چهارشنبه 29 آگوست 12 | 11:07
چند گزاره درباره تحولات سوریه /۵

جریان‌شناسی اپوزیسیون سوریه؛ ائتلافِ ناممکن

رضا نساجی

از یک سال و اندی پیش که نخستین زمزمه های مخالفت با دولت اسد، در شهرهای حمص و درعا به راه افتاد، تحولات سوریه آنچنان که اپوزیسیون داخلی و دولت‌های خارجی می پندارند، پیش نرفته است. گروه‌های مخالف روز به روز اختلافات داخلی بیشتری پیدا کرده و رو به انشعاب می‌روند، به نحوی که هیچ بعید نیست برخی از آنها پس از اصلاحات درونی توسط دولت، تا مرز انحلال هم بروند.


تریبون مستضعفین- رضا نساجی (دبیر سرویس دانشگاه هفته نامه پنجره)

از یک سال و اندی پیش که نخستین زمزمه های مخالفت با دولت اسد، در شهرهای حمص و درعا به راه افتاد، تحولات سوریه آنچنان که اپوزیسیون داخلی و دولت‌های خارجی می پندارند، پیش نرفته است. گروه‌های مخالف روز به روز اختلافات داخلی بیشتری پیدا کرده و رو به انشعاب می‌روند، به نحوی که هیچ بعید نیست برخی از آنها پس از اصلاحات درونی توسط دولت، تا مرز انحلال هم بروند. با این بهانه قصد داریم در گام پنجم از تحلیل تحولات سوریه، به بررسی گروه‌های مخالف دولت سوریه بپردازیم.

شورای ملی سوریه

«شورای ملی سوریه» ۲۴ شهریور سال جاری (۱۵ سپتامبر ۲۰۱۱) با شرکت ۱۴۰ نفر از فعالان و شخصیت‌های سیاسی این کشور در استانبول تشکیل شد که بخشی از نیروهای آن در خاک سوریه هستند و اهم فعالیت‌های خودشان را همسو با غرب انجام می‌دهند. در اولین گام ها، دفتر اطلاع رسانی گروه خودخوانده شورای ملی سوری در بیانیه ای اعلام کرد دفتر اجرایی این شورا تماس‌های فشرده و گسترده ای با سازمان ملل متحد، اتحادیه عرب و دولت‌های آمریکا، انگلیس، فرانسه، کانادا و همچنین اتحادیه اروپا و رژیم‌های عربستان، قطر، مصر و ترکیه برقرار کرده است. کشورهای جبهه همسو با سیاست‌های غرب در اتحادیه عرب در تازه ترین تصمیم مداخله جویانه خود، از بشار اسد رئیس جمهوری سوریه خواسته بودند ظرف دو ماه، قدرت را به معاون خود فاروق الشرع واگذار کند که دمشق با محکوم کردن این موضع، اعراب را از پیامدهای دخالت در امور داخلی سوریه برحذر داشت.

درباره اهداف آینده این گروه همان بس که بدانیم «برهان غليون» رئيس سابق مجلس وطني (شورای ملی سوریه) -روشنفكر غرب‌گرايي كه چند سال پيش به دليل توهين به پيامبر از دانشگاه سوريه اخراج شده- گفته بود كه در صورت رسيدن به قدرت بلافاصله رابطه با ايران و حزب‌الله را قطع كرده و حماس و جهاد را اخراج خواهيم كرد! ماهیت وابسته این جریان -و دیگر جریانات مخالف اسد اعم از سکولار میانه رو و مذهبی افراطی- زمانی معلوم می شود که بدانیم ديده نشده تاكنون حتي يك شعار ضدآمريكا و اسرائيل داده شود يا يك پرچم آمريكا به آتش كشيده شده باشد! اين نوعي احساس خطر نسبت به معارضين و تسلط احتمالي آنان ايجاد كرده است.

تاسیس و ادامه فعالیت شورای ملی سوریه ممکن نبود مگر با حمایت کشورهای عربی و غربی مخالف بشار اسد که «گروه دوستان سوریه» را تشکیل داده اند. گروه دوستان سوریه زمانی بوجود آمد که چین و روسیه، قطعنامه شورای امنیت درباره سوریه را وتو کردند. تنها یک روز پس از وتو، آلن ژوپه وزیر امور خارجه فرانسه، اعلام کرد که فرانسه دست روی دست نخواهد گذاشت و طرح‌هایی را به ویژه بمنظور تشکیل «گروه دوستان سوریه» ارائه خواهد داد. منابع دیپلماتیک به نقل از آلن ژوپه اعلام کردند: «در این گروه، ۱۳ عضو شورای امنیت که به تصویب قطعنامه درباره سوریه رأی دادند به همراه تمامی کشورهای عضو اتحادیه عرب و تمامی کسانی که می‌خواهند برای اعمال فشار بر سوریه به ما ملحق شوند، می‌توانند شرکت داشته باشند.» «برنار والرو» سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه نیز در اظهاراتی در همین رابطه خاطرنشان کرد: «پس از رد قطعنامه شورای امنیت، پایان دادن به کشتار مردم سوریه و اعلام همبستگی فعالانه با آنها که همچنان در حال آزار دیدن از سوی دولت این کشور هستند، امری بسیار مهم است. ما شورای ملی سوریه را یک طرف [گفت‌وگوی] قانونی می‌دانیم و از تلاش‌ مخالفان سوری برای اتحاد با یکدیگر حول یک خط مشی دموکراتیک حمایت می‌کنیم. پیشرفت‌هایی از سوی شورای ملی سوریه به منظور تشویق مخالفان سوری به فعالیت و پویایی، صورت گرفته است و ما از ادامه این تلاش‌ها حمایت می‌کنیم.»

فرانسه در کنار ترکیه، عربستان و قطر یکی از ارکان این گروه فشار است که علاوه بر کنفرانس های استانبول و تونس، در پاریس هم شورای ملی را به حضور پذیرفته اند. از جمله در 17 بهمن ماه جاری که آلن ژوپه در پاریس میزبان برهان غلیون بود و سپس طی تماسی تلفنی با «نبیل العربی» دبیرکل اتحادیه عرب و «شیخ حمد بن جاسم آل ثانی» نخست‌وزیر قطر گفت‌وگو کرد و با آن‌ها درباره تشکیل گروه دوستان سوریه به رایزنی پرداخت.

