دکتر سید محمد مهدی اصفهانی استاد گروه تغذیه و عضو بازنشسته هیأت علمی دانشگاه تهران است. کارگروه آمایش سرزمین مرکز تحقیقات راهبردی غذا و کشاورزی دانشگاه تهران پیرو بحث بررسی نیاز غذایی کشور جهت راهبری صحیح مدیریت کشت کشور مصاحبهای را با ایشان ترتیب داده است که به محضر خوانندگان محترم ارائه میگردد.
وضعیت الگوی مصرف غذایی ایرانیان چگونه است؟ مسائل پیرامونی آن را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما از یک سو واقعیات تغذیهای مورد نیاز بدن و از سوی دیگر شیوه زندگی و پاسخگویی به نیازها را داریم که باید در کنار هم دیده شوند. شما اگر واردات محصولات غذایی از خارج را ببینید، تولیدات داخل را هم ببینید بعد بگویید ما الگوی درستی انتخاب کردیم یا نه؟ مثلاً واردات شکر چه قدر داریم؟ رقم بالایی است، ولی نیاز واقعی بدن به شکر اندک! نکته دیگر اینکه شما میبینید کمبود ویتامینهای مختلف در کشور محسوس است. در حالی که مصرف سبزیجات که خیلی آسان تهیه و در زمان کوتاهی قابل استفاده میشود کم است. ماهی مصرفش در کشور کم است. در حالیکه راه پیشگیری از سرطان در تامین ریزمغذیهایی است که از دریا تامین میشود. لبنیات هم متأسفانه چون گران است، مصرف کمی دارد.
خیلی از این مشکلات به تولید و عرضه محصول بر میگردد. مثال کیوی شاید مثال خوبی باشد، افراد باغهای مرکبات را از بین میبرند و به جای آن کیوی میکارند! چون کیوی در بازار راحتتر به پول تبدیل میشود! یک سری از محصولاتی که درگذشته استفاده میشد الان وجود ندارد! گرمک، زردک و غیره؛ چون تولید آن برای کشاورز توجیه اقتصادی ندارد! به جای آنها میروند سراغ محصولاتی مثل خیار گلخانهای که درخارج از فصل مناسبش تولید میشود.
خوب این شواهد نشان میدهد الگوی مصرف ما با آن الگویی که باید باشد هماهنگ نیست. این ناهماهنگیها به جهت ذائقه مردم و نوسانات قیمتی محصولات اساسی غذایی است که پیامدهای بدی دارد. البته راه حل دارد و قابل اصلاح است. خلاصه اینکه مصرف مردم مشخص است. با تشویق و حمایت از تولید باید تأمین کرد، البته بخشی هم از واردات. شرم آوراست که زمانی شکر در انبار بماند بعد شکر وارد شود! (کارهایی که شده رامی گویم) درست درلحظهای که میخواهد استفاده شود میبینید چیزی را وارد میکنند، به قیمت ارزانتر، زمین میخورد و به دنبال این کار نمیرود! چرا الان خیلی ازسرمایهها الان نمیآید در خدمت تولید؟ احساس خطر میکند. یا در جایی میخواباند سود میگیرد یا بساز بفروش، یا معاملات سوری است.
عومل دیگری که امنیت غذایی مردم را تهدید میکنند چیست؟ و ریشه تهدیدها را در چه میبینید؟
جدای از بحث تأمین غذای مورد نیاز بدن، بحث سلامت غذایی است. مصرف سموم در کشاورزی تهدیدی دیگر برای سلامت و تغذیه مردم است. بعضی از این سموم سیتوتروپاند! داخل سلول گیاه میوه میروند! یک کشاورز و باغداری که متاسیستوکز استفاده کرده، تا دو ماه بعد حق برداشت محصول را ندارد! چون این میرود داخل کرک طالبی و طالبی این را جذب کرده و موجب مسمومیت مصرف کننده میشود که متأسفانه از این مسائل اغلب کشاورزان بیاطلاعند.
