دوشنبه 13 آگوست 12 | 21:32

آخرین فرصت‌های وصال و قيام ليل

سيد مصطفي رضايي

شايد اين شبها آخرين فرصتهاي وصال باشد. شايد اين واپسين شبي باشد كه به صبح نمي‌انجامد. گرچه شب، خود حامل اسرار است و موطن محو و فنا، آب حيات را در ظلمت شب مينوشانند. اصلا تا شب نباشد، روز معنا نمي‌يابد. شب محملي است كه روز را در دامان خود مي‌پروراند …


تریبون مستضعفین- سيد مصطفي رضايي *

و له اختلاف الليلِ و النهارِ

بيدار شو اي يار از اين خواب گران بنگر رخ دوست را به هر ذره عيان
تا خوابي در خوديّ خود پنهاني خورشيد جهان بود ز چشم تو نهان

ماه رمضان و شبهاي مبارك قدر رو به پايان است.

مباد كثرت ادعيه و مناجات و انبوه مجالس و محافل مذهبي در اين ماه مبارك، ما را از مقصد و مقصود اصلي باز دارد و مصداق «شغل الذكر عن المذكور» گرديم.

شايد اين شبها آخرين فرصتهاي وصال باشد.

شايد اين واپسين شبي باشد كه به صبح نمي‌انجامد.

گرچه شب، خود حامل اسرار است و موطن محو و فنا

آب حيات را در ظلمت شب مينوشانند

اصلا تا شب نباشد، روز معنا نمي‌يابد

شب محملي است كه روز را در دامان خود مي‌پروراند …

إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلاً  (مزمل/6)

و تقدير روز در اين شبهاي سرنوشت است كه رقم خواهد خورد.

شكي نيست كه از پس اين محو، صحوي است و بقايي است پس از اين فنا

به ناچار روزي عقل اقبال خواهد نمود و فجري ديگر طالع مي‌گردد.

امر محتوم است …

و ليالي و ايام تمثيلي از اين حقيقتند:

اهل معرفت گويند كه مراتبِ نزولِ حقيقتِ وجود، به اعتبارِ احتجابِ شمسِ حقيقت در افق تعيّنات، «ليالى» است؛ و مراتب صعود به اعتبار خروج شمس حقيقت از آفاق تعيّنات، «ايام» است.(آداب الصلاة، ص 328)

آري گاه غروب و نشئه شب، شمس حقيقت در بطن كثرات نزول يافته و از اينروست كه ليل، صاحب قدر و منزلت گرديده.

و هنگامه سحر و گاه طلوع، شمس حقيقت از دل ليل صعود يافته و مطلع الفجري رخ مي‌دهد و آنگاه زمين اشراق مي‌گردد

«و أشرقت الأرض بنور ربها»

پس حقيقت تدريجا به تمامه ظهور مي‌يابد.

***

آري شب وقت خواب نيست مگر اندكي

قُمِ الليلَ إلا قليلاً

شب گاه قيام است، “قيام ليل” …

و انقلاب اسلامي قيام ليلي بود در شب ظلماني تاريخ.

طليعه صبح با ظهور انقلاب اسلامي دميدن گرفته و مي‌رود كه شب ظلماني تاريخ آخرين ساعات خويش را سپري كند

آنان كه تنها منتظر طلوع خورشيدند و ظلمت شب را مأمني براي نيام و غفلت خويش گرفته‌اند، بر فزوني ظلمت كمر بسته‌اند.

آنان هيچگاه انوار خورشيد را نخواهند ديد و همواره در خواب زمستاني خويش فرومي‌غلطند.

و شايد اين نسيم رحمت كه وزيدن گرفته و رستاخيزي در جان مردمان زمين برانگيخته، بشارتي است بر اين حقيقت كه آن روز كه محرومين و مستضعفان

وارثان ارض مي‌گردند، چندان دور نيست.

شايد پس از اين موت، حياتي ديگر براي جهانيان رقم خواهد خورد.

«وَ هُوَ الَّذي يُحْيي‏ وَ يُميتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» (مؤمنون/80)

***

حال سؤال اينست كه اگر سپيده سر زند و آن صبح معهود در رسد، ديگر چه جاي خواب است؟

حتي اندكي؟

«إنَّ لكَ في النهارِ سَبحاً طويلاً » (مزمل/7)

* كارشناسي ارشد فلسفه و عرفان؛ طلبه حوزه دارالاسلام

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.