دوشنبه 13 آگوست 12 | 11:51
رهبر معظم انقلاب در دیدار اساتید دانشگاه‌ها:

«مرگ بر آمریکا» دیگر جزو شعارهاى اختصاصى ملت ایران نیست

مقام معظم رهبری فرمودند:دولت آمریکا در هیچ کشورى، میان هیچ ملتى، یک وجهه‌ى عمومى ندارد. «مرگ بر آمریکا» دیگر جزو شعارهاى اختصاصى ملت ایران نیست؛ در بسیارى از کشور‌ها گفته می‌شود. یک دولتِ طرفدار ظلم، طرفدار جنگ، طرفدار انباشت تسلیحات، طرفدار سلطه‌ى بر ملت‌ها، طرفدار زورگوئى، دخالت در همه جا، یک چنین عنوانى پیدا کرده است.


حضرت آیت الله خامنه ای،رهبر معظم انقلاب، عصر دیروز (یکشنبه) در دیدار صدها نفر از اساتید، محققان و پژوهشگران دانشگاهها، با بیان اینکه جهان  در حال گذر و تحول به سمت یک «ساختار و هندسه جدید سیاسی، اقتصادی و اجتماعی» است فرمودند:دولت آمریکا دیگر در هیچ کشورى، میان هیچ ملتى، یک وجهه‌ى عمومى ندارد. «مرگ بر آمریکا» دیگر جزو شعارهاى اختصاصى ملت ایران نیست.

در ادامه مشروح بیانات مقام معظم رهبری در این دیدار را میخوانید:

بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
خیلى خوش آمدید برادران و خواهران عزیز. جلسه‌ى بسیار مفید و خرسندکننده‌اى است؛ فضا هم فضاى معنوى است. دیشب، آخرین شب از شبهاى قدر بود؛ دستهاى نیازى برداشته شد، اشکهائى جارى شد، دلهائى نرم شد و ان‌شاءاللّه اندوخته‌ى عظیمى از ذخائر معنوى براى این کشور، براى مردم مؤمنمان و براى شما عزیزانى که در اینجا حاضر هستید، فراهم آمد.

لازم می‌دانم احترام خودم را به شما اساتید محترم، به خاطر مقام علمىتان، به خاطر نقشى که امروز استادان عزیز ما در پیشرفت کشور ایفاء می‌کنند، عرض کنم. این جلسه هم در درجه‌ى اول یک جلسه‌ى نمادین براى نشان دادن احترام به مقام علم و عالم و استاد است. البته از بیانات دوستان حتماً استفاده خواهیم کرد و آنچه را که گفتند، امیدواریم در چرخه‌ى تصمیم‌گیرى کشور به کار بیاید و مورد استفاده قرار بگیرد و بهره‌بردارى بشود. نکاتى که گفته شد، روشنگر بود، بسیار خوب بود، تشکر هم می‌کنیم؛ ولیکن در درجه‌ى اول، مقصود ما احترام به علم، احترام به عالم و دانشمند است.

جلسه‌ى ما امروز شاهد حضور خانواده‌هاى عزیزان شهید علم، شهداى هسته‌اى است، که به این عزیزان هم خوشامد عرض می‌کنم؛ خانواده‌هاى محترم شهید على‌محمدى، شهید شهریارى، شهید رضائى‌نژاد و شهید احمدى روشن؛ که یاد این‌ها هرگز از خاطره‌ى این ملت و حافظه‌ى تاریخ ما بیرون نخواهد رفت.

