حتی آنها که به لحاظ محتوایی با «قلادههای طلا» مشکل دارند نتوانستند چشمشان را بر تواناییهای بازیگر اصلی این فیلم علیرام نورایی ببندند. بازیگری که به مدد تبحری که در ایفای نقش اصلی کاملا فیزیکی و پراکت این فیلم نشان داد توانست توجه جمع بسیاری از مخاطبانی که حتی نام وی را نمیدانستند هم به خود جلب کند با این حال هم در زمان اکران فیلم و هم به هنگام عرضه دی. وی. دی آن در شبکه نمایش خانگی نام نورایی که بازیگر اصلی فیلم بود در ابتدای فهرست بازیگران نیامد با این حال متانت این بازیگر به او اجازه نداد که به چنین موضوعی معترض شود. بهانهمان برای گفتگو با علیرام نورایی صحبت درباره کارهای اخیرش بود اما زودتر از حد تصور بحث به باندبازی در سینما و البته اتفاق عجیب اخراج نورایی از جمع هنرمندانی که برای کمک به زلزله زدگان آذربایجان گردهم آمده بودند، کشید؛ بله، نورایی که کاملا داوطلبانه برای کمک به زلزله زدگان آذربایجان در گردهمایی چند روز قبل سینماگران شرکت کرده بود توسط یکی از سینماگران پیشکسوت از این جمع اخراج شد. چرایش را حتی خودِ نورایی هم نمیداند.
به نظر میرسید بعد از ایفای نقش در «قلادههای طلا» پیشنهادات بازیگری بیشتر به شما ارائه شود. آیا این اتفاق رخ داد؟
نه، توفیر چندانی نکرد. البته خودم فکر میکردم بازخورد این فیلم این مزیت را داشته باشد که پیشنهادات بازیگری بیشتری به من ارائه شود اما متاسفانه باندبازی در سینمای ایران همچنان بیداد میکند.
مدتهاست که گروهی از سینماگران از باندبازی در سینما سخن میگویند اما کسی نیست که به طور جزیی در این باره صحبت کند. واقعا چرا؟
برای همین صحبتهای فراوان دیگران است که من ترجیح میدهم در این باره صحبت نکنم اما فقط در این حد میگویم که باندبازیهای آن قدر امتداد یافته که حدودا دو هفته قبل برای کمک به زلزله زدگان آذربایجان در گردهمایی سینماگران شرکت کردم اما بیدلیل از آن جمع اخراج شدم.
چه کسی شما را اخراج کردید؟
متاسفانه یکی از هنرمندان حاضر در جمع، مرا از جمع اخراج کرد آن هم با بیانی کاملا نامحترمانه. متاسفم برای آن شخص که باندبازیهای سینمایی را تا سرحد یک گردهمایی انساندوستانه هم امتداد میدهد.
این شخصی که نمیتوان حتی نام هنرمند را بر او گذاشت چرا شما را از آن جمع اخراج کرد؟
شاید به این خاطر که فکر میکرد من در حد و اندازه هنرمندان نیستم.
مگر ایشان متر و شاقولی داشت که هنرمند را از غیرهنرمند تفکیک کند؟
این را باید خودشان جواب دهند.
آیا این شخص از بازیگران سینمای ایران است؟
نه، ایشان یکی از کارگردانان ماست و البته کارگردان پیشکسوت که از او انتظار چنین برخوردی را نداشتم.
این کارگردان جزو هیات مدیره خانه سینما که نیست؟
نمیدانم. راستش را بخواهید من نه هیچگاه عضو خانه سینما بودهام و نه به خانه سینما رفتهام و نه اصلا میدانم که خانه سینما کجاست!
آیا فقط این شخص بود که دوست داشت شما در آن جمع نباشید.
یکی دو نفر دیگر هم بودند که نگاهشان نسبت به من خیلی مشکل داشت اما این یکی انگاری خیلی ناراحت بود که دستور به اخراج من داد. باور کنید من به خاطر خلوص نیت رفتم و تنها چیزی که انتظار نداشتم، همین بود. باز اگر محفل، رسمی بود این کار ایرادی نداشت اما در جمعی دوستانه و آن هم جلوی چشم مردم این رفتار چه معنایی میتواند داشته باشد.
