تریبون مستضعفین- سيد مصطفي رضايي *
و له اختلاف الليلِ و النهارِ
بيدار شو اي يار از اين خواب گران بنگر رخ دوست را به هر ذره عيان
تا خوابي در خوديّ خود پنهاني خورشيد جهان بود ز چشم تو نهان
ماه رمضان و شبهاي مبارك قدر رو به پايان است.
مباد كثرت ادعيه و مناجات و انبوه مجالس و محافل مذهبي در اين ماه مبارك، ما را از مقصد و مقصود اصلي باز دارد و مصداق «شغل الذكر عن المذكور» گرديم.
شايد اين شبها آخرين فرصتهاي وصال باشد.
شايد اين واپسين شبي باشد كه به صبح نميانجامد.
گرچه شب، خود حامل اسرار است و موطن محو و فنا
آب حيات را در ظلمت شب مينوشانند
اصلا تا شب نباشد، روز معنا نمييابد
شب محملي است كه روز را در دامان خود ميپروراند …
إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلاً (مزمل/6)
و تقدير روز در اين شبهاي سرنوشت است كه رقم خواهد خورد.
شكي نيست كه از پس اين محو، صحوي است و بقايي است پس از اين فنا
به ناچار روزي عقل اقبال خواهد نمود و فجري ديگر طالع ميگردد.
امر محتوم است …
و ليالي و ايام تمثيلي از اين حقيقتند:
اهل معرفت گويند كه مراتبِ نزولِ حقيقتِ وجود، به اعتبارِ احتجابِ شمسِ حقيقت در افق تعيّنات، «ليالى» است؛ و مراتب صعود به اعتبار خروج شمس حقيقت از آفاق تعيّنات، «ايام» است.(آداب الصلاة، ص 328)
آري گاه غروب و نشئه شب، شمس حقيقت در بطن كثرات نزول يافته و از اينروست كه ليل، صاحب قدر و منزلت گرديده.
و هنگامه سحر و گاه طلوع، شمس حقيقت از دل ليل صعود يافته و مطلع الفجري رخ ميدهد و آنگاه زمين اشراق ميگردد
«و أشرقت الأرض بنور ربها»
پس حقيقت تدريجا به تمامه ظهور مييابد.
***
آري شب وقت خواب نيست مگر اندكي
قُمِ الليلَ إلا قليلاً
شب گاه قيام است، “قيام ليل” …
و انقلاب اسلامي قيام ليلي بود در شب ظلماني تاريخ.
طليعه صبح با ظهور انقلاب اسلامي دميدن گرفته و ميرود كه شب ظلماني تاريخ آخرين ساعات خويش را سپري كند
آنان كه تنها منتظر طلوع خورشيدند و ظلمت شب را مأمني براي نيام و غفلت خويش گرفتهاند، بر فزوني ظلمت كمر بستهاند.
آنان هيچگاه انوار خورشيد را نخواهند ديد و همواره در خواب زمستاني خويش فروميغلطند.
و شايد اين نسيم رحمت كه وزيدن گرفته و رستاخيزي در جان مردمان زمين برانگيخته، بشارتي است بر اين حقيقت كه آن روز كه محرومين و مستضعفان
وارثان ارض ميگردند، چندان دور نيست.
شايد پس از اين موت، حياتي ديگر براي جهانيان رقم خواهد خورد.
«وَ هُوَ الَّذي يُحْيي وَ يُميتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» (مؤمنون/80)
***
حال سؤال اينست كه اگر سپيده سر زند و آن صبح معهود در رسد، ديگر چه جاي خواب است؟
حتي اندكي؟
«إنَّ لكَ في النهارِ سَبحاً طويلاً » (مزمل/7)
* كارشناسي ارشد فلسفه و عرفان؛ طلبه حوزه دارالاسلام
Sorry. No data so far.