دوشنبه 03 سپتامبر 12 | 18:50

علیرام نورایی و مک‌کارتیسم سینمای ایران

مهدي آذرپندار

اخراج «نورايي» توسط «كمال تبريزي»، به وضوح نشان داد كه چگونه سناتورهاي خانه‌ي سينما مترصد فرصتي هستند تا دست‌اندركاران فيلم‌هاي مرتبط به فتنه و سينماگران حامي نظام را با برپايي يك مك‌كارتيسم جديد تنبيه و حتي حكم ممنوعيت فعاليت آنها را صادر كنند


مهدي آذرپندار– شايد به ياد داشته باشيد كه در بحبوحه‌ي فتنه‌ي 88 و بعد از انتشار بيانيه‌‌ي تعدادي از سينماگران در اعتراض به نتيجه‌ي قانوني انتخابات، شايعه‌اي مبني بر ممنوع‌التصوير و ممنوع الفعاليت شدن امضاكنندگان اين نامه در سينما و صداوسيما منتشر گرديد كه بازتاب‌هاي زيادي هم در رسانه‌ها در پي داشت. اما مدت زيادي لازم نبود تا كذب بودن اين خبر مشخص شود؛ چرا كه تقريباً تمام مهره‌هاي اصلي و طراح اين بيانيه، خيلي زود مشغول پروژه هاي به مراتب عظيم‌تري نسبت به گذشته شدند؛ تا جايي كه افرادي مانند «كمال تبريزي» به مدد بودجه‌ي يك موسسه وابسته به شهرداري، حتي امكان ساخت فيلمي در هجو عملكرد نظام در سال 88 را هم پيدا كردند؛ هر چند بعدها در يك اتفاق بي‌سابقه، محمود رضوي – تهيه‌كننده‌ي فيلم- پس از بازخوردهاي شديداً منفي مخاطبان بعد از نمايش «خيابان‌هاي آرام» در جشنواره‌ي فجر، با وجود صدور مجوز نمايش فيلم از سوي وزارت ارشاد، خود دستور توقيف آن را صادر كرد!

بدين ترتيب بود كه رضا ميركريمي بعد از آن بيانيه‌‌هاي آتشينش، موفق شد تا پرخرج‌ترين فيلم خود -«يه حبه قند» را با بودجه‌اي نزديك به دو ميليارد تومان بسازد، «كامپوزيا پرتوي» كه رئيس جمهور را در سالن دوازده هزار نفري آزادي «كوچولو» خطاب كرده بود، به عنوان نويسنده‌ي پروژه‌ي عظيم «محمد (ص)» منصوب گرديد، «عزت الله انتظامي» -كه نامش به عنوان اولين امضا كننده‌ي اين بيانيه درج شده بود- بعد از اين ماجرا بارها مورد تقدير قرار گرفت و حتي خانه‌ي او براي تبديل شدن به موزه، خريداري گرديد و جالب‌تر از همه اينكه، «رخشان بني‌اعتماد» -نويسنده‌ي اين بيانيه- براي داوري جشنواره‌ي دولتي فيلم شهر، از سوي شهرداري تهران دعوت به كار شد!

بنابراين خيلي زود شايعه‌ي ممنوع الفعاليت شدن اين چهره‌هاي سينمايي به لطيفه‌اي خنده‌دار تبديل و به زباله‌داني اخبار دروغين رسانه‌هاي سبز منتقل شد. اما با وجود دروغ بودن اين شايعه، فضاي اختناق اين بار به نوع ديگري بر سر سينماي ايران سايه افكند. اختناقي كه با انتشار اخباري مربوط به ورود برخي فيلمسازان براي به تصوير كشيدن وقايع فتنه‌ي 88، عيان شد.

ماجرا از آن جايي كليد خورد كه هر بازيگري براي بازي در فيلم «پايان‌نامه» انتخاب مي‌شد، از سوي جريان‌هاي افراطي و فاشيستي سينما، شديداً مورد تهديد قرار مي‌گرفت و در شبكه‌هاي اجتماعي موجي از توهين‌ها و تهديدهاي بي‌سابقه عليه اين بازيگر و خانواده‌ي او به راه مي‌افتاد. اين تهديدهاي تلفني و حتي حضوري، كار را به جايي رساند كه تعدادي از بازيگران اين فيلم كه تحمل اين توهين‌ها را نداشتند، از بازي در آن انصراف دادند. البته در نهايت اين موج بي‌شرمانه‌ي توهين‌هاي رسانه‌اي، كاري از پيش نبرد و «پايان‌نامه» با وجود تمام كارشكني‌ها توليد و روانه‌ي اكران شد.

