تریبون مستضعفین- هادی فیروزمندی
آنچه اکنون در کشورهای اسلامی میگذرد، بهویژه حوادث این چند روز اخیر، به نظر نوعی وضعیت سرنوشتساز است. تصور غالب از وضعیت کشورهای عربی در محافل غربی این بود که بیداری اسلامی به انحراف کشیده خواهد شد. درواقع این تحلیل، یک هژمونی رسانهای است که بناست کل تحولات منطقه با آن تفسیر شود. تفسیری که باید ریشهاش را در حادثه یازده سپتامبر جُست. این خلاصهترین توصیفی است که میتوان از این هژمونی داشت.
درواقع پس از حملات 11سپتامبر تاكنون آمريكا و متحدانش تلاشهاي خود را به منظور پاسخ گفتن به آنچه تهديدات «تروريسم اسلامگرايانه» عليه خود تلقي كردهاند، دوچندان ساختهاند. لذا نقش بستن این تصویر از اسلام در ذهن مردم جهان که مسلمانان محور اصلی شرارتاند، هدف قرار گرفت و رسانهها باید در بازتولید و توزیع اینگونه کلیشهها و انگارهسازیها از اسلام نقش مهمی را ایفا میکردند.
به نظر میرسد دُرست یک هفته مانده به یازدهمین سالگرد واقعهی یازده سپتامبر در امریکا، رهبران اين كشور احساس کردند به موج جدیدی از عملیات ضداسلامی در افکار مردم جهان نیاز دارند. استفاده از ابزار رسانه برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی جهان و سوق دادن آن به سمت همان تفسیر فوق، میتوانست بر تصمیمهای سیاسی و اجتماعی آنها اثری ویژه گذارد. در همین راستا چند روزی است که سلسله گزارشاتی بر ضداسلام در غرب آغاز شده است و شروع آن با مستند Islam: The Untold Story به عنوان تلاشی سیاسی برای تحریف حقایق اسلام، از شبکه 4 انگلیس پخش شد. پخش فیلم توهین آمیز Innocence of Muslims را نیز باید در این سلسله تحلیل کرد. فیلمی که گروه موسوم به قبطيان مصری ساکن در آمريكا (اقلیت مسیحی مصر که خود را مصریان اصیل پیش از ورود اعراب میدانند) آن را ساختند و اعلام كردند، قصد دارند اين فيلم را كه سابقاً «جنگجویان صحرا و بیگناهی بنلادن» نام داشت و به نویسندگی و كارگرداني سام باسيل ساخته شده است، در روز 11سپتامبر به نمايش درآورند.
اکنون دو سوال مهم پیش روی ماست: نخست؛ باتوجه به این واقعیت که ما در طی دو دههی اخیر شاهد سلسلهای از توهینها به اسلام هستیم؛ هدف سازندگان اینگونه فیلمها چیست و چرا در این برهه و این شرایط این اتفاق رخ میدهد؟! و اما سوال دوم؛ تحولات اخیر ضدامریکایی منطقه چه تاثیری بر روند حرکت بیداری اسلامی خواهد داشت؟!
در پاسخ به سوال اول باید گفت، با پایان یافتن جنگ سرد بین امریکا و شوروی، جنگ سرد فرهنگی نیز به نوعی فروکش کرده و امریکاییها گویی جبههی دیگری را برای جنگ فرهنگی باز کردهاند. به باور صاحبنظران، این روزها دیگر خیلی عادی شده است که ادعا کنیم، اسلام از دید امریکاییها به «امپراتور شر» تبدیل شده است. لذا مجموعه منظم جنگ ژئوپولیتیک جنگ سرد که هر چیزی را در چارچوب سخت و انعطاف پذیر «کمونیستها و ما» قرار میداد، از بین رفته است[۱] و رشد اسلام هراسی islamophobia (وحشت و ترس غیرمنطقی از اسلام) از جنبه تاریخی توسط ساخت های نژادپرستانه غرب، تقویت و تشدید شده است. امروز اسلام جایگزین مناسبی برای کمونیست شده است[۲] و در چشم عموم سیاستمداران غربی یک رقیب است؛ رقیبی که اگر او را دست کم بگیرند، احتمال نابودی آرزوهای چندصد سالهی خود را برای تحقق جهانی سکولار باید پیش بینی کنند.
در این وضع هر پدیدهای که به تقویت اسلام کمک کند، میتواند حیات کشورهای غربی را تحت تاثیر قرار دهد. لذا طرح مسائلی چون «تروریسم اسلام گرایانه» جز برای سرکوب این جریان نیست. برای رسیدن به جواب این پرسش که علت این هتاکیها چیست، باید پدیده اسلامهراسی را به عنوان شاخصهی اصلی این قضایا دید. پدیدهای که در محور آن، تالیف کتاب موهن «آیات شیطانی» قرار دارد و با حادثهی 11سپتامبر 2010، به آتش کشیدن کتاب آسمانی قرآن توسط کشیشی افراطی به نام تری جونز در ۲۰ مارس ۲۰۱۱، چاپ کاریکاتورهای موهن در دانمارک، فیلم توهینآمیز «فتنه» ساخته گرت ویلدرز سیاستمدار هلندی، ممنوعیت ساخت مناره برای مساجد در سوییس، توهین شاهین نجفی به ساحت ائمهاطهار در ترانه رپ نقی، منع حجاب در فرانسه و… ادامه یافت و حالا ساخت فیلمی توسط کارگردان صهیونیست آمریکایی.
