تریبون مستضعفین- عباس مرادیان (نویسنده و کارگردان)
شخصیت حقیقی و حقوقی عمر به عنوان خلیفه دوم مسلمین؛ به دلایل فقهی؛ تاریخی، سیره و تأثراتی که در مسیر تاریخ اسلام ایجاد نموده در میان اهل سنت و جهان تشیع از اهمیت ویژهای برخوردار است. این تأثیرات به حدی است که ایشان را میتوان به معنای واقعی کلمه فاروقی میان فرق مسلمین نامید.[۱]
بنابراین باید این حق را برای جهان تسنن قایل باشیم که در باره خلیفه دوم خود آثار تصویری خلق نمایند همانطور که جهان تشیع نیز به فراخور توان خود در باره مفاخر دینی خود آثاری بی بدیل خلق نموده است. در این میان «سریال عمر» به دلایل تاریخی؛ مذهبی؛ سیاسی؛ اجتماعی؛ فرهنگی و هنری قابل ارزیابی است چه اینکه در تمامی مراحل ساخت این سریال تا مرحله پخش؛ مضامین اشاره شده در آن مورد مناقشه اهل اسلام بوده و عالمان دو فرقه بزرگ شیعه و سنی بر عدم ساخت و ارائه این مجموعه تاکید داشتهاند.حال اینکه چرا با همه این مخالفت¬ها مراحل تولید این اثر در امنیت کامل انجام و به پخش رسیده موضوعی است که ریشه آن را در بیرون از جهان اسلام باید جستجو کرد.
اینکه تمامی قسمتهای سریال به فاصله یک شب از پخش و قبل از تکرار آن از شبکههای عربی در سایتهای متفاوت به صورت رایگان قابلیت دانلود شدن را دارد نشان از تلاش برای گستردگی دامنه بازدید این سریال را نشان میدهد. همانطور که عرض کردم منصفانه و بدون از هرگونه تعصبی باید به برادران اهل تسنن حق بدهیم که در باره افاضل دینی؛ تاریخی و مذهبی خود فیلم و سریال و یا هر اثر هنری دیگری که در توانشان باشد را تولید نمایند و البته باید پذیرفت که در ساخت این نوع از سریالها تلاش زیادی بشود که دیدگاههای دینی و مذهبی بر پایه روایات مختلف میان فرق اهل سنت به تصویر کشیده شود که در جای خود نه تنها بد نیست که میتواند کمک شایانی به روشنگری تاریخ بنماید. زیرا در این نوع از هنرنماییهاست که میتوان با نقد و بررسی واقعگرایانه یک اثر هنری مسائل مبتلابه آن را به معرض قضاوت مخاطب گذاشت. اما باید به این نکته نیز توجه کرد که ساخت آثاری بر پایه منابع اسلامی میبایست با تجمیع نظرات علمای اهل اسلام صورت پذیرد. در غیر این صورت ساخت سریالها و فیلمهای متعدد تاریخی و دینی به یک جنگ رسانهای میان اهل سنت و شیعه تبدیل میشود که همانا آب ریختن به آسیاب دشمن است. با این مقدمه میتوان اینگونه عنوان کرد که سریال «عمر» اثر موفق هست یا نه.
نگارنده به عنوان یک فیلمساز مسلمان وظیفه خود میداند تا حد مقدور به بررسی نکاتی بپردازد که در این سریال به عمد مغفول مانده است و تلاش کردهام به پیروی از روش مباحثه علمای بزرگوارمان؛ بر اساس مستندات علمای اهل سنت به نقد تاریخی این اثر بپردازم. پر واضح است که در میانه راه به نقدهایی در باره توفیق و یا عدم توفیق نویسنده و کارگردان اثر در ارائه مفهوم مورد نظرشان اشاراتی را خواهم داشت.
اختلاف بین شیعه و سنی به نفع دشمنان است
امام خمینی رحمت الله علیه میفرمایند: «اگر چنانچه اختلافی ما بین برادران اهل سنتِ ما با برادران اهل تشیع ما واقع شود این به ضرر همه مسلمین است و آنهایی که می خواهند ایجاد تفرقه بکنند نه اهل سنت هستند و نه اهل تشیع، آنها کسانی هستند که به نفع دشمنان اسلام مشغول توطئه هستند و می خواهند دشمنان اسلام را بر مسلمین غلبه دهند… ما باید بیدار باشیم و بدانیم که این حکم الهی که فرموده است: «انما المومنون اخوه» مومنان برادر هستند اینها هیچ حیثیتی جز برادری با هم ندارند و مکلفند که مثل برادر با هم رفتار کنند».
رهبر فرزانه انقلاب مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای( مدظله) نیز میفرمایند: بدگویی و تهمت به اهل سنت دفاع ازامریکا و صهیونیستهاست.
ایشان تاکید دارند اگر کسی تصور میکند که با بدگویی و تهمت به اهل تسنن می تواند از شیعه دفاع کند بداند که جز بر انگیختن آتش دشمنی هیچ نتیجه ای نخواهد گرفت و این کار در واقع دفاع از ولایت نیست بلکه دفاع از آمریکا و صهیونیستهاست… ما اطلاع داریم که پول برخی کتابهای سراسر دشنام و تهمت را که علیه شیعیان و اهل تسنن چاپ می شود یک مرکز وابسته به استکبار می دهد و آیا این واقعیت خطرناک هشداردهنده و بیدارکننده نیست؟ و کمک به تعهد اهداف امریکا و صهیونیست نمیباشد؟… همه بدانند که این گونه کتابها هیچ شیعه ای را سنی نمیکند و دل هیچ یک از اهل تسنن را جذب عقاید شیعه نخواهد کرد.[۲]
سریال عمر و زنده کردن اختلافات مذهبی و قومی
اینکه نوشته خود را با کلامی از امام راحل آغاز و به سخنانی مهم از بیانات رهبر معظم و فرزانه انقلاب ادامه دادم به آگاهی از سیاست پنهانی برمیگردد که در ورای ظاهر اسلامی ساخت سریال عمر قرار دارد. سریالی که با ظرافت تمام تلاش دارد میان عرب و عجم و میان شیعه و سنی اختلافات دامنه داری را آغاز نماید. از نمایش نام مجعول خلیج العربی به جای خلیج فارس در تیتراژ آن گرفته تا جنگهای وحشیانهای که میان اعراب مسلمان و ایرانیان زرتشتی شکل داده شده و نمایش قساوت ایرانیان برای کشته مسلمین (خلاص کردن کشتههای مسلمانان پس از پیروزی لشگر ایرانی) و همچنین نمایش چهره خلفای راشدین در حالات گوناگون(علیرغم حرمت صریح آن) و نمایش رضایتمندی امام شیعیان در بیعت با خلیفه اول و همراهی بدون قید و شرط با خلیفه دوم و تأسی گرفتن از جناب عمر در زمان خلافت خود… همه و همه تلاش برای به انحراف کشیدن تاریخ است. این نکته که در تبلیغات این سریال گفته میشود سعی وافر شده که تاریخ مسلمین به دست خود مسلمین به تصویر کشیده شود تا از تحریف به دور بماند از آن دست ادعاهایی است که در ساخت سریال به آن توجهی نشده است. البته از نظر دور نمی¬داریم که نویسنده و کارگردان در نمایش چهره امام شیعیان تلاش زیادی کرده تا هم در چهره پردازی(گریم) و هم به لحاظ نمایش قدرت و جهاد در اسلام و هم به لحاظ پارهای از احترامات خلفای اول و دوم به ایشان به خواسته عوام شیعی نزدیک شود تا در فریب اذهان عوام الناس موفق عمل کند ولی در باطن با عدم نمایش واقعیات تاریخی به اختلافات میان شیعه و سنی دامن زده و با مقصر جلوه دادن فارسیان در قتل خلیفه دوم بر مبنای تعصبات قومی؛ دعوای عرب و عجم را نمادین مینماید.