در بیاناتى که دوستان، برادران و خواهران ایراد کردند، نکات بسیار خوبى بود و من برخى از این نکات را یادداشت کردم. عمده‌ى آنچه که مى‌بینم دوستان به آن‌ها اشاره می‌کنند، روى آن‌ها تکیه می‌کنند، دقیقاً‌‌ همان دغدغه‌هاى ماست و من خرسندم از اینکه مى‌بینم جریان فکرى در دانشگاه‌هاى کشور به سمت دغدغه‌هاى اصولى است. مسئله‌ى برنامه‌ریزى و سرمایه‌گذارى بر روى پژوهش، بر روى کارهاى اساسى و بنیانى، چه در علوم انسانى، چه در علوم تجربى، که تعدادى از دوستان روى آن‌ها تکیه کردند، جزو دغدغه‌هاى ماست و باید حتماً انجام بگیرد. مسئله‌ى ارتباط صنعت و دانشگاه جزو توصیه‌هاى ماست؛ نکات خوبى در این زمینه بیان شد؛ معلوم شد کارهاى خوبى هم انجام گرفته؛ این تشکیل گروه صنایع عمده، تبیین ارزش کار – بما هو کار – که بعضى از دوستان بیان کردند، پیشنهاد کردند، نکات لازمى است. از جمله‌ى مطالبى که گفته شد، مسئله‌ى مقاله‌هاى علمى است، مسئله‌ى مرجعیت I. S. I است؛ که این هم جزو حرفهاى ماست، جزو دغدغه‌هاى ماست؛ حتماً باید مدیران و برنامه‌ریزان و طراحان اصلى مسائل علمى کشور بنشینند روى این مسئله فکر کنند و راه‌هاى درست را – که بعضى از آن‌ها گفته شد – پیدا کنند. لزوم طرحهاى اجرائى براى ایده‌هاى عالى، از جمله‌ى چیزهائى است که بنده رویش تکیه می‌کنم. آنچه که گفته شد، ایده‌هاى بسیار خوبى بود؛ اما این‌ها غالباً نیاز دارد به ارائه‌ى طرحهاى اجرائى. یکى از کارهائى که باید در دانشگاه‌ها انجام بگیرد، همین است. حالا مثلاً فرض بفرمائید «اقتصاد اخلاقى» که یکى از دوستان اینجا بیان کردند؛ خیلى خوب، این فکر بسیار خوبى است، ایده‌ى بسیار درستى است؛ راهکار اجرائى‌اش چیست؟ یا مثلاً در همین زمینه‌ى ارتباط دانشگاه و صنعت که درباره‌ى آن در طول این سال‌ها بحثهاى متعددى شده و خوشبختانه راهکارهائى هم در این موردِ بالخصوص در پیش گرفته شده، ولى در عین حال نقصهائى وجود دارد؛ خب، براى رفع این نقص‌ها راهکارهاى اجرائى چیست؟ این از جمله‌ى نیازهاى ماست. من خواهش می‌کنم در این زمینه اساتید محترم و صاحبان فکر و اندیشه کار کنند.

به هر حال من تشکر می‌کنم از مطالبى که دوستان بیان کردند. از مدیریت جناب آقاى دکتر رهبر هم – که طبق معمول، مدیریت مقتدرانه‌اى است – صمیمانه تشکر می‌کنم؛ زحمت کشیدند. از دوستان خودمان، چه در دفتر، چه در وزارت‌ها، وزارت علوم و وزارت بهداشت و همچنین معاونت محترم رئیس جمهور و همچنین دوستان نمایندگى، درخواست می‌کنم روى این مطالبى که اساتید محترم در اینجا بیان کردند، کار بشود؛ بنشینند فکر کنند، جمع‌بندى کنند؛ از این جلسه براى یک حرکت رو به جلو بهره‌ى کامل برده شود.

اما آنچه که من می‌خواهم عرض بکنم – البته اگر ان‌شاءاللّه فرصتى باشد و بتوانم همه‌ى آنچه را که در ذهن هست، عرض بکنم – این است که امروز هیچ کس نمی‌تواند منکر شود که جهان در حال عبور و گذار به سمت یک مرحله‌ى تازه است؛ این را دارید مشاهده می‌کنید. من یک تصویر مختصرى عرض می‌کنم، سپس یک سؤالى را مطرح می‌کنم، بعد هم دو سه تا توصیه در مورد دانشگاه‌ها عرض می‌کنم.