متأسفانه الان در روستاهای ما، موتوری میآید نانش را ازشهر میخرد و به روستا میبرد! روستا، روستای سابق نیست! جمعیت روستا چرا اینگونه شده؟! دلایل عدیده دارد، الان برای بازگشت به روستا چه میکنیم؟! چه کار میکنیم برای احیای کشاورزی؟ اینها مسائل اساسی و ریشهایست! خیلی از روستاهایی که احیا میشود، احیای صنعتی میشود! حالاعیب ندارد ولی صنعت را باید به سمت صنایع تبدیلی سوق داد!
بنابراین در حوزه امنیت غذایی باید آن اقلام اصلی و استراتژیک و آنهایی که کم و زیاد شدن آنها باعث آشوب و گرفتاری میشود باید سعی کرد کاملاً تأمین کرد. یکی از آنها گندم است. گندم را باید به هر شکلی تأمین کرد. در گذشتهها با گران شدن یک ذره نان، بالا پایین شدنش کابینه عوض میشد. دولت سقوط میکرد. خیلی از این داستانها بود از قدیم. اهمیت قضیه را میخواهم بیان کنم. مصرف روغن در کشور ما زیاد است. خوب کاری هم نمیشود کرد. بالاخره باید این روغن را تامین کرد. منتها باید روی کیفیت تاکید کرد. راجع به پروتئین حیوانی، باید فکری به حال ماهی کرد تا آرام آرام مصرف ماهی در کشور افزایش پیدا کند. این مستلزم چند کار است. یکی پرورش ماهی در جاهای مختلف کشور و دیگری دیگر صید از دریا. ظرفیت تولید ماهی ما خیلی بیشتر از تولید فعلی است. بعضی چیزهای دیگر هم هست که اگر شما دنبالش هستید به طور غیر مسستقیم ممکن است آثار جدی روی تولیدات دیگر بگذارد.
چگونه میشود کاری کرد تا همه اقشار به اندازه کافی مواد مغذی خود را از سبد غذایی متناسب با شرایطشان دریافت کنند؟
باید بین نیازهای ضروری یک ایرانی و شرایط فعلی اقتصادی خانوار ایرانی و دسترسی مردم به غذاهای مختلف ارتباطی بر قرار کرد. من در مورد ویتامین A مثالی بزنم. ممکن است بخواهید ویتامین آ را از طریق کره یا زرده تخم مرغ تأمین کنید؛ یا ممکن است کسی برود سراغ زردآلو که بسیار گران است. درحالیکه انواع سبزیجات سرشار از ویتامین A هستند. همین سبزیجاتی که گاهی زیر دست و پا لگد مال هم میشود. پس ما چند تا کار را همزمان انجام دهیم. باید آگاهی مردم را ارتقاء داد. اگر مردم آگاهی کافی داشته باشند میتوانند با نواسانات قیمت و کاستیها مقابله کنند. امروز شیر گران است میتوانند منابع کلسیم را از کنجد که منبع خوبی از کلسیم است تأمین کنند. خیلی از سبزیجات باز منبع خوبی از کلسیم است. از اینها استفاده کنیم. اگر آگاهی بالا برود خیلی از اینها قابل جبران است ولی ما اگر بخواهیم به مردم تلقین کنیم آنقدر از این بخور آنقدر از آن بخور عملاً امکان پذیر نیست.
لذا بنده به طور مشخص پیشنهادم چند جمله است. اول اینکه شما نیازهای غذایی یک انسان را لیست کنید؛ دوم برای تأمین این نیازها طبق این توصیههایی که شده، چه چیز و چقدر باید خورد. سوم بیاید ببینید در این چیزهایی که گفته شده باید خورده شود جایگزینها چیست. پروتئین حیوانی خوب است، گوشت گوسفند حدود ۱۶-۱۷درصد پروتئین دارد؛ اما گران است. حال شما میدانید که میتوانیم با تلفیق غلات و حبوبات ارزش بیولوژیک پروتئین این محصولات را بالا ببریم. بنابراین عدس پلو جایگزین خوبی برای پروتئین حیوانی است. در باب بقیه موارد هم همینطور باید کاستیهایی را با جایگزینها جبران کرد.