نقد تاریخنگاری سریال عمر
از سوی دیگر نویسنده و کارگردان محترم علیرغم استفاده از چند تن از عالمان مسائل دینی در میان علمای اهل سنت ؛ به مستندات و تواریخ اهل سنت هم احترام نگذاشته و در آنجا که باید حق را بیان نمایند به راحتی از کنار بسیاری از وقایع مهم تاریخ اسلام که به صراحت در تاریخ و اسناد بزرگترین عالمان اهل سنت بیان شده؛ گذشته¬اند که در جهت تنویر افکار به آنها اشاراتی مینمایم.
حديث الدار یا دعوت از خاندان:
رسول اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از همان آغاز اعلان رسالت با نزول آيه شريفه: وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ تعداد زيادي از سرشناسان مكه و قريش را جمع كرد و در آن مجمع ويژه، 3 أمر اساسي را مطرح كرد:
– توحيد و برچيده شدن بساط شرك و قولوا لا إله إلا الله تفلحوا ….
-إعلان رسالت خودش. پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: من كسي را سراغ ندارم هديهاي را بهتر از هديه من براي قومش آورده باشد. من با خير دنيا و آخرت به ميان شما آمدهام و من همان پيامبري هستم كه أنبياء گذشته بشارت آمدن مرا به پيروان خود داده بودند.
-انتخاب جانشين و خليفه.
طبري در روايتي صحيح كه تمام راويان آن مورد وثوق علماء رجال اهل سنت هستند[۴]، آورده است:
حدثنا ابن حميد، قال: حدثنا سلمة، قال: حدثني محمد بن إسحاق عن عبد الغفار بن القاسم عن المنهال بن عمرو عن عبد الله بن الحارث بن نوفل بن الحارث بن عبد المطلب عن عبد الله ابن عباس عن علي بن أبي طالب، قال: لما نزلت هذه الآية على رسول الله صلى الله عليه و سلم «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»[۳]، دعاني رسول الله صلى الله عليه و سلم فقال لي: يا علي! إن الله أمرني أن أنذر عشيرتي الأقربين … ثم تكلم رسول الله صلى الله عليه و سلم فقال: يا بنى عبد المطلب! إني و الله! ما أعلم شابا في العرب جاء قومه بأفضل مما قد جئتكم به، إني قد جئتكم بخير الدنيا و الآخرة و قد أمرني الله تعالى أن أدعوكم إليه، فأيكم يوازرني على هذا الأمر على أن يكون أخي و وصيي و خليفتي فيكم؟ قال: فأحجم القوم عنها جميعا و قلت: و إني لأحدثهم سنا و أرمصهم عينا و أعظمهم بطنا و أحمشهم ساقا، أنا يا نبي الله! أكون وزيرك عليه. فأخذ برقبتي، ثم قال: إن هذا أخي و وصيي و خليفتي فيكم، فاسمعوا له و أطيعوا. قال: فقام القوم يضحكون و يقولون لأبي طالب: قد أمرك أن تسمع لإبنك و تطيع.
… چه كسي از ميان شما هست كه در امر رسالت مرا ياري كند تا برادر و وصي و جانشين من بعد از من باشد؟ … علی عليه السلام ميفرمايد: با اينكه من جوانترين فرد جلسه بودم، برخاستم و گفتم: من حاضر هستم با تمام توانم در مساعدت و ياري شما كوشش كنم. نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) دست بر شانه من زد و فرمود: اين علي، برادر و وصي و جانشين من در ميان شماست. در همان جلسه، مردان قريش، اين كار را به تمسخر گرفته و شروع كردند به خنديدن و به ابوطالب طعنه زدند كه اين شخص به تو دستور ميدهد از اين فرزند خردسال خود طبعيت كنيد و فرمان ببري.[۵]
همانطور که میبینیم بزرگان اهل سنت، همه به صحت اين روايات اعتراف دارند.حاکم نيشابوري در مستدرک، ج3، ص130 ،جناب هيثمي در مجمع الزوائد، ج7، ص119 ؛ متقي هندي در کنزالعمال، ج12، ص128 و ده ها بزرگان ديگر که بر صحت روايت تأکيد دارند.
علاوه بر علمای اسلام از شیعه و سنی، مورخین یگانه از سایر ملل که تاریخ اسلام نوشته اند ، با نداشتن تعصب مذهبی چه آنکه نه سنی بوده اند و نه شیعه ، این مجلس مهمانی را نقل مینمایند. از جمله آنها مورخ و فیلسوف غرب « توماس کارلل» انگلیسی بوده که در قرن هیجدهم در اروپا شهرت جهانی داشته و در کتاب مشهور خود که مصری ها به عربی ترجمه نمودند تحت عنوان «الابطال و عباده المبطوله» شرح مجلس مهمانی قریش را در منزل جناب ابوطالب (علیه السلام) داده است.
موسیو پول لهوژور فرانسوی- معلم دارالفنون پاریس- در رساله ی مختصری که در حالات حضرت محمد(ص) نوشته و در سال 1884 در پاریس چاپ شده نیز به همین موضوع اشاره کرده وهاشم نصرانی شامی در «مقاله فی الاسلام» از ص 83 تا 86 با تعصب و مخالفتی که با اسلام و مسلمین داشته نیز به همین موضوع اشاره کرده است. مستر جان دیویت پرت در ص 20 کتاب ارزشمند و ذی قیمت خود تحت عنوان «محمد و قرآن» نیز به این مسئله اشارت دارد.
حال با چنین پشتوانهی استنادی محکم و قدرتمند چگونه است که نویسنده محترم این سریال که مدعی استفاده از اسناد متقن و متواتر در میان علمای اهل سنت است به راحتی از کنار این موضوع میگذرد. برای آنانی که این سریال را ندیدهاند عرض میکنم که این سریال به نحو چشمگیری به دوران رسالت حضرت ختمی مرتبت پرداخته و جزئیات مختلفی را به تصویر کشیده است. البته پر واضح است که در این نمایش تمام نگاه کارگردان و نویسنده به فیلم الرساله(در ایران محمد رسول الله) بوده و تلاش زیادی کرده تا شبیه به آن بشود و البته عدم توفیق به همراه ایشان بوده است. با اینحال نویسنده محترم زمان بسیار زیادی از وقت سریال را به جلسات متعدد سران قریش و سخنرانیهای مطول آنها در باره امر نبوت پیامبر و جزئیات این مباحث و همچنین به زندگی وحشی(قاتل حمزه سید الشهداء) و عشق نافرجام او و رفاقت میان او و بلال و شرح عاقبت به خیری او(در روایتی جعلی که نویسنده سریال به آن استناد کرده است)[۶] و جزئیاتی از این دست که در تاریخ کمتر نشانی از آنها یافت میشود اختصاص داده اما از کنار آیه بسیار مهمی که به آن اشاره شد و واقعهای که در تاریخ رسالت پیامبر عظیم الشان اسلام بسیار مهم محسوب می¬شود شتابزده عبور کرده و تنها به خواندن آیه شریفه آن هم از زبان خلیفه دوم بسنده میکند.
کمفروشی در ماجرای شعب ابیطالب و لیلة المبیت
در نمایش ماجرای شعب ابیطالب نیز نویسنده و کارگردان محترم کمفروشی میکنند. در شرایط تحریم اقتصادی مسلمین؛ بازیگران نقشهای ابوطالب و علی در نهایت خوش پوشی و فربه بودن به سر می¬برند حال آنکه تاریخ در بیان مصیبتهای شعب ابیطالب میگوید که پیامبر از فرط گرسنگی سنگ بر شکم مبارک خود میبستند تا در برابر خواسته کفار مکه تسلیم نشوند. این دوران سخت ترین دوران زندگی پیامبر بوده است زیرا ایشان خدیجه بانوی اول اسلام و همسر با وفای خود را از دست میدهند و دریغ از یکبار بیان نام بانوی اول مسلمین در این سریال!