وضعیتى که امروز در دنیا هست، وضعیت تحول است. اوضاع جهان در حال تبدیل به یک شکل جدید و هندسه‌ى جدید است. اگر بخواهیم در گذشته‌هاى نزدیک – مثلاً در حدود یکى دو قرن – نظیرى براى این پیدا کنیم، تقریباً شبیه اوضاعِ بعد از جنگ بین‌الملل اول، البته در جهت عکس آن است؛ آن روز هم هندسه‌ى سیاسى و اقتصادى دنیا تغییر اساسى و بنیادى کرد. یا قبل از آن، در دورانى که اروپائى‌ها استعمار را شروع کردند؛ یک وضعیت جدیدى در دنیا به وجود آمد، شکل عمومى دنیا عوض شد. تحولاتى که امروز مشاهده می‌شود، از این جنس است؛ جنس تغییر شکل عمومى دنیا؛ البته در جهت عکس آن دو مثالى که زدم؛ در جهت تبادل قدرت و توانائى‌هاى عمومى بین شرق و غرب، یا بین بخشى از ملتهاى دنیا با بخش دیگر. پیداست که به سوى تحولات تازه‌اى داریم پیش می‌رویم. شواهد و نشانه‌هائى که این تحول را نشان می‌دهد، چه چیزهائى است؟ من چند تا مثال را عرض می‌کنم.

یکى بیدارى اسلامى است. ما در طول تاریخمان، چنین وضعیتى را در کشورهاى اسلامى نداشتیم. اینکه احساس هویت، احساس بیدارى، نه در یک ملت، بلکه در کشورهاى متعددى از کشورهاى اسلامى پدید بیاید و این احساس بیدارى، این احساس هویت، متکى به اسلام باشد، این را ما در گذشته هرگز نداشتیم؛ این مال امروز است؛ این یک نشانه است، نشانه‌ى تحول است. چون مسلمان‌ها یک میلیارد و نیم از جمعیت دنیا را تشکیل می‌دهند، ده‌ها کشور شامل اکثریتهاى مسلمان هستند و کشور‌ها هم جاهاى حساسى قرار دارند، بنابراین این بیدارى یک امر عادى نیست؛ نشان‌دهنده‌ى یک تحول در ساخت و نقشه و هندسه‌ى جدید دنیاست.

یک نشانه‌ى دیگر، خیزش ناخیزِ ناموفق غرب به رهبرى آمریکا، براى تسلط هرچه بیشتر بر منطقه‌ى ماست. یک خیزى برداشتند، این خیز ناموفق بود. قضیه‌ى عراق یا قضیه‌ى افغانستان، قضایاى دفعى نبود؛ حوادثى نبود که بر اساس یک تصمیم آنى، فورى و دفعى به وجود آمده باشد؛ نه، این‌ها کاملاً برنامه‌ریزى شده بود؛ هدف هم تسلط کامل غرب به پیشتازى و رهبرى آمریکا بر کل این منطقه بود.

البته من اصرار دارم این منطقه را «غرب آسیا» بگویم، نه خاورمیانه. تعبیر خاور دور، خاور نزدیک، خاور میانه درست نیست. دور از کجا؟ از اروپا. نزدیک به کجا؟ به اروپا. یعنى مرکز دنیا اروپاست؛ هر جائى که از اروپا دور‌تر است، اسمش خاور دور است؛ هر جا نزدیک‌تر است، خاور نزدیک است؛ هر جا وسط است، خاورمیانه است! این تعریفى است که خود اروپائى‌ها کردند؛ نه، ما این را قبول نداریم. آسیا یک قاره‌اى است؛ شرقى دارد، غربى دارد، وسطى دارد؛ ما در غرب آسیا قرار داریم. بنابراین منطقه‌ى ما اسمش منطقه‌ى غرب آسیاست، نه منطقه‌ى خاورمیانه.

بنابراین یک نشانه‌ى دیگر، تسلط کامل بر این منطقه‌ى حساس است. چرا این منطقه حساس است؟ چون اولاً در این منطقه، منابع بسیار غنى و عظیمى قرار دارد؛ منابعى که غرب به آن‌ها نیاز دارد، و در درجه‌ى اول منابع انرژى. ثانیاً در اینجا موج اسلامى همیشه قابل انتظار و قابل توقع بوده؛ بخصوص بعد از پیدایش انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى، این موج را همیشه به نحو مبهم انتظار داشتند، براى اینکه بر این موج سیطره پیدا کنند. بنابراین سیطره‌ى همزمان، هم بر منابع غنى، هم بر موج اسلامى، آن‌ها را وادار کرد که یک خیزى بردارند و این منطقه را تصرف کنند، اما وسط راه افتادند؛ مثل کسى که خیز برمیدارد تا از یک جوئى عبور کند، اما زورش نمی‌رسد، وسط جوب مى‌افتد. یک چنین اتفاقى افتاد. این خودش یکى از نشانه‌هاى تحول است.