من یک جمله میگویم شاید ناآشنا باشد. یکی از منابع مهم پروتئین نان است. یعنی اگه میبینید تابلو میزنند فروشگاه مواد پروتئینی و گوشت و تخم مرغ میفروشند باید نان را هم در کنارش عرضه کنند، چون ۹ درصد نان پروتئین است. کسی که روزانه چند صد گرم نان میخورد رقم قابل توجه پروتئین را از آنجا تأمین میکند.
با توجه به منابع محدود کشور چگونه میتوان نیازهای غذایی انسان و دام را تأمین کرد؟
نباید تسلیم محدودیتهای تولیدی شد! ملتی که غذای خودش را نتواند تامین کند ملت آسیب پذیری است. شرایط دشواری پیش بیاید مجبوری از خیلی چیزها بگذری. یادم هست در زمان شوروی سابق علی رغم آن همه ادعای تو خالی هیچ وقت در گندمشان به خود کفایی نرسیدند. البته دلایلی هم داشت که یکی از مهمترین دلایلش نظام کمونیستی بود. یعنی من که در آن سرزمین زندگی میکنم اگر بدانم بعد از مرگ مالی که از من باقی میماند برای بچهام نیست و باید بروم بدهم به دولت انگیزه تولید ندارم. شما ببینید این کشورهای مستکبری که رگ خواب دنیا در دستشان است سعی میکنند تولیداتشان به سطح کمال برسد و کشورهای دیگر را در سلطه خودشان داشته باشند.
بگذارید مثالی بزنم؛ ژاپن مرتع ندارد اما ببینید به کشورهای خاورمیانه شیرخشک صادر میکند. این گاو چه میخورد که شیر خشک میدهد؟ اقیانوسها سرشار از آلگاهایی (algae) مثل کلرلا است. این آلگاها در اقیانوس رشد میکند. کشتی اینها را جدا میکند و از آن برای صنایع دارویی و غذایی آگار میگیرند. بقیه را هم میدهند گاو میخورد. گاو شیر فراوانی هم میدهد. ما مقدار زیادی علوفه دام وارد میکنیم. نباید علوفه دام را در کشورمان بتوانیم تولید کنیم؟ کشاورز میرود ببیند چه صرف میکند. نمیرود ببیند مملکتش چه میخواهد. حق هم به او بدهید. شما ببینید الان در شمال کشور کشت کیوی جایگزن مرکبات و خیلی چیزهای دیگر شد. چرا؟ چون محصولش را میتوانند خوب بفروشند. کاری ندارم کیوی ویتامین ث دارد اما این معنیش این نیست کاری که آنها میکنند با آن نیازها تطبیق میکند. اگر ما بدانیم در مملکتمان چه نیاز داریم. این نیازها را لیست کنیم. بعد فکری بکنیم این نیازها چگونه تامین میشود. باید به کشاورز پول اضافی داد باید خرید تضمینی را به نوعی سازماندهی کرد؛ که این وابستگی به خارج قطع شود.
ما یک سری درخت در جنوب کشور به اسم فیکوس بنگالِنسیس داریم. به آن لور یا لیل یا مکر زن نیز میگویند. یکی از این درختان در باغ نباتات کل کته هند یک هکتار زمین را اشغال کرده. این درخت برگش برای دام قابل خوردن است. شاخههایی که به صورت افقی حرکت میکند از آن ریشه بیرون میآید و روی هوا خشک میشود. اما اگر این ریشهها خاک داده میشد این ریشهها درختی جدید میشدند. یا آن آلگا که میشود در خلیج فارس پرورش داد و میشود غذای دام کرد. سرمایه گذاری کنید روی این کار. چیزی است که روی مرداب انزلی روییده که مزاحم مرداب شده (احتمالاً سرخس آزولا). خوراک بسیار خوبی است برای شتر مرغ و دام که کارشناسان محیط زیست الان آن را به عنوان مزاحم معرفی میکنند. حتی به اندازهای پیش رفت که حیات مرداب را تهدید کرد. چون اکسیژن آب را میگیرد و ماهیها از بین میروند. این را میشود در آبهای راکد کشت کرد. آتش خوب است یا بد؟ هم خوب و هم بد.