پرداخت شتابزده به شعب و لیله المبیت(شب هجرت پیامبر که حضرت علی علیه السلام به جای ایشان خوابیدند) و امثالهم نشان میدهد که نویسنده در اینباره کم اطلاع نبوده اما به عمد از پرداختن به آن خودداری کرده است. شاید عنوان شود که این سریال به زندگی عمر میپردازد نه پیامبر؛ پس باید به جزئیات زندگی عمر بپردازد اما این توجیه در جایی مصداق پیدا میکند که روش روایت داستان در سریال اینگونه باشد لیکن نویسنده و کارگردان نیمی از زمان سریال خود را به جزئیات زندگی وحشی، خالد بن ولید، سعد بن عباده؛ ابوعبیده ثقفی و… اختصاص میدهند. باید دید عدم پرداختن به زندگی خاندان پیامبر از روی کدام دستور و عمد بوده و پرداخت بیش از حد به زندگی امثال خالد و وحشی و امثال اینان با چه هدفی شکل میگیرد. تاریخ اسلام از وحشی جز به قتل عموی عزیز پیامبر و مثله کردن بدن او و کمک به خوردن جگرش توسط آکله الاکباد(هند مادر معاویه لعنته الله علیهم) چیزی به خاطر نمیآورد. بنابراین پرداختن به چنین موجودی و تاکید بر جهاد او بعد از پذیرش اسلام؛ تنها میتواند توجیهی برای گناهان و اعمال امثال یزید و معاویه و …. باشد. ابتدا با حدیثی جعلی وحشی را بهشتی میکنند سپس استدلال میکنند که کشتگان جنگ جمل هم همین طورند و قاتل و مقتول در بهشتند مانند این روایت که قاتل علی علیهالسلام به خاطر عمل به تکلیف در بهشت خواهد بود(العیاذ بالله).
همینطور پرداختن به زندگی کسانی مانند خالد بن ولید و ابوعبیده ثقفی با جزئیات تمام به این دلیل است که از آنها در برابر قوای ایرانی و رومی پهلوانانی ساخته شود تا بحث دعوای میان عرب و عجم دامن زده شده و به این توهم تاریخی بپردازند که ما عربها یک بار ایران را فتح کرده و بار دیگر نیز میتوانیم فتح کنیم. همان توهمی که صدام حسین به واسطه آن خود را سردار قادسیه نامید.
نکته بزرگ دیگری که از نظر دور مانده است ماجرای همراهی خلیفه اول با پیامبر در مهاجرت از مکه به مدینه است. ابتدا باید از قصور عامدانه نویسنده در به تصویر نکشیدن افراد مهمی چون ابوذر غفاری انتقاد کرد که خروج پیامبر از مکه آن هم در آن شرایط محاصره نظامی مسلمین بدون ابوذر میسر نبود. البته در این سریال اعتقاد بر اینست که مکه یک شهر دموکراتیک بوده و رفت و آمد به آن آسان است به طوریکه پدران فرزندان مسلمان خود را با رضات خاطر تا دروازه شهر بدرقه میکنند!
همراهی در غار توسط خلیفه اول همواره برای اثبات لیاقت او در خلیفه رسول خدا بودن در نزد اهل سنت اهمیت داشته است. « الاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ».[۷]
اگر او را یارى نکنید خداوند (او را یارى خواهد کرد همانگونه که در مشکلترین ساعات او را تنها نگذارد) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند در حالى که دومین نفر بود (و یک نفر همراه او بیش نبود) در آن هنگام که آن دو در غار بودند و او به همسفر خود مىگفت غم مخور خدا با ماست! در این موقع خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد و با لشکرهایى که مشاهده نمىکردید او را تقویت نمود و گفتار (و هدف) کافران را پائین قرار داد (و آنها را با شکست مواجه ساخت) و سخن خدا (و آئین او) بالا (و پیروز) است و خداوند عزیز و حکیم است.
این مهم که بعدها در ماجرای سقیفه مورد استناد قرار گرفته و تا امروز هم بحث میان علمای شیعه و سنی است چگونه میتواند از منظر نویسنده و کارگردان این سریال دور بماند حال آنکه سلف ایشان یعنی مصطفی عقاد در فیلم معروف خود هرچه در توان داشته در جهت اثبات این حقوق کوشیده است.[۸] که البته در این مقال از اثبات یا رد آن میگذرم .
پر رنگ کردن نقش خلیفه دوم در جنگهای پیامبر
موضوع بعدی نقش خلیفه دوم در جنگها و غزوات پیامبر است. کارگردان سریال هم تمامی لحظات سخت جنگ را بر دوش علی علیه السلام و حمزه و سایر مسلمین گذاشته است. حال بگذریم از اینکه کارگردان در انتخاب نقش حمزه بسیار بد سلیقگی به خرج داده و شاید هم از روی عمد قصد داشته ابهتی که بوسیله آنتونی کوئین در فیلم الرساله ایجاد شده بود را با انتخاب بازیگری کوتاه قد بشکند![۹]
نکته مهم دیگر در جنگ خندق است. جایی که پیامبر عظیم الشان اسلام اقدام به شکستن سنگی بسیار سخت میکنند و سه بار برقی از سنگ میجهد. که در این سه بار ایشان مسلمین را به فتوحاتی مانند فتح بلاد روم و فارس و صنعا بشارت میدهد. نویسنده سریال در اینجا حدیث پیامبر اسلام را در باره سلمان ذکر میکند که او از اهل بیت است اما یادش میرود که اهل بیت کیستند که سلمان میتواند لیاقت یابد تا یکی از آنها باشد و این شرفی است که به گفته همین سریال نصیب هرکسی نمیشود. به طور قطع و یقین نویسنده میداند که اهل بیت پیامبر بر مبنای آیه مباهله و آیه تطهیر و حدیث معروف کساء و آیاتی مشابه همانا خاندان ایشان یعنی علی؛ فاطمه و حسنین علیهما آلاف التحیته و والثناء هستند. اما حقوق این اهل بیت در کجای این سریال قرار دارد؟
در همین جنگ خندق وقتی عمر بن عبدود مبارز میطلبد؛ نویسنده محترم اشارهای نمیکند که هیچ کدام از صحابه جرات نداشتند پاسخ او را بدهند جز علی و اینجاست که پیامبر فرمودند امروز همه کفر در برابر همه اسلام ایستاده است و یا ضربه شمشیر علی در خندق از عبادت همه جن و انس بالاتر است.[۱۰] ابن ابي الحدید در شرح نهج البلاغه میگوید: عمر بن خطاب در چندین جاگفته است: به خدا سوگند! اگر شمشير علي نبود ، عمود خيمه اسلام استوار نمیشد.[۱۱]
و البته این را باید به حساب فراموشیها عمدی نویسنده سریال نوشت. از این دست فراموشیها بسیار است و در تورق تاریخ هر کجا که به فرار خواص از میادین جنگ میرسیم(منقول در تواریخ اهل سنت[۱۲]) نویسنده به سرعت موضوع را عوض میکند. مانند جنگ با اصحاب بنی قریضه که تکلیف آن را روشن نمیکند و جنگ خیبر که اصلا یادی از آن نمیکند یا غزوه تبوک و یا لشگرکشی اسامه که …
فراموشی متعمدانه حجة الوداع و غدیر خم
اما فراموشی متعمّدانه بزرگ دیگری که نویسنده در میان تمام تحریفات تاریخی خود بکار میبرد حذف حجه الوداع از زندگی پیامبر است. البته تلاش کرده که این واقعه را از زبان ابوبکر آن هم در حالیکه نگران سلامت رسول خداست و برای خانواده خود اظهار ناراحتی میکند به تماشا بگذارد و زیرکانه تلاش دارد تا کلام رسول خدا در غدیر خم را از دهان خلیفه اول خارج کند تا از نظر تصویری؛ ذهنیت مخاطب را برای جانشینی ایشان فراهم نماید. پر واضح است که در چنین شرایطی هیچ اشارهای به موضوع تعیین علی علیه السلام به جانشینی پیامبر نشود.