همچنین در هفتم بهمن 1390، سخنگوی وزارت امور خارجه عربستان نیز اعلام کرد که این کشور به زودی شورای انتقالی (شورای خودخوانده مخالفان سوری) را به رسمیت خواهد شناخت. وی افزود: «سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان به هیئت مخالفان سوری که هفته گذشته با وی در قاهره دیدار کردند، گفته بود عربستان سعودی به زودی شورای ملی را به عنوان نماینده رسمی مردم سوریه به رسمیت می شناسد. سعود الفیصل نظام سوریه را مسئول شکست تیم ناظران عرب در سوریه دانسته است و در صورتی که نظام سوریه به مطالبات اتحادیه عرب پاسخ ندهد، پرونده اش به شورای امنیت ارجاع خواهد شد.»

سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان این کینه و عصبانیت خود را در کنفرانس ضدسوری موسوم به «دوستان سوریه» در تونس نشان داده بود، زمانی که با عصبانیت گفت: «تا کی باید صبر کرد… ایده تجهیز مخالفان اسد ایده خیلی خوبی است… [اسد] باید به اختیار یا اجبار از قدرت کناره‌گیری کند.»

وجهه تروریستی این جریان زمانی معلوم می شود که بدانیم عائض القرنی (از مفتی‌های وهابی عربستان سعودی) در گفت‌وگو با شبکه سعودی العربیه به قتل بشار اسد رئیس جمهوری سوریه فتوا داده است. این مفتی وهابی در تلاشی برای ایجاد اختلافات داخلی و مذهبی در سوریه، مدعی شد که قتل بشار اسد از قتل اسرائیلی‌ها واجب‌تر است: «مردم سوریه باید علیه بشار [اسد] سلاح به دست بگیرند… بشار مشروعیتش رو به پایان است و قتلش واجب است چون قاتل است. صدها کودک را کشت و مساجد را خراب کرد.»

مفتی وهابی در حالی چنین ادعایی کرد که به گفته منابع بحرینی و یمنی و بسیاری از رسانه‌ها و فعالان حقوق بشر، شاه کشورش ملک عبدالله با اعزام نیرو به بحرین و یمن، به سرکوب انقلاب این دو کشور کمک کرد که بر اثر آن ده‌ها نفر در این دو کشور کشته شدند و با کمک آل خلیفه در بحرین چندین مسجد را تخریب کردند و قرآن‌ ها را به این بهانه که متعلق به شیعیان [از نظر آنان رافضین] است آتش زدند در حالی که در سوریه چند مسجد هدف حمله افراد مسلح قرار گرفت ولی مسجدی خراب نشد.

القرنی تاکید کرد: «قتل بشار از قتل اسرائیلی‌ها الان واجب‌تر است.» وی بشار را به آریل شارون نخست‌وزیر خون‌ریز رژیم صهیونیستی تشبیه کرد و وی را بشارون (بر وزن شارون) نامید. وی پا را از این فراتر گذاشت و با اهانت به ملت سوریه و شرکت آنان در همه‌پرسی افزود: «من پیشنهاد می‌دهم مردم سوریه یک همه‌پرسی بگذارند برای چگونه کشتن بشار اسد به جای همه‌پرسی برای قانون اساسی. اینکه او را دار بزنند، پوست بکنند یا ذبح کنند یا …؟»

وابستگی اپوزوسیون سوریه به غرب و عربستان زمانی به اثبات رسید که با هک شدن ایمیل رئیس شورای مخالفان سوریه، رسانه‌های مختلف عربی به درج نامه‌های محرمانه برهان غلیون پرداختند. دیکته‌های وزارت خارجه آمریکا و تقدیر غلیون از حمایت‌های مالی و سیاسی ریاض در متن این‌ نامه‌ها مشهود است. در 11 نوامبر 2011، «فردریک هوف» هماهنگ کننده ویژه امور منطقه‌ای در دفتر فرستاده ویژه صلح در خاورمیانه وابسته به وزارت خارجه آمریکا نامه‌ای را برای برهان غلیون و «بسمة قضمانی» سخنگوی شورای مخالفان سوریه فرستاده است و طی آن می‌گوید: «شما باید با میخائیل مرگلیوف فرستاده ویژه رئیس‌جمهور روسیه در امور خاورمیانه و شمال آفریقا دیدار کنید.»

هوف در این نامه الکترونیکی از غلیون و قضمانی می‌خواهد که با مرگلیوف که به سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه و نیز معارضان سوری و گروه 14 مارس لبنان نزدیک‌تر است، دیدار کنند.

در نامه دیگری که برهان غلیون در تاریخ 10/04/2012 از پاریس به سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان ارسال کرده، ابعاد حمایت عربستان از مخالفان اسد مشهود است: «کشور عربستان به رهبری خام الحرمین، جناب ملک «عبدالله بن عبدالعزیز»، نقش فعال و اساسی در حمایت از قضیه ما در محافل بین‌المللی و در دو جهان عربی و اسلامی و نیز به رسمیت شناخته شدن شورای ملی سوریه ایفا کرده‌ است. این لطف در یاد و خاطره ملت سوریه باقی خواهد ماند و بخش لاینفکی از تاریخ سوریه را تشکیل خواهد داد.»

شورای مخالفان خارج‌نشین سوریه موسوم به شورای ملی سوریه که دوم اکتبر سال گذشته با حمایت آمریکا، قطر و در استانبول ترکیه تشکیل شد تا با الگوبرداری از آنچه در لیبی اتفاق افتاد، مخالفان سوریه را زیر یک چتر جمع کند اما خود این شورا دچار اختلافاتی شد که مهم‌ترین اعضای آن را به استعفا وادار کرد. از یک سو، «بسمه قضمانی» عضو اسرائیل‌دوست شورای اجرایی شورای ملی سوریه و مسئول روابط خارجی آن، در انتخابات جدید رای نیاورد و عضویت وی به پایان رسید. برخی مخالفان آن را نتیجه اختلاف شدید او با شیخ العرعور (شیخ سلفی ضدمقاومت) رهبر معنوی برخی مخالفان سوریه دانستند، چراکه بسمه قضمانی معتقد است که این شیخ سلفی اموال مخالفان را اختلاس کرده و در عربستان ذخیره می‌کند.