من مطلبی قرآنی هم بگویم. در قران آیه ایست که سه جا درباره قوم بنی اسرائیل آمده: «و انزلنا علیکم منِّ و سّلوا» برداشت من بر خلاف آنکه در تفاسیر «منّ» را ترنجبین معنی کردهاند، نوعی گلسنگ است. هیچ کسی دوست ندارد وقتی مرغ میخورد روی آن شکر بریزد. چون سلوا پرندهای مهاجر است. که هم در فلسطین میروید و هم ایران. اگر کسی را میشناسید که میتواند در زمینه پرورش گوسفند کار کند این هم میتواند غذای دام باشد، هم انسان با حداقل امکانات. در زمان ناصرالدین شاه ۲ قحطی در ایران شد. که یکی در سال ۱۲۸۸ بود. یکی از این سیاحهای آلمانی گزارش میدهد: یک روز طوفانی وزید و این گلسنگها را به ساحل آورد مردم اینها را پختند و نان ساختند و گفتند خدا برای ما نان فرستاد و این همان «منّ» است که برای قوم بنی اسرائیل فرستاد. آیا این را میشود تکثیر کرد؟ در دنیایی که همه کاری میشود کرد خیلی بعید است کسی پیدا نشود و نتواند این را انجام دهد. یک کار علمی. این چنین مسایل را باید نظام دولتی و در حقیقت سیستمهایی که ممکن است از حمایت دولت برخوردار باشند وارد شوند. کار مردم نیست. کاری است که باید دولت و بسیج وارد آن شوند.
والاّ بروید دنبال کاری که به کشاورز بگویید تو این را بکار، تو گندم بکار ممکن است یک مقدار موفق باشید ولی آن میرود دنبال کاری که منفعتش بیشتر است. بنابراین ضمن اینکه خرید تضمینی برای محصولات اساسی را باید سازماندهی کرد، یک جاهایی هم باید کارهای دولتی بیاید به عنوان کارهای پژوهشی وارد عمل شود و کارهای بزرگ تری بکند.
ترکیب بندی غذاهای ایرانی چگونه است؟
ببینید، این غذاهای ایرانی مجموعاً غذاهای خوبی است، از نظرترکیب بهترین غذاهای دنیاست. منتها کیفیت تجزیه آن گاهی بد است. یعنی جوری عمل میکنیم که بد است. مثلا شما ببینیدکه آبگوشت غذای خوبی است حتی اگر گوشت آن را گربه برده باشد! چرامی گوییم غذای خوبی است؟ حبوبات دارد با نان هم خورده میشود، پروتئین است و این پروتئین آن را تکمیل میکند، چیز خوبی است حتی عرض میکنم اگرگوشت هم نداشته باشد. همین قیمه، قورمه سبزی، عدس پلو، لوبیا پلو؛ اینها را که نگاه میکنیم، میبینیم یک ترکیب عادات غذایی که مردم دارند، خیلی این عادات پشتوانه علمی دارد. البته چیزهای بیخود هم درونش هست! مثلا در قدیم درهمین تهران که میخواستند قیمه درست کنند لپه را جدا سرخ میکردند، گوشت را جدا سرخ میکردند، پیاز را جدا سرخ میکردند، سیب زمینی را هم جدا سرخ میکردند در حرارت بالا و این کار به شدت برای سلامتی مضر است. حالا مردم عادت کردند که لپه وگوشتش را سرخ نمیکنند، ولی پیاز را تفتی میدهند. حالا باز بهتراست! هر روغنی را که داغ کنند چه روغن مایع باشد، چه روغن جامد باشد، چه روغن سرخ کردنی باشد، چه روغن غیرسرخ کردنی باشد، رویش یک مقدار آکرولئین تشکیل میشود. بله! اگر روغن مایع را حرارت بالا بدهند پلیمریزه هم میشود.
