تریبون مستضعفین – مهدی بوشهریان
یکی از بستگان دوست داشتنی ام، عاقله مردی ست پنجاه و چند ساله و ناشنوا. شبی که ظهرش خبر شهادت صیاد اعلام شد، بین نماز مغرب و عشاء زار زار برای شهادت علی صیاد شیرازی گریه کرده بود و در جواب سوال همسرش که از او پرسیده بود مگر او را می شناختی، گفته بود «نه اما مهرش در قلب من است» صیاد اینگونه مردی بود. امیر دل ها.
قبل از انقلاب
سال 1323 بود که علی صیاد شیرازی در روستای کبودآهنگ شهرستان درگز استان خراسان رضوی امروز به دنیا آمد. مادرش شهربانو که اهل انارک نایین بود همسر مردی شد از عشایر استان فارس به نام «زیاد».
زیاد که ابتدا به استخدام ژاندارمری در آمده بود در ادامه خدمتش به ارتش منتقل شد و این نقل یگان خدمتی منجر به زندگی در شهرهایی همچون مشهد، گرگان، شاهرود، آمل و گنبد گردید که هر کدام برای مدتی میزبان علی صیاد و خانواده اش بودند. شهرهایی که جغرافیای زندگی علی را تشکیل دادند.
سال 1340 بود که صیاد به تهران نقل مکان کرد. سالی که کلاس ششم متوسطه را می گذراند. دو سال بعد همزمان با سخنرانی معروف حضرت امام خمینی (ره) در مسجد اعظم قم برای روحانیون و طلاب، دیپلم گرفت و در سال 1343 در کنکور دانشکده افسری ارتش پذیرفته شد. دوره چهار ساله دانشکده افسری را در رسته توپخانه گذراند و با درجه ستوان دومی رسما وارد ارتش شد. دوره های آموزشی را در شیراز و اصفهان طی کرد و پس از طی دوره آموزشی به لشکر تبریز پیوست و در ادامه عازم لشکر زرهی کرمانشاه گردید.
برای طی کردن دوره آموزش زبان انگلیسی در سال 1350به تهران بازگشت. جدیت و پشتکار علی آنقدر زیاد بود که پس از طی دوره کوتاهی خود به یکی از اساتید رشته زبان انگلیسی مبدل شد.
حالا ستوان 27 سال سن داشت و باید ازدواج می کرد. پس عفت دختر عمویش را برایش انتخاب کردند. اما ساواک به این دلیل که عموی علی از مخالفان شاه بود با این ازدواج موافقت نمی کرد. اصرار و مداومت صیاد باعث شد که روسای ساواک و ضداطلاعات ارتش، بر خلاف میل باطنی شان موافقت شان را با این ازدواج اعلام کنند و بدین گونه علی صیاد شیرازی متاهل و راهی زندگی مشترک شد.
دو سال بعد ارتش به دلیل لیاقت ها و مهارت های صیاد او را برای تکمیل دوره های توپخانه به آمریکا اعزام کرد. زندگی در شهر فورت سیل در ایالت اوکلاهما و گذراندن دوره هواسنجی بالستیک فرصتی تازه برای او بود تا به تجربه های نظامی خود بیفزاید. تجربه هایی که پس از بازگشت به ایران در مرکز توپخانه اصفهان به دیگران منتقل کرد.
در اصفهان بود که صیاد ضمن ارتباط گرفتن با افراد جدید و شروع به دوره جدید مطالعات مذهبی اش، شخصیت سیاسی اش را قوام داد و در نامه سرگشاده ای که برای سرگرد محمد مهدی کتیبه، یکی از افسران مذهبی ارتش می نویسد اینگونه بیان می دارد: «در مورد برنامههای مذهبی بحمدالله پیش میرویم مخصوصاً در آن قسمت که میدانید».
این نامه دور از چشم های ضد اطلاعات ارتش نماند. بعد از آن بود که همواره صیاد شیرازی تحت شدیدترین مراقبت ها بود و از او با عنوان «متعصب مذهبی» یاد می کردند. سروان صیاد در اواخر حکومت پهلوی به دلیل این که در بین افسران، تبلیغات ضد رژیم میکرد و از مخالفان شاهنشاهی پهلوی بود، ضد اطلاعات از قرار دادن جنگ افزار در اختیارش ممانعت کرد و اعلام نمود که از واگذاری مشاغل حساس به او خودداری شود. در همان ایام صیاد جوان سرانجام دستگیر و زندانی شد و در آستانه پیروزی انقلاب، در بهمن ۱۳۵۷ آزاد شد.