از سوی دیگر، در انتخابات جدید، برهان غلیون از سمت ریاست شورا کنار گذاشته شده و «عبدالباسط سیدا» به جای وی منصوب گردید.

هیئت تنسیق ملی (مجموعه ملی کار سوریه)

همچنان که انتظار می رفت، شورای ملی سوریه علیرغم حمایت‌های بین‌المللی، نتوانست حمایت مردم سوریه را به خود جلب کند و لذا خیلی زود دچار انشعاب شد. اولین انشعاب زمانی رخ داد که 20 تن از اعضای سکولار و بنیادگرا -از مجموع ۲۷۰ عضو شورای ملی سوریه- از این شورا جدا شده و «مجموعه کار ملی سوریه» را به ریاست «هیثم المالح» تشکیل دادند. المالح وکیل مدافع و قاضی سابق سوری است که از سال ۱۹۷۰ تاکنون با حکومت خانواده «اسد» مخالف است. همچنین «کمال اللبوانی» یکی از رهبران مخالفان که شش سال زندانی بود و در دسامبر گذشته آزاد شد، «کا‌ترین التللی» وکیل و فعال حقوق بشر، «فواز تللو» که فرد مرتبط به «ارتش آزاد» سوریه است و «ولید البنی» یکی از مسئولان سیاست ‌خارجی شورای ملی سوریه نیز کسانی هستند که به این مجموعه جدید پیوسته ‌اند.

در بیانیه مجموعه جدید آمده بود که ماه‌های زیاد از زمان تشکیل شورای ملی سوریه بر این کشور گذشته است اما تشکیل این شورا نتایج رضایت ‌بخشی در پی نداشته و هنوز نتوانسته که دفترهای اجرایی خود را فعال و خواسته‌های انقلابیون در داخل را برآورده کند. در این بیانیه آمده بود که مجموعه جدید از ارتش آزاد سوریه نیز حمایت خواهد کرد، چراکه شورای ملی سوریه از داخل این کشور به علت حمایت نکردن آشکارش از اقدامات مسلحانه علیه نیروهای دولتی به شدت تحت فشار بود. بنابراین طبیعی است که «مجموعه کار ملی سوریه» از شورای ملی سوریه به مراتب افراطی‌تر بوده و به اقدامات تروریستی بیشتری دست بزند.

ظهور شوراها، دولت‌ها و پارلمان‌ها و دیگر تشکل‌های خودساخته از سوی مخالفان ادامه دارد که از وجود دودستگی، شکاف و آشفتگی در میان آنها حکایت می کند . پس از آنچه به دولت انتقالی موسوم شده است، مخالفان ناشناخته نیز تشکیل آنچه را «پارلمان انتقالی» خواندند، اعلام کردند که با هیچ یک از تشکل‌های سابق اپوزیسیون ارتباطی ندارد، اپوزیسیون ارتش، شبه نظامی، دولت، شورای اجرای و پارلمان انتقالی برای خود تشکیل داده است.

سلفی‌ها و ارتش آزاد سوریه

قدرتمندترين گروه مخالف نظام سوريه، گروه‌هاي سلفي هستند كه بايد حساب حركت‌هاي مردمي را از حساب اين گروه ها كه دست به سلاح برده و اقدامات خشونت‌آميزي انجام مي دهند، جدا دانست. به گفته بسياري از افراد مطلع در حال حاضر از اردن و لبنان و تا اندازه اي از غرب عراق حجم بالايي از سلاح با هزينه كشورهاي حوزه خليج فارس به‌ويژه عربستان وارد سوريه مي شود و در اختيار گروه هاي مسلح قرار مي گيرد. اين گروه ها از آغاز اعتراضات به سرعت دست به سلاح بردند كه اين امر برخلاف حركت هاي مردمي در ساير كشورهاست. به عنوان مثال در يمن هر روز تظاهرات ميليوني را شاهد هستيم ولي مردم سلاح را به كار نگرفته اند، در حالي كه در يمن بيشتر مردم مسلح هستند چون اين كشور بافت عشايري دارد؛ ولي در سوريه جريان سلفي از روز اول دست به اسلحه برد و تعداد زيادي از نيروهاي نظامی و امنيتي – تا به امروز بیش از دو هزار نفر- را كشتند. اين امرنشان مي دهد كه ماهيت تحركات در سوريه مردمي نيست.

این‌که در این درگیری‌ها تاکنون تعداد زیادی شيعه كشته و آواره شده ‌اند خود دليل ديگري بر افراطي بودن گروه‌هاي معارض و خاستگاه مذهبي آنهاست. اولين شعاري كه معارضين سلفي در درعا و حماء دادند: «علوي بالتابوت، مسيحي بالبيروت» بود! اين از همان ابتدا نشان داد كه ماهيت معارضين يك ماهيت تندروانه وهابي است. بنابراین طبیعی است که با شكل‌گيري و تجهيز ارتش آزاد سوریه (جيش السوري الحر) از سوي اردن و عربستان، اولین قربانی‌ها اقلیت‌های قومی و مذهبی باشند؛ شیعیان، مسیحی‌ها و احتمالا در آینده نزدیک کردها. البته در اين ميان علويان و ساير اقليت هاي سوريه از جمله دروزيان و مسيحيان به طور كامل حامي اسد هستند چراكه از افراطي‌ها به شدت در هراس اند، اما اهل سنت تاكنون براي مقابله با دولت يك‌پارچه و يكدست عمل نكرده و متحد نشده است؛ به همين دليل است در دمشق و حلب كه اكثر ساكنان آن را اهل سنت تشكيل مي‌دهند و پايتخت هاي سياسي و اقتصادي و بزرگ‌ترين شهرهاي سوريه به شمار مي آيند، تاكنون كمترين تحركات را شاهد بوده ايم. در واقع طيف عمده اي از اهل سنت سوريه كه وضع معيشتي يا جايگاه اجتماعي خوبي دارند و به نوعي نيز طيف نخبه اين كشور به حساب مي آيند، تاكنون حاضر به همراهي با اعتراضات نشده اند چراكه اعتقاد دارند كشورشان در زمان رياست جمهوري اسد پدر و پسر اسد از آرامش و استقرار خوبي برخوردار بوده و برخلاف دوران قبل آن مردم از امنيت نسبي برخوردار هستند و در صورت سقوط اين دولت، اين كشور ديگر روي آرامش را نخواهد ديد. قتل عام منطقه شیعه نشین «حی البیاضه» حمص توسط گروه‌های مسلح از جمله اقدامات افراطی گروه‌های بنیادگرای سنی مذهب و سلفی است. در منطقه البیاضه 3500 خانواده شیعی زندگی می کردند که در طول حوادث یازده ماه شهر حمص و به دلیل حملات گروههای تندرو به منطقه البیاضه ناچار شدند از این شهر به سمت دمشق مهاجرت و شرایط زندگی سختی را تحمل کنند.