در ادامه‌ي اين فضاي اختناق و ديكتاتوري جريان روشنفكري، نوبت به «قلاده‌هاي طلا» رسيد. از ابتداي كليد خوردن اين فيلم، شيطنت‌ها براي آزار بازيگران آن آغاز شد؛ به نحوي كه جريانات فاشيستي سينما حتي از استخدام مزدوراني براي تهديد و مزاحمت هر روزه‌ي اين بازيگران هم دريغ نكردند. البته اين تلاش‌ها تنها در يك مورد -«مريلا زارعي»- به بار نشست و باعث انصراف اين بازيگر از حضور در «قلاده‌هاي طلا» شد و در موارد ديگر نتوانست خللي در روند توليد فيلم ايجاد كند. چنان كه حضور ستاره‌اي مانند «امين حيايي» در «قلاده‌هاي طلا»، حكايت از شكست كامل اقدامات جريانات فاشيستي سينماي ايران داشت. انتشار داستان‌هاي دروغين از ماجراي فيلم و گمانه‌زني‌هاي مضحك رسانه‌هاي روشنفكري پيرامون داستان «قلاده‌هاي طلا» و حتي لو دادن گره‌ي اصلي داستان فيلم بعد از پخش در جشنواره‌ي فيلم فجر، از جمله‌ي ديگر مصداق‌هاي دست و پا زدن جريانات روشنفكري حاكم بر سينما براي ضربه زدن به اين فيلم بود كه در هيچ يك از اين موارد هم با موفقيت روبرو نشد.

با اين شرايط، بعد از اكران بي‌سابقه‌ي «قلاده‌هاي طلا» در جشنواره‌ي سي‌ام فجر با حضور قريب به چهار هزار نفر از اهالي رسانه و سپس استقبال فوق‌العاده‌ي مردم از «قلاده‌هاي طلا» در نوروز 91 و فروش سه و نيم ميلياردي اين فيلم، گمان مي‌رفت كه اين جريان فاشيستي – روشنفكري جواب تلاش‌هاي نافرجام خود را از مردم گرفته باشد و دست از اقدامات مضحك خود بردارد. اما انتشار اخبار مربوط به اخراج «علي‌رام نورايي» از جمع سينماگران حاضر براي كمك به زلزله‌زدگان آذربايجان توسط كمال تبريزي در روزهاي اخير، حكايت از تداوم تلاش جمع معدودي از سينماگران براي ايجاد اختناق و برپايي يك مك‌كارتيسم نوين در سينماي ايران دارد.

اخراج «نورايي» توسط «كمال تبريزي»، به وضوح نشان داد كه چگونه سناتورهاي خانه‌ي سينما مترصد فرصتي هستند تا دست‌اندركاران فيلم‌هاي مرتبط به فتنه و سينماگران حامي نظام را با برپايي يك مك‌كارتيسم جديد تنبيه و حتي حكم ممنوعيت فعاليت آنها را صادر كنند؛ تا جايي كه اين افراد حتي از تسويه حساب‌ سياسي در جمع سينماگران حاضر براي كمك به زلزله‌زدگان آذربايجان هم ابايي ندارند و مانع از كمك يك بازيگر جوان به هموطنانش به جرم بازي در يك فيلم سياسي مي‌شوند! آن هم با محوريت كارگرداني كه خود در مورد حوادث سال 88 فيلم ساخته و نظام را به بدترين شكل ممكن مورد انتقاد قرار داده است!

جالب آنكه كساني كه در سال 88 بابت حكم‌هاي خيالي ممنوع‌الكار شدن برخي سينماگران فرياد «وا اختناقا!» سر داده بودند و از آرمان‌هاي سوخته‌ي انقلاب ناله مي‏كردند، حالا بازي يك بازيگر در فيلمي كه مطابق عقايد آنها نيست را بهانه‌اي براي ممانعت از كمك او به هموطنان زلزله‌زده‌اش مي‌كنند و البته احتمالاً در روزهاي آينده در ميزگردي در يكي از همين رسانه‌هاي دولتي، از نبود امنيت شغلي و آزادي فعاليت براي سينماگران سخنراني‌ها خواهند كرد!

