شنبه 18 آگوست 12 | 15:56

درباره جنبش عدالتخواه دانشجویی

محمدصادق شهبازی

چالش بین آرمان گرایی و واقع گرایی در دهه۷۰ با پراگماتیزم پاسخ می‌یافت، شکاف شدید طبقاتی، دوگانگی ارزشی و… از اثرات آن بود، تئوری سازی‌ها برای رد امام و انقلاب،… این مسئله موجب شد تا جریانی با محوریت بازگشت به اندیشه امام و نقد صریح و نفی بعضی از این تئوری‌ها و عملکردهای دولت سازندگی شکل بگیرد.


محمد صادق شهبازی – این متن متعلق به جلسه شورای عمومی دانشجویان عدالتخواه دانشگاه صنعتی شریف است که سال۸۸ در مسجد دانشگاه صنعتی شریف در سه حوزه فضای شکل گیری جنبش، مولفه‌های فکری و خط و مرزهای آن و چالش‌ها و آسیب‌هایش ایراد گردیده است که بخش‌هایی از آن منتشر می‌گردد.

 وضعیت تشکل‌های دانشجویی دهه ۷۰
۱. چالش بین آرمان گرایی و واقع گرایی در دهه۷۰ با پراگماتیزم پاسخ می‌یافت، شکاف شدید طبقاتی، دوگانگی ارزشی و… از اثرات آن بود، تئوری سازی‌ها برای رد امام و انقلاب، مانند دکترین‌ام القرا و قائل شدن اولویت برای نوسازی داخلی نسبت به رویکرد انقلابی، اولویت توسعه بر عدالت و توسعه به قیمت له شدن فقرا و… بعضاً حتی از جریانات انقلابی به گوش می‌رسید یا توجیه می‌شد. این مسئله موجب شد تا جریانی با محوریت بازگشت به اندیشه امام و نقد صریح و نفی بعضی از این تئوری‌ها و عملکردهای دولت سازندگی شکل بگیرد.
۲. از سویی جریان‌های فعال حزب اللهی و انقلابی، دچار آفت‌های متعدد گردیده بودند:

۱. جستجوی معضل آن روز جامعه صرفاً در مقابله با بی‌حجابی یا برخوردهای فیزیکی با روشن فکران
۲. صورت گرایی (فرمالیسم) و دور افتادن از سیرت انقلاب و حمایت صرف از چارچوب‌ها و ساختارهای حقوقی جمهوری اسلامی و غفلت از هویت حقیقی انقلاب اسلامی
۳. سیاست زده شدن: تلاش برای استفاده دستوری- انتخاباتی و از بالا از تشکل‌ها و بچه‌های حزب اللهی و بسیجی به وسیله جناح‌ها، شکل گیری خفته و پنهان احساس جنگ زرگری بودن دعوای بین جناح‌ها و عدم ربط جدی آن به مردم و اسلام، کم شدن ضریب چهره‌های فکری، فرهنگی و هنری در مقابل تهاجم منسجم فرهنگی و اولویت یافتن سیاسی‌ها و امنیتی‌ها و تقلیل مواجهه نرم و فرهنگی به نگرش‌های منفعلانه امنیتی و سیاسی و یا فروکاستن کار فرهنگی به فعالیت‌های بی‌اولویت، ناقص و تک سطحی یا گریز از عمل به بهانه کار فکری با گسترش تفکراتی نظیر فردید و شاگردانش، فرهنگستان علوم اسلامی، سنت گرایی، انجمن حجتیه و اخباری‌گری و….
۴. فضای انفعالی مقابل تهاجم فرهنگی گرفتن و فروکاستن مواجهه به مقابله با نماد‌ها و نه مواجهه در حوزه جهان بینی و باور‌ها، ارزش‌ها و هنجار‌ها
۵. ترک امر به معروف و نهی از منکر و جهاد در معنای وسیع کلمه به مثابه جهاد با دشمن، و اکثر مسائل اجتماعی دین به خاطر فضاسازی‌ها یا ضعف‌ها و تندروی‌ها و نیز به بهانه وجود ولایت فقیه و حکومت اسلامی و انداختن تکلیف به گردن آن‌ها
۶. رشد تفکرات سیاست و مسئولیت گریزانه و عافیت طلبانه نظیر انجمن حجتیه
۷. تبدیل شدن تشکل‌های دانشجویی به پیاده نظام دولت‌ها و احزاب که تجلی آن و نیز نقدناپذیر پنداری دولت که در کل جامعه با تقدس زایی و کاریزماسازی کاذب برای دولت با شعارهایی نظیر مخالف هاشمی دشمن پیغمبراست صورت بندی شد. و در انتهای این دهه با پیاده نظامی جناح منتقد تجدید نظیر طلبان پی گیری شد.
۸. عدم قابلیت چارچوب‌های موجود و تشکل‌های دانشگاه‌ها برای پی گیری تفکر بسیجی: دستوری بودن، واسطه قائل شدن بین امت با امام و رهبری و از حیّز انتفاع خارج کردن فرامین آن‌ها، سیاست زدگی صرف، نداشتن اولویت فکری و انجام وظیفه اصلی که ارائه چارچوب‌های اسلام ناب بود و پر کردن خلأ با اقدامات جذب کننده مثل کوهنوردی و تیراندازی و اردوهای متعدد سیاحتی و زیارتی، و ایجاد مانع در حرکت‌های آرمان خواهانه در بعضی از آن‌ها، سیاست زدگی صرف و معطوف به قدرت و جناح راست و مؤتلفه بودن در بخشی دیگر، و لیبرال شدن، از دست دادن گذشته و التقاط، و پیاده ناظمی برای جناح چپ در انجمن‌ها موجب شد که بسیاری فعالان را به فکر شکستن این چارچوب‌ها بیندازد.
  شکل گیری هسته‌های بیداری
جریان‌های پراکنده‌ای در این فضا برای بازخوانی آرمان‌های امام و انقلاب شکل گرفت.