حقیقت آن است که غرب بدنبال عادیسازی این جریان است. فهم غربیها این است که با تکرار این توهینها، میتوانند «مقدسات اسلامی را در چشم نسلهای جوان در دنیای اسلام از جایگاه رفیع خود فروافکنده و احساسات دینی آنان را خاموش کنند.»[۳]
اما مطابق آنچه در خبرها آمده است در فیلم مذکور که از سوی تری جونز، کشیش ضد اسلام اهل فلوریدای امریکا، منتشر شده است و بیش از ۱۰۰ یهودی با اعطای ۵میلیون دلار در تأمین مالی این فیلم کمک کردهاند، شخصیتِ ارزشمند پیامبر اکرم(ص)، به طنز بیان شده است و این چهرهی پاک، فردی ترسیم شده که گناهان بسیاری مرتکب میشود. همچنین فیلم، در تلاش است تا نزول وحی بر پیامبر(ص) را دروغ معرفی کند. به نظر نمیرسد انتخاب پیامبر(ص)، به عنوان شخصیت وحدت میان همهی مسلمانان و همچنین مسئلهی وحی به عنوان یکی از اساسیترین فرضیات اسلام، تصادفی باشد. اتفاقی که در سالهای اخیر چه در داخل توسط جریان نئولیبرال روشنفکری التقاطی و چه در خارج توسط هژمونی رسانههای غربی محور اصلی اهانتها بوده است.
و اما جواب سوال دوم؛ در این میان تلاش واشنگتن برای فرونشاندن احساسات ضدآمریکایی آن هم در شرایطی که کاخ سفید از گسترش دامنه اعتراضات به کشورهای دیگر منطقه نگران است، قابل تامل است. امریکا برای رهایی از این بحران، دو روش را برگزید. نخست، سکوت در قبال عاملین این حادثه و گرفتن ژست دفاع از عقاید مردم جهان و دوم؛ نسبت دادن حملات به گروههای سلفی و تکفیری و صرفا زورآزمایی میان اخوانالمسلمین و سلفیها.
درواقع مطابق با هژمونی رسانهای که در ابتدا بدان اشاره شد، رسانه های غربی کاملا گزینش شده به روایت اتفاقات صحنه اعتراضات پرداختند؛ آنگونه که به کار این تفسیر بیاید. رسانههای غربی تلاش کردهاند که حمله به سفارتخانههای آمریکا در خاورمیانه بالاخص لیبی را به گروههای سلفی و تکفیری نزدیک به القاعده به نام انصارالشریعه نسبت دهند. آنان سعی دارند با سوءاستفاده از این واقعیت که سازندهی فیلم در اصل از قبطیان مصری است و این گروه عامل درگیری اصلی و همیشگی با سلفیهای مصراند، این امر را صرفا بروز اختلافات قومی جدیدی در مصر نشان دهند. همچنین قصد دارند با نسبت دادن آن به جریانات سلفی، به مثابه زورآزمایی بین سلفیها و اخوانالمسلمین جلوه دهند.
بنابراین، به سبک و سیاق حملات یازده سپتامبر، رسانههای غربی این حملات که در سالگرد واقعه یازده سپتامبر رخ داده را نیز به آنچه «بنیادگرایی اسلامی» خوانده میشود، نسبت دادهاند. به این ترتیب این رسانهها در تلاش هستند تا نشان دهند که هیچگونه خشم عمومی در جوامع اسلامی علیه اهانت به پیامبر مکرم اسلام(ص) وجود ندارد و آنچه دیده میشود تنها اقدامات چند گروه تندرو است.
و آخرین مسئله درباره توصیف واقعیتهای کنونی خاورمیانه این است که، گروههای تکفیری که امروز به عنوان «تروریسم اسلام گرایانه» شناخته میشوند، همگی روزی به دست همین امریکا ساخته و پرداخته شدهاند و اکنون چگونه است، رسانههای غربی از همین گروههای تکفیری که علیه دولت سوریه در حال نبرد هستند، تلویحا حمایت میکنند و حاضر نیستند از آنها تحت عنوان القاعده نام ببرند اما در مسئله مصر و لیبی جریان به شکلی دیگر است؟!
بنابراین در مجموع، انتساب تظاهرات مردمی به جریان «سلفی و القاعده» موضوع انحرافی غرب است. آنان از این کار، به دنبال انحراف در موج جریان بیداری اسلامیاند، که منطقه را فراگرفته است. جریانی که امروز در مرحلهای سرنوشتساز قرار دارد: یا دستِ امریکا از دخالت در سرنوشت ملتها قطع خواهد شد یا اینکه جریان بیداری اسلامی آنگونه که غرب میخواهد، به کج منحرف میشود.
مراجع:
۱. عصر سياِناِن و هاليوود٬ محمدمهدی سمتی، ۱۳۸۵ ٬صفحه ۱۳۸
۲. تحلیل بازنمايی ايران در مطبوعات غرب٬ سیدمحمد مهدی زاده، ۱۳۸۷ ٬صفحه ۹۶
۳. پيام رهبر انقلاب در پی اهانت نفرتانگيز دشمنان اسلام به ساحت نورانی پيامبر اعظم صلواتاللهعلیهوآله ۱۳۹۱/۶/۲۳
Sorry. No data so far.