روزنامه لوسوار چاپ بروکسل اخیرا با انتشار گزارشی درباره ماهیت حوادث خونین سوریه، نکاتی تامل برانگیز درباره این حوادث مطرح کرده است. این روزنامه با انتقاد از برخی مواضع جهت دار درباره سوریه و از جمله مقاله «برنارد هانری لوی» – فیلسوف فرانسوی و تئوریسین حمله به لیبی در مقاله «قواعد بازی» مورخ ۱۶ نوامبر ۲۰۱۱- که گفته است «در سوریه، قدرت دست یک مشت علوی است» می‌نویسد: «سوریه از سال ۱۹۷۳ یک حکومت لاییک است. علوی‌های بی سر و صدا، در عرصه مذهبی غایبند. اگر یک مذهب نهادینه در سوریه باشد آن هم اسلام سنی است. مدارس قرآنی و مساجد هم در واقع از طریق وزارت موقوفات اداره می شوند. شکی نیست که انتقال سلسله ها و موروثی بودن آن جزو مشخصات رژیم است. مع الوصف این وضعیت غیر قابل قبول در همه منطقه دیده می شود چه جمهوری، چه پادشاهی، چه تئوکراسی: سعودی های عربستان سعودی، التهانی قطر، حریری های لبنان… در مورد اسدها، فریاد خشمی که می شنویم کاملا جهت دار است. در صورتی که اسدها کشور را با بقیه بعثیست هایی که از آیین های مختلف هستند اداره می کنند. ۱۹ وزیر از کابینه ۳۱ نفری عادل صفار سنی هستند و به غیر از علوی ها، مسیحی، کرد، شیعه یا دروز هم حضور دارند.»

او همچنین درباره سلفی ها هشدار می دهد: «از زمان دوران بنی‌امیه، سوریه هم گهواره اسلام جهان شمول بوده است و هم جهاد بر ضد کفر. تز ابن تیمیه مفتش سنی سوری قرن چهاردهم میلادی هنوز در کشور جریان دارد. بین مریدان وی، شیخ العرور یک «تله قرآنی‌ست» سوری بسیار معروف است که در کانال سعودی وصال تی وی تهدید به «گوشت چرخ کردن علوی‌ها و انداختنش برای سگ‌ها» می کند. این شعار در باباعمرو، محله شورشیان حمص -مخالفان «صلح طلب قبل از اینکه قتل عام علوی ها را شروع کنند»- فراگیر بود.»

نویسنده به نوشته آسیاتایمز (مورخ ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۱) اشاره و می نویسد: «القرضاوی -مشاور مذهبی الجزیره- دعوت به ریختن خون کفار حکومتی در دمشق می کند و حقوقدان اصلی این شبکه، الوحیدان معتقد است کشتار یک سوم جمعیت سوریه برای نجات دو سوم بقیه جایز است. اهل سنتی که به این فتواها خیانت کنند هم در بین همان کفار قرار می گیرند. ساریا، پسر مفتی بزرگ سوریه، به این خاطر کشته شد که پدرش مخالف چنین رویکرد نفرت آمیزی بود. آیا این شگفت انگیز نیست که رسانه های ما دعوت به قتلی را که در انظار میلیونها تماشاگر عرب دیده و شنیده می شود نادیده بگیرند؟»

نویسنده روزنامه لوسوار در ادامه می نویسد: «در غرب، بازار ارتش سوریه آزاد رونق گرفته است. در حالی که این گروه، جهادیست‌هایی را بسیج می کند که از طرف سلطان سعودی بندر بن سلطان، اشاعه دهنده تروریسم بین المللی و دوست نزدیک بوش تغذیه مالی می شوند.»

به گواه روزنامه Le Canard enchaîné (مورخ 23 نوامبر ۲۰۱۱) «ارتش آزاد» مدیریت شده توسط نیروهای حرفه ای القاعده در لیبی، از حمایت لجستیک اطلاعات فرانسه نیز برخوردار است. این بریگادها، اسامی مختلفی از سرداران و اصحاب رسول مورد عنایت سلفیون همچون خالدبن ولید، معاویه یا ابوبکر را یدک می کشند. همچنین باید به بریگاد «فاروق» (لقب خلیفه اول) در حمص اشاره کرد که در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۱، پنج مهندس ایرانی شرکت مپنا را به گروگان گرفته بود. این گروه البته ابتدائا در اعلامیه ای که به دفتر فرانس پرس در نیکوزیای قبرس در ۳ ژانویه ۲۰۱۲ فرستاد، خود را «جنبش بر ضد اشاعه شیعه» نامیده بود.

به گزارش روزنامه فیگارو (مورخ ۲۰ ژانویه ۲۰۱۲) همین ارتش آزاد بود که در جریان بمباران یک محله، هشت سوری و همچنین ژیل ژاکیه خبرنگار فرانسوی را کشت. به گزارش روزنامه لوسوار بلژیک، بنیادگرایی «ارتش آزاد» شاهد خوبی است برای پیش بینی رفتار آنها در قبال اقلیتها در صورت رسیدن به قدرت. به این ترتیب در صورت ادامه حمایت غرب از ارتش آزاد، احتمالا شاهد گسترش سلفی گری در منطقه و نیز یک جنگ تمام عیار قومی قبیله ای خواهیم بود که اگر حکومت اسد را حذف کند، سوریه را وارد یک جنگ داخلی شبیه جنگ داخلی دهه 80 لبنان و دهه 90 افغانستان خواهد کرد که در آن بواسطه فتنه انگیزی های خارجی به‌ویژه با دخالت عربستان سعودی، اقلیت های مذهبی و قومی به جنگ خونین با یکدیگر خواهند پرداخت.