حقيقت آن است كه با مروري بر حوادث سال 88 و پيامدهاي بعد از آن، كاملاً مي‌توان به رويكرد شفقت‌آميز نظام در قبال سينماگران حامي فتنه و در مقابل، رويكرد ديكتاتورمابانه‌ي جريان‌هاي فاشيستي سينما پي برد. چنانكه اين رزوها مي‌توان با اطمينان اعلام نمود كه در صورت تغيير مديريت سينما به سمت اين جريان فاشيستي –كه ريشه‌هاي آن را مي‌توان در خانه‌ي منحله‌ي سينما و سناتورهاي بازنشسته‌ي آن جستجو كرد- بايد شاهد برپايي جلسات محاكمه به سبك سناتور «مك كارتي» و ممنوع‌الكار شدن و خانه‌نشيني سينماگران حامي نظام و ضد فتنه و حتي مرتبطين با آنها باشيم؛ تا جايي كه اين افراد احتمالاً حق كمك به هموطنان زلزله‌زده‌ي خود را هم نخواهند داشت! با اين تفاوت كه سناتور «مك كارتي» مرحوم هيچ‌گاه داعيه‌ي حمايت از آزادي بيان و امنيت شغلي سينماگران را نداشت و در عوض، سناتورهاي خانه‌ي سينما، همچنان به بي‌شرمانه‌ترين شكل ممكن از نبود آزادي و امنيت شغلي در سينماي ايران صحبت مي‌كنند!

  1. هوا
    5 سپتامبر 2012

    به قول یکی از دوستان طرف مسیحیِ تو هالیوود فیلم ضد مسیحیت بازی می کنه کسی نمیاد بهش بگه بالای چشمت ابرو! تازه کلی جایزه و خرس و پلنگ و … بهش میدن!
    بعد تو ایران چپ بازی کنی، راستیا میان می گن تو ضد فلان ارزشی بیا به راه راست هدایت شو!
    راست بازی کنی، چپیا میان می گن تو ضد فلان ارزشی روشنفکا تورو تحریم می کنن.
    بابا ول کنین جوونای مردم و! هی همش اینور و میندازن به جون اونور یا برعکس! خودِ همین بزرگان سینما هم یه همچین کاری می کنن! از اون رئیس و رئسا گرفته تا گنده ترین کارگردان و بازیگر و …

    فلانی اعتقادش انقلابیِ میره فیلم انقلابی در راستای اهداف انقلاب می سازه.
    اون یکی ضد انقلابیِ میره فیلمی در راستای اهداف ضد انقلابی می سازه.
    خداییش هر دوتاشونم می سازن و هر دوتاشونم کلی دنگ و فنگ دارن برای گرفتن مجوز!
    حالا همونی که انقلابی بود یهو می بینی یه فیلم ساخته زده رو دست ضد انقلابیا!
    بعد اون یکی که ضد انقلابیِ زرت و زرت فیلمای الف و دولتی و چی و چی می سازه اونم با آغوش باز! بعدشم میان می گن من آزادی بیان و عمل و پس از بیان و عمل ندارم!

    اگه آشنای من اونجا نبود و با چشمِ خودش نمی دید من صد سال سیاه باور نمی کردم کمال تبریزی که عاشق فیلمِ مارمولکشم بیاد یه همچین کاری جلوی اون همه آدم بکنه!
    خب حالا این کار و کرد بعد دیگه چرا میاد می گه طرف و نمیشناختم برای همین بیرونش کردم! وقتی ملت دارن از نورایی امضا می گیرن اونم داره می بینه و بعد با داد و بیداد ازش می خواد بره … این حرفش خیلی بد بود بدتر از کاری که کرد!
    این کارا توهین به خودِ هنرِ ، تمومــــــــــش کنید.

  2. نگار
    5 سپتامبر 2012

    کمال تبریزی هم یه ادم عقده ای مثل بنی اعتماد و معتمد اریاست که فیلمهای مزخرف بلده بسازه

  3. tina
    9 سپتامبر 2012

    آخه خانوم نگار تو چه میفهمی رخشان بنی اعتماد چه آثاری ساخته یا کمال تبریزی کیه!بعضیا حرف نزنن بهتره.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.