یک نشانه‌ى دیگر، حوادث امروز اروپاست. این آینده‌ى مبهمى که سایه افکنده بر کشورهاى ثروتمند اروپا، کشورهاى غرب اروپا، حوادث بسیار مهمى است. این قضایاى اقتصادى ربطى هم به خطاهاى تاکتیکى و راهبردى ندارد که بگوئیم فلان تاکتیکشان در فلان جا غلط بود، دچار این مخمصه شدند؛ یا فلان راهبردشان غلط بود، دچار این گرفتارى شدند؛ نخیر، قضیه این نیست؛ قضیه، قضیه‌ى بنیانى است. خطاهاى بنیانى وجود دارد. آنچه که امروز دارد اتفاق مى‌افتد، ناشى از خطاى در نگاه فلسفى و بنیانى و فکر غرب نسبت به جهان و انسان است؛ خطاى در جهان‌بینى است. البته اینجور خطا‌ها، مثل خطاهاى تاکتیکى تأثیراتش سریع نیست؛ مثل خطاهاى راهبردى، تأثیراتش می‌ان‌مدت نیست؛ این خطا‌ها تأثیراتش بلندمدت است. بعد از دو سه قرن، این خطا‌ها دارد خودش را نشان می‌دهد؛ و بدانید که این‌ها را زمین خواهد زد.

یکى دیگر از نشانه‌هاى این تحول اساسى‌اى که در نقشه‌ى دنیا انسان احساس می‌کند، افول وجهه‌ى آمریکاست. آمریکا به عنوان قدرت اولِ ثروت و علم و فناورى و نظامى دنیا، چندین دهه با وجهه زندگى کرد؛ که همین وجهه موجب شد نفوذ پیدا کند. در دهه‌هاى اولِ نیمه‌ى دوم قرن بیستم، این وجهه در اوج بود. در ایران خود ما همین جور بود؛ دولت ملى‌اى مثل دولت مصدق که از زیر بار انگلیس می‌گریخت، به دامن آمریکا پناه می‌برد؛ این وجهه بود. در همه‌ى دنیا یک چنین حالتى بود. امروز این وجهه به طور کامل از بین رفته است؛ یعنى آمریکا به عنوان یک متهم در دنیا مطرح است. دولت آمریکا در هیچ کشورى، میان هیچ ملتى، یک وجهه‌ى عمومى ندارد. «مرگ بر آمریکا» دیگر جزو شعارهاى اختصاصى ملت ایران نیست؛ در بسیارى از کشور‌ها گفته می‌شود. یک دولتِ طرفدار ظلم، طرفدار جنگ، طرفدار انباشت تسلیحات، طرفدار سلطه‌ى بر ملت‌ها، طرفدار زورگوئى، دخالت در همه جا، یک چنین عنوانى پیدا کرده؛ این هم یکى از نشانه‌هاست. بنابراین تحول در سطح جهان، یک امر قطعى است. نشانه هاى دیگرى هم دارد که حالا من اکتفاء می‌کنم به همین مقدارى که گفته شد. این یک نکته.

نکته‌ى دوم این است که منکر هم نمی‌توان شد که کشور ما در این تحول، در این ماجرا، در این داستان طولانى، یک جایگاه ویژه‌اى دارد. ما در این قضیه، یک تماشاچى نیستیم، یک عنصر برکنار نیستیم؛ کشور ما یک جایگاه ویژه‌اى دارد. اینجایگاه ویژه ناشى از چیست؟
اولاً چون بیدارى اسلامى از اینجا آغاز شد. این را همه می‌گویند، همه می‌فه‌مند، همه می‌دانند. آنچه که امروز ما به آن بیدارى اسلامى می‌گوئیم، سى و چند سال قبل از این در این کشور شروع شد، قربانیان خودش را گرفت، مجاهدتهاى خودش را عرضه کرد، به مقاصد و اهداف عالىِ خودش هم رسید، که تشکیل نظام اسلامى است.