البته مخالفان مسلح دولت سوریه تنها از سلفی‌های ساکن این کشور نیستند. چراکه گزارش‌ها نشان داده است جنگجویان اجیرشده این مخالفان که در حومه شهر حلب (ریف حلب) در حلقه محاصره ارتش سوریه و در آستانه پاکسازی قرار دارند؛ افراد مختلفی هستند که ملیت آنان از آنسوی افغانستان و پاکستان و شروع می‌شود، همچنین افرادی از چچن و با گذر از کشورهای مختلف عربی، به شمال آفریقا مانند تونس و لیبی می‌رسد و گاه شامل کسانی می‌شود که حتی به زبان انگلیسی صحبت می‌کنند و لهجه بیرمنگامی و جنوب لندنی دارند.

اخوان المسلمين

مهم ترین و البته مشروع ترین گروه مخالف دولت اسد، جریان اخوان المسلمین این کشور است که یک گروه متشکل مذهبی بر پایه مذهب اهل سنت است. با آغاز ناآرامي ها در سوريه، جمعيت اخوان المسلمين اين كشور كه شاخه اي از تشكيلات كلي اين جريان در منطقه است، اقدامات گسترده اي را در خارج از سوريه براي هدايت و رهبري جريان مخالفان برعهده گرفت و برخي كشورهاي همسايه از جمله تركيه و دولت هاي اروپايي سعي كردند با ميدان دادن به اين جريان و حتي در اختيار گذاشتن مكان هايي براي برگزاري نشست هايشان، اين تشكل را به عنوان رهبر جريان مخالف در سوريه مطرح كنند.

اخوان المسلمين سوريه در سال 1935(1314) در شهر حلب به وسيله مصطفى السّباعى به منظور مقابله با اشغال سوريه از سوى فرانسه و سامان دادن به اوضاع نابسامان اقتصادى و رفع شكاف موجود بين جهان عرب از طريق احياى اسلام به وجود آمد امّا بعداً عواملى چون لزوم همكارى با اعراب در بازپس‌گيرى فلسطين اشغالى و سكنى گزيدن برخى از رهبران و اعضاى اخوان المسلمين مصر در سوريه به گسترش فعاليت‌هاى اخوان المسلمين سوريه كمك كرد.

البته باید این توضیح را راجع به نسبت اخوان المسلمین با دولت‌های عربی منطقه افزود که گروه های اخوان المسلمین مشکلات خاصی در هماهنگی و تنظیم امور خود به طور آشکار و به طور گسترده دارند. حتی زمانی که اخوان المسلمین در جنبش های سایر نقاط تاثیر می گذارد، این ارتباطات چند جانبه است. برای مثال، حماس در نوار غزه با اخوان المسلمین مصر در ارتباط است، در حالی که حماس در کرانه باختری با اخوان المسلمین اردن مرتبط می باشد. علاوه بر این، در حالی که رهبری خارجی حماس در دمشق مستقر است و این كشور از آن حمایت می کند اما در سوریه اخوان المسلمین منحل اعلام شده است.

بارزترين ويژگي اخوان المسلمين سوريه، مخالفت دائمي آن با دستگاه سياسي كشور است كه از مهم‌ترين اين مخالفت ها مي توان به درگيري نظامي 1981(1360 شمسي) آنها با نيروهاي حكومتي حافظ اسد در شهر «حماه» اشاره کرد که حاصل درگيري خونين آن زمان 30 هزار كشته و ناپديدشدن 10 هزارتن از هواداران اخوان المسلمين بود. پس از آن رهبران اخوان المسلمين سوريه به خارج از كشور فراركردند و موقتا مبارزات مسلحانه خود عليه دولت علوي سوريه را كنار گذاشتند. فعاليت اين گروه در سوريه مخفيانه بود زيرا توسط دولت سوريه منحل اعلام شده و اكنون بخشي از ائتلاف گروه هاي ضد نظام به شمار مي رود. بدين ترتيب مي توان گفت در حالي كه اخوان المسلمين مصر و اردن در وضعيتي مناسب قرار دارند و موقعيتي قوي كسب كرده اند، همتايان سوري آنها شكست خوردند و از پيشرفت در سوريه بازمانده اند چراكه در سوريه وضعيت اخوان المسلمين تا حدودي مبهم است؛ اين ابهام از يك جهت به تاريخ مبارزات سري اين گروه باز مي‌گردد و از سوي ديگر به ماهيت تكثرگرايي قومي، ديني و مذهبي جامعه سوريه مرتبط است.

اخوان المسلمين سوريه امروز هم پيمانان اصلي ترك ها هستند، عده اي دليل اين امر را ريشه اسلامي حزب عدالت و توسعه مي دانند اما عده اي ديگر مسائل ديگري فراتر از هويت اسلامي آنها را مطرح مي كنند كه موجب شده است اين دو هم‌پيمان شوند از جمله اينكه غرب طرفين را براي برقراري اين ارتباط تشويق كرده است؛ اين درحالي است كه روابط تركيه و دولت سوريه قبلا بسيار خوب بود. بهترين دليل براي همپيماني تركيه و اخوان المسلمين سوريه حضور برخي از سران اين تشكل در خاك تركيه و برگزاري 4 كنفرانس براي مخالفان نظام در شهرهاي تركيه است؛ كنفرانس هايي كه اغلب آنها توسط اسلام گرايان تشكيل شده است. البته بخشي ديگر از معترضان را افراد و هم پيمانان قبلي دولت سوريه مانند عبدالحليم خدام و برادر حافظ اسد تشكيل مي دهند كه به دلايل مختلفي از اين نظام بريده و اكنون در خارج از كشور به سر مي برند ولي اين افراد وزن چنداني در اين اعتراضات ندارند.

