پنج‌شنبه 20 سپتامبر 12 | 13:49

از شهادت احمدشاه مسعود تا قتل‎های زنجیره‎ای مجاهدین

سید محمد رضا موسوی، هدایت‎الله صادقی

آی. اس. آی دست بالایی در این حوادث دارد و درواقع طراح و مجری اصلی است، اما عوامل دیگری هم هستند که در کنار آن‎‌ها قرار دارند و البته گروه‎هایی نیز در درون دولت افغانستان هستند که با آنان همکاری می‌‎کنند تا نخبگان جهاد و مقاومت را از میان بردارند.


سید محمدرضا موسوی، هدایت‎الله صادقی –  نهم سپتامبر ۲۰۰۱ روزی بود که افغانستان بار دیگر به کانون توجهات رسانه‎‎های منطقه‎ای و بین‎المللی تبدیل شد؛ چرا که دو تروریست مراکشی با یک عملیات انتحاری در منطقه خواجه بهاء‎الدین استان تخار افغانستان بزرگ‌ترین فرمانده نظامی نیرو‎های ائتلاف ضدطالبان را به قتل رساندند. هرچند سخنگویان ائتلاف ضد‎طالبان از زخمی شدن احمدشاه مسعود خبر می‌‎دادند ولی واقعیت این بود که مسعود در‌‌ همان لحظات اولیه انفجار جان خود را از دست داده بود. ترور احمد شاه مسعود دو روز پیش از حادثه تاریخی یازدهم سپتامبر صورت گرفت و در هیاهوی حملات نیویورک و ویرجینیا آنگونه که باید و شاید دیده نشد. از آن تاریخ تاکنون افغانستان شاهد تحولات فراوانی بوده است؛ از جمله سقوط طالبان، حضور گسترده نیرو‎های بین‎المللی، استقرار نظام سیاسی جدید و… که این کشور را به خط مقدم مبارزه با تروریسم در جهان تبدیل کرده است. نظام سیاسی جدید مسعود را قهرمان ملی افغانستان لقب داده است ولی با این حال مرگ احمد شاه مسعود همچنان در هاله‎ای از ابهام قرار دارد.

گفت‎وگویی که پیش رو دارید، در صدد است که به بررسی ابعاد پنهانی زندگی و مبارزات احمد شاه مسعود بپردازد. احمد ولی مسعود، برادر احمدشاه مسعود و یکی از همرزمان نزدیکش در سال‎‎های جهاد و مقاومت، حاضر شد به سؤالات ما پاسخ بدهد. احمد ولی تحصیل‎کرده انگلستان