چه راه حلی برای تغییر برخی عادات غذایی غلط پیشنهاد میکنید؟
یک جمله خوبی است که این را حکمای ما در طب سنتی گفتهاند: «التخلیط فی زمن الصحه کالمعالجه فی زمن المرض» تنوع غذایی در زمان سلامت مانند معالجه کردن در زمان بیماری است، چطور معالجه جان آدم را نجات میدهد، آن تخلیط هم به معنای تنوع غذایی است، بنابراین درست این است که مردم غذایی را بخورند که دوست دارند و با میل بخورند و به مردم نگویند که شما فقط این را بخورید، این پروتئینش زیاد است. حتی ظاهرغذا هم برایشان مهم است. من یک خاطرهای دارم که قبل از انقلاب پودری درست کرده بودند به نام شادامین که ترکیبات نخود و شیرخشک و یک مقدار مواد معدنی بود، بعنوان غذای کودک مثلاٌ جایگزین سرلاک و امثال اینها بود و خیلی ترکیبات خوبی هم داشت، ارزان بود. اما زمانی که مادر میخواست این را درست کند و به کودک بدهد، این را داخل آب میریخت به شکلی درمیآمد که خود مادر هم از ظاهر این بدش میآمد، کودک هم نمیخورد. غذایی که عرضه میشود باید مزهاش هم خوب باشد. به مردم ممکن است بگویند این ماده فلان ارزش مواد غذایی را دارد و این را بخورید ولی مردم میخواهند غذایشان خوشمزه شود. بنابراین همه اینها را باید با هم دید.
ما اگر نگاه کنیم این غذاهایی که مردم میخورند و دوست هم دارند بخورند، اصلاحاتی اگر لازم است درونش انجام بشود، بشود که مواد اصلی آن تأمین شود. این کارها را در سیاستگذاری انجام بدهیم کارخوبی است و الّا شما به مردم بگویید که اینها را نخورید و غذاهایی که فلان است بخورید، اینها ناموفق است و بامزاج مردم ایران هم ممکن است سازگار نباشد، عادت ندارند، نمیخورند، حالا با یک همچنین نگاهی وارد مقوله غذا شوید، میتوانید موفق شوید با نگاه، امر و نهی، با نگاه این را بخور این را نخور، به این صورت کار موفقی نخواهید داشت. یک سری از کارها را بگذارید که مردم را تشویق بکنید. این مواد مورد نیاز یا خوردنیهای ایران رامردم تأمین بکند، تهیه بکند و یک بخش هم دولت باید وارد بشود، هم از نظرحمایت و هم از نظرکارهای تحقیقاتی و بعد هم تهیه غذا.
آیا پائین بودن سطح سواد تغذیهای شامل دیگر کشورهای در حال توسعه هم میشود؟
آماری را هم زمانی سازمان جهانی بهداشت از سه کشور هند، بنگلادش و اندونزی منتشرکرد؛ که گفته شده بود در این کشورها سالیانه چند میلیون نفر دچار کمبود و یتأمین A میشوند، ۵۰۰ هزار نفر از اینها گرفتار لزیون قرنیه میشوند (زخم درقرنیه) و۲۵۰ هزار نفر از اینها به جمعیت کوران مادام العمر میپیوندند. درحالی که همین گیاهانی که زیر پاله میکردند و آنها را نمیخوردند، منبع تأمین ویتامین A برای اینها بود. ما خودمان عادت داریم در خانه پیازچه که تمیز میکنیم قسمت سفیدش رامی خوریم! خوب است، بد نیست! اما آن قسمت سبز لوله مانند، که درحقیقت برگ آن است، هم از نظر ویتانین C هم از نظر ویتامین A و هم آهن خیلی غنیتر از قسمت سفیدند! ویتامین B۱ در پوست برنج هست، برنجهایی را که بصورت زرد رنگ گاهی وارد میکنند، این برنجها در واقع اتووه است. یعنی قبل از اینکه پوست را جدا کنند با بخار مقداری از ویتامینهای گروه ب رفته است درون برنج، آشپز ما چه کار میکند؟ آشپز آن را خیس میکند که این زردی برود، یا کارهای دیگری که معمول شده است.
