مهدی امیریان (دبیر تشکیلات دفتر تحکیم وحدت)
دیدار امسال دانشجویان با رهبر فرزانه انقلاب که نگارنده افتخار حضور و ارائه نظرات و دیدگاههای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی سراسر کشور( دفتر تحکیم وحدت) در این مراسم را داشتهام، بهانهای شد تا این یادداشت را بنویسم. برخی نکات مهم و کلیدی که مستقیماً مربوط به تشکلهای دانشجویی می باشد و رهبر انقلاب در این دیدارهای متفاوت هر ساله با دانشجویان بیان میکنند متاسفانه در بازتاب صحبتهای ایشان حتی برای تشکلهای دانشجویی مورد بیمهری واقع شده و مغفول مانده است که اتفاقاً این نکات هشداردهنده و پندآموزی است که می تواند نیاز امروز، فردا و همیشگی تشکلهای دانشجویی باشد. چنانچه به آنها توجه جدی شود بدون تردید وضعیت کمی و کیفی تشکلهای دانشجویی موجود ارتقاء مییابد.
۱. در طی چند سال اخیر رهبر معظم انقلاب از واژه ی جریان دانشجویی بهجای جنبش دانشجویی استفاده میکنند، واکاوی چرایی این نکته بسیار با اهمیت مینماید، چرا در حال حاضر تشکلهای دانشجویی ظرفیت جریانسازی، درونزا بودن و خودجوش بودن را یا بهطور کلی ندارند یا بخش عمدهای از آن ظرفیتها بالفعل نشده است؟!
اگر حمایت و یا پوشش خبری برخی رسانهها را از تشکلهای دانشجویی موجود نادیده بگیریم تا چه اندازه این تشکل های دانشجویی میتوانند با تاثیرگذاری در فضای عمومی دانشگاهها و بسط آن به جامعه رسانهها را وادار به پوشش خبری فعالیت و مواضع خود کنند و این بار رسانهها برای اعتبار خود وارد عمل شوند، نه برای اعتبار بخشیدن به تشکلهای دانشجویی، و شوربختی جریان دانشجویی امروز این می باشد که به همین اندازه از تاثیرگذاری حداقلی بسنده کرده و اصولا نمیخواهد بپذیرد که قد و اندازهی جریان دانشجویی بیشتر از اینها میتواند باشد تا جاییکه به معنای واقعی کلمه جنبش
دانشجویی باشد و تا زمانیکه تشکلها و اتحادیههای دانشجویی به خاستگاه اصلی خود یعنی دانشگاه و مطالبات واقعی و بهحق دانشجویان و مردم رجوع نکنند، نمیتوانند به مهمترین نقش خود یعنی پل ارتباطی صادق بین ملت و حکومت عمل نمایند. متاسفانه اشتباهی که برخی جریانهای سیاسی و حتی بخشی از دستگاه های حکومتی، ناخواسته امروز گرفتار آن هستند، بخشی از جریان دانشجویی را نیز مبتلا نموده است و آن عدم درک این مهم میباشد که زمانی میتوان در مقابل حربهها، ترفندها و فتنهانگیزی دشمنان خارجی مقاوم و واکسینه بود که در داخل کشور دستگاههای حکومتی و جریانهای موثر سیاسی در راستای اتحاد و انسجام ملی و همدلی عمومی تلاش کرده و به شاخص رضایتمندی اجتماعی که یکی از مهمترین سرمایههای نظام میباشد توجه جدی شود. که البته به دلیل متکثر بودن، دغدغهمند بودن دانشجویان نسبت به مسائل مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، ظهور و بروز این مهم در دانشگاهها دارای نمود بیشتری بوده و به عنوان یک نماد برای افکار عمومی جامعه مطرح میباشد و به این دلیل نقش و جایگاه تشکلهای دانشجویی برجستهتر و مسئولیت خطیرتری بر روی دوششان میباشد. آیا در موضعگیریهای برخی جریانهای دانشجویی این مهم را شاهد هستیم یا متاسفانه برعکس آن را میبینیم که نهتنها کمکی به انسجام و اتحاد ملی نکرده و به اصطلاح دایره افراد خودی نظام را تنگتر میکنند بلکه گروههای مختلف دانشجویی به ویژه بدنه دانشجویی را نسبت به خود بدبین کرده و اینگونه استنباط میشود که این بخش از جریان دانشجویی تبدیل به پیادهنظام برخی از جریانهای سیاسی تندرو و افراطی شده اند، که در توضیحات بند 2 بیشتر به آن می پردازیم.
۲. رهبر انقلاب در دیدار سال 88 خطاب به دانشجویان حاضر فرمودند: «البته شما همه ی دانشجویان کشور نیستید، شاید نمایندهی همهی تفکرات گوناگون و سلایق مختلف دانشجویی هم نباشید.» و حتی بعدها شنیدیم که ایشان پس از برگزاری برنامه از مسئولین به خاطر یک دست بودن حضار و سخنرانها گله کرده بودند.