بعد از انقلاب
امام خمینی به کشور بازگشته اند. انقلاب اسلامی به وقوع پیوسته . وضع کوچه و بازار در هم است و نظم هنوز برقرار نشده. صیاد که رابطه خوبی با رحیم صفوی دارد، در کنار حاج سالک که به تازگی با او آشنا شده، به حفاظت از پادگانهای اصفهان می پردازد تا دست نامحرمان به تجهیزات و ادوات جنگی نیفتد.
صیاد شیرازی در سازماندهی نیروهای انقلابی ارتش نقش بسزایی دارد. پس از پیروزی انقلاب، در بحبوحهٔ غائله سال ۱۳۵۸ ضد انقلاب در کردستان، به فرماندهی عملیات شمال غرب کشور برگزیده می شود و در نبردهای کردستان به همراه شهید دکتر مصطفی چمران نقش مهمی ایفا می کند.
عراق حمله می کند. جنگ است. جنگی تمام عیار که میدان آزمایش صیاد است تا تجربیات و اندوخته های همه سالهای پیش را به منصه ظهور رساند. او که حالا با درجه سرگردی به همراه رحیم صفوی به غرب اعزام می شود با هماهنگی ارتش و سپاه سنندج را از ست ضد انقلاب آزاد میکند. این عملیات در کردستان موجب میگردد تا با درجه سرهنگی به فرماندهی عملیات غرب منصوب گردد. حالا اختلافات سرهنگ با رییس جمهور وقت (بنی صدر) بالا می گیرد. نتیجه این اختلافات موجب خلع دو درجه و برکناری صیاد شیرازی می شود. اما او همچنان وفادارانه به انقلاب اسلامی و آرمان هایش ایستاده و به خدمت صادقانه مشغول است.
پس از خلع بنی صدر، با حضور شهید رجایی در سمت ریاست جمهوری، صیادشیرازی بار دیگر با دریافت دو درجه، به ارتش بازگشت و برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش تحت عنوان قرارگاه حمزه سیدالشهداء را راه اندازی کرد. قرارگاهی که با تاسیس آن بسیاری از اختلافات و ناهماهنگی های ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برطرف می شود.
سرهنگ با تأسیس قرارگاه حمزه سیدالشهداء، با به کار بردن لشکرهای ۶۴ ارومیه و ۲۸ کردستان و تیپهای ۲۳ نیروی ویژه هوابرد و تیپ ۳۰ گرگان دو شهر بوکان و اشنویه را از دست ضدانقلاب و نیروهای عراق آزاد می کند.
پس از شهادت سرلشکر ولی الله فلاحی در ۹ مهر ۱۳۶۰، سرلشکر ظهیرنژاد (فرماندهٔ وقت نیروی زمینی) به سمت رییس ستاد مشترک ارتش منصوب و صیاد شیرازی (با درجه سرهنگی) به درخواست رییس شورای عالی دفاع (اکبر هاشمی رفسنجانی) و با حکم امام خمینی (ره) به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب می شود. حضرت امام (ره) در حکم فرماندهی اش اینگونه می آورند:«با تقدير از زحمتهاي طاقت فرساي سركار سرهنگ صيادشيرازي كه با تعهدكامل به اسلام و جمهوري اسلامي در طول دفاع مقدّس از هيچگونه خدمتي به كشور اسلامي خودداري نكرده و اميد است در آينده نيز در هر مقامي باشد، موفق به ادامه خدمتهاي ارزنده خود شود.»
از این زمان بود که با مشارکت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در عملیات های طریق القدس، فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان، مسلمبنعقیل، مطلعالفجر، محرم، والفجر۱، ۲، ۳، ۴، ۸، ۹، عملیات خیبر و بدر و قادر شرکت می کند و پیروزیهای بزرگی را برای ایران اسلامی به ارمغان می آورد.
سرهنگ صیاد شیرازی در مرداد سال ۱۳۶۵ از فرماندهی نیروی زمینی استعفا می دهد و با پیشنهاد آیت الله خامنهای و تصویب حضرت امام خمینی (ره) به سمت «نمایندگی حضرت امام در شورای عالی دفاع» منصوب می شود.
در هجدهمین روز از دومین ماه سال ۱۳۶۶ بود که به درجه سرتیپی ارتقاء یافت. حالا علی امیر ارتش اسلام شده است (گرچه آن روزها از لفظ امیر در ارتش استفاده نمی شد). سال ۶۷ منافقین، با حمایت صدام از غرب وارد کشور می شوند. فرماندهی عملیات ویژه آن بر عهده صیاد قرار می گیرد. عملیات مرصاد .
