدف لود که بتوانند دور از فضای جاهلی، به نشر و تبیین وجود مفهومی اسلام و تربیت وجود عملی (شخصیتهای اسلامی) بپردازند، اما عموم جامعه با ارزشهای رنگباخته ای خو گرفته بودند که دنیاطلبی به جای حقطلبی اصل قرار گرفته بود که مشخصا دوران حکومت خلفا را میتوان دوران «قلب ومسخ ارزشها» لقب داد چرا که چه خواصی بودند که در رکاب امیرالمؤمنین جانبازی کرده بودند ولی حال در سپاه معاویه بودند ویا به علت عدم بصیرت به گوشهای خزیده تا در مواجه با جنگ حق و باطل قرار نگیرند و شقاوت اخروی را به جان خریدند.
ویژگیهای عقیدتی مردم کوفه
مردم کوفه در آنزمان به 3 دسته تقسیم میشدند:
اول. پیروان مکتب خلفا که عقیده داشتند با هرکس بیعت کنند او خلیفه می شود، چه معاویه باشد چه امام حسن(ع). که حجم عظیم تبلیغات و مقاصد دنیوی ایشان را سمت باطل سوق میداد.
دوم. خوارج؛ اینان نمونه ای از اسلام طالبانی بودند که در فضای جمود فکر و تحجر سیر میکردند، شاخصه بارز این جریان، متنسک شدن به ظواهر آیات بدون تفسیر آن، اسلام خشک بدون اخلاق الهی، اهمیت دادن به احکام فردی بدون نگاه به احکام و مصالح اجتماعی که عدم بصیرت عمیق و کجسلیقگیها را نتیجه میداد. افرادی که قدرت اولویتگذاری وتشخیص وظایف ومصالح را طبق منویات امام امت ندارند ودایره اولویت سنجی ها را به آیات خاص ومورد دلخواه خود محدود می کنند ومتعصبانه بر مواضع خود اصرار میورزند همچنانی که نمونه ان را در جنگ صفین وشعار «لاحکم الا لله» شاهد هستیم.
سوم. شیعیان و پیروان خاص و اهل بیت(س) که از زمان امیرالمؤمنین(ع) به یادگار مانده بودند.
سیاست بنی امیه در قبال بنی هاشم
سیاست بنی امیه این بود که ضمن احیای تعصبات قومی-قبیله ای، آداب جاهلی را بار دیگر به ارزش تبدیل کند و مردم را استثمار فرهنگی نماید و به افرادی بدون قدرت تحلیل تبدیل نماید که با حضور اهل بیت و خواص حق، خواه ناخواه این امر محقق نمیشد. لذا یکی از این آداب جاهلی، جنگ و قتل و خونریزی برای انتقام بود. بنیامیه غالبا افرادی بودند که منافقانه در زمان فتح مکه و مجد اسلام، مسلمان شده بودند و کینههایی از امیرالمومنین(ع) به خاطر کشتن سران کفر و مشخصاً بنیامیه در جنگ بدر به دل داشتند و به دنبال کوچکترین فرصتی برای انتقامگیری بودند، چنانچه بعد از حادثهی عاشورا، یزید (علیه اللعنه) بدان تصریح نمود که: بزرگان بنی هاشم را کشتیم و ترازوی بدر را تعدیل کردیم.
حکمت صلح در منظر امام امت حسن(ع)
آری در اینجاست که به عمق تدبیر امام پی میبریم که چه زیبا رهبری معظم انقلاب(دام ظله) نام ترجمه کتاب ارزشمند «صلح الحسن» نوشته شیخ رضی آل یاسین را «صلح امام حسن(ع)،پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» نهادند. که امام حسن(ع) طبق مفاد صلح و بعد از آن، چند هدفی را دنبال و محقق نمودند:
همچنان که امام(ع)در متن صلح نامه موارد زیر را قید کرده بودند:
۱. باید عدم تعقیب شیعیان امیر المومنین(ع) وعدم آسیبرسانی علنی و پنهانی به ایشان از سوی معاویه عملا ابزار و بهانه هرگونه توطئه و کشتار علیه بنی هاشم و شیعیان را از معاویه گرفت تا در این فضا شیعیان بتوانند به تربیت افراد و حفظ و نشر حدیث بپردازند و درصورت عدم تمکین و تخطی معاویه از این شروط، بعد از پذیرش مفاد صلح، تزویر و دروغگویی معاویه بیش از پیش مشخص میشد و در نتیجه زمینه را برای حضور بنی هاشم و اصحاب جهت قیام وانقلاب امام حسین(ع) فراهم نمودند.
۲. شرط نامیده نشدن معاویه به عنوان امیرمومنان و همچنین عدم اقامه شهادت توسط امام در نزد معاویه به معنای این بود که فرمان معاویه بر امام جاری نباشد و در واقع حکومتش در قفا بی اعتبار باشد.
عبرت تاریخی از خواص حق در رکاب امام حسن(ع)
به عنوان آخرین نکته باید اشاره نمود که در متن تاریخ شاهد اعتراض برخی یاران و شیعیان امام نسبت به اتخاذ تصمیم صلح از سوی امام(ع) بدین شرح هستیم که به خدمت امام میرسیدند و ضمن ابراز محبت خالصانه به امام اعتراض نموده و درمواردی ایشان را «یا مذل المومنین= ای ذلیل کننده مومنان» خطاب میکردند ودر نهایت پاسخ میشنیدند: «… به خدا سوگند اگر ذلیل باشید و زنده بمانید بهتر است تا عزیز باشید و کشته شوید…»
آنچه باید مایهی عبرتگیری از رفتار شیعیان و پیبردن به ظرافت حکمت امام(ع) است این است که تثبیت جایگاه امامت و رهبری جامعه دینی و تبعیت از او و عمل طبق منویات وی، مقدم بر برقراری عدالت ظاهری و یا برحاکمیت برخی از ارزشهاست چرا که در سایه ولایت و تثبیت حاکمیت رهبر جامعه دینی است که ایشان با توجه به فراست و حکمت و رؤیت مصالح عالیه امت، جامعه را رهنمون به سرمنزل مقصود می کند.
Sorry. No data so far.