۱. بعضی از آن‌ها حول متفکران و اساتیدی بودند که داشتند این انحراف‌های فکری، عملی و سیاسی را گوشزد می‌کردند و به بازخوانی گفتمان امام و انقلاب می‌پرداختند، رحیمپور پدر و پسر، سید عباس نبوی، محمدصادق کوشکی، سعید و وحید جلیلی، آوینی و….
۲. نشریه‌هایی که پاطوق فکری یا سیاسی این جریان بازگشت شده بود مثل نیستان سید مهدی شجاعی، ابرار و سوره وحید جلیلی، صبح مهدی نصیری، شلمچه، جبهه، صبح و صبح دوکوهه مسعود دهنمکی و….
۳. حلقه‌های دانشگاهی و حوزوی مثل معاونت فرهنگی بسیج دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، مشهد، مجمع دانشجویان حزب الله دانشگاه علم و صنعت و هسته‌های معدود حوزوی در معصومیه و…
۴. این هسته‌ها بعد‌ها دست به دست هم داد و جریان فکری جدیدی در کشور را رقم زد. که جنبش هم از دل جمع شدن و هم افزایی آن‌ها جوشید.

  مولفه‌های فکری جنبش:
۱. خوانش دوباره آرمان‌های انقلاب اسلامی و امام خمینی به عنوان هویت زنده و پویا با محوریت بازخوانی صحیفه امام و نظرات ایشان و درک دوگانه‌های فکری ایشان مثل اسلام ناب و اسلام امریکایی، استضعاف و استکبار، نبرد اجتهاد با التقاط و تحجر و….
۲. ضرورت دانستن صبغهٔ محکم فکری اسلامی و اولویت آن بر مسائل سیاسی در قالب بازخوانی اثار آیت الله العظمی خامنه‌ای، شهید مطهری، شهید بهشتی، دکتر شریعتی، رحیم‌پور، حکیمی و….
۳. ضرورت افدام فعال حزب الله در مواجهه فکری، فرهنگی، سیاسی و منتظر حکومت نماندن برای اصلاح امور و درک جایگاه پیش تازانه جنبش دانشجویی و جایگاه آن در تلقی صحیح و فعال و غیرمکانیکی از رابطهٔ امت و امامت
۴. طرح جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی: با دعوت به مصرف محصولات، ایجاد شبکهٔ توزیع، پای کار آوردن مولد‌ها و تشویق آن‌ها به بازتولید گفتمان انقلاب
۵. وارد نشدن به دعواهای سیاسی و رد هر دو جناح موجود و زرگری دیدن دعوای آن‌ها: طرح خط سوم که نه این و نه آن اما هم این و هم آن نبود، این خط سوم حول آرمان‌های انقلاب و مقیاس زدن گروه‌ها با آن شکل گرفت‌‌ همان چیزی که در کلام امیرالمومنین هست الا ان الحق لا یعرف باقدار الرجال و لکن اعرف حق تعرف اهله حق با مقیاس آدم‌ها سنجیده نمی‌شود بلکه حق را ب‌شناس تا اهلش را بیابی.
۶. طرح جامع اسلام ناب و تقابل اسلام ناب و اسلام آمریکایی: طرد اسلام آمریکایی (التقاط و تحجرو انجمن حجتیه، یا نگرش تک ساحتی به عدالت و آزادی، دو خط «سازش و فرومایگی، ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایى، اسلام سلطنتى، اسلام سرمایه دارى، اسلام مستکبرین، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان و فرصت طلبان، اسلام اشرافیت و ابوسفیان، اسلام التقاط و تحجر و غربزدگی، اسلام نکبت و ذلت، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام مقدس نماهای بی‌شعور و متحجرحوزه‌های علمی و دانشگاهی، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیّت سرمایه دارن بر مظلومین و پابرهنه‌ها، اسلام رفاه و تجمّل، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مقدس نماهای متحجر و سرمایه داران خدان‌شناس و مرفهین بی‌درد و در یک کلمه اسلام امریکایى» در مقابل خط «انبیا و اولیا و رشتهٔ تعهد به اسلام و ایستادگی در مقابل ظلم و ستم و دیکتاتوری و قدرت‌های شیطانی، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت‌ها، اسلام مبارزه، اسلام فقرای دردمند، اسلام عزت و جهاد و شهادت، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنج دیدگان تاریخ، اسلام پاک طینتان عارف، اسلام ائمه هدی، اسلام فقرای دردمند و در یک کلمه اسلام ناب محمدی» است.)