طبري در ذخائر العقبي مي نویسد: براء نقل مي كند در سفر حجه الوداع خدمت رسول خدا بودم وقتى به غدیرخم رسيدیم دستور داد آن مكان را پاكيزه نمودند سپس دست على را گرفته طرف راست خودش قرار داده فرمود: آیا اختيار دار شما نيستم پاسخ دادند: اختيار ما بدست شما است.
پس فرمود: هر كس من مولا و صاحب اختيار او هستم على مولاى او خواهد بود؛ پس عمر بن الخطاب به على گفت: این مقام گوارایت باد كه تو مولاى من و تمام مؤمنين شدى.[۱۳]
با این تعریفی که سریال از ماجرای غدیر خم میکند؛ تماشاگر عامی شیعه و یا اهل سنت که اهل تحقیق هم نیست به راحتی ماجرای سقیفه را خواهد پذیرفت زیرا هم شخصیتِ تحریف شده از ابابکر خیلی خوب کار شده و هم بازیگر توانایش(غسان مسعود) در خدمت منویات نویسنده و کارگردان قرار گرفته است. تماشاگر هم او را به عنوان مردی آرام و بی تکلف می¬پذیرد و آرزو میکند که ایکاش مردی با نرم خویی او خلیفه باشد.
این موضوع از این نظر مهم است که بدانیم نویسنده و کارگردان به موضوعاتی پیش پا افتاده نظیر ارتباط وحشی با دختری از کنیزکان مکه در چند قسمت متوالی پرداخته است اما وقتی به سقیفه میرسد سرعتش را چند برابر کرده و در یک تعارف میان شیخان، خلافت به ابوبکر میرسد و خلاص.
یادمان باشد به سند همین سریال؛ جناب عمر؛ با شنیدن خبر مرگ پیامبر از خود بیخود شده و مردم را مورد سرزنش قرار میدهد که پیامبر نمرده و او مانند عیسی و موسی به آسمان رفته است.
جالب تر اینکه در موضوع سقیفه همه آنها که جمع شدهاند اصلا از خود نمیپرسند که پیامبر دفن شده یا نه؟… در حالیکه بدن مطهر پیامبر دو روز در خانه خود بود و روز سوم به خاک سپرده شد.اما همانروز و هنوز زمانی که بدن مبارکش کفن نشده؛ صحابه متاثر از مرگ عزیزترین موجود روی زمین با چشمانی اشکبار خلیفه انتخاب میکنند و البته این سریال تلاش میکند از کنار این موضوع مهم به سرعت عبور کند و به هیچ عنوان این موضوع که چه در خانه پیامبر میگذرد را مطرح نمیکند!
طراحی سریال برای تصویر کردن بیعت علی(ع) با خلیفه اول
موضوع بعدی که انحراف عجیبی را به تصویر میکشد بیعت علی علیهالسلام با خلیفه اول است. نوع طراحی داستان اینگونه بیان میکند که ایشان با رضایت کامل خود و در جواب توطئهای که ابوسفیان پایه ریزی کرده است به مسجد رفته و دست ابابکر را در دست خود میگیرد و بیعت میکند. آنهم با دلیلی من در آوردی که از لسان بازیگر نقش حضرت علی صادر میشود تحت عنوان اینکه پیامبر اسلام پادشاه نبوده که بعد از خودش جانشینی انتخاب کند؟ و یا اینکه خلافت امری موروثی نیست که بعد از پیامبر میان خاندانش بماند. یا لاالعجب! وقاحت در این سریال تا جایی میرسد که دروغ خود را در دهان شخصیت علی قرار میدهند.مگر میشود کسی که در سیزده سالگی به خلافت پیامبر رسیده و در همه صحنههای مختلف زندگی پیغمبر عزیز اسلام به خلافت ایشان تصریح شده، کسی که داماد پیامبر است و کسی که پدر نوههای اوست ماجرا خلافت خود را فراموش کند و این کلام غیر عقلانی را بیان کند؟
فراموشی نویسنده دروغگوی این سریال جالب است زیرا در باره خلافت بعد از ابابکر میبینیم که ایشان خودشان خلیفه بلافصل خود را انتخاب و انتصاب مینمایند. یعنی فقط انتخاب خلیفه برای پیامبر جرم است و برای خلیفه اول اشکالی ندارد. البته بهانهای هم از زبان ابابکر خلیفه اول که عنوان ایشان را صدیق مینامند؛ میآورند که من به بزرگان قوم گفتم کسی را انتخاب کنید و آنها مرا مخیر کردند و من هم عزیزتر از عمر کسی را نیافتم. و این بزرگان قوم کسی نیست جز عثمان و عبدالرحمان بن عوف!
هیچ تاریخ دان با انصافی نیست که از تلاشهای مثبت خلیفه دوم در تاریخ خلافتش چشم بپوشد. اینکه وی تلاش ناتمام خلیفه اول در ارسال لشگر به نقاط مختلف و به نتیجه رساندن پیش بینی پیامبر در فتح ایران و روم و سایر بلاد را تکمیل نموده امری است که در تمام تواریخ و اسناد مشترک شیعه و سنی به چشم میخورد. اما در باره شخصیت ایشان بعد از خلیفه شدن آنچه که در تاریخ آمده با آنچه که به تصویر کشیده شده تفاوتهای محسوسی دیده میشود.
حذف شدن بسیاری از یاران نزدیک پیامبر از سریال عمر
نکته دیگر سریال عمر اینست که در میان اصحاب خلیفه دوم خبری از صحابهای که به پیامبر قرابت خاصی داشتند نیست و البته در اطرافیان خلیفه اول هم حضور نداشتند. کسانی مانند ابوذر که کلا از این سریال حذف شده است و وجود خارجی ندارد زیرا اگر نویسنده میخواست حضور این بزرگ مرد راستگو را به نمایش بگذارد مجبور بود از عنصری به نام صداقت استفاده نماید که در نگارش این سریال کمتر نشانی از صداقت میبینیم. کسانی مانند عمار که به ناگهان و بعد از جنگ احد به یکباره حذف میشود؛ مقداد که اصلا حضور ندارد، طلحه، زبیر که فقط در جلسه مرگ عمر دیده میشود و بسیاری از متقدمان در اسلام به دلایلی که عدم صداقت نویسنده در آن موج میزند از این سریال حذف شدهاند و از میان بنی هاشم تنها به ابوطالب در ابتدای رسالت و به علی علیهالسلام اشاره میشود. آن هم نه در حد شخصیتپردازی(که البته از توان این نویسنده و کارگردان خارج است) بلکه فقط به عنوان یک تیپ. با آن چهره پردازی که عبداله اسکندری انجام داده و تلاش نموده که در جهت منویات تهیه کنندگان فیلم این بازیگر را تا حد امکان به عکسهایی که منتسب به علی علیه السلام است نزدیک گرداند. حال آنکه اصحاب و پیروان حضرت علی علیهالسلام به خواست ایشان در فتوحات دوران عمر، نقش به سزایی داشتند. عدهای از آنان، فرماندهی بخشی از سپاه را عهدهدار بوده و در این جهت تلاشها و جانفشانیهای بسیاری از خود نشان دادند، تا آنجا كه به جرأت میتوان گفت پیروزی سپاه اسلام در بسیاری از مقاطع، مرهون كوششها و فرماندهی عالی این افراد بود اما در این سریال بیشتر روی خالد بن ولید تاکید میشود. در اینجا مناسب است به نام برخی از آنان با مناصبشان در نبردها اشاره شود:
۱- سلمان فارسی: وی در فتح مدائن كه در سال 16 هجری روی داد در جایگاه سفیر مسلمانان حضور داشت و با ایراد سخنان پرشور و حماسی، نقش به سزایی در بالا بردن روحیه مسلمانان و تشویق آنان به نبرد ایفا كرد.[۱۴]