سرتیپ با کمک نیروهای سه گانه ارتش، سپاه و بسیج، در کوتاه ترین زمان ممکن طومار منافقین را در هم می پیچید و ضربه مهلک و سختی بر آنان وارد می کند. همین امر بود که تخم کینه وی در دلهای سیاه منافقین را کاشت تا زمینه ساز شهادت او شود.
پس از رحلت حضرت امام (ره) در خرداد 68، در مهر ماه همان سال، بنابه درخواست رئیس ستاد کل نیروهایمسلح، و با موافقت و حکم فرماندهی کلقوا حضرت آیت الله خامنه ای به سمت معاونت بازرسی ستاد کل نیروهایمسلح منصوب می شود.
جنگ تمام شده و سرتیپ برای حفظ دستاوردها و تجربه ها هیئت معارف جنگ را پایه گذاری می کند. این هیئت دو هدف عمده بر عهده داشت . یکی انتقال تجربیات 8 سال دفاع مقدس به نسل جوان و دیگری تدوین تاریخ دفاع مقدس بود. هیئتی که بعدها منشاء خدمات و خیرات مختلفی شد که گوشه های کوچکی از آن در حوزه نشر کتاب و فیلم و … هویدا شد.
در شهریور ۱۳۷۲ صیاد به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهایمسلح و در ۱۶ فروردین، ۱۳۷۸ همزمان با عید غدیرخم از سوی فرمانده کل قوا به درجه سرلشکری نائل آمد که این درجه پس از شهادت وی به سپهبدی ارتقاء یافت.
ساعت شش و سی دقیقه صبح بامداد ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ است. سرلشکر طبق برنامه هر روزه اش سوار بر ماشین از پارکینگ بیرون می آید تا به سمت محل کارش حرکت کند. عامل منافقین که در پوشش رفتگر ظاهر شده با نشان دادن نامه ای به سوی او حرکت می کند. صیاد که مردم داری اش زبانزد اهل محل است توقف می کند تا به کار رفتگر رسیدگی کند، غافل از اینکه در پس نامه ، اسلحه ای آماده رساندن او به خواسته دیرینش “لقاءالله” است. پسران صیاد در حال بستن درب پارکینگ هستند که صدای سه شلیک متوالی می شنوند…
اخبار نیمروزی ساعت 14 با این جمله شروع می شود: سرلشکر علی صیاد شیرازی به شهادت رسید .. !
***
شهادت امیر گران تمام شد. برای نیروهای مسلح کشور اما گرانتر. ضایعه ای جبران ناپذیر که داغش با گذشت بیش از یک دهه هنوز تازه و پابرجاست.
وقت وداع مقتدا ایستاده بر تابوت علی، فاتحه می خوانند. اما علی تنها امیر ارتشش نیست. محبت او در دلش جای دارد .. آرام می نشینند، زانو میزنند، خم می شوند و بوسه ای بر تابوت علی می گذارند. بوسه ای که نشان از عمق محبت و قدردانی و قدرشناسی آقا از علی صیاد شیرازی دارد.
رهبر که بر می خیزند به خانواده صیاد اجازه داده می شود به حضورشان روند. اینجاست که عمق ارادت خانواده صیاد به ولی امر نیز مشاهده می شود. وقتی که پسر ارشد سپهبد در حضور جمع به پای رهبری می نشیند و بر آن بوسه می زند و حضرت آغوش می گشایند و فرزندان صیاد را – که فرزندان خود اویند – در آغوش می کشند.
***
صبح روز بعد از تدفين شهيد، خانواده صیاد به خاطر دلتنگي های همسر و فرزندانش تصمیم میگیرند همراه با جمعی از بستگان نزدیکشان به سمت بهشت زهرا حرکت کنند. ساعت 4 صبح از منزل خارج می شوند و هنگامی که به مزار می رسند متوجه حضور برخي افراد در كنار محل خاکسپاری شهیدشان می شوند. از اين مسئله كه افرادي زودتر از خانواده شهيد بر سرمزار حاضر شده اند تعجب می کنند. با توجه به تاريكي هوا از دور افراد حاضر بر مزار شهيد قابل شناسايي نبودند . با تعجبي كه با تالم و تاثر شديد همراه بود به سمت مزار شهيد راه می افتند. بعد از طي مسافتي كوتاه متوجه حضور رهبر انقلاب می شوند. حضرتشان که تعجب خانواده صیاد را در چهره شان مشاهده می کنند در یک جمله می فرمایند: دلم برای صیادم تنگ شده بود!