۷. طرح عدالت به عنوان عنصر محوری و دال بر‌تر گفتمان اسلام ناب و به عنوان مشکل اصلی و گم شدهٔ آن روز انقلاب
۸. نقد صریح حاکمیت و جریان‌های فکری، فرهنگی و سیاسی در مقایسه با آن آرمان‌ها
۹. آمیختن و پیوند وثیق با هنرمندان جبهه فرهنگی انقلاب برای طرح این گفتمان
۱۰. نگاه فعال به رابطه امام و امت و واقعی کردن آن: نقش امت در تکمیل پازل امامت و ولایت و ایجاد گزینه‌های جدید برای رهبری به جای هزینه شدن رهبری در مقابله با تجدید نظرطلبان و عافیت طلبان
۱۱. آرمان خواهی غیرمحافظه کارانه
۱۲. عینی کردن مسائل و کشیدن مسائل از قله انتزاع به دامنه انضمام
۱۳. جوع مستقیم به فرامین مقام عظمای ولایت بدون ماندن در واسط‌ها و توجیه گر‌ها
» دستاوردهای جنبش:
۱. غالب شدن گفتمان عدالت در جامعه در شرایطی که گفتمان غالب آزادی بود، حتی بعضی از مسئولین که خودشان قبول نداشتند مجبور به تغییر رویه و پیوستن به این گفتمان جدید شدند
۲. طرح امام و انقلات در فضای کشورو بازخوانی و تکرار گفتمان امام و خط امام به صورت objective و عینی
۳. اصلاح نگاه‌ها به رابطه امت و امامت و درک ضرورت عمل فعالانه و غیرمکانیکی و عدم تعطیل کردن کار‌ها به بهانه رسیدن فرمان رهبری
۴. بازگشت جدی دانشجویان حزب اللهی به فرهنگ و هنر با به صحنه آوردن هنر انقلابی و ایجاد شبکه توزیع جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی
۵. نقد بی‌پروای درون گفتمانی جناح‌ها و حاکمیت و ریختن ترس جریانات حزب اللهی از آثار و نتایج این نقد
۶. برداشته شدن تهمت بستن فضا از جانب نظام اسلامی به خاطر شکل گیری یک جریان اصلاح گر درون گفتمان انقلاب
۷. اصلاح تشکل‌های دیگر به ویژه بسیج دانشجویی و تغییر روابط درونی آن با ایجاد مزرعهٔ نمونه با موفقیت نسبی
۸. رفتن فضای انقلابی به حوزه مانند آنچه در مدرسهٔ معصومیهٔ قم اتفاق افتاد و تحقق بخشی از مطالبه امام برای تشکیل تشکل بسیج دانشجو و طلبه
۹. شکسته شدن هژمونی یک جناح سیاسی در دانشگاه‌ها
۱۰. زنده شدن مسائلی به صورت مردمی مانند جهان اسلام، فلسطین، تحریم کالاهای صهیونیستی و زنده کردن آن‌ها در فضای درگیری همه در مسائل داخلی
۱۱. پای کارآمدن نخبگان جبهه فرهنگی انقلاب
۱۲. ایجاد شبکه‌های ثابت توزیع محصولات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی
۱۳. وجود یک گروه پای بند به آرمان‌های انقلاب، خط سوم دینی (نه خط سوم بین حق و باطل) و غیرقابل پیش بینی، و عدم قرارگرفته در پازل دشمن و جناح‌های سیاسی داخلی
۱۴. ورود به حوزه‌های تخصصی (مانند کارهای بعضی فارغ التحصیلان در مجموعه‌هایی مثل هدفمند کردن یارانه‌ها، مسکن مهر، چند انتشارات، مراکز فرهنگی مثل آرمان، سوره و راه و….)
۱۵. حل یکسری مسائل اجتماعی مثل کارتون خوابی، مقابله با تخریب مزار شهدا و خصوصی شدن آموزش عالی، نظام سلامت، آموزش و پرورش
۱۶. رواج فرهنگ مطالبه از مسئولین در حزب اللهی‌ها

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.