۲ـ حذیفة بن الیمان: حذیفه در جنگ نهاوند از فرماندهان سپاه بود و به گزارش دینوری، مَقْدِسی و ابن عبدالبرّ، پس از نُعمان بن مُقَرّن فرماندهی كل سپاه اسلام را به عهده گرفت. او در فتح شوشتر، سِمَت فرماندهی پیاده نظام سپاه ابوموسی اشعری را عهدهدار بود.همچنین شهرهای همدان، ری و دینور به دست وی فتح شده است.[۱۵]
۳ـ مقداد بن اسود كندی: مقداد در فتح مصر در رأس سواره نظامها شركت داشت. هم چنین در فتح دیار بكر به همراهی عمار یاسر حضور داشت.[۱۶]
۴ـ هاشم بن عتبة بن ابی وقاص المرقال: هاشم بن عتبه، برادرزاده سعد بن ابی وقاص و از یاران با وفا و مخلص حضرت علی(علیهالسلام) بود كه در جنگ صفین به شهادت رسید. وی در روزگار خلافت عمر در نبرد قادسیه، فرماندهی جناح چپ سپاه اسلام را عهدهدار بود. هم چنین از سوی خلیفه مأموریت یافت با سپاه دوازده هزار نفری به مقابله با سپاه یزدگرد به جلولاء اعزام شود.هاشم بن عتبه نیز در فتح بیت المقدس، فرمانده پنج هزار سواره نظام بود.[۱۷]
۵ـ عمار بن یاسر: عمار از شیعیان خاص امیرمؤمنان بود كه در فتح مصر، فرماندهی سواره نظام را به عهده داشت. وی در فتح دیار بكر نیز به اتفاق مقداد بن اسود شركت كرد. عمار در فتح شوشتر نیز فرماندهی دسته سواران را به عهده داشت. وی در این زمان، حاكم كوفه بود. چون خلیفه طی نامهای از او تقاضای كمك به ابوموسی اشعری را كرد، عمار عبدالله بن مسعود را جانشین خویش در كوفه كرد و خود به همراه شش هزار سوار به كمك ابوموسی شتافت.[۱۸]
۶ـ مالك اشتر نخعی: وی در جنگ قادسیه حضور داشت. شهرهای آمِد و مَیافارِقِین به دست او فتح شد. مالك اشتر در این روزگار در نبردهای مسلمانان با رومیان به فرماندهی گروهی از سپاهیان منصوب و با رشادتهای فراوان، شماری از رومیان را نابود كرد. او نیز به فرماندهی هزار سوار در فتح عَزاز شركت داشت. چنان كه در فتح مصر نیز از فرماندهان سپاه به شمار میرفت.[۱۹]
۷ـ حجر بن عدی كِندی: حُجر در نبرد جلولاء همراه دو هزار سوار خویش فرماندهی جناح راست را به عهده داشت. او نیز در جنگ قادسیه حضور فعالانه داشت. هم چنین سخنان حجر در “مرج عذراء” محل شهادت وی، زمانی كه خود را برای شهادت آماده میكرد، حاكی از آن است كه وی در فتح شامات نقش به سزایی داشته است.[۲۰]
اما حذف عوامل اصلی کمک کننده به پیامبر در این سریال به دلیل اینست که شخصیت خلیفه دوم بیشتر و بهتر دیده شود. تلاش کارگردان در میزانسن نیز به گونهایست که عمر همواره در پشت سر ابوبکر، عثمان پشت سر او و علی در پشت سر ایشان باشد. یعنی ترتیب خلفا را با همین نوع میزانسن تعیین میکند. جالب اینجاست که مشاوران اصلی عمر در تمام طول سریال عثمان و قنفذ و مغیره هستند و گاهی نیز علی علیه السلام.
همانطور که اشاره شد نویسنده و کارگردان از هنگام به خلافت رسیدن عمر تلاش خود را برای قدیس نشان دادن او آغاز میکنند. از نمازهای داخل خانه و عبادات گرفته تا پرسههای نیمه شب در خیابانها و گوش دادن به زمزمه خصوصی مردم در خانههایشان تارسیدگی کردن به فقرا و… البته درتاریخ ثبت است که عمر انسان زاهدی بوده و در بسیار از موارد به خانواده خود سخت میگرفته است. او خود را در حد نازل ترین مردم نگه میداشته تا همواره به عنوان خلیفه مسلمین الگو باشد. اما کار تا جایی پیش میرود که در خشکسالی معروف مدینه خلیفه به نماز باران میایستد و یک روز بعد باران میبارد و همه از خشکسالی رهایی مییابندکه این مورد در هیچ کجای اسناد تاریخی اهل تسنن که بنده مطالعه کردهام یافت نشد.
تلاش مذبوحانه برای اختلافافکنی بین شیعه و سنی و فارس و عرب در ماجرای ابولؤلؤ
آخرین تیر ترکش نویسنده محترم در باره ابولؤلؤ است که قاتل خلیفه دوم محسوب میشود. نویسنده تلاش زیادی میکند که او را یک ایرانی متعصب و دو آتشه نشان دهد که تنها به دلیل اینکه خلیفه و مسلمین ایران را اشغال کردهاند او را میکشد و در این راه تلاش میکند که اولین تروریستهای اسلامی را ایرانی معرفی نماید. حال آنکه او در این راه ناصواب عمل کرده و از روایات اهل سنت هم در این زمینه غافل مانده است.
«ابولؤلؤ (د 23ق/644م)، قاتل عمربن خطاب – از زندگی او هیچ دانسته نیست و شهرت او تنها به دلیل قتل عمر است. بیشتر منابع نام او را فیروز ضبط کردهاند.[۲۱] دربارة اصل و نسب و اعتقاد او میان منابع، اشتراک اندکی دیده میشود. منابع متأخرتر نیز جز تکرار گفتههای منابع پیشین کمتر اطلاع سودمندی به دست میدهند. بنابر خبر مشهوری، او از مردم نهاوند بود که در جنگ به دست مسلمانان اسیر شد و به غلامی مغیره بن شعبه فرمانروای کوفه درآمد.[۲۲] در منابع کهنتر او را مجوسی شمردهاند .[۲۳] با این همه گروهی دیگر از مورخان او را مسیحی دانستهاند.[۲۴] بنابر نقل نه چندان قابل اعتماد طبری (4/136) از سیف بن عمر، ابولؤلؤ نخست به اسارت رومیان درآمد و سپس مسلمانان او را اسیر کردند. دربارة انگیزة قتل عمر به دست ابولؤلؤ همسانی چندانی در منابع تاریخی وجود ندارد .بنا بر کهنترین روایات، مغیره بن شعبه از کوفه نامهای به عمر در مدینه نوشت و از او خواست تا اجازه دهد غلامش ابولؤلؤ به مدینه بیاید و مردم از فنون او مانند نقاشی، آهنگری، و درودگری بهرهمند شوند. عمر با آنکه ورود غیرعرب را به مدینه ممنوع شمرده بود، موافقت کرد.پس از چندی، ابولؤلؤ نزد عمر از مولای خود مغیره شکایت کرد که خراجی سنگین بر او بسته است، ولی خلیفه شکایت او را روا ندانست و ابولؤلؤ که از بیاعتنایی خلیفه در خشم شده بود، کلمات تهدیدآمیز بر زبان راند، چندی پس از آن گفتوگو، ابولؤلؤ در مسجد کمین کرد و هنگام نماز صبح عمر را از پای درآورد و پس از آنکه چند نفر دیگر را هم زخم زد، خودکشی کرد.[۲۵] از دیگر نظراتی که دربارة انگیزة قتل عمر گفته شده این است که برخی از بزرگان صحابه که از سختگیریهای عمر ناراضی بودند، نقشة قتل خلیفه را طرح کردند و ابولؤلؤ تنها وسیلة اجرا بوده است.