محمدالیاس قنبری- بر خلاف نظر غالب، اثبات شده است که مردها کمتر از زنها صحبت نمیکنند و گاه تا دو برابر زنها صحبت میکنند. موضوع صحبت بین مردها مربوط به کار، سیاست، مسائل مربوط به قانون، مالیات و ورزش است. در حالی که خانمها راجع به مشکلات زندگی اجتماعی صحبت میکنند. همچنین درباره خودشان، احساساتشان و وابستگیهایشان با دیگران و خانه و خانواده حرف میزنند. هرگاه طرفین صحبت زن و مرد باشند این مردها هستند که ابتکار صحبت را در دست میگیرند و در نقش انسان داناتر ظاهر میشوند و زنان با به کارگیری ژستها و حالتهایی در مقام تأیید حرفها و گفتههای آنها بر میآیند. مردها به خود اجازه میدهند تا صحبت زنها را قطع کنند، ولی زنان کمتر این کار را میکنند. تعداد پرسشهای زنان در صحبت به نسبت مردها بیشتر است. از نظر زنها پرسیدن سؤال جنبه تشویق به ادامه مکالمه دارد و مردها با سؤال کردن واقعاً قصد پاسخیابی دارند.
در میان مردان هنگام صحبت کردن چالش و بحث فراوانی وجود دارد. مردان از مکانیزم بهتری برای کنترل صحبت برای به بیراهه نرفتن بهرهمندند. آنها قادر به توسعه مباحث، اختتام آنها، پیش کشیدن مبحث جدید و نتیجهگیری هستند. مردها نظرات خود را صریحتر بیان میکنند در حالی که زنها کلیتر و پوشیدهتر حرف میزنند.
دختران یاد میگیرند با به کارگیری زبان این عمل را انجام دهند: خلق رابطه صمیمانه و برابر با یکدیگر. دوستی در بین دختران بیشتر بر اساس کلام صورت میگیرد. دختران یاد میگیرند که حامی دوست خود باشند، دختران در حین صحبت، حقوق دیگران مثل رعایت نوبت صحبت، اجازه صحبت دادن به دیگران و قبول محتوای گفتاری دیگران را رعایت میکنند. مضمون صحبتهای آنان سرشار از همکاری و تعاون است و به کارگیری کلماتی مثل (بچهها بیایید)، (ما باید) در مضمون حرفهایشان بسیار شنیده میشود. آنها با تبادل اطلاعات و اسرار میتوانند روابط نزدیک خود را با دیگران حفظ کنند. روابط بین دختران بر اساس سلسله مراتب رئیس و مرئوسی نیست چون پذیرفتن نقش ریاست باعث میشود تا روابط برابر بین آنها مختل شود. دختران یاد میگیرند که چگونه بدون آنکه نقش ریاست داشته باشند از عهده اداره کارها بر آیند. به هنگام منازعات عادی، خواستها و اعتراضات خود را از طرف جمع مطرح میکنند و به آنها جنبه شخصی و فردی نمیدهند.
در دنیای پسران گفتار دارای سه نقش اساسی است:
یک: استفاده از گفتار برای بیان موضع غالب در گروه.
دو: جلب و حفظ گروه با استفاده مناسب از گفتار.
سه: تأکید بر موجودیت خود.
پسران برای تسلط بر دیگران از جملات دستوری زیادی استفاده میکنند. همچنین دادن القاب مضحک به یکدیگر بین پسران رایج است (کمپوت، کله پوک، خنگ، خیکی). در بیان آنها تهدید وجود دارد. (اگه خفه نشی خودم خفت میکنم.) پسران یاد میگیرند در قبال دستور و تسلط دیگران مقاومت کنند. آنها تجربه و اطلاعات خود را به رخ دیگران میکشند و دیگران را تحقیر میکنند (دهنت بوی شیر میده) پسران برای جلب و حفظ موقعیت در گروه از خاطرهگویی، قصهسرایی و لطیفهگویی استفاده میکنند. پسری که بتواند با وجود بیتوجهی و مسخرهبازیهای دیگران به طور مؤثر لطیفه بگوید و صحبت خود را ادامه دهد موقعیت ممتازی در گروه مییابد. همچنین پسرها چه به عنوان شنونده و چه به عنوان گوینده باید یاد بگیرند تا بر عقاید خود پافشاری کنند.