***
سرلشکر رحیم صفوی فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یازده سال پس از شهادت صیاد شیرازی در مراسم بزرگداشت وی گفت: «دستور ترور شهید صیاد شیرازی از جانب صدام به منافقین داده شد، سپاه پاسداران در همان سال اول شهادت صیاد شیرازی طی یک طرح عملیاتی از ساعت ۴ تا ۸ صبح تمام مقرهای منافقین از پادگان اشرف گرفته تا العماره را با شلیک بیش از هزار موشک و گلوله توپخانه برد بلند، منهدم و تلفات سنگینی را به آنها وارد کرد. به دنبال این عملیات بود که عراق هیچ واکنشی از خود نشان نداد و تنها به گله مختصری بسنده کرد»
***
« این نوشته، تنها به بازشناسی بخشی از زندگی شهید صیاد شیرازی در قالب روایتی ساده پرداخته است. برای آشنایی با زوایای مختلف زندگی امیر شهید، مطالعه کتابهای چندی که پیرامون زندگی ایشان گردآوری شده پیشنهاد می گردد.
روحش شاد و راه مقدسش، پر رهرو باد »
آمین
پیام تسلیت رهبر انقلاب
اینجانب شهادت این بنده برگزیده خدا را به ملت ایران به خصوص به یاران دفاع مقدس و ایثارگران جبهه هاى نور و حقیقت و به خانواده گرامى و فداکار و بازماندگان محترمش تبریک و تسلیت مىگویم و صمیمى ترین درود خود را بر روح پاک او و خون به ناحق ریخته او نثار مى کنم.(سیّد على خامنهاى – 21/1/1378)
متن وصیت نامه امیر شهید، سپهبد علی صیاد شیرازی
بسماللهالرحمنالرحيم، ارحمالراحمين، ربالعالمين و صليالله علي محمد والهالطاهرين، انالله و انااليه راجعون.
هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدقالله و رسوله. اللهم زدنا ايماناً و ارحمنا. اشهد ان لاالهالا الله وحده لا شريك له و أن محمّداً عبده و رسوله ارسله بالهدي و دينالحق و ان الصديقة الطاهره فاطمهالزهرا، سيده نسا العالمين و أن علياً أميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و عليبنالحسين و محمّدبنعلي و جعفربنمحمّد و موسيبنجعفر و عليبنموسي و محمّدبنعلي و عليبنمحمّد و الحسنبنعلي و الحجهالقائمالمنتظر صلواتالله و سلامه عليهم ائمتي و سادتي و موالي بهم اتولي و من اعدائهم اتبر و أنالموت و النشور حق و الساعة آتية لاريب فيها و أنالجنة و النار حق. اللهم أدخلنا جنتك برحمتك و جنّبنا و احفظنا من عذابك بلطفك و احسانك يا لطيفاً بعباده يا أرحم الراحمين.
خداوندا! اين تو هستي كه قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولايتت قرار دادي. خدايا! تو خود ميداني كه همواره آماده بودهام آنچه را كه تو خود به من دادي، در راه عشقي كه به راهت دارم، نثار كنم. اگر اين نبود، آن هم خواست تو بود.
پروردگارا! رفتن در دست تو است؛ من نميدانم چه موقع خواهم رفت ولي ميدانم كه از تو بايد بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهي و آن قدر با دشمنان قسمخوردهات بجنگم تا به فيض شهادت برسم.
از پدر و مادرم كه حق بزرگي بر گردنم دارند، ميخواهم كه مرا ببخشند؛ من نيز همواره برايشان دعا كردهام كه عاقبت به خير شوند. از همسر گرامي و فداكار و فرزندانم ميخواهم كه مرا ببخشند كه كمتر توانستهام به آنها برسم و بيشتر ميخواهم وقف راهي باشم كه خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده است.
آنچه از دنيا برايم باقي ميماند، حق است كه در اختيار همسرم قرار گيرد. از همه آنهايي كه از من بد ديدهاند، ميخواهم كه مرا به بزرگي خودشان ببخشند و بالاخره از مردان مخلص خودم به ويژه حاج آقا امير رنجبر نيكدل، استدعا دارم در غياب من به امور حساب و كتاب من برسند و با برادران ديگر چون جناب سرهنگ حاج آقا آذريون و تيمسار حاج آقا آراسته در اين باب، تشريك مساعي نمايند.
خداوندا! ولي امرت حضرت آيتالله خامنهاي را تا ظهور حضرت مهدي (عج) زنده، پاينده و موفق بدار. آمين يا رب العالمين.
واقا امیر دلها بود چون رشوه بگیر زور گو و بیت المال را برای اهداف خود نمیخواست .چنین انسانهای
لیا قتشان کمتر شهادت نیست .
باشد روزی که قدر این انسانها را بیشتر بدانیم.
دوسش دارم
دوسش دارم