ای کاش هم مسئولین مربوطه که به انحاء مختلف با مسائل مربوط به تشکلهای دانشجویی در ارتباطند و هم خود تشکلهای دانشجویی موجود به این صحبت پر معنا و مسئولیتبرانگیز، تأمل میکردند!
به هر حال رهبر بزرگوار انقلاب از این واقعیت مهم مطلع بودند و تلویحاً از فضای تکصدایی در دانشگاها انتقاد نموده و خواستار تغییر آن شده اند. بدیهی است که منظور رهبری گروههای معاند و مخالف نظام نبوده است که از عدم حضور آنها گله کنند؛ بلکه منظور گروه های دانشجویی بوده که سلایق و دیدگاههای مختلف دانشجویی را نمایندگی کنند که البته با قدری تأمل بیشتر، متوجه این واقعیت میشویم که تعداد اینگونه دانشجویان نیز اتفاقاً کم نمیباشند. نگارنده با توجه به ارتباطاتی که با دانشجویان اکثر دانشگاههای کشور دارد، با قاطعیت اعلام میدارد که اگر بخواهیم درصد کمیت دانشجویان و به تبع آن افراد معاند و کسانی را که با ساختار حاکمیت دینی مخالف هستند را تخمین بزنیم با ارفاق کمتر از 5 درصد جمعیت ایران میباشند. و این تعداد به مراتب کمتر از تعداد مخالفین ساختار حاکمیتی در کشورهایی است که ادعای برپایی دموکراسی مطلقشان گوش فلک را کر کرده است، میباشد. اما سوال و گلهمندی اساسی اینجاست که چرا افراد و برخی جریانهای سیاسی و حتی برخی مسئولان حکومتی و متاسفانه بخشی از جریان دانشجویی نیز به گونه ای از منتقدین چه در دانشگاهها و چه در سطح جامعه و چه در فضای سیاسی کشور تعریف و توصیف میکنند که گویی حداقل 30 الی 40 درصد جمعیت دانشگاهها و جامعه معاند میباشند و یقیناً تعریف اینها با تعریف رهبری متناقض میباشد و اگر بپذیریم بخشی از این جریانها و تشکلهای دانشجویی، ناآگاهانه و از سر دلسوزی بخشی از منتقدین را معاند تلقی میکنند و طبیعتاً حقوق منتقدین را نیز به رسمیت نمیشناسند اما با کمال تاسف باید بگویم بخشی نیز تعمداً و بخاطر روحیهی انحصارطلبی و تامین منافع و مطامع سیاسی برخی گروههای سیاسی خاص که پایگاه اجتماعیشان در بین مردم در حداقل می باشد، که آگاهانه و عامدانه هر روز دایره نظام را تنگ تر و افراد و جریانهایی که به اصطلاح باید خودی باشند را ناخودی تلقی کرده و نه تنها به خارج از دایره ی نظام هل می دهند بلکه پس از این اقدام نیز افتخار می کنند که ما از قبل نیز گفته بودیم این افراد و جریان ها ضدانقلاب می باشند، و به اینگونه موضعگیریها و اقدامات نسجیده و هنجارشکنانه و خارج از دایره انصاف و عدالت می پردازند.
البته نقد منصفانه، دلسوزانه که برای اصلاح باشد و نه برای اخراج، نسبت به همه ی شخصیتها و جریانهای سیاسی و دستگاههای حکومتی نه تنها ایراد
ندارد بلکه یکی از مهمترین رسالتهای تشکلهای دانشجویی میباشد. اما گویی برخی دستگاه های متولی در دانشگاهها و مرتبط با دانشگاه ا که فعلا
نام بردن آنها را ضروری نمیدانم، نه تنها ناامیدی و ترس کاذب را به دانشگاهها القا میکنند -که البته امیدواریم از کماطلاعی و ضعف بینش لازم سیاسی فرهنگی باشد و نه حب و بغضهای سیاسی– بلکه خود دچار ترس و اضطراب از آیندهی مبنی بر به رسمیت شناختن و تریبون دادن و بالاخره قانونی برخورد کردن با منتقدین هستند.
آنچه از جنبش دانشجویی اصیل و پیشرو دریافت می کنیم این است که زمانی جنبش دانشجویی نفش پیشگامی و جهتدهندگی و تولید گفتمان و قالبهای سیاسی، فرهنگی را بر عهده داشته است که فراتر از دوقطبی و چندقطبی سیاسی کشور، هویت و شأنیت خود را تعریف کرده و فعالیتها و مواضع خود را معطوف به نگاه فراجناحی مینموده و هیچچیز را ارجح بر منافع ملت و مصالح کلی نظام نمیدانسته است. البته هماکنون نیز تشکلهای دانشجویی موجود همگی چنین ادعایی را دارند اما متاسفانه در عمل میبینیم که این ادعا برای عموم دانشجویان و مردم خیلی باورپذیر نمیباشد، که با اندک بررسی بدنهی دانشجویی و مردمی تشکلهای دانشجویی میتوان به صحت این نکته پی برد که در توضیحات بند 3 این موضوع تکمیل میشود.