ثانیاً نظام جمهورى اسلامى در کشور ما بر یک ساخت مستحکمى بنا شده که شالوده‌اش عبارت است از اعتقاد و ایمان، عقل و عاطفه. در شالوده‌ى این نظام مستحکم، هم اعتقادات و ایمان مردم و مسئولین سهیم است، هم عقلانیت‌ها – که حالا اگر ان‌شاءاللّه فرصت شد، به برخى از این عقلانیت‌ها اشاره می‌کنم – و هم عواطف. یک چنین ساخت مستحکمى به وجود آمده، که من نظیر این را همین الان دیگر در سطح دنیا به یاد ندارم؛ نظامى که متکى است به ایمان مردم، در عین حال به مبانى اعتقادى، در عین حال به عقلانیت، و در عین حال به عواطف شدید.

ثالثاً بخش عظیمى از این ثروتى که گفتم دنیاى غرب چشمش دنبال آن است و صد سال است که از این ثروت ارتزاق می‌کند – یعنى انرژى، نفت و گاز – در سرزمین ماست. من یک وقتى چند سال قبل از این در یک جلسه‌ى مفصلى در این حسینیه، با آمار و با جزئیات عرض کردم که ما تقریباً یک‌صدم جمعیت دنیائیم، اما بیش از یک‌صدم از منابع طبیعىِ اساسىِ مورد نیاز حیات کنونى بشر برخورداریم. حالا نفت که جاى خود دارد؛ در فلزات مهم و اساسى، دو صدم، سه صدم، پنج صدم، هفت صدم برخورداریم. علاوه‌ى بر این، ذخائر نیروى انسانى ما، استعداد ما، بیش از این حرفهاست. در کشور ما استعداد برترى وجود دارد؛ بالا‌تر از متوسط دنیا. خب، پس ما یک کشورى هستیم با این ثروت طبیعى و انسانى، آن هم در مواردى که مورد نیاز غرب است. امروز مى‌بینید دنبال جوانهاى بااستعداد ما هستند، دنبال نخبه‌هاى ما هستند؛ دانه دانه استاد ما را، دانشجوى ما را، نخبه‌ى ما را شناسائى می‌کنند، پیگیرى می‌کنند که ببرند. ما دچار ضعفهائى هستیم که آن‌ها از همین ضعفهاى ما هم استفاده می‌کنند و موفق می‌شوند. به هر حال این نشان دهنده‌ى وجود این ثروت در اینجاست؛ این هم یک جهت دیگر براى حساس بودن و ویژه بودن جایگاه کشور ما در این تحولات جهانى است.

رابعاً در مقابل سترون و نازا بودن غرب در برون‌زائى اندیشه‌هاى نو – که بعد از اومانیسم و مکتبهائى که متکى به اومانیسم هستند و فلسفه‌هاى زائیده و منشأ گرفته‌ى از اومانیسم غربى، دیگر غرب زایش فکرى نداشته و ایده‌ى نو براى بشر و حیات انسان ارائه نداده – جمهورى اسلامى داراى زایش فکرى است. ما براى مسائل روحى انسان، براى مسائل اجتماعى انسان، براى مسائل حکومتى انسان، حرفهاى تازه‌اى داریم. حرف تازه معنایش این نیست که اگر گفته شد، همه‌ى دنیا آن را قبول خواهند کرد؛ معنایش این است که یک جریان جدیدى را در دریاچه‌ى عظیم فکر بشرى به وجود مى‌آورد؛ موج‌آفرینى می‌کند. ما امروز در زمینه‌ى مسائل سیاسى، «مردم‌سالارى دینى» را عرضه می‌کنیم؛ در زمینه‌ى مسائل عمومىِ اجتماعى، «ابتناء تمدن بر معنویت» را ارائه می‌کنیم؛ در زمینه‌هاى گوناگون، «کرامت انسان» را مطرح می‌کنیم؛ «آمیختگى دین و زندگى» را مطرح می‌کنیم. این‌ها حرف نوئى است؛ این‌ها هیچ وقت در دنیا وجود نداشته؛ حتّى قبل از دوران مادیگرى و اومانیسم غرب و روى کار آمدن اندیشه‌هاى سکولار هم اینجور نبود که دین با زندگى توأم و همراه باشد؛ ابداً. بله، در یک بخشهائى از دنیا روحانیون حکومت داشتند؛ حکومت کلیسا. حالا با تاریخ پیچیده و طولانى‌اى که اروپا دارد، بین دستگاه‌هاى کلیسائى و حکومت‌ها یک جنگى بود؛ اما به هر حال دستگاه‌هاى کلیسائى هم حکومت داشتند. این معنایش این نبود که زندگى مردم آمیخته‌ى با دین است؛ دین منشأ مقررات و قوانین زندگى براى مردم است؛ به‌هیچ‌وجه چنین چیزى در غرب وجود نداشته؛ در کشورهاى اسلامى هم هرگز وجود نداشته، جز در صدر اسلام. این حرف نوئى است که امروز ما داریم مطرح می‌کنیم و می‌گوئیم دین با زندگى یکى است. زندگى چیست؟ زندگى یعنى سیاست، فعالیت، تجارت، اقتصاد و همه چیز؛ این حرف نوئى است که دارد مطرح می‌شود.