[۲۶] شواهدی نیز دردست است که نشان میدهد کسانی مانند کعب الاحرار یهودی از پیش در اینباره به خلیفه هشدارهایی داده بودهاند.[۲۷] برخى از محقّقان بر اين عقيدهاند كه در پشت صحنه قتل خليفه دوّم دست حزب اموى در كار بوده است. بويژه آنكه عمر در اواخر دورانخلافتش بسيار بر آنان سخت گرفته بود. اين عمرو بن عاص است كه با افسوس و حسرت مىگويد: خداوند زمانى را كه در آن استاندار عمر بنخطّاب گشتم، نفرين كند. مغيره نيز بر عمر كينه مىورزيد. چراكه عمر پس از متّهم ساختن او به زنا، وى را از استاندارى بصره عزل كرد و مغيره را بارها مورد خطاب قرار مىداد و به او مىگفت: به خدا قسم گمان نمىكردم كه ابوبكر بر تو دروغ بندد. عبدالرحمن بن ابوبكر بر اين باور بود كه جفينه غلام سعد بن ابىوقاص در جريان قتل عمر شركت دارد و از طرفى سعد نيز با جناح امويّون خويشاوندى نزديكى داشت چراكه مادرش خواهر ابوسفيان بود. در واقع عوامل و اسبابى كه مرگ عمر در مورد شکایت از مغیره را ملاک قرار میدهند و آن را پيش زمينه ترور عمر توسّط ابولؤلؤ دانستهاند، سُست و بىپايه است و قابل نقد و بررسى است. زيرا همين كه مغيره، غلامش را كه خراج بر او مقرّر شده بود، رد كرد دليل آن نمىشود كه كمر به ترور عمر ببندد بلكه اين امر بايد وى را به ترور مولايش كه مستقيماً خراج را براى او مىبرد، ترغيب مىكرده است. از سوی دیگر خلیفه دوم فردی سختگیر و تندخو بوده که قبل از مرگش عمرو عاص را بنا به روایت همین سریال مورد عتاب قرارداده و فرزند او را کتک میزند. توطئه قتل او هم در بسیاری از اسناد به اولین صهیونیستهایی که در اسلام ظهور کردهاند مرتبط دانسته شده است. حال چرا نویسنده محترم از میان اینهمه سند و روایات متعدد و مختلف تنها به این بسنده میکند که ابولولو یک ایرانی متعصب و دو آتشه است؛ تنها میتواند به دلیل متهم کردن ایرانیها در قتل خلیفهای باشد که از نظر اهل سنت دارای مقام ارزشمندی است و قطعا بر روی مخاطب نا آشنا به تاریخ تاثیرات عظیمی برجای میگذارد. آیا رفتار تولیدکنندگان این سریال نمیتواند زمینهساز توطئهای شوم بر علیه اتحاد مسلمین باشد؟ آیا هدف از تولید این سریال عظیم را با بودجه نفتی وهابیون نباید تنها و تنها به قسمت آخر این سریال و ترور عمر خلیفه دوم مربوط دانست؟ آیا با نگاه ضد ایرانی نمیخواهند که مسلمان فارسی زبان را با مسلمانان عرب زبان درگیر نمایند؟ …. باید بدانیم که آرزوی اسرائیل و صهیونیزم اینست که هیچ مسلمانی و باز هم تاکید میکنم که هیچ مسلمانی را بر روی زمین باقی نگذارند و این با لطایف الحیل در حال پیگیری است. اینک که دنیای اسلام با بهار عربی و انتفاضه مسلمین در حال بالندگی است باید دانست که هر گونه تلاشی برای ایجاد تفرقه میان دو فرقه بزرگ اسلامی چیزی است که آنها بدان نیاز دارند. مطمئنا و به جرأت میتوان سریال عمر را یک اقدام اساسی در این راه دانست.
نگاهی به عوامل سریال
نویسنده: دکتر ولید سیف- شاعر و نویسنده داستان کوتاه و همچنین از نویسندگان معروف ترین درامهای تاریخی است از جمله: «الزير سالم» و «الخنساء» و «شجرة الدر» به کارگردانی صلاح أبو هنود ، و همچنین «صلاح الدين الأيوبي» و «ربيع قرطبة» و «ملوك الطوائف» و «التغريبة الفلسطينية» و «ملحمة الحب والرحيل» و «المعتمد بن عباد» و «صقر قريش»، و بسیاری از درامهای تلویزیونی سوریه.
مدرک لیسانس خود را در دو زبان عربی و ادبیات از دانشگاه اردن و دکترای زبانشناسی از دانشگاه لندن در سال 1975 به دست آورده است و به عنوان یک مدرس دانشگاه، در گروه زبان عربی در دانشگاه اردن به مدت سه سال کار کرده است.[۲۸]
کارگردان حاتم علی: نویسنده و بازیگر سوری است که مدرک خود در رشته هنرهای نمایشی را از موسسه هنرهای نمایشی دمشق در سال ۱۹۸۶ میلادی دریافت کرد. حاتم علی توانست چندین فیلم در سوریه و مصر کارگردانی کند. او کار خود را با نوشتن فیلمنامه، داستانهای کوتاه و درام شروع کرد.حاتم علی در بسیاری از کارهای سینمایی به عنوان کارگردان، نویسنده، مدیر تولید و بازیگر ظاهر شد.[۲۹] سریال تاریخی عمر ابن الخطاب را می توان از مهم ترین مجموعههای کارگردانی شده توسط این کارگردان در نظر گرفت.
سریال عمر بزرگترین اثر تاریخی – تلویزیونی جهان عرب با هزینه ای بیش از 50 میلیون دلار است که دو شرکت ام بی سی و موسسه تبلیغاتی قطر متعلق به ولید بن ابراهیم آل ابراهیم، برادر همسر ملک فهد بن عبدالعزیز، پادشاه سابق عربستان ساخت آن را بر عهده گرفته اند. این سریال داستان زندگی خلیفه دوم مسلمانان عمر بن خطاب و حوداث مهمی که در دوران خلافت او اتفاق افتاد را به نمایش می گذارد.
سامر اسماعيل، بازیگر نقش خلیفه دوم که در مسلمان با مسیحی بودنش همچنان تردید وجود دارد به تازگی از مؤسسه عالی هنرهای دراماتیک سوریه فارغ التحصیل شده و پیش از این در هیچ فیلم، سریال و یا تئاتری بازی نکرده است. هیئت علمای ناظر بر سریال «عمر» که متشکل از برخی علمای اهل تسنن همچون يوسف القرضاوی، سلمان العوده، عبدالوهاب الطريری، علی الصلابی، سعد مطر العتيبی و اكرم ضياء العمری میباشند(و البته بجز دو نفراول بقیه آنها ناشناخته هستند) تاکید کرده بودند که بازیگر نقش خلیفه دوم در این سریال باید بازیگری جوان و گمنام باشد و تعهد بدهد که پس از بازی در سریال «عمر» برای چندین سال در هیچ فیلم، سریال و یا تئاتری بازی نکند.
بنابر اعلام گروه رسانه ای «ام بی سی»، سریال تلویزیونی «عمر» طی 322 روز و حدود 300 بازیگر و با مجموعهای از عوامل که به 30 هزارنفر می رسند فیلمبرداری شده است. در این سریال پر هزینه، 39 کارشناس لباس و خیاط مسئول دوختن 14200 متر پارچه برای بازیگران بوده اند و 1970 شمشیر، 650 نیزه، 1500 اسب، 3800 شتر، 4000 تیر، 400 کمان، 170 سپر، ، 137 تندیس و مجسمه، 1600 ظرف سفالی، 10000 سکه معدنی و 7550 دمپایی نیز برای ساخت آن به کار رفتهاند. همچنین 299 کارشناس صحنه و بنا از 10 کشور جهان ماکت شهر مکه و کعبه را در زمینی به مساحت 12 هزار متر مربع ساختهاند.
