سه‌شنبه 11 سپتامبر 12 | 09:24

فدائیان عدالت در روستای محروم ترشاب+تصاویر

بهش می‌گویم چرا از عبدالله آباد نمی‌روی جای دیگر، می‌گوید کجا بروم و چطوری امرار و معاش کنم اینجا حداقل کاری می‌تونم انجام دهم. امکان کوچ وجود ندارد. به همین دلایل میزان بیماریهای اعصاب و روان بالا می‌رود. دختری که تمام عشقش دانشگاه رفتن است و توانایش هم دارد ولی به خاطر معضلات گفته شده ناچار به ترک تحصیل می‌شود خوب طبیعتاً دیوانه می‌شود و اعصاب و روانش به هم می‌ریزد.


گروه جهادی تبلیغی فدائیان عدالت را که در مناطق محروم جبالبارز جنوبی (مردهک) عنبرآباد فعالیت می‌کند را قبلاً طی مصاحبه مفصلی (۱و۲) با مسئول این گروه حجت الاسلام و المسلمین فراهانی به شما معرفی نموده‌ایم هم اکنون هفدهمین اردوی جهادی گروه فدائیان عدالت با حدود ۲۰ نفر نیرو که از ۴گروه مختلف گردهم آمده‌اند در روستای محروم و دورافتاده ترشاب از روستاهای جبالبارز جنوبی در جریان است، برای تهیه گزارشی از روند پیشرفت کاری این اردو و مشکلات آن‌ها به ترشاب رفتیم و مصاحیه ذیل حاصل گفتگوی ما با آقای فراهانی است البته گزارش‌های دیگری از ناگفته‌ها و قصه‌های تلخ حاج آقای فراهانی، حضور خواهران طلبه در اردو و گفتگو با آقا سید رضا موسوی مسئول گروه جهادی مجتمع شهید محلاتی و گفتگو با آقای زارع مسئول تیم مستندساز اعزامی از گروه روایت فتح داریم، که ان شاالله آن‌ها را در روزهای آتی نشر خواهیم داد.

احیاء مردم هدف اصلی اردو

ما شنبه و یکشنبه با آقا سیدرضا بعنوان پیش قراول اومدیم و بچه‌ها سیزدهم اومدن و چهاردهم دیگه استارت کار را زدیم همراه ما بچه‌های گروه مجتمع شهید محلاتی قم است و تعدادی بچه‌های دبیرستانی شهربابکی، تعدادی از خواهران طلبه جیرفت و تیمی از گروه روایت فتح. اینجا روستای محروم و دورافتاده ترشاب است از روستاهای بخش جبالبارزجنوب در شهر عنبرآباد.

هدف ما از برگزاری چنین اردوهائیاحیا و زنده کردن مردم است مهم‌ترین مشکل اینجا این است که مردم خود را باور ندارند، حتی باور ندارند که آقا خودشان هم می‌توانند دستشویی بسازند. وقتی ما این کار را می‌کنیم طرف این باور را پیدا می‌کند.

وقتی برای بار اول به منطقه اومدم احساس کردم باید ابتدائیات زندگی مردم را حل کنم برای آن‌ها آرد تهیه کنم و نان بدهم بعد که عمیق‌تر شدم دیدم که نه، من تا کی می‌توانم به این‌ها نون بدهم باید راه نون را به این‌ها نشان بدهم اومدم گفتم اگر می‌خواهیم کار کنیم بریم در بحث اشتغال، و مشکل کشاورزی را حل کنیم یا چیز دیگر، کار کار‌شناسی کردیم که دیدیم بعضی‌ها هستند در این روستاهای کپرنشین که کاخ نشین هستند. کلی درآمد دارند اما همون فرد از لحاظ دینی و ارزشی کمکی به همنوعش نمی‌کند واصلاً چنین دغدغه‌ای ندارد، تک تک این افراد را می‌شناسد ولی حاضر نیست به این‌ها کمک کند ما به این نتیجه رسیدیم که کار فرهنگی ریشه دار مهم‌ترین کاری است که باید انجام گیرد ما نمی‌خواهیم اینجا‌ها تهران دومی درست کنیم ضمن اینکه معتقدیم، باید مشکلات اقتصادی مردم حل شود.