بالاگرفتن ناآرامي ها در سوريه از واقعيت تلخي حكايت دارد و آن اينكه اخوان المسلمين به عنوان يكي از تشكيلاتي ترين گروههاي مخالف نظام در سوريه، حركت هاي اعتراضي اين كشور را به سمت جنگ اهل سنت عليه علويان هدايت مي كند. اخوان‌المسلمين سوريه نشان داده كه براي سقوط اسد با زير پا گذاشتن اصول اصلي و پايه اي خود، دست به هر كاري مي زند. به عنوان مثال آنها مدتي با عبدالحلیم خدام، جبهه‌اي براي سرنگوني بشار اسد تشكيل دادند، اين انعطاف اخواني‌هاي سوريه تا آنجا پيش رفت كه نماينده‌اي از خود براي شركت در جلسه‌اي به پاريس فرستادند كه برگزاركنندگانش افراد يهودي صهيونيست و مشهور به حمايت افراطي از اسرائيل بودند (مانند «برنارد لوي»، «كوشنر»).

این کنفرانس را باید با کنفرانس برلین در سال 1379 مقایسه کرد. در فروردین سال 79، اپزوسیون مخالف جمهوری اسلامی ایران که عموما طیف لیبرال های کهنه کار و همچنین اصلاح طلبان افراطی بودند، در برنامه ای شرکت کردند که اپزوسیون خارج نشین با سابقه چپ گرایی افراطی و البته تغییر گرایش داده به لیبرالیسم، ترتیب داده بودند. آن کنفرانس را هم نیروهای حزب سبزهای آلمان همچون کوشنر میزبانی و حمایت می کردند که البته شرکت کننندگان آن در داخل تخطئه و رسوا شدند. شباهت دیگر کنفرانی برلین علیه ایران و کنفرانس پاریس علیه سئوریه در همین واکنشهای داخلی است. شركت نماينده اخوان المسلمین در آن همايش سبب شد كه جنجالي در ميان اخواني‌هاي سوريه بيفتد و برخي خواستار بركناري «رياض الشفقه» از رهبري آن شوند. مخالفان داخلي در سوريه به اخواني‌ها به سبب شركت در جلسات پاريس و آنتاليا و بروكسل ايرادهاي سختي گرفته‌اند. «نضال حماده» نويسنده لبناني مقيم فرانسه اخيرا با اشاره به انتشار سندي در ارتباط با ارتباط اخوان المسلمين سوريه با امريكا از بروز اختلافاتي بين اعضاي جنبش اخوان المسلمين سوريه خبر داد. گويا دليل بروز اين اختلاف حضور «ملهم الدروبي» نماينده اين جنبش در نشستي با صهيونيست هاي افراطي در پاريس بوده است. مخالفان سوريه در خارج معتقدند كه شمار زيادي از اعضاي جنبش اخوان المسلمين سوريه با حضور الدروبي در نشست مزبور مخالف بوده به ويژه اين كه همه مي دانند «رياض شفقه» دبير كنوني اخوان المسلمين سوريه از اين نشست اطلاع داشته است. در ادامه اين اختلافات مخفيانه، «محمد فاروق طيفور» معاون دبير جنبش اخوان المسلمين سوريه از شفقه به دليل اشتباهاتش كه به نفع نظام سوريه تمام شد، سخن گفته است. «علي صدرالدين بيانوني» دبير سابق جنبش اخوان المسلمين سوريه نيز با نشست مزبور با صهيونيست ها ابراز مخالفت كرده اما وي اين روزها تصميم گيرنده نيست تا مانع اين گونه اقدامات شود. برخي از اعضاي اخوان المسلمين سوريه نيز با مداخله صهيونيست ها در امور داخلي كشورشان مخالف هستند و حضور نماينده اين جنبش در نشست مزبور با صهيونيست ها را به دليل درخواست مستقيم قطر اعلام كرده اند.

در واقع به نظر مي رسد كه با آغاز رخدادهاي اخير در کشورهاي عربي، جوانان سوريه که نسبت به برخي امور داخلي كشورشان اعتراض داشتند، تحت تاثير جوانان مصر و تونس دست به تحرکات سياسي زدند اما اين تحرکات با دخالت اخوان المسلمين سوريه و هدايت تحرکات سياسي جوانان سوريه به سمت خشونت، به بيراهه رفت. همزمان با آغاز تظاهرات جوانان سوريه، اخوان المسلمين در اين كشور و مقامات كشورهاي عربستان سعودي، اردن، قطر، تركيه، عبدالحليم خدام و ]جریان 14 مارس لبنان به رهبری[ سعد حريري در يک جبهه عليه نظام سوريه قرار گرفتند تا شعار تغيير و اصلاحات مردم اين كشور را ناگهان به شعار سرنگوني نظام بشار اسد تبديل كنند.

اگر خواسته اخوانی ها برای اصلاحات سیاسی به منظور رسمی شدن حزب شان در کشور و مشارکت سیاسی در انتخابات قانونی باشد باید گفت با تایید قانون اساسی جدید در رفراندوم اخیر که نظام تک حزبی کنونی را به نظام چند حزبی بدل ساخت، این خواسته عملا در آستانه تحقق است. حتی اگر اخوان المسلمین در پی اصلاحات انقلابی تر به منظور برقراری حکومت دینی به جای رژیم سکولار کنونی هم باشد که اگر با بنیادگرایی سلفی در هم نیامیزد کاملا به جاست، اما مسئله اینجاست که اخوانی ها وارد رویکرد های ماکیاولیستی شده اند و دیگر عنوان برگرفته از نهضت اسلامی جهان عرب (جنبش های اخوان المسلمین) و مدعای دینی آنها، نمی تواند چندان قابل قبول باشد. در شرایط کنونی هم به نظر می رسد که اخوان المسلمين مي كوشد با اشاره به كشتار طرفداران خود در 1982 و با استفاده از سلاح اختلاف بين سني و علوي و طايفه گرايي، درصدد انتقام جوئي از نظام علوي سوريه برآيد.