تعداد واژگان مربوط به رنگ در میان زنها بیشتر از مردهاست. مثلاً رنگهایی از قبیل موشی، فیلی، نخودی، ماشی و عدسی در بین مردان اصلاً کاربرد ندارد. (البته شاید هم چشم مردان این رنگها را تشخیص نمیدهد)
زنان از صفاتی مثل موش، ناز و طفلک بیشتر استفاده میکنند. همچنین کلماتی که در آنها نوعی همدردی وجود دارد مثل «آخی»، «الهی» و «بمیرم» بیشتر مورد استفاده زنهاست. زنان برای تأکید گفتار خود بیشتر از قسم خوردن استفاده میکنند؛ ولی آقایان بیشتر از واژگانی چون (به مولا)، (خدا وکیلی)، (انصافاً) و (عمراً) استفاده میکنند.
تفاوتهای رفتاری در بازی دختران و پسران
دخترها بیشتر از پسرها در محیطهای سر بسته و محیط خانه بازی میکنند. پسرها تمایل به بازی در گروههای بزرگ را دارند. گروههای بازی پسران را افرادی با سنین مختلف تشکیل میدهند. دختران در بازیهای پسرانه شرکت میکنند ولی عکس قضیه کمتر اتفاق میافتد. در بازی پسران رقابت وجود دارد. بازی پسرها از نظر زمانی طولانیتر از بازیهای دختران است. دختران در گروههای کوچک بازی میکنند و اکثر بازیهای دو نفره را ترجیح میدهند. معمولاً اعضای گروه بازی همسن هستند. بازیها جنبه همکاری و تعاون دارد. فعالیتهای مربوطه به بازی به هیچ وجه جنبه رقابتی ندارد و کسی به خاطر داشتن قدرت از دیگران متمایز نمیشود. تفاوتها بر اثر نزدیکی و میزان دوستی است. در دوستیهای آنان صمیمیت، برابری، تعهد و وفاداری بسیار مهم است. رابطه دوستی با اعضاء یک گروه جنبه انحصاری دارد. هرم قدرت در دوستی دختران وجود ندارد و با یکدیگر بر اساس صمیمیت متحد میشوند و در گروههای دوستی خاصی هستند که عده خاصی آنها را تشکیل میدهند و دیگران را به گروه دوستی خود راه نمیدهند.
ساخت روابط اجتماعی دختران تضادمند نیست به این معنی که دوستان با یکدیگر برابر هستند و همه باید نسبت به یکدیگر سازش داشته باشند ولی بازی پسرها در گروههای بزرگتر و بر اساس هرم سلسله مراتبی انجام میگیرد. منزلت نسبی در این هرم سلسله مراتبی، مهمترین دستاورد پسرها در تعاملاتشان با یکدیگر است. پسرهایی که منزلت غالب در گروه را ندارند به بازی گرفته میشوند؛ ولی منزلت سخیف آنها در گروه به آنها گوشزد میشود.
کردار اجتماعی زنان
یک: کردار زنان کرداری هدفمند نیست، بلکه کرداری واکنشی است.
معمولاً در جامعهشناسی خرد گفته میشود که انسانها با آگاهی از اهداف خود و با به کارگیری اعمال و کرداری مناسب با آن اهداف سعی میکنند تا با یک حرکت خطی به اهداف خود برسند. اما این مسأله به دو دلیل در مورد زنان صدق نمیکند:
اول اینکه زندگی زنها به دلیل وقوع حوادث خاص مثل ازدواج، فرزندزایی، فوت همسر، طلاق، ترک تحصیل به علت ازدواج، ترک شعل به علت نگهداری از فرزندان همواره دچار تغییر میشود و این حوادث مانع از حرکت خطی و دستیابی به اهداف میشود. و دوم اینکه زنان بر اساس خواستههای دیگران عمل میکنند و اعمال و کردار آنها واکنشی است که از نیازها و درخواستهای دیگران ریشه میگیرد از آنجا که کنشهای دیگران غیر قابل پیشبینی است واکنشهای زنان هم غیر قابل پیشبینی است.
دو: زنان دارای خود آگاهی طبقاتی نیستند.
زنان در تعاملات چهره به چهره خود با کسانی دم خور میشوند که در وضعیت و شرایط مشابه با خود آنها قرار ندارند. زنان خانهدار ساعات متمادی در تنهایی به سر می برند و یا با کودکان تعامل دارند و زنان شاغل هم در محیطی که فضای مردانه بر آن غالب است کار میکنند.