راه جهادی کردن همین مردم

روستاهای کپرنشین، مثل ماشینی است که خلق شده و باید هلش بدهی، روشن می‌شود و بعد خودش حرکت می‌کند در بعد فرهنگی اگر مردم را زنده کردی، مردم خودشون حهادی می‌شوندو به صحنه می‌آیند نحوه تعامل با مردم را یاد می‌گیرند نه اینکه برای تک تک مردم این کار‌ها را بکنی خودش باید مطالباتش را بداند و پیگیری کند و به نتیحه برسد به خاطر همین تصمیم گرفتیم در روستا‌ها مهدیه بسازیم و به خاطر مرکزیت، ترشاب را انتخاب کردیم. که بین ۷ تا ۸ روستا به نامهای شیرکشی، نرگسان، چشمه بنه، ‌دل مهدی، ‌ حاجی آباد بن گلو مرکزیت دارد که می‌توانیم این‌ها را ساپورت کنیم هر کدام از این روستا‌ها بالای ۲۰ خانوار حمعیت دارند.

اگر اینجا مقر ما باشد وقتی ما به این روستا‌ها روحانی می‌فرستیم، می‌تواند روز‌ها به روستا‌ها بروند و شب به اینجا بیایند، شما می‌دانید این روستا‌ها نه حمام دارند، ‌نه دستشوئی و نه خانه عالم ما می‌توانیم از این مهدیه بعنوان خانه عالم هم استفاده کنیم.

یا اینکه سه چهار به روستا‌ها برود و برای استحمام به اینجا بیاید. اینجا یک مقری برای حمایت فرهنگی و پشتیبانی می‌شود. و قصد داریم این کار را در ۷، ۸ روستا انجام بدهیم، حالا چرا مسجد نباشد. که بعضی‌ها دقت لازم را ندارند و در این نوع روستا‌ها مسجدسازی را باب کرده‌اند، نه اینکه بد باشد ولی در روستاهایی مثل اینجا باید چیزی باشد که چندمنظوره باشد ولی مسجد یکسری محدودیت‌ها دارد. علت اینکه مهدیه را انتخاب کردیم برای این است که مردم با نام امام زمان (عج) هم آشنا شوند.

همانطور که می‌دانید در این روستا‌ها قدمگاه‌های خرافاتی وجود دارد و ما داریم آرام آرام این‌ها رااز بین می‌بریم به این شکل که مثلاً در این روستا قدمگاه امام رضا (ع) وجود دارد ما به مردم گفتیم برای ساخت مهدیه به سنگ نیاز دریم و چه بهتر که از سنگ‌های قدمگاه استفاده کنیم و با این شکل کم کم قدمگاه را از بین می‌بریم. و دیگه محل عبادتشان مهدیه می‌شود.

لزوم وجود روحانیون جریک و مبارز در این مناطق

از طرف دیگر برای اینکه روستا‌ها را احیا کنیم باید یک بزرگی برای این‌ها درست کنیم و هیچی بهتر از یک روحانی نمی‌تواند بزرگی کند و ما باید یک بستری را فراهم کنیم که روحانی پاش به روستا باز بشه، الان که بیش از ۳۰ سال از انقلاب می‌گذرد تا حالا هیچ روحانی به اینجا نیومده، برای اولین بار تازه محرم پارسال گروه ما چند نفر روحانی به این مناطق فرستاد. روحانی چریک، حالا چرا چریک، چون نه تنها حسینیه، که این روستا‌ها، نه حمام و نه دستشویی، هیچی ندارند. ماجرایی که رخ داد آقای بوخیرانی که با خانواده به روستا رفته بود در حین اقامه نماز جماعت در محیط آزاد که چون حسینیه نداشته، پای خانمش را عقرب می‌زند. اینطور موراد عقرب زدگی و مارگزیدگی زیاده، لذا افرادی که اینجا می‌آیند باید افراد ویژه‌ای باشد.

چرا روحانی اینجا نیومده، ‌چون بستر فراهم نیست، ما می‌خواهیم بستری فراهم کنیم وقتی روحانی اینجا می‌اید حداقل امکانات برایش مهیا باشد وقتی روحانی اینجا بیاید مردم با اون ارتباط می‌گیرند و در ایام تبلیغی، ‌ محرم، رمضان و… روحانی را دعوت می‌کنند.