البته نباید اخوان المسلمین را با سلفی ها و ارتش آزاد یکسان پنداشت. میان ایندو تفاوت های زیادی وجود دارد، همچنانکه اخوان المسلمین در سایر کشورها هم سلفی نیستند. به عنوان مثال در مصر، شاخه سیاسی اخوان المسلمین با عنوان حزب «آزادی و عدالت»در انتخابات مجلس شرکت و پیروز شد. سلفی ها هم چندین حزب و از جمله «حزب اسلامی نور» را تشکیل دادند که پس از اخوان المسلمین بیشترین آراء را کسب کرد. ضمنا این توضیح را باید افزود که سلفی ها علیرغم عقاید مذهبی تندروتنه شان، در مقابل غرب انعطاف پذیر و عملا وابستگی نشان می دهند. مثلا در مورد مصر، سایت خبری شبکه العربیه در 20 دسامبر 2011 نوشت که رهبران برجسته حزب نور اعلام آمادگی کرده اند با اسرائیل وارد گفتگو شوند. این در حالی است که اخوان المسلمین مخالف جدی پیمان کمپ دیوید با اسرائیل است و در جهت لغو آن می کوشد.

اقلیت‌های قومی

روز جمعه ۲۴ فوریه (۵ اسفند) وب سایت «رادیو زمانه» نوشت: «برهان غلیون» رئیس شورای ملی سوریه در کنفرانس «دوستان سوریه» اعلام کرده که اگر حکومت بشار اسد سرنگون شود به کردها خودمختاری داده خواهد شد. غلیون گفت: «سوریه نوین با دولتی غیرمتمرکز خواهد بود و به مقام‌های محلی اجازه خواهد داد که کنترل مسائل خود را خود در دست بگیرند.»

کردها بزرگ‌ترین اقلیت قومی در جمعیت ۲۲ میلیون نفری سوریه هستند که البته شرایط اجتماعی گروه های مختلف آنها متفاوت است. كردهاي سوريه به دو بخش قابل تقسيم هستند، كردهايي كه در مناطق كردنشين شمال شرق سوريه مخالف نظام هستند چون درخواست هايشان مانند درخواست كردهاي عراق و تركيه تجزيه طلبانه است اما در مقابل آنها يك عده از كردها در مناطق عرب نشين موافق نظام هستند، و آنها وجود خود را در خطر مي بينند از قدرت گرفتن سلفي ها هراس دارند ضمن آنكه بخش عمده اي از كردها بر اساس اصلاحات جديد موفق به اخذ شناسنامه از دولت سوريه شده اند و مشكلي با نظام ندارند. اما با این حال نمی توان انکار کرد که تاکنون حقوق اقلیت کردها آنچنانکه باید به رسمیت شناخته نشده است، همچنانکه حتی نام این کشور هم «جموری عربی سوریه» است و در قانون اساسی هم فقط یک فرد عرب می تواند رئیس جمهور باشد.

به همین دلیل است که رئیس شورای ملی سوریه از بنیان‌گذاری شورای ریاست جمهوری در رأس امور کشور، دولت خودمختار کرُد و به‌رسمیت شناختن هویت کردها در سوریه دفاع و خطاب به کردها می گوید: «هویت شما به ‌رسمیت شناخته خواهد شد و در شکل ملی مورد احترام قرار خواهد گرفت. همچنین حقوق شهروندی شما نیز تضمین خواهد شد. شما نقش مهمی در بازسازی سوریه‌ رؤیایی ما ایفا می‌کنید؛ سوریه‌ای که چندین دهه در آرزوی آن هستیم.»

برهان غلیون همچنین تأکید می کند: «تناقضی میان سوریه‌ای با ریشه عرب و احترام به هویت ملی کردها وجود ندارد.»

البته وی تاکنون قادر به جلب حمایت کردها – که با برگزاری راهیپمایی منسجم در سال ۲۰۱۱ خود را به عنوان اولین منتقدان اسد معرفی کردند- نبوده است، تاجاییکه در جریان نشست شورای ملی سوریه در استانبول، به منظور تشکیل اپوزیسیونی واحد علیه دولت بشار اسد، کردها از میانه این نشست برخواسته و جلسه را به نشانه اعتراض ترک کردند. کردها دلیل این حرکت خود را مخالفت اپوزیسیون جمع شده در ترکیه برای سخن گفتن در خصوص حقوق کردها اعلام کردند. کردهای سوریه که در حال حاضر میان احزاب متفاوت پراکنده اند، در گذشته نیز تاکید کرده بودند که خواهان به رسمیت شناخته شدن حقوق خود در قالب قانون اساسی هستند.

تناقض این قضیه همچنان که در تشریح رابطه بین سوریه و ترکیه گفته شد؛ اینجاست که شورای ملی سوریه – مورد حمایت ترکیه و مهمان این کشور – در حالی از کردهای سوریه حمایت می کند که دولت ترکیه سابقه ای طولانی در کرد ستیزی دارد و همواره با گروه های کرد درگیری مسلحانه داشته است. ترکیه حتی اخیرا بخشی از مشکلات خود با کردهایش را هم به گردن سوریه انداخته است، چنانکه سایت شبکه تلویزیونی العالم (مورخ ۶ فروردين ۱۳۹۱) به گزارش روزنامه «هاآرتص» اسرائیل اشاره کرد که با ادعای اینکه نظام سوریه عناصر پ ک ک را برای عملیات در ترکیه تشویق می کند، نوشته: «حزب کارگران کردستان آنکارا را به عملیات نظامی در سوریه مجبور می کند. ترکیه اخیرا سوریه را به استفاده از حزب کارگران برای انجام عملیات هجومی ضد ترکیه محکوم کرده است.» هاآرتص به نقل از منابع آگاه ترک تأکید کرد که ترکیه پس از کنفرانس دوستان سوریه در آوریل آینده، خود را برای عملیات نظامی در سوریه آماده می کند.

نکته دیگر درباره قومیت کردها اینکه، امتیاز دادن برهان غلیون و شورای ملی سوریه به کردها در واقع از سر ناچاری و نه از سر اعتقاد به حقوق اقلیت هاست، همچنان که در میان گروه های اپزوسیون ایران هم، شورای ملی مقاومت ایران هم مجبور شده بود برای بدست آوردن دل کردهای تجزیه طلب امتیازاتی به آنها بدهد: «حزب دموکرات کردستان با مشاهده روال کار یک سویه مجاهدین که هیچ هویت مستقلی برای شورا قائل نبودند، بحث خودمختاری کردستان را که در اسناد شورا تحت عنوان «مبارزات حق طلبانه مردم کردستان» عنوان شده بود، پیش کشیدند… قاسملو یک بار به طنز در جلسه شورا گفت: مردم کردستان می گویند تا دیروز با رژیم [آیت الله] خمینی می جنگیدیم و فردا که مجاهدین سر کار بیایند باید با آنها بجنگیم.» (شوکت: صص 7-416)

به همین دلیل، تعجبی ندارد که می بینیم کردها نسبت به اپوزیسیون این کشور که عمدتا اخوان المسلمین و ناسیونالیست های عرب هستند، بدبین باشند. آنچنان که نیویورک تایمز می نویسد، هیچ یک از این دو گروه چندان با منش و رفتار کردهای عراق همخوانی ندارند. کردها همچنان یک مطالبه را تکرار می کنند و انهم برخورداری از منطقه خودمختار در اختیار خود است.