از میان عواملی که از ایران به این سریال رفتهاند میتوان به عبداله اسکندری طراح چهره پردازی مطرح سینمای ایران، آذر محمدی طراح لباس، جلیل فتوحی نیا طراح صحنه، محمود اردلان طراح صحنههای جنگی و… نام برد که تعداد آنها بر اساس تیتراژ سریال به حدود 40 نفر میرسد.
بدون شک هزینه هنگفت ساخت این سریال میتوانست در صورت استفاده از فیلمنامهای متقن، مستند، همه جانبه و بدور از نگاههای وهابیگری این اثر را به نشانهای ماندگار در عرصه فیلمهای تاریخی تبدیل نماید. اما در حال حاضر به دلایل بسیاری که در بخش اول آوردم این کار به لحاظ داستانی از اشکالات فراوان اسنادی رنج میبرد که البته با توجه به حضور یک تیم کارشناسی شاید بهتر است عنوان کنیم این سریال از یک نگاه وهابی گری و افراطی رنج میبرد. از چیدمان شخصیتها تا نوع ساختار متغیر آن، از نحوه شخصیتپردازی تا تصویر برداری شتابزده و گاهی پر ادا و اصول تا بازیهایی بعضا خوب و اکثرا ابتدایی همگی نشان از شتابزدگی در ساخت این اثر را به نمایش میگذارند. سوی دیگر این ماجرا عدم توجه به ماندگاری اثر است و گویی سازندگان اثر به تاثیرگذاری مقطعی این سریال بر مخاطب دل بستهاند تا همزمان با موج سیاسی و تحریمهای اقتصادی علیه ایران و ملت فارسی زبان و داعیههای نابخردانه صهیونیستها این سریال هم بتواند میان برادران ایمانی و مسلمان دو سوی خلیج همیشه فارس دعوایی هرچند کوچک راه انداخته و سود خود را ببرد.
پر واضح است که عوامل اصلی این سریال از نوع برخورد ما با عوامل ایرانی ساخت این سریال با خبر بودهاند. به همین دلیل است که از شهرت و البته غفلت عدهای از بهترین سینماگران ایرانی استفاده نموده و از ایشان دعوت به همکاری مینمایند. سریالهای ضعیف و بیبنیاد تلویزیونهای عربی نشان داده که در تخصصهایی مانند صحنه پردازی، گریم و… اشکالات اساسی دارند و البته آنها میدانند که ایرانیان در ساخت سریالها و فیلمهای تاریخی توان بالقوهای دارند و دعوتنامههایشان به دست هنرمندانمان میرسد. بیایید عصبی هم اگر میشویم از جایی بشویم که میفهمیم هنرمندانمان برای ابراز وجود خود در یک اثر تاریخی بزرگ از همه وجودشان مایه میگذارند. یادمان باشد عبداله اسکندری کیست و چه تجربیاتی دارد. این تجربیات باید بدرد بخورد در حالیکه ما در پروژههای پر هزینه خود به سراغ خارجیها میرویم نباید انتطار داشته باشیم که عزیزانمان در جای دیگری مشغول شوند. باید به جای عصبیت از این غفلت یادمان باشد که قدر زر را بشناسیم که همان وهابیون در انتظارند تا از این عصبیتها استفاده ابزاری بنمایند. یادمان باشد که ایرانیان در این سریال هر کجا که به شخصیت علی رسیدهاند دست و دلشان لرزیده و تمام تلاش خود را کردهاند که نظر کارگردان را به سوی بهتریننماها جلب نمایند هرچند که این تلاشها فقط و فقط جنبه ظاهر نمایی در این سریال یافته است.
نگارنده هم معتقد است که وقتی هنرمند قرار است کاری انجام دهد پیرامون هنرش باید دقت کند اما با برخوردی که اینک در سایتهای مختلف با عوامل ایرانی این سریال میشود موافق نیستم . اشکال در جای دیگری است که باید با شجاعت به آن رسیدگی کرد.
گذشته از کار خوب عوامل ایرانی که انصافا تنها نقطه قوت سریال محسوب میشود هیچ نقطه بارزدیگری در سریال نمیبینیم. از کارگردانی سریال که خود را به اولین نماهایی که به ذهن هر سازندهای متبادر میشود راضی کرده تا تصویربرداری اثر که چند دستی بودن در آن به خوبی قابل تشخیص است. اما نباید از صحنههای جنگی و تصویربرداری موفق این صحنهها غافل شد که هم کارگردان و هم عوامل توانستهاند با تجربه عمل نمایند.
در نگاه کلی شاید بتوان عمر را در سیستم فیلمسازی تلویزیونی اعراب که همواره در ساخت سریالهای تاریخی ضعفهای عمدهای داشتهاند یک نقطه عطف نامید. خاطر نشان میکنم با اینکه این سریال در دنیای عرب نمره نسبتا خوبی میگیرد اما هنوز تا رسیدن به سریالهای تاریخی پر قدرت کشورمان فاصله زیادی دارد که البته نباید از قدرت پولهای بادآورده شیوخ مورد نفوذ وهابیت و صهیونیسم غافل باشیم.
نتیجه
این برای اولین و آخرین بار نیست که ساخت سریالهای موهن در دستور کار وهابیون قرار میگیرد بلکه آنها از سالها قبل و با ساختن سریالهایی مانند «حسن؛ حسین و معاویه» اقدام به توهین به مقدسات شیعه نمودهاند که متاسفانه هیچ فریادی بر نخواست. شاید بتوان گفت تحریکات سریال عمر یک دهم توهینهای سریال مذکور نیست اما وقتی با آن سریال برخوردی صورت نمیپذیرد میبایست منتظر سریالهای موهن دیگری هم باشیم. چیزی شبیه به سریالی موهن به امام صادق علیهالسلام که در شرف تکوین است. با اینحال غفلت و شتابزدگی دو عنصری هستند که عوامل پشت پرده این مجموعهها در انتظار آنند. از یک سو غفلت از اعتراضِ اثر بخش به ساخت این آثار و تاکید بر حفظ حرمت خلفای راشدین و ائمه هدی از سوی دو طرف سنی و شیعه، میتواند دشمن را بر تحریکات خود تجری ببخشد و از سوی دیگر شتابزدگی در برخورد با این آثار میتواند به مطرح شدن بیشتر آنها کمک کند. در هر دو صورت آسیاب دشمن در گردش می¬افتد. بنابراین انتظار اینست که اولا علمای اعلام از هر دو سو با آگاهی دادن به موقع روشنی بخش اذهان عمومی باشند و از سوی دیگر متولیان امور هنری با دوراندیشی از ایجاد مباحث مورد مناقشه دو طرف خود داری نموده و هنرمندانمان نیز با آگاه شدن به مسائل دینی و اسلامی و تاریخی دستان پشت پرده این نمایشات به ظاهر هنرمندانه را خوانده و دشمنان قسم خورده امت واحده اسلامی را مایوس نمایند. انشاءلله.
نکته: در متن حاضر و در جاهایی از نوشتن صلوات بعد از نام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یا درود و سلام بر امیرالمونین علی علیه آلاف التحیه و الثنا خود داری کردهام. دلیل آن البته بی ادبی و بی حرمتی نبوده است. اهل تسنن در کلام خود بعد از نام خلفای راشدین(جنابان ابوبکر؛ عمر، عثمان و علی) عبارت رضی الله عنه را مینویسند. بنده به خاطر آنکه به خلفای مورد احترام ایشان اهانتی روا نداشته باشم از نوشتن هرگونه کلمه و ثنایی در هنگام نقدهای تاریخی و نقد سریال خودداری کردهام. بعضی از نقاط هم از بازیگر آن نقشها یاد کردهام که طبیعتا از نوشتن آن ادعیه خودداری شده است.
در پایان امید واثق دارم تلاش این کوچکترین مورد نظر و تایید آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه واقع گردد و توجهات آن جناب را به همراه خود داشته و دل پر مهر ایشان را مرهمی باشد و برای برادران دینی¬مان راهی برای وحدت هرچه بیشتر تلقی گردد.