حتی الامکان می‌خواهیم روحانی برای یک یا دو روستا ثابت باشد. و این روحانی بره شهر، ‌ چهار تا خیر را ببیند، چهارتا حوزه علمیه ببیند، چهارتا مسئول را ببیند. صجبت کند، عکس‌ها را نشان می‌دهد، منطقه را توضیح می‌دهد، گزارش می‌دهد و می‌گویم آقای روحانی شما متولی دو تا سه تا روستا، تا به زندگی شخصی خودت هم فشار نیاد. در کنارش مشکلات روستا حل می‌شه، این بنظر من بهترین مدل کار است مگر من نوعی چقدر می‌تونم کار اقتصادی بکنم؟ توانش را ندارم. اما وقتی روحانیون و مبلغین را درگیر کردم خودبخود خیلی از مشکلات حل می‌شه، خیلی از کار‌ها برطرف می‌شه، ‌ روحانیون برادر و خواهر و حتی طلبه هائی را بیاوریم که زن و مرد دوتاشون طلبه باشند.

مسئولین در صحنه باشند

این باب باب خوبی است این می‌طلبد که مسئولین از ما بیشتر حمایت کنند. من خودم اداری هستم می‌دانم مشکلاتی وجود داره ادارات ماشین کم دارند، ‌بنزین ندارند ولی با این حال می‌طلبد که کمک بیشتری به این مطلب بکنند. سر بزنند، این خیلی مهم است چون روحیه می‌دهد، همینکه مسئول در صحنه باشد الان مثلاً ما برقمان رفته خوب اگر مسئول در صحنه باشد مسئله را سریع حل می‌کند. این مستلزم این است که مسئول در صحنه باشد و کامل ما را رصد بکند. کجای کار گره خورده، سریع گره‌ها را باز کند.

گروه فدائیان عدالت که کار می‌کنند، الان ما داریم مردم را فعال می‌کنیم به مردم می‌گیم آقا شما خودتان بیائید چاه بزنید، به شما کاسه توالت، لوله، ‌سیمان می‌دهیم، ‌ هدف این است که مردم به صحنه بیایند و آن‌ها را بیدار بکنیم ما نمی‌خواهیم کارگری کنیم.

در روستای حاجی آباد که گفتند ما ۲۳ چاه زدیم ما شروع کردیم به سیمان و امکانات دادن و به ازاء هر چاه ۵ کیسه سیمان می‌دهیم. مردم الان هم خوب وارد صحنه شدند و حمایت می‌کنند.

حیران ماندن بچه‌ها از بالا بودن حجم عقب ماندگی‌ها

از مشکلات روستا، بچه هائی که به اینجا می‌آیند با دیدن این حجم از عقب ماندگی‌ها حیران می‌شوند. کارهای زیادی صورت گرفته ولی روستا‌ها همچنان مشکل دارند. مدارس بسیاری کپری است، ‌ مدرسه راهنمایی که ندارند و مدرسه ابتدایی هم تمام روستا‌ها ندارند، ‌روستای چشمه بنه بچه‌ها باید ۲ ساعت پیاده بیایند تا به ترشاب برسند و همین مدارس هم با کپر و بدون هیچگونه امکانات. بعضی مدرسه‌ها زیلو هم ندارند و باید زمین بنشینند. حمام‌ها و خانه‌ها کپری است

همین روستای دل مهدی مادر نوزادی گفت بچه‌ام ۸ ماهش است گفت در ۴ ماهگی از روستا با پای پیاده بچه به بغل رفتم تا به روستای دیگه رسیدم و واکسنش را زدم ولی الان برای واکسن بعدی نتونستم برم. می‌گم چرا نمی‌ری می‌گه ماشین ندارم، می‌گم چرا پیاده نمی‌ری، ‌میگه توانش را ندارم، همین خانم موقع زایمانش، او را داخل پتو قرار داده بودند و به کوشکمور که اولین خانه بهداشت هست نرسیده و در نرگسان وضع حمل می‌کند این مربوط به ۸۰۰ سال یا ۸۰ سال پیش نیست، این مربوط به ۸ ماه پیش است. ده گردشی خانه‌های بهداشت هم در حد حرف است و مرتب بازدید صورت نمی‌گیرد و عملاً محقق نمی‌شود.

