بعدازظهر یک روز تابستانی در کافهای نه چندان خلوت، تکرار صفهایی که زمانی نه چندان دور جلو گیشه سینماها بسته میشد. این نه یکی از «ترینهای» تاریخ سینمای ایران است، نه شانس اسکار با سوپراستارهای درجه یک، این فقط یک فیلم مستند است با موضوع نوع خاصی از موسیقی در ایران که حالا دیگر آنقدر در فیلمهای مستند تکرار شده است که چندان هم خاص بهنظر نمیرسد، اما جوانانی را بهدنبال خود میکشاند که انگار تحت هر شرایطی در این مسیر خواهند رفت!
سازندگان یک فیلم مستند تصمیم گرفتند، به جای تلاش برای گرفتن مجوز نمایش یا قربانی کردن فیلمشان جلو پای دلالی پخش غیر مجاز، دوستانشان را دعوت کنند به یک کافه در مرکز شهر و فیلمی را در یک اکران خصوصی نمایش بدهند که میگویند، ساختنش سال ۸۶ شروع شده است و سال گذشته سکانس آخرش را ضبط کردهاند.
نمایشی که طبق معمول همهٔ قرارهای ایرانی، با تاخیر نیم ساعته شروع میشود، تا همه مهمانهایی که ترکیبشان هم اصلا یک دست نیست از راه برسند، و مسؤولان برنامه از کافههای خیابان پایینی و بالایی، چند نیمکت و صندلی قرض بگیرند، تا تعداد کمتری از مهمانها روی زمین بنشینند.
فیلم مستندی درباره «هویت راک ایرانی» است؛ بیش از ۸۰ دقیقه فیلم،مصاحبه با چند نفری از راکنوازهای ایرانی، استادان جامعهشناسی و موسیقی، و حتی صدابردارها؛ از تاریخ موسیقی راک در ایران گرفته تا مشکلات مربوط به ضبط صدا در استودیوهای داخلی.
انگار هیچ کس را هم از قلم نیانداختهاند، از اولین راک خوانها و راک نوازهای ایرانی که فرهاد مهراد باشد و کوروش یغمایی، شروع کردهاند تا راک خوانهای فارسی زبان خارجنشین.
در فیلم اکثر گروههای تهراننشین راک ایرانی را هم در کنار هویت راک معرفی میشود. سعی کردهاند، پدر راک ایرانی را معرفی کنند، به مساله شعر و درگیریهایی بر سر اینکه راک بیکلام میتواند وجود داشته باشد یا نه بپردازند و به ظرفیت زبان فارسی برای تولید کلام راک.
حتی از گرفتاریهای مجوز دار کردن آلبومها و کنسرتهای راک هم گفتند؛ از زمینههای اجتماعی ایجاد این سبک موسیقی حرف زدند، و آن را با موسیقیهایی مثل رپ مقایسه کردند.
به نظر میرسد، اواخر کار، کمی هم بینندگان را خسته میکنند، از نماهای بستهٔ چهرهٔ کارشناسهایشان هر چند که تمام سعیشان را کرده بودند تا به تمام نقدها و نظرها بپردازند.
با این حال بیش از ۵۰ نفر مهمان اکران خصوصی گاهی با سیگارهای روشن و گاهی با فنجانهای داغ قهوه، نگاهکردن را باهیجانهایی ادامه دادند و تولیدکنندگان فیلم تمام مدت جلو در کافهای که کرکرهاش را پایین کشیده بود تا فضا را برای نمایش به اندازه کافی تاریک کند و البته شاید هم برای منظوری دیگر، ایستاده دوستانشان را نگاه کردند و به آنها که دیر رسیده بودند، آدرس دادند.
وسط نمایش، هر صدای بوق و آژیری تن تهیه کنندگان و گردانندگان برنامه را لرزاند، اما برای آنها شاید چندان هم مهم نباشد، بالاخره این ادعا هست که فیلم ساز میخواهد کارش دیده شود، دیده شود که نقد شود و ایدهاش مطرح شود، حالا با این نگاه شاید خیلی فرقی نمیکند در یکی از سالنهای سینمای ایکس باشد و روی یک پرده بزرگ، یا در یک کافهٔ ۴۰-۳۰ متری باشد و روی یک السیدی کوچک. آنچه در این نمایش مهم مینمود، این بود که فیلمساز از نمایش راضی است و بیننده راضی از دیدن.
از مهمانهای دعوت شده، مجوز دارهایشان نبودند و غیبتشان شاید هم برای خودشان و هم برای نمایش خصوصی بد نشد، وقتی بیمجوزها یا به تعبیری برخی زیرزمینیها با تعداد زیادی از علاقهمندانی روبه رو شدند که امضا و عکس یادگاری میخواستند، شاید اگر مجوزدارها میآمدند برنامه را بیش از آنکه، قابل کنترل باشد شلوغ میکردند و خودشان را به درگیریهای بعدی میانداختند.
با این حال همان مجوز دارهای غایب هم همکاریهایشان در ساخت فیلم موثر بوده است که سازنده را به تشکر چندین باره انداخته است.
به جز مهمانهای بیمجوز و مجوز دارهای غایب البته کسانی دیگر هم بودند، چند روزنامه نگار مطرح در حوزه موسیقی، یکی دو نفر از سینماییها و شاید جالبتر از همه، دلالهای موسیقی.
کسانی که آشناییهای مهم را از همین محفلهای دوستانه پیدا میکنند و حاصل کارشان را بعد از چند سال در کنسرتهای آنتالیا و الای میگیرند؛ آنهم با حاصل کار جوانهایی که بارها گفتهاند دوست دارند با کنار آمدن با شرایط حداقلی هم در کشور خودشان کار کنند اما درنهایت خیلی از آنها مجذوب زرق و برقهای – بهگواه تجربهکنندگان – پوشالی میشوند و خیلی وقتها هم حیف میشوند و پس از مدتی هرز میروند.
اکران تمام شده است و عکسهای یادگاری را هم گرفتهاند، عواید اکران را هم تهیه کننده در قلک سپیدی جمع کرده برای کمک به زلزله زدههای آذربایجان.
کرکره کافه را هم بالا دادند که مهمانهای مشهور و علاقهمندان راک کم کم بروند دنبال کارشان، بعضیها نشستند همان جا که دوباره وقتی بگذرانند و از فیلمی که دیدهاند حرف بزنند، و این تمام اتفاقی بود که در ظاهر قرار بود بیافتد.
Sorry. No data so far.