پنجمین نکته و عاملى که کشور را از موقعیت ویژه برخوردار می‌کند، سرسختى در برابر شیوه‌هاى متداول غرب در پیشبرد کارهاى خود است. در طول این دورانى که غرب سیادت سیاسى بر دنیا داشته، شیوه‌هاى متداولى به کار برده؛ این شیوه‌ها را مکرر ملاحظه کردید: تهدید می‌کنند، جنگ‌آفرینى می‌کنند، ترور می‌کنند، کشتار می‌کنند، تطمیع می‌کنند، اختلاف‌افکنى می‌کنند. این‌ها شیوه‌هاى معروف و شناخته شده‌ى غرب در دوران سیادت دویست سیصد ساله‌اش است. کشور ایران، نظام جمهورى اسلامى، ملت ایران، نخبگان ایران در مقابل این شیوه‌ها سرسختى نشان دادند؛ تهدید اثر نکرده، اختلاف‌افکنى‌ها اثر نکرده – مسئله‌ى اختلاف‌افکنى خیلى مهم است – نتوانستند بر حرکت عمومى ملت ایران غلبه کنند. خب، این موقعیت ویژه‌ى کشور ماست.

بنابراین وضع دنیا که در آستانه‌ى یک تحول یا در حال یک تحول است، قابل انکار نیست؛ موقعیت ویژه‌ى کشور هم قابل انکار نیست. حالا اینجا یک سؤالى مطرح می‌شود. سؤال این است که آیا دانشگاه کشور – و نیز البته حوزه‌ى علمیه – در قبال این حوادثى که در دنیا دارد اتفاق مى‌افتد، مسئولیتى دارد یا نه؟ من می‌خواهم شما اساتید محترم، دانشمندان محترم، نخبگان بزرگ کشور، این را مورد توجه قرار دهید. آیا در یک چنین شرائط به این اهمیت و حساسیت، دانشگاه یا حوزه می‌توانند براى خودشان یک مسئولیتى تعریف نکنند و نقش تماشاچى داشته باشند؟ چه برسد به اینکه خداى نکرده بخواهند نقشى در حمایت از جبهه‌ى مقابلِ جبهه‌ى حق به عهده بگیرند.

آنچه که به نظرم می‌رسد لازم است، این است که دانشگاه‌هاى کشور و حوزه‌هاى علمیه‌ى کشور در این شرائط، مسئولیت سنگینى دارند. کار توفیق ملت ایران و کشور ایران در این برهه‌ى بسیار مهم و حساس تاریخى، در درجه‌ى اول بر دوش دانشمندان است. اگر در درجه‌ى اول هم نگوئیم، یقیناً یکى از عناصر رتبه‌ى اول و صف اول براى تأثیرگذارى در این تحولات، دانشگاه‌ها هستند. دانشگاه می‌تواند کارى کند که کشور و ملت و تاریخ ما در این تحول برنده باشد؛ می‌تواند هم خداى نکرده کارى کند که نه، برنده نباشد. به نظر من دانشگاه در این زمینه مسئولیت بسیار حساس و بزرگى دارد.