عملگرایی تنها چاره تحول فرهنگی

به این نتیجه رسیدم، ‌که جرف زدن نتیجه‌ای در اینجا‌ها ندارد، این‌ها عمل را باید ببینند مثل زمان آقا رسول ا… (ص) که وجودشریفشان خندق می‌کندند و مثل همه کار می‌کردند الان هم باید همینطور باشد. عملاً که کار کنیم مردم هم به صحنه می‌آیند نمونه‌اش در روستای عبدالله آباد، یک قدمگاه بود اگر روحانی می‌فرستادیم و حرف می‌زد اتفاقی نمی‌افتاد ولی وقتی دوبار بچه‌های جهادی را فرستادیم آنجا کار کردند اصلاً مردم خودشان رفتند و قدمگاه را خراب کردند. مردمی که معتقد بودند و آنجا طواف می‌کردند خودشان خرابش کردند بعضی جا‌ها که به مردم می‌گوئیم نماز می‌خونی، ‌خیلی راحت می‌گویند نه، اصلاً بلد نیستند که بخوانند. یا وضو بلد نیستند اول دستش را می‌شوید و بعد صورتش را و یا وقتی می‌خواهد تیمم کند با خاک وضو می‌گیرد.

مرحله دوم، پای روحانی، ‌ مسئولین و بچه‌های صدا و سیما را باز کنیم. بیایند از نزدیک مشکلات مردم را ببینند اینجا ببینید جقدر برای ما و شما ثقیل است که در بیابان دستشویی برویم، همینقدر برای مردم اینحا سنگین است که در دستشویی که ما می‌سازیم بروند و از آن استفاده کنند. اینقدر فرهنگ عقبه. اگر کسی قبح این را بداند که چقدر زشته خودش و ناموسش در بیابان دستشویی برود می‌شیند دست روی دست بگذارد و نگاه کند!!؟

درسته این بنده‌های خدا در وهله اول مشکل مالی دارند، ‌ ولی مشکل فرهنگی است که جلو‌تر از مشکل مالی است. این فرد اگر خانمش در کپر هم حمام می‌کند این مسئله برایش قبیح نیست و باید بار اول قبح این قضیه برایش مشخص شود. وقتی کسی اعصاب دستش سالم باشد اگر بسوزد سریع متوجه می‌شود ولی اگر اعصاب سالم نباشد دست می‌سوزد ولی متوجه نمی‌شود. در روستای عبدالله آباد خانمی که سه تا بچه‌اش را از دست داده گاهی اوقات دچار تشنج می‌شود و یکبار که تشنج کرده بود داخل تنور افتاده بود و سوخته بود ولی هیچی متوجه نشده بود. در نتیجه ما باید این اعصاب مردم را بیدار کنیم تا نسبت به این قضایا حساس شده و واکنش نشان بدهند.

پرورش نخبگان راه نجات روستاهای محروم

به خاطر همین اگر بخواهیم کاری بکنیم کارستان باید دست بگذاریم روی نخبگان منطقه، ‌ دیروز رفتیم به روستای حاجی آباد، یک دختری بود بهش گفتم تو یه روزی از بهترین مسئولان می‌شوی، نوع برخورد و حرف زدن و مطالبه گریش عالی است.

خیلی از این نوع نخبگان بخاطر مشکلات ایاب و ذهاب و نبود مدرسه شبانه روزی ناچار به ترک تحصیل می‌شوند، مدارس شبانه روزی‌ها به دانش آموزانی که تا قبل در مدارس عادی بودند آن‌ها را نمی‌پذیرند و بخاطر چنین مشکلاتی بچه‌ها مدرسه را‌‌ رها می‌کنند، ‌ نمونه‌اش همین آقا قدرت که از بزرگان اینجاست بچه هاش ترک تحصیل کرده‌اند. علتش هم مشکل مالی است، دور بودن و صعب العبور بودن منطقه.

نتیجه این می‌شود که بهزیستی می‌گوید بزرگ‌ترین معضل اینجا اعصاب و روان است، مردم اینجا اعصاب و روانشان بهم ریخته است. چرا چون فشار مالی بیش از حد وارد اومده.

بهش می‌گویم چرا از عبدالله آباد نمی‌روی جای دیگر، می‌گوید کجا بروم و چطوری امرار و معاش کنم اینجا حداقل کاری می‌تونم انجام دهم. امکان کوچ وجود ندارد. به همین دلایل میزان بیماریهای اعصاب و روان بالا می‌رود. دختری که تمام عشقش دانشگاه رفتن است و توانایش هم دارد ولی به خاطر معضلات گفته شده ناچار به ترک تحصیل می‌شود خوب طبیعتاً دیوانه می‌شود و اعصاب و روانش به هم می‌ریزد.