پینوشتها:
۱. این فاروق با فاروقی که در میان اهل سنت روایت است تفاوت بنیادین دارد.
۲. ۲۸ /۰۹/۸۷ دررابطه باحادثه ی غدیر
۳. سوره شعراء/آيه214
۴. محمد بن جریر طبری (زادهٔ ۲۲۴ در ساری یا طبرستان – درگذشتهٔ ۳۱۰ هجری قمری در بغداد) مورخ، مفسر قرآن و مؤلف کتاب تاریخ طبری است.
۵. تاريخ الطبري، ج2، ص63-62 ـ جامع البيان للطبري، ج19، ص149 ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد، ج13، ص211 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص114 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص486 ـ تفسير البغوي، ج3، ص400 ـ تفسير ابن كثير، ج3، ص364 ـ السيرة النبوية لإبن كثير، ج1، ص459 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج3، ص53 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج2، ص63 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج5، ص97 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص49 ـ مناقب علي بن أبي طالب (ع) لإبن مردويه الأصفهاني، ص290 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص8
۶. وحشی در فتح مکه با اما و اگر مسلمان شد اما پیامبر فرمودند از برابر دیدگان من دور شو. اهل سنت بر این باورند که وحشی و حضرت حمزه در بهشت در کنار هم هستند زیرا وحشی در ماجرای قتل مسیلمیه کذاب که ادعای پیامبری داشت او را کشته است و بنابراین در بهشت است.اما این حدیث سندی ندارد زیرا به قول اکثر علما وحشی بسیار شرب خمر میکرد و در حال مستی مرد و بر حقانیت ابوبکر و عمر و معاویه در برابر علی علیه السلام رای داد با اینکه در غدیر خم حضور داشت و در باره خالد بن ولید و معاویه جعل حدیث کرد(والله اعلم)
۷. توبه-آیه چهلم
۸. در نسخه اصلی الرساله- نسخه عربی- به صراحت بر این موضوع تاکید میشود اما در نسخه دوبله شده در ایران این موضوعات به صورت دیگری ترجمه شده است.
۹. اینکه در این نوشتار مدام از کلمه «عامدانه» استفاده شده به دلیل پشتوانه مالی این سریال است که توسط وهابیون صورت پذیرفته و همگان میدانند که وهابیون دشمنان قسم خورده اسلام هستند. بنابراین تمام تحرکات آنها بوی از صدمه زدن به اسلام را با خود دارد.
۱۰. سعد الدين التفتازاني)متوفاي 491 ه(، شرح المقاصد في علم الكلام، ج 1، ص 301 ، ناشر: دارالمعارف النعمانية-باكستان-1501 ه -1911 م، الطبعة: الأولى.
۱۱. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغة ج 11 ، ص 41 ، تحقيق محمد عبدالكريم النمري، ناشر: دارالكتب العلمية بيروت، الطبعة:الأولى، 1511 ه – 1991 م
۱۲. سیره ابن مغازلی-ج1-ص321- … می گفت: در احد مثل همیشه تنها کسی که از جان مقدس پیامبر دفاع کرد علی بن ابیطالب بود و بعضی از مسلمین مثل عمار و سلمان و طلحه
۱۳. علي بن أبي بكر الهيثمي)متوفاي 104 ه(، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9، ص 105 ، ناشر: دارالريان للتراث، دارالكتاب
. العربي- القاهرة، بيروت– 1504
۱۴. واقدی، فتوح الشام،، ج2، ص251؛ طبری،، ج3، ص121ـ 124؛ ابوحنیفه دینوری، کتاب الاخبار اطوال؛ ص126 و عبدالكریم بن محمد الرافعی القزوینی، التدوین فی اخبار قزوین، تحقیق عزیز الله العطاردی، ج1، ص78.
۱۵. شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان الذهبی، العبر فی خَبَر من عَبَرَ، ج1، ص26.- ابوحنیفه دینوری، همان، ص136؛ مطهّر بن طاهر المَقْدِسی، البدء و التاریخ، ج5، ص182 و ابن عبدالبر القرطبی، الاستیعاب؛ج1، ص394.-ابن اعثم، ، كتاب الفتوح، ج2، ص277 و بلاذری، ، ص373. بلاذری حذیفه را فرمانده جناح چپ سپاه عمار میداند – ابن عبدالله القرطبی، همان, ج1، ص240 و 394 و ابن اثیر، اسدالغابه، ج1، ص468.
۱۶. واقدی، همان، ج2، ص73؛ ابن عبدالبر القرطبی، ج4، ص43 و ابن اثیر، ج4، ص447.وص 117
۱۷. ابوحنیفه دینوری، همان، ص183.- ، ص121.بلاذری، فتوح البلدان، ص264 و طبری، همان، ج3، ص140.واقدی، همان، ج1، 297.
۱۸. واقدی، همان، ج1، ص297و ج2، ص73.و ص118.ابن اعثم، همان، ج2، ص277 و بلاذری، همان، ص 373.و ص275 و ابوحنیفه دینوری، همان، ص130.
۱۹. بوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ص120. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج1، ص76- ج 6، ص 273- ابن اعثم، كتاب الفتوح، ج1، ص259.یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2، ص142. واقدی، فتوح الشام، ج1، ص361.، ج2، ص73.
۲۰. بن اعثم، همان، ج1، ص210ـ211/ بلاذری، فتوح البلدان، ص264. ابناعثم، حجر را فرمانده جناح چپ نوشته است.- ابن اثیر، اسدالغابه، ج1، ص461.بلاذری، انساب الاشراف، ج5، ص268 و طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج4، ص205. حجر در این باره میگوید: آگاه باشید به خدا سوگند، اگر مرا در این سرزمین بكشید، من نخستین سواری بودم كه این سرزمین را فتح كردم و نخستین كسی بودم كه سگهای این سامان بر من بانگ زدند.
۲۱. (مثلاً: نک: حسان بن ثابت، 1/273؛ ابن حبیب، «اسماء». 155؛ ابن قتیبه، 183).
۲۲. (ابن سعد، 3/341، 347؛ ابوالعرب، 67، به نقل از ابن اسحاق).
۲۳. (ابن حبیب، المحبر، 14؛ ابن شبه، 3/913؛ مسعودی، 2/329
۲۴. (نک: طبری، 4/190؛ ابن عبدریه، 4/272).
۲۵. (ابن سعد، 3/345؛ ابن شبه، 3/896-899؛ طبری، 4/190-191؛ دربارة دیگر روایات نک: ابن شبه، 3/893؛ ابن اعثم، 1/323).
۲۶. (ایرانیکا، 334/I).
۲۷. (نک: احمدبن حنبل، 1/15؛ ابن شبه، 3/891)،
۲۸. نقل از سایت شبکه mbc
۲۹. همان
با سلام .
در ابتدا لازم میدانم از نویسنده این مطالب تشکر فراوان داشته باشم . درثانی برای دوستانی که از این سایت بازدید میکنند پیشنهاد میکنم برای یک بار هم که شده به مناظره آقای سلطان الواعظین و فقهای اهل سنت که به صورت صوت و مقاله در فضای اینترنتی موجود میباشد توجه فرمایند تا شاهد یک اثبات واقعا فوق العاده در برتری امیرالمومنین علی (ص) باشند. از توجه و خواندن این نظر کمال تشکر را دارم.
باسلام ضمن تشکر از سابت خوبتون ازتون یه خواهشی دارم اگه میشه قسمتی کوتاه از فیلم هایی که جانشینی خلفا رو نشون میده بزارین واقعا ممنونم اگه می تونین بهم جواب بدین
این فیلم حتی یک درصد از شکوه خلافت فاروق اعظم را نتوانست به تصویر بکشد. عمر والاتر از فیلم ها و نوشته هاست…