به نظر جنابعالی اصلاح خرده فرهنگهای تغذیهای مردم از کجا و چگونه آغاز میشود؟
کارفرهنگی میخواهد، شما بگردید نان با سبوسی راکه بعنوان نان بربری، سنگک در دسترس باشد پیداکنید. درحالی که نان با سبوس از نظر ویتامینهای گروه B از نظر همان سبوسی که هضم نمیشود و پیشگیری میکند از سرطان بزرگ و از خیلی چیزهای دیگر مثل دیابت، اگر الان دولت بیاید بگوید که من آرد با سبوس میدهم به نانواییها فوری فریاد میزنند که جمهوری اسلامی آرد نداشت خاک اره ریخت به جای آرد؛ ولی اگر خودش رفت طلب کرد، التماس کرد که شما بیایید آرد با سبوس برای ما درست کنید قضیه فرق میکند.
من زمانی با مسئول یکی از بیمارستانهای تخصصی مشهد صحبتهایی میکردم. روبروی این بیمارستان کارخانه نان رضوی بود که برای کارکنان بیمارستان نان با سبوس درست کرد، تمیز در نایلون، نه اینکه بیاورد درکوچه خیابان بفروشد و کارکنان که این فایده را میدانستند، میخریدند و برای خانواده میبرند. یک سری کارها فرهنگی است.
شما که بحثهای مربوط به تولید و کشاورزی را پیگیری میکنید، به نظر من بُعد آموزشی و فرهنگ سازی را باید در اولویت بگذارید. پله اول تغییر سبد غذایی مردم، ایجاد کشش در مردم است. مولوی یک شعر دارد که میگوید: «آب کم جو، تشنگی آور به دست/ تا بجوشد آبت از بالا و پست.» تشنگی بهتر از آب را به دست مردم دادن است، اگرتشنگی باشد آب را از زیر سنگ هم بیرون میکشند.
چرا در تحلیل مواد مغذی محصولات، تفاوتی بین محصولی مثل عسل که در تغذیه سنتی و روایات معصومین اینقدر مورد توجه قرار گرفته و دیگر محصولات مثل قند و شکر مشاهده نمیشود؟
قند معمولی ساکاروز است اگر این را شما با یک ذره آبلیمو یا سرکه بجوشانید، هیدرولیز میشود، تبدیل میشود به گلوکز و فروکتوز. عسل حدود۹۱-۹۲% قندش گلوکوز و فروکتوز است و ۷-۸% قندش ساکاروز است. خوب اینجای عسل را میگیرد؟! ببینید داستان عسل و امثال اینها داستان مواد مغذی شناخته شده نیست! که با اینها مقایسه کنیم.
تاریخ تغذیه را باید برایتان بگویم: تا حدود۲۰-۲۵سال قبل تمام این تحلیلها متکی بود بر نوترینت (nutrient) که هر محصولی چه میزان ماده مغذی دارد. امروزه در سطح بالا نگاهشان نوتراسیتیکال است یعنی ماده مغذی را نگاه میکند نه مواد مغذی موجود در آن را! یک وقت میگویید که کرفس: کتاب را باز میکنید، ۱۰۰گرم کرفس، ۱. ۲ میلی گرم ویتامین B۱ دارد ۷ میلیگرم ساقهاش ویتامین C دارد، ولی هندوانه با این نگاه به درد نمیخورد. نه این طوری نیست! بلکه اینها هرکدام عواملی دارند! یا یک چینشی از عوامل دارند که یک کارهایی از دستشان بر میآید، همان عسل که اشاره کردید میدانیدچه معجزاتی را انجام میدهدکه قند هیدرولیزشده این کار را نمیکند؟! برای قندش نیست، یک نانوگرم از سزیم در داخلش هست که درکتابها نمیآید که مجموعه اینها و بودن فروکتوز به این نسبت این شفابخشی رابه عسل میدهد. الان ازعسل استفاده میکنند برای درمان زخمها ولی قند این کار را نمیکند یا عسل در بعضی از بیماریها اعجاز میکند. در مواد غذایی مختلف وشفابخش و… گاهی اوقات نسبتهایی بین مواد مغذی هست که اینها را باید دید. خیلی از دلایل شفا بخشی برخی محصولات، همچون عسل را علوم امروزی کشف نکردهاند. یکی اینها کشف میشود مثل لبع آغوز و شبیه این. لذا شما به جای اینکه فقط موادمغذی را نگاه کنیدکه- این کار۲۰-۲۵سال قبل است-ماده غذایی را نگاه کنید، بله نوترینت را باید دید، اما نوتراسوتیک را هم باید دید ماده غذایی راهم باید دید.