اگر می‌خواهیم اینجا را متحول کنیم ما باید بومی سازی کنیم، باید دست روی نخبگان بگذاریم، از هر منطقه دو یا سه نخبه را انتخاب بکنیم و روی آن‌ها کار ویژه بکنیم. حتی از لحاظ تحصیلی، فرهنگی و…

دانشجوی ارشد کپرنشین و بی‌بضاعت

یکی از بچه‌های دانشجوی روستای کپرنشین حاجی آباد بن گلو که فارغ التحصیل کشاورزی است از لحاظ تحصیلی لوح تقدیر دارد و در دانشگاه اول شده و الان هم ارشد اصفهان هم قبول شده، شما برید کپرش را ببینید ولی مشکل چشمی دارد که نیاز به عمل دارد و پول آنهم حدود ۸۰۰ هزار تومان می‌شود. این هزینه را ندارد. این بچه متعلق به خودش یا خانواده و یا روستاش نیست این متعلق به کشوره، یک معدن است یک گنج است، که ما داریم آنرا از دست می‌دهیم، بچه‌ای که توی دانشگاه نفر اول است چرا باید اینطوری از دست برود. این مشکل را کی باید حل کند تا بخاطر این مبلغ ناچیز از ادامه تحصیل باز نماند. بچه‌ای که می‌تواند تا سطح دکترای کشاورزی برود و بیاید این منطقه را زیر و رو کند فقط بخاطر مسائل مالی از ادامه باز می‌ماند نتیجه‌اش چه می‌شود، این می‌شود که فقرا فقرا می‌مانند.

پس حالا ما که به عموم نمی‌توانیم برسیم بیائیم دست روی نخبگان بگذاریم تا این‌ها به یک جائی برسند که اگر این‌ها به جائی برسند این‌ها بیایند جنوب کمان را ساپورت بکنند،‌‌ همان کاری که آقای هاشمی بنیاد نخبگان امام موسی صدر می‌کند، دارد نخبگان شهرهای جنوبی را پیدا می‌کند و از آن‌ها حمایت می‌کند، الان زنگ زده به من می‌گه، ‌ تو شام و نهار بچه‌ها تو دوره موندم، ‌ نمی‌تونم تامین بکنم، در صورتی که برنامه‌اش اثر دارد، شما اگر بروید با آن نخبگان صحبت کنید، می‌گویند، هاشمی ما را زنده کرد، شما اگر به سنگ روحیه و انرژی بدهی اثر می‌گذارد. ولی همین هاشمی در اولیات اردویش مونده، ‌ طوری که من بهش گفتم، هاشمی وقتی پول نداری چرا برگزار می‌کنی؟

آبادی روستا‌ها در گرو کشاورزی صحیح

در بعد کشاورزی، ‌ما روستا داریم اگر قنات آن لایروبی بشود، ‌ یا پمپی و موتور آب به آن بدهی روستا آباد می‌شود، ‌اما دریغ از یک پمپ آب، دریغ از یک موتور آب. این است خیلی از مردم دارند کوچ می‌کنند، آنهائی که مونده‌اند تمکن مالی برای رفتن ندارند.

دعوت از مسئولین برای حضور در اردو

از بعضی مسئولین دعوت کردیم مثل سرهنگ سنجری فرمانده سپاه عنبرآباد، ‌ با عارفی نماینده مردم صحبت کردم، می‌گفت اون حوزه‌ها خیلی تو کار ما نیست، ‌ من تعجب کردم گفتم آقای عارفی شما نماینده عنبرآبادی؟ گفت بله، گفتم چطور نرگسان جزء حوزه شما نیست، به ایشان گفتم ببینید آقای عارفی من که با شما صحبت می‌کنم، تنها نیستم، از طرف ۲۰ هزار کپرنشین با شما صحبت می‌کنم، که مشکل این‌ها را حل بکنیم، بعد قرار گذاشتیم تهران همدیگر را ببینیم، ‌حالا شاید من نتونستم مسئله را به ایشان متوجه کنم، ‌به فرماندار هم که گفتم اینجا نبودند به معاونش ارجاع دارند، معاونش هم هنوز که نیومدند.