جاناتان راندل سرشناس ترین نویسنده ای است که در خصوص وضعیت کردها کتابی را نوشته و در آن این طایفه را بزرگترین قومیتی می داند که هیچ کشوری را به خود اختصاص نداده است. او در خصوص نقش کردهای سوری در تحولات چند ماه اخیر این کشور می نویسد: کردهای سوری از این رقص فاصله گرفته اند. با اینهمه هنری جکسون از موسسه تحقیقات سیاست خارجی در لندن تاکید می کند که کردها اقلیتی تعیین کننده در سوریه هستند. کمک آنها می تواند مخالفان را سریع تر به هدف آنها برساند.

تشکل‌های سیاسی کوچک‌تر

علاوه بر گروه های یاد شده، همچنین باید به گروه های مخالف دیگری اشاره کرد که کمتر شناخته شده اند. از جمله «جبهه مردمی برای تغییر و آزادی» که «قدری جمیل» (معاون نخست‎وزیر و وزیر تجارت سابق) یکی از سه عضو شورای ریاست آن است. این تشکل اپوزوسیون سوریه هم جزو مخالفان نشست قاهره بود و بلافاصله پسش از برگزاری آن، با انتشار بیانیه اي اعتراض خود را اين گونه اعلام کرد: «کنفرانس قاهره همه طیف‎‎‎های مخالف دولت سوریه را در بر نمی‎گیرد و از سوی دیگر، این کنفرانس بیانگر دخالت آشکار اتحادیه عرب در امور داخلی سوریه است، تا جایی که به تنظیم مطالبات مخالفان و رتبه‎بندی مخالفان و صدور اعتبارنامه برای آن‎‎ها پرداخته است.»

همچنین باید به برخی گروه های سیاسی داخلی اشاره کرد که ضمن مخالفت با دخالت بیگانه، خواستار اصلاحات اساسی در کشور هستند. از جمله این گروه ها، «جبهه مردمی برای تغییر و آزادسازی در سوریه» شامل «حزب اراده مردمی» و «حزب قومی اجتماعی سوریه» و چند شخصیت مستقل دیگر است که پس از تغییر قانون احزاب در سوریه تشکیل شد. واژه «آزاد سازی» در عنوان این جبهه از دیدگاه این تشکل بر ضرورت آزاد سازی بلندی های اشغال شده جولان در مرز با فلسطین اشغالی و استان اسکندرون در مرز با ترکیه نشات می گیرد.

با توجه به مشی معتدل این گروه، از آنان برای حضور در نشست مشورتی تهران که مرداد ماه با شرکت نمایندگان ۲۷ کشور در تهران برگزار شد دعوت به عمل آمد. در بیانیه پایانی این نشست بر ضرورت برقراری آتش بس، گفت و گوی دولت سوریه با مخالفان، ارسال کمک های بشردوستانه به آسیب دیدگان درگیری های این کشور و تلاش برای تشکیل گروه تماس تاکید شده بود و «جبهه مردمی برای تغییر و آزادسازی در سوریه هم که «علی حیدر» عضو شورای ریاست آن به تهران دعوت شد، متقابلا با صدور بیانیه ای، از خواست نشست تهران برای برقراری آتش بس سه ماهه در سوریه و حل مسالمت آمیز درگیری ها از طریق گفت و گوی ملی استقبال کرد و نتایج کلی این نشست را مثبت دانست. به عقیده این جبهه اعتراف «بان کی مون» دبیر کل سازمان ملل در پیام خود به نشست مبنی بر اینکه «درگیری ها در سوریه بافت اجتماعی این کشور را تهدید می کند و اوج گیری آن به جنگ داخلی منجر می شود که تاثیر بسیار منفی بر کل منطقه خواهد گذاشت»، از نکات قابل توجه است.

در بخش دیگری از این بیانیه در اعتراض به گروه های مسلح تروریستی، آمده است: انتشار سند سری با امضای رئیس جمهور امریکا مبنی بر اعطای اختیارات به سازمان اطلاعاتی این کشور در حمایت از گروه های مسلح نشان می دهد که امریکا و هم پیمانان آن در منطقه راه حل های سیاسی را رد می کنند و خواهان تشدید درگیری های خونین هستند.

منابع:
– «اصدقاء سوريه» يا منجيان اسرائيل، جواد محمدی، مورخ ۲۳ اسفند ۱۳۹۰
– افشاگری یک روزنامه اروپایی از واقعیتها در سوریه، سایت الف، مورخ ۲ فروردين ۱۳۹۱
– تشدید شکاف در اپوزیسیون سوری، خبرگزاری مهر، شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۱
– تفاوت اخوان المسلمین سوریه با دیگر کشورها، جهان نیوز، مورخ ۲۶ شهريور ۱۳۹۰
– چرا کردها سکوت کرده اند؟، خبرآنلاین، پنجشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۹۱
– گمانه‌زني‌ها درباره تحولات سوريه، رجانیوز، يکشنبه، مورخ 16 بهمن 1390
– متن ایمیل های هک شده رئیس مخالفان اسد، خبرگزاری فارس، مورخ ۳۱ فروردين ۱۳۹۱
– نكاتي در باب سوريه و معارضانش، وبلاگ آرمانخواهی، مورخ 17 بهمن 1390
– یک تشکل مخالف سوری نتایج نشست تهران را مثبت خواند، ایرنا، دوشنبه ۲۳ مرداد ۹۱
– شوکت- حمید، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران: گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی، شرکت سهامی انتشار، چاپ دوم، تهران 1372.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.