سه: زنان همواره در حال تعارض بین واقعیت زندگی خود و ایدئولوژی حاکم هستند.
از آنجا که ایدئولوژی حاکم بر اجتماع از روحیهای مرد سالارانه بر خوردار است، اگر زنان آن را طی فرایند اجتماعی شدن از کودکی یاد بگیرند و این هنجارها برایشان کاملاً درونی شود اعتماد به نفس خود را از دست خواهند داد و در واقع با پذیرفتن این هنجارها تحت ظلم و ستم خواهند بود و اگر این هنجارها را نپذیرند به عنوان موجودی ناهنجار تلقی میشوند. این وضعیت همواره زنان را در وضعیت تعارض و تنش قرار میدهد. در صورتی که نخواهند ناهنجار باشند و هنجارهای مردانه را بپذیرند باز به نحو دیگری دچار ناهنجاری میشوند. مثلاً زنی را تصور کنید که در محیط کارش با درشتی و تحکم با دیگران برخورد میکند و پایش را روی میز کارش میاندازد و پیپ میکشد و قهقهه میزند.
زنها به سختی میتوانند شخصیتی مختص خود و بنابر خواستههای خود داشته باشند؛ زیرا طوری اجتماعی میشوند که وجود خود را از دیدگاه مردان بشناسند و با دیدگاههای مردانه نقش خود را بپذیرند و خود را ارزیابی کنند.
چهار: زنها محافظهکارند.
انسانها دنیای خود را بنابر منافعشان تنظیم و کنترل میکنند؛ اما زنان به خاطر وضعیت محدود خود در جامعه، قادر به کنترل زندگی روزمره نیستند. چون یاد گرفتهاند همواره در مورد منافع دیگران نقش تعدیل کننده داشته باشند و کوتاه بیایند. اصولاً زنان ِ خوب، اینطور تعریف میشوند. برای همین هم همواره به مشاغلی مانند پزشکی، پرستاری، معلمی یا منشیگری روی میآورند. زنان بیشتر پایبندی به روابط مراقبتکنندگی دارند و بینشهای اخلاقی آنان درباره خودشان بر پایه برآوردن موفقیت آمیز نیازهای دیگران است و نه پیشرفتهای فردی.
برای زنها عشق از هر چیز مهمتر است و یا بر همه چیز مقدم است. زیرا زنان وقتی احساس ارزش میکنند که در عشق ورزیدن و بر قراری ارتباط موفق باشند. ولی مردان وقتی احساس ارزش میکنند که در مسائل شخصی مثل کار و درس پیشرفت کنند. یک زن اگر در کارهایش موفق باشد ولی در عشق ورزی و بر قراری ارتباط و ایجاد احساس خوب برای همسرش مشکل داشته باشد، احساس خوشبختی نخواهد داشت در حالی که مردها اگر در محل کار مشکل داشته باشند، اعصابشان خورد است؛ حتی اگر از لحاظ عشق و ارتباط مشکلی نداشته باشند.
امروزه در روانشناسی اجتماعی زنان اثبات شده که زنان بسیار بیشتر از مردان همنوایی میکنند و همرنگ جماعت می شوند. زنها خود را وقف برقراری ارتباط احساسی خود و نزدیکانشان میکنند و خواهان برقراری بیشترین و عمیقترین ارتباط هستند. جالب است که تحقیقات نشان داده که زنان وقتی کنار هم میایستند طوری قرار میگیرند که بیشترین فضای ارتباطی فراهم شود. ولی مردها خود مختار و مستقل عمل میکنند. روانشناسی به نام باربارادی آنجلیس این صفت محافظه کاری و ارتباط جوی زنان را ناشی از احساس نا امنی و ترس و تردید آنها میداند. زیرا معتقد است همواره ندایی به زنان میگوید که بدون او نمیتوانی به زندگی ادامه بدهی و خواهی مرد. پس او را به چنگ بیاور و مواظب او باش. کوچکترین اختلاف با شوهر زنان را نگران میکند، چون احساس امنیت خود را از دست میدهند.
منابع:
۱- مردم شناسی جنسیت، امیلیا نرسیسیانس (عضو هیأت علمی دانشگاه تهران)
۲- روان شناسی اجتماعی، یوسف کریمی (عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی)
۳- رازهایی در مورد زنان، باربارا دی آنجلیس
۴- جامعه شناسی، آنتونی گیدنز
Sorry. No data so far.