ما اینجا واقعاً مشکل ماشین داریم، ‌حدود سه تا ماشین نیاز داریم، یک ماشین بره روستاهای اطراف، ‌یک ماشین دائم برای بچه‌ها شن بیاورد و یک ماشین هم تردد دائم داشته باشد بین روستا و شهر، ‌ هر دفعه ما یک چیزی کم داریم، ‌یک بار موتور جوش لازم داریم، ‌رفتیم از آموزش و پرورش گرفتیم آوردیم، دیدیم اصلاً کار نمی‌کنه، ‌آقاسید را فرستادیم شهر خریده آورده، ‌خوب مگه بودجه ما چقدره که باید دستگاه جوش بخریم، ‌پیکور بخریم، سیمان و مصالح بخریم. تیرآهن بخریم.

بودجه مشکل همیشگی اردوهای جهادی

تا الان حدود ۷، ۸ میلیون خرج کرده‌ایم. فکر کنم حدود ۲۰ تومان نیازه، ‌الان هم که می‌گم این مقدار هزینه کرده‌ایم، ‌نه اینکه بودجه‌اش تامین شده، ‌نه، ‌به هزار جا زدیم، ‌من حتی طلای دختر خودم را حدود ۶۰۰هزار تومان فروختم، ‌ و هزینه کردم، الان خانم خودم به ما می‌گه ۷، ۸ ماهه طلا را فروختی چرا بهش نمی‌دی ما هم می‌گم باش بهش می‌دیم، ما که هنوز جائی نرفتیم.

نیرو از دل کار بیرون می‌آد

بخشدار باید خودش توی صحنه باشد نه اینکه به بخشدار بگم بیا و نیاد، بخشدار نباید پز کار‌ها را بدهد این‌ها را دولت انجام داده نه شما؟ تو چرا به اسم خودت تمومش می‌کنی؟ من اگر کاره‌ای بودم این بخشدار را می‌زاشتم کنار، این عرضه نداره، بدرد اینجا نمی‌خوره، در جبهه نیرو از دل کار بیرون می‌اد، وقتی بسیجی را می‌دیدند که داره کار می‌کنه ومیدوه اونا می‌زاشتند فرمانده، ‌ به قول آقای قرائتی می‌گفت برای انتخاب شهردار نرید دنبال دکترا، ‌ یه پوست موز بندازید جلوی در بعد بگید اون‌ها وارد بشوند هرکدوم پوست موز را برداشت اون معلومه سوز داره. جوهر داره، آقا طرف باید جوهر داشته باشد، پیشنهاد من اینه که آقا شما بیائید استانداران، فرمانداران و بخشداران را از بچه‌های جهادی بگذارید. بچه‌های جهادی که با دست خالی داره کار می‌کنند اگر قدرت دستشون باشه که صدبرابر کار می‌کنند. آیا ما می‌خواهیم برای مملکت کار کنیم یا نه، کی گفته هر که بخواد بخشدار بشه باید حتماً مدرک داشته باشه، ‌ ما فرماندار داریم که دکترا داره ولی کاری نمی‌کنه، اینکه معیار نشد. معیار اینه که کار بکنه برای مردم، جوهر و عرضه داشته باشد. شب و روز نداشته باشد وقتی می‌ره خونه‌اش نخوابه وقتی می‌بینه یتیم مشکل داره، ‌ مریمی که در روستای بن گلو دندان هاش را از دست داد بخاطر اینکه برای کاهش درد دندانهاش، ‌از روغن موتور چاه کشیده ریخته روی دندانهاش و الان آن‌ها را از دست داده، این فرماندار و بخشدار و مسئول بهداشت نباید شب و روز داشته باشه، ‌ اینکه من امکانات ندارم این حرف‌ها نیست، ‌ ما باید توی صحنه باشیم، ‌ بدبختی ما اینه که دنبال سیاسی کاری هستیم.

این آقای سیدرضا موسوی واقعاً داره می‌دوه اینطور آدمی اگر استاندار باشه، زیر و زبر می‌کنه، نیازی نیست حتماً مدرک داشته باشه، ‌اولین گزینه ما تعهد باشد، کاری بودن باشد، بله تخصص هم باید باشد اما آن گزینه دوم است.

تعهد داری یعنی چی؟ کسی تعهد داشته باشد برای پروژه‌ها می‌آید تخصصی کار می‌کند. الان همین مهدیه‌ای که آقاسید می‌سازه، ‌ ما گفتیم که باید مهدیه‌ای ساخته بشه محکم، حدس بزن اینجا زلزله بیاد، ‌ الان مهدیه‌ای که ساخته می‌شه از مهدیه شهر عنبرآباد محکمتر است، ‌ سید اومده با ده نفر مشورت کرده، ‌ مصالحی که اینجا استفاده می‌شه از مصالح آنجا بهترند، علی رغم اینکه ما تمکن مالی نداریم ولی گفتیم اگر قراره کار بشه به بهترین نحو انجام بشه.