۳. رهبر انقلاب امسال در بیاناتشان به این نکته اشاره داشتند که فعالین تشکلهای دانشجویی باید مراقب باشند تا دچار آفت پست و مقام نشوند که این موضوع قطعاً نشأت گرفته از اطلاعات دقیق رهبری از وجود این آفت برای فعالین دانشجویی موجود میباشد که با عنایت به مباحث بند 1 و 2 توجه به نکات ذیل بسیار ضروری می نماید:
متاسفانه آفت پست و مقام یکی از مهمترین علتهای موضوع بندهای 1 و 2 میباشد که با کمال تاسف نه تنها برخی از ویژگیهای ممتاز تشکلهای دانشجویی یعنی آرمانخواهی، حقیقتطلبی، آزادیخواهی، مبارزه با فساد و بیاخلاقی در هر سطحی و در هر زمانی، عدم قدرتطلبی و شهرتطلبی، را تحتالشعاع قرار داده بلکه با کمال تعجب بخش کوچکی از تشکلهای دانشجویی همانند بخش قلیلی از فعالان سیاسی حاضر در کشور، متملقانه و کاسبگرایانه از نظام و ولایت فقیه دفاع می کنند که نه تنها به پیشرفت اهداف و آرمانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کمکی نمیکند بلکه نتیجهی عکس حاصل شده و موجب بدبینی جامعهی دانشگاهی و مردم میشود. آفت پست و مقام موجب شده تا بخشی از جریان دانشجویی ارتباطش را با دانشجویان و مردم قطع کرده و طبیعتاً از مطالبات واقعی دانشجویان و مردم بیاطلاع و یا با اغماض کماطلاع بوده و فعالیت و مواضع خود را در راستای اقتضائات و اهداف برخی رسانهها و جریانات سیاسی خاص تنظیم کنند.
البته بخشی از جریان دانشجویی ارزشی نیز نه به دلیل آنکه دچار این آفت شده است، بلکه از سر حسننیت و روحیهی واقعی انقلابی و ارزشی این نوع
رویکردها را از خود نشان داده و احتمالاً ناخواسته مورد سوءاستفادهی برخی از رسانهها و جریانات سیاسی خاص میشوند و شاید به همین دلیل رهبر فرزانهی انقلاب تأکید داشتند که سطح اطلاعات و قدرت تجزیه و تحلیل جریان دانشجویی باید فراتر از سایتها و وبلاگهای رایج باشد و هر چند که مصادیق این گونه موارد کم نمیباشد ولی ضرورتی برای بیان آن نیز احساس نمیکنم. لذا نتیجهگیری از مباحث ذکر شده و تمکین واقعی نه شعاری از رهنمودهای رهبری میتواند راهگشای برخی مشکلات جریان دانشجویی و چراغ راه تشکلهای دانشجویی باشد و آن مهم، اینکه تشکلهای دانشجویی به هیچ شخص و جریان سیاسی نباید وامدار، وابسته و خدای ناکرده دلبسته باشند، نباید اجازه دهند ذره ای تعلقات مادی و سیگنالهای وسوسهبرانگیزی که این روزها از سوی جریانهای قدرت و ثروت فرستاده میشود کارگر بیفتند و اینکه به معنای واقعی نسبت به گروه های مختلف دانشجویی در سطح دانشگاهها که دارای دیدگاهها و سلایق گوناگون هستند، احترام گذاشته و با توصیه رهبری شرح صدر داشته باشند و خطکشی واقعی بین معاندین و منتقدین صورت بگیرد و خدای ناکرده با تنگنظری حتی یک دانشجو با سلیقهی متفاوت را نه تنها رنجیدهخاطر نکرده بلکه با در اختیار قرار دادن امکانات و مهیا کردن بستر لازم برای تضارب آراء و چندصدایی واقعی و سوق دادن فضای دانشگاهها به سمت عقلانیت و اعتدال، اجازهی سوءاستفاده به برخی افراد افراطی و رادیکال از فضای به اصطلاح منفعل دانشگاهها داده نشود. البته نگارنده به هیچ عنوان قصد سیاهنمایی و خودزنی ندارم بلکه انتقاد به وضعیت موجود تشکلهای دانشجویی و ارتقاء وضعیت موجود به سمت آرمانها و ایدهآلهای جنبش دانشجویی برای تاثیرگذاری بر فضای عمومی دانشگاهها و جامعه برای هرچه بهتر محقق شدن آرمانهای انقلاب اسلامی ایران و غزتمندی و سربلندی ایران عزیزمان، پاسخگویی به آرمانخواهی تشکلهای دانشجویی میباشد که بدون تردید در سایهی رعایت ملاحضات فوق عملیاتی میشود.
در پایان از دوستان عزیز در تشکلهای دانشجویی دعوت میکنم چنانچه نقد یا ملاحضهای درباره این یادداشت دارند، در یک فضای درون گفتمانی از هر طریقی جهت بحث و مبادله دیدگاهها استقبال می کنم. بخش دوم این یادداشت که پیرامون نقش، جایگاه و وضعیت اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی سراسر کشور (دفتر تحکیم وحدت) بهزودی منتشر میشود.
Sorry. No data so far.