دیالوگی هم بین شما با او که دستور اخراجتان را داد برقرار شد؟
ایشان گفت: «تحمل این را ندارم که شما را اینجا ببینم. بفرمایید بیرون» من حتی از ایشان فرصت خواستم که چند ثانیه با هم حرف بزنیم اما ایشان گفت: «من هیچ صحبتی با شما ندارم.» بسیاری از هنرمندان و از جمله خانم معتمدآریا و آقایان حسن پورشیرازی و همایون اسعدیان شاهد این قضیه بودند و جالب اینکه آقای پورشیرازی نزد من آمد و با دلجویی گفت: «این را به حساب ناراحتی از چیز دیگر و گیر دادن بگذار» اما من مگر چکار کرده بودم که این آقا مرا سکه یک پول کرد. این اتفاقی بود که همان موقع میتوانستم آم را جنجالی کنم اما در نهایت به ایشان گفتم: «ببخشید بدون اجازه شما آمدم. شما پیشکسوت ما هستی و من احترام شما را به جا میآورم.» اما این آقا اصلا به من نگاه هم نمیکرد. از من که جدا شد نزد خانم معتمدآریا رفته و با ایشان پچ پچ میکرد.
اینکه این کارگردان را آقا خطاب کردی، جنسیت او را هویدا ساخت.
بله، ایشان یکی از کارگردانان مرد شناخته شده سینمای ایران هستند. من در برابر ایشان خیلی کارها میتوانستم انجام دهم اما ترجیح دادم با یک قلب دردناک از آن جمع جدا شوم. دوستان بسیاری بودند که از من خواستند همان موقع بحث را رسانهای کنم اما من این کارگردان را به خدا واگذار کردم.
شاید این آقای کارگردان از حضور شما در «قلادههای طلا» خوشش نمیآمده.
نمیدانم، شاید هم از قیافهام خوشش نمیآمده، شاید هم به قول شما «قلادههای طلا» ناراحتش کرده بود اما به هر حال ایشان با رفتار غیرمنصفانه خود دلم را شکست.
جالب میشود که یک روز این کارگردان از شما برای بازی در فیلمش دعوت کند.
بله، خودم هم منتظر آن روز هستم.
البته این احتمال هم وجود دارد که ایشان به دلیل رد شدن فیلمنامههایش از سوی اداره نظارت از علیرضا سجادپور دلگیر بوده و دق دلیاش را سر شما خالی کرده.
{با خنده} اگر این طور باشد باید با آقای سجادپور درباره کارگردانانی که فیلمنامهشان رد شده یک گپ مفصل بزنم.
سوالی که میخواستم در ابتدای گفتگو بپرسم و نشد این بود که با توجه به اینکه شما نقش اصلی «قلادههای طلا» را ایفا کردید اما اسم شما در تیتراژ و در پوسترها و حتی در جلد دی. وی. دی در میان بازیگران نقش مکمل آمد. این مساله ناراحتت نکرد؟
ببینید من به این مسائل عادت کردهام و آن را خیلی پیچیده نمیدانم. من روزی که برای بازی در این فیلم قرارداد بستم خودم میدانستم که این اتفاق رخ خواهد داد اما در این فیلم بازی کردم که تواناییهایم را نشان دهم و اینکه نام من، اول بیاید یا دوم برایم اهمیتی نداشت.
پینوشت: جستجوی ما برای یافتن نام کارگردانی که علیرام نورایی را اخراج کرده بود و نورایی از بردن نام وی ابا داشت، نتیجه داد و ما میتوانستیم نام این کارگردان را که کمدی ساز قابلی هم هست و اتفاقا یکی از آثارش بارها از تلویزیون پخش شده، منتشر کنیم اما این کار را نکردیم فقط و فقط به خاطر قولی که به نورایی داده بودیم. با این امید که هنرمندان ما که الگوی مخاطبان عام هستند فارغ از آنچه در زندگی خصوصیشان میگذرد حداقل در یک گردهمایی عمومی هم که شده رفتارهای افراطی خود را سانسور کنند.
متاسفم.علی اقامطمئن باش که خود خدا جوابشو میده.
بله واقعا خیلی سعی کردید مشخص نشود کی بوده است.