انعکاس خبری بهترین کار

باید امثال شما بیایند و صدای ما را منعکس کنند، بار‌ها به بچه‌ها گفتم بزرگ‌ترین کار اینجا انعکاس خبری است، مشکل بعضی از مسئولین اینه که اینجا را نشناختند و اینجا را ندیدند. مثلاً روستای چشمه بنه که از ترشاب تا آنجا ۲۰ دقیقه راه است برق ندارد، ‌هیچی ندارد و یا روستای کلیجون برق ندارد. کورم برق ندارد، بهبود برق ندارد.

بعضی کار‌ها از اصل قضیه منحرف شده، مثلاً بعضی‌ها رفتند اردوی جهادی، از شمال به من زنگ می‌زنه می‌گه حاج آقا بیا اردو جهادی شمال، ‌ بلیط هواپیما هم برات می‌گیریم، گفتم بابا من الان تو جنوبیم اینجا تخم مرغ خودبخود می‌پزد شما تشریف بیاورید جنوب.

اینجا آبش بهداشتی نیست، ‌ ما تند تند به آب معدنی نیاز داریم، آب واقعاً غیربهداشتی است، شما باید برید چشمه آب را ببینید تا پی به حرف من ببرید، در روستای تنگ شاه مردم می‌گن ما در لوله آبمان مار دیدیم عقرب دیدیم، ‌خوب این چه وضعیه؟ وقتی لوله در چشمه را می‌بنی، اون سرچشمه هیچگونه حفاظ و توری ندارد، هر جونوری که می‌اد می‌ره داخل لوله و مردم هم آب را می‌خورند، خوب حل این مسائل اولویت داره، ما یکبار بیماری سرماخوردگی داریم، یکبار طرف داره می‌میره، خوب این وضعیتش بغرنجتره،

وقتی من می‌گم بچه‌اش را ۴ماهه نبرده واکسن بزنه این واجب نیست؟ این‌ها درد داره، فردا این بچه کج و کوله شد کی جوابگوست؟ من هم طلبه‌ام، درس دارم، ما هر چه می‌خواهیم این فعالیت‌ها را کنار بگذاریم این دین به من این اجازه را نمی‌ده، تو یک طلبه هستی برو منبرت را و همه چیزت هم آماده است ولی نمی‌تونم. می‌خواهم این را بگم خوب چرا به ما بودجه نمی‌دین ما که داریم مهدیه می‌زنیم، کار می‌کنیم بیائین ما به شما فاکتور می‌دیم و براساس فاکتور به ما پول بدید. اصلاً خودتون بیائید فیلمبرداری بکنید و عکس بگیرید. فقط به ما بودجه بدهید و ما بتونیم کار کنیم.

 

  1. سعیدامرانی
    1 نوامبر 2012

    خداوند به شما خیر بدهد

  2. حسین
    30 آگوست 2013

    بچه ها دمتون گرم 9سهریور هم بیایید کار زیاده وهر چه قدر ما کار کنیم کمه یاعلی (ع)

  3. حسین نبی زاده
    26 سپتامبر 2013

    ان شاالله اقابیادهمه چی درست بشه علی یارتون بچه های شهربابک گروه فداییان ولایت مخلص بچه های گروه فداییان عدالت هستن چاکرتیم سیدرضا

  4. حسین نبی زاده
    26 سپتامبر 2013

    سلام بچه هاخسته نباشیدبچه های شهربابک گروه فداییان ولایت مخلص بچه های گروه فداییان عدالت هستن خدابه همراهتون

  5. گمنام
    25 فوریه 2014

    کاربرای خداخستگی نداردشهربابک نیست گروه جهادی ازبچه های ملایر همدان هستن خداقوت فراهانی

  6. مصطفی معراجی
    21 نوامبر 2014

    خداوند خیر بده به این مرد بزرگ که خود از نزدیک شاهد تلاشها و خدماتش بوده ام. دردمندی که به راستی و در عمل سیره زندگی اش پیامبر گونه است.
    با وجود سنگ اندازی هایی از طرف مسئولین منطقه که بویی از انسانیت نبرده اند، همچنان در راه حضرت حق سیلی میخورد و کار میکند.
    اجرش با صاحب اصلی کار

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.