تحلیلاش چطوراست؟ این راباید ازخروجیاش حساب کنیم؟
سخت است. بله، اگر به جدولهای مواد غذایی رجوع کنید این جدولها در داخل کتاب ارزش دارد، بیرون بدن ارزش دارد، داخل بدن انسان اینها همه جواب نمیدهند.
پس چرا برخی مواد مغذی را به مواد غذایی اضافه میکنند و بعد نتایج مثبتی میگیرند؟ برای نمونه میتوان به اضافه شدن ید به نمک اشاره کرد؛
اثرگذار هم هست، چارهای هم جز این نداشته، ما درکشورمان میلیونها سال بارندگیهایی که انجام شده خیلی مواد معدنی را شسته و به اعماق زمین و یا دریاها برده است و معمولاً در نقاط کوهستانی ایران مقدار ید خاک بسیارکم است، اگر مواد غذایی مردم متکی به همان چیزی باشدکه در محصولات طبیعی هست، طبعا ید کم دارند. ما درکشورمان به شدت کمبود ید داشتیم. اینهایی هم که میگویند نمک ید دار مصرف نکنید، اینها به مملکت و مردم ستم میکنند. ما چارهای جز این نداشتیم، همین منطقه شهریار حدود ۳۶% از بچهها گواتر ناشی از ید داشتند در تیگای امامزاده داوود بالای۹۰% دراصفهان، لرستان ۳۵-۴۰%بود. آمدیم به نمک ید اضافه کردیم.
آیا باید از این مکملها استفاده کرد؟ یک جاهایی چارهای جزاین نداریم در مورد همین ید چارهای جزاین نداشتیم، ولی جاهایی چاره داریم. مثلا اگر نانها را جوش شیرین نزنیم که این همین طور دارد بیشتر میشود، تخمیر بگذارند انجام شود، جذب آهن مطمئناً بیشتر خواهد شد. یعنی تخمیر را بگذارند انجام شود با همان مخمر یا خمیرترش، فیتات سرجایش هست یعنی فیتاز فعالیتی نکرده تخمیر نشده، اینها راهحلهای نسبی دارد، به جای اینکه همه مکمل اضافه بکنیم؛ برویم بهرهوری را افزایش بدهیم.
۲۰سال پیش فوریتی پیش آمد، ما باید کمبود ید راجبران میکردیم؛ آمدیم به نمک، ید اضافه کردیم. شاید به مرور زمان میتوانستیم یک نوع جایگزین طبیعی پیدا کنیم، کم کم ید را کم میکردیم وجایگزین طبیعی را اضافه میکردیم؟
اگر مردم ما فرآوردههای دریایی یعنی ماهیهای دریایی را مقدارش را افزایش میدادند حقیقتاً نیاز به ید افزودنی نمک هم نبود، چون همان موقع هم که ید اضافه نشده بود همه مردم که گواتر نداشتند خیلیها به علت تنوع غذایی ید مورد نیاز خود را تأمین میکردند، اما چون یک مسئله ملی شده بود، الان همراه حل این است که مصرف مردم به سمت حیوانات دریایی متمایل شود و از آن طرف هم آرام آرام از یدی که به نمک اضافه میکنند بکاهند ولی یک دفعه بخواهند قطع کنند نه!
Sorry. No data so far.