آنچه که امروز دوستان در سخنرانى‌ها و نطقهاى خودشان بیان کردند، کارهاى بسیار خوب و لازمى است. البته پیشرفت‌ها خیلى خوب بوده، نکات مثبتى را هم دوستان گفتند، نکات منفى‌اى هم وجود دارد که در گفتار‌ها غالباً به‌اشاره به آن‌ها اکتفاء شد؛ پرداخته نشد. ما نقاط منفى داریم؛ هم در زمینه‌ى مدیریتهاى علمى، هم در زمینه‌ى برنامه‌ریزى‌هاى گوناگون بر اساس دانشى که در دانشگاه تولید می‌شود، در سطح کشور، در سطح جامعه؛ باید این‌ها را برطرف کرد. مرجع برطرف کردن این‌ها، باز خود دانشگاه است؛ خود دانشگاه است که می‌تواند اثر بگذارد. امروز مسئولین کشور، وزراى کشور، مسئولین اجرائى و بسیارى از مسئولین غیر اجرائى در تقنین و قضا، فارغ‌التحصیل‌هاى دانشگاه‌ها هستند، عناصر دانشگاه‌ها هستند، اعضاى هیئت علمى دانشگاه‌ها هستند. ارتباطهاى هوشمند، جهتدار و هدفمند می‌تواند کمک کند که ذخیره‌ى کارشناسى علمى کشور در خدمت تصحیح کار‌ها و برطرف کردن اشکال‌ها قرار بگیرد. این از سوئى وظیفه‌ى دانشگاه‌هاست، از سوئى وظیفه‌ى مسئولان و مدیران است، که من حالا امروز با شما دانشگاهى‌ها مواجه‌ام؛ با مدیران هم در جاى خود، سهم آن‌ها را و وظیفه‌ى آن‌ها را به آن‌ها گوشزد می‌کنیم و ان‌شاءاللّه تأثیر ببخشد.

ممکن است در اینجا یک شبهه‌اى پیش بیاید – گاهى یک شبهاتى مطرح می‌کنند، مغالطه‌هائى می‌کنند – مغالطه‌ى بى‌طرف بودن علم، که آقا علم را با سیاست مخلوط نکنید؛ علم بى‌طرف است! بله، علم در مرحله‌ى کشف حقایق، بى‌طرف است؛ دانش وقتى می‌خواهد یک حقیقتى از حقایق عالم هستى را، چه حقایق مادى، چه حقایق غیرمادى را کشف کند، طبعاً با پیشداورى نمی‌تواند؛ باید برود و کشف کند؛ اینجا علم بى‌طرف است؛ اما علم وقتى می‌خواهد در خدمت یک جهتگیرى قرار بگیرد، به هیچ وجه بى‌طرف نیست. امروز در دنیا هم اینجور نیست.‌‌ همان کسانى که گاهى سر جمهورى اسلامى و سر مجموعه‌ى متدین دانشگاهى کشور داد می‌کشند که آقا علم را سیاسى کردید، علم را جهتدار کردید، خودشان علم را در خدمت استعمار قرار دادند، در خدمت سلطه‌ى بر ملت‌ها قرار دادند، در خدمت به زنجیر کشیدن کشور‌ها قرار دادند. استعمار با علم به وجود آمد؛ اگر علم نداشتند، نمی‌توانستند این همه کشور‌ها را استعمار کنند، این همه تسلیحات را در دنیا انباشته کنند. این تعداد عظیم جنگهائى را که غربى‌ها، اروپائى‌ها و بعد آمریکا بر دنیا و بر ملت‌ها تحمیل کردند، این همه انسانى که در این راه‌ها کشته شد؛ از نقاط دور آسیا بگیرید، تا آفریقا، تا آمریکاى لاتین – چه کردند این‌ها؟ – با علم این کار‌ها را کردند. علم در خدمت ظلم قرار گرفت، در خدمت استکبار قرار گرفت، در خدمت سلطه‌گرى قرار گرفت؛ چرا در خدمت عدل قرار نگیرد؟ چرا در خدمت ارزش‌ها قرار نگیرد؟ چرا در خدمت گسترش پیام اسلام – که پیام آزادى انسانهاست، پیام سعادت انسانهاست – قرار نگیرد؟

