الهام ترسلی – پیمان شکنی عملی نکوهیده و ناشایست است که همه انسانها از آن آگاهند. اما متاسفانه با وجود آگاهی از غیر اخلاقی بودن آن، انسانهایی هستند که به عهد و پیمان خود وفادار نبوده و آن را زیر پا میگذارند.
دلیل این رفتار چه میتواند باشد؟ چرا پیمان شکنی به تدریج در جوامع امروزی و در مناسبات اجتماعی نهادینه میشود؟ آیا زشتی و قبح مساله از میان رفته است؟ آیا در دنیای کنونی انسانها منفعتهای مادی را بر فضیلتهای اخلاقی ترجیح میدهند؟
وفای به عهد مربوط به یک نسل یا یک دوره زمانی نیست، بلکه در وجود هر آدمی نهفته است، پس اگر کسی به عهد و پیمان خود پای بند نیست برای خود دلیلی میتراشد و پیمانش را میشکند در اینجا میتوان گفت حتی دلیل تراشی او نیز نشان دهنده باور او بر این مساله است که عمل خود را نکوهیده میداند و گرنه دلیلی بر توجیه رفتارش نیست.
عوامل پیمان شکنی:
اینکه چرا اصولا پیمان میشکند عوامل متعددی دارد. یکی از عوامل، جلب منافع مادی و سود جویی افراد است. برخی از افراد به دلیل کسب مادیات و جلوگیری از ضررهای مالی، پیمان شکنی میکنند و در واقع عهد وپیمان بسته شده خود را با چیز دیگری معامله میکنند.
«لاتشتروا بعهد اللّه ثمناً قلیلاً; هرگز پیمان الهی را به بهای کم معامله نکنید، زیرا آنچه نزد خداست ـ اگر بدانید ـ همان برای شما بهتر است.»
عامل دیگر هم ترس است، گاهی اوقات ترس عامل پیمان شکنی است. اگر انسان ترسو احساس کند در سختی و مضیقه قرار میگیرد و احساس کند جان و مالش در خطر است آنگاه دیگر عهد و پیمانش را میشکند، دروغگویی نیز یکی از عوامل خلف وعده و عهدشکنی است.
کسی که بیشتر از حد توان خود متعهد به انجام عملی میشود و سپس از پس آن بر نمیآید و تنها صرف غلو کردن و خود نمایی عهد و و پیمان پوشالی میبندد و در نتیجه در موعد مقرر از عمل به آن سر باز میزند.
در دنیای ماشینی امروز، انسانها در برخی موارد برای کسب منفعت و سود بیشتر اصول اخلاقی را زیر پا میگذارند، یعنی همان عامل سود جویی که از عوامل مهم در دنیای کنونی شده است، متاسفانه منافع شخصی را اولویت کار خود قرار میدهند و احساس مسئولیت در قبال دیگران به فراموشی سپرده شده است.
دلیل اینکه چرا انسانها بر سر عهد و پیمانشان نیستند و به خاطر منافع خود حقوق دیگران را زایل میکنند دوری از آموزههای دینی و غرق شدن در مادیات است، چرا که دین اسلام یکی از ویژگیهای بارز یک مسلمان را وفای به عهد و پیمان بیان میکند.
خلف وعده در وجود بعضی از انسانها با تکرار آن نهادینه میشود وگاه این عمل ناپسند را دال بر باهوشی و دانایی خود بر سایر افراد میدانند طوری که عملشان را با اشتیاق برای دیگران تعریف کرده آن را از صفات خوب دانسته و اینجا است که زشتی این رفتار جای فضیلت آن را میگیرد.
اینکه چرا انسانها برای پیش بردن اهداف خود بایدگاه عهد وپیمان خود را بشکنند یا حتی برای تامین نیازهای مادی و ارتقای جایگاه اجتماعیشان دست به این عمل بزنند خود میتواند دلیل بر ارتکاب به خلف وعده در بین انسانها شود.
اگر شرایط زندگی طوری باشد که عدم تعهد به عهد و پیمان راه رسیدن به پیشرفت انسانها باشد آنگاه انسانهای پیمان شکن الگوی بقیه قرار میگیرند و کم کم این رفتار ناشایست در بین افراد جامعه تسری مییابد.
حاکم بودن روابط ناسالم در جامعه باعث میشود هر انسانی برای رسیدن به هدفش این طریق را در پیش گیرد و بهای صداقت چیزی جز عقب ماندگی نباشد. در آن صورت جامعه رو به سوی فنای اخلاقیات و انسانیت خواهد رفت.
اما از طرفی اگر مسائل حاکم بر جامعه را دلیل بر سوء استفاده از دیگران بدانیم و شرایط جامعه را اقتضاگر چنین رفتاری بدانیم آنگاه سرشت پاک آدمی که این فضیلت انسانی را در خود گنجانیده کجاست؟
اگر هر فرد سعی بر آن داشته باشد که وفای به عهد و پیمان را در وجود خود زنده نگه دارد و آن را زینت بخش صفات انسانی خود کند و رضای پروردگار را بر منافع مادی ارجح بداند و به تعهداتش در قبال دیگران عمل کند در آن صورت خود الگوی دیگران قرار میگیرد و جامعه به سوی اعتماد به همدیگر و تعالی پیش خواهد رفت.
Sorry. No data so far.