یک مغالطه‌ى دیگر – که حالا من نمی‌خواهم دیگر خیلى تفصیل بدهم – تقسیم دستگاه علمى کشور به دولتى و غیر دولتى است؛ یعنى تشکل دولتى، دانشجوى دولتى، استاد دولتى، به عنوان یک دشنام مطرح شد! انسان مى‌بیند که دیگران این‌ها را مطرح می‌کنند، در داخل هم بازتاب می‌دهند. من معتقدم این دشنام نیست؛ این افتخار است. دانشجوئى که از حکومت خود، از نظام خود – که یک نظام الهى است، یک نظام اسلامى است – حمایت می‌کند، تشکلى که به این نظام کمک می‌کند، استادى که به عنوان یک پایه‌ى فکرى به نظام اسلامى کمک می‌کند، باید افتخار کند. آنچه که واقعاً دشنام است، عبارت از این است که استاد ما، دانشجوى ما، تشکل ما در خدمت آمریکا قرار بگیرد، در خدمت صهیونیسم قرار بگیرد؛ این ننگ است. بله، اگر چنانچه کسى متهم شد به اینکه در خدمت آمریکاست، در خدمت صهیونیسم است، در خدمت مخالفان استقلال کشور و سربلندى کشور است، این حقیقتاً ننگ است؛ این دشنام است. اینکه گفته شود فلان دانشجو دولتى است، فلان استاد دولتى است، فلان تشکل دولتى است، به‌هیچ‌وجه دشنام نیست، این چیز بدى نیست؛ باید افتخار کنند. بله، دولتى، یعنى مربوط به نظام.

فرهنگ تلاش و مجاهدت براى جبهه‌ى حق باید در دانشگاه توسعه پیدا کند. از جمله‌ى مطالبى هم که دوستان گفتند، یکى همین است؛ فرهنگ معنویت و اخلاق، یا آنچنان که یکى از آقایان بیان کردند، هنر به معناى آزادگى، به معناى سربلندى، به معناى ارزش؛ این کاملاً درست است. این فرهنگ باید در دانشگاه توسعه پیدا کند. در این مورد، نقش اساتید، نقش بسیار برجسته‌اى است؛ و این‌‌ همان فرماندهى جنگ نرم است که من مکرر مطرح کردم و گفتم اساتید فرماندهان جنگ نرمند.

توصیه‌ى آخر – چون دیگر ظاهراً وقت هم خیلى گذشته – توصیه به نظام ملىِ نوآورى است. الان اینجا یک خلأیى وجود دارد – و همین خلأ موجب شده نقشه‌ى جامع علمى هم آنچنان که باید و شاید عملیاتى نشود – و آن عبارت است از همین خلأ نظام ملىِ نوآورى، که عبارت است از یک شبکه‌اى از فعالیت‌ها، تعاملهاى زنجیره‌اى، در سطحهاى کلان و می‌انى و خرد، بین دستگاه‌هاى علمى کشور؛ چه در درون محیط علمى، چه بیرون محیط علمى. یک تعامل اینچنینى باید به وجود بیاید، که این به عنوان نظام ملىِ نوآورى شناخته شود؛ کارش هم عبارت است از اینکه جریان دانش و نوآورى را مدیریت کند، رصد کند، ارزیابى کند، هدایت کند. این امروز یک چیز لازمى است و به نظر من مسئولان و مدیران باید به این مسئله فکر کنند.

پروردگارا! آنچه که شنیدیم و آنچه که گفتیم، براى خود و در راه خودت قرار بده. پروردگارا! هر کدام از ما را به حسب توانى که داریم، به حسب جایگاهى که داریم و نقشى که می‌توانیم ایفاء کنیم، در کمک به غلبه‌ى جبهه‌ى حق بر جبهه‌ى باطل یارى بفرما. پروردگارا! قلب مقدس ولى‌عصر و روح مطهر خاتم‌الانبیاء را از مردم ما، ملت ما، دانشمندان ما و مجاهدان این راه خشنود بفرما. روح مطهر شهداى عزیز ما را، شهداى علم را، شهداى هسته‌اى را با اولیائت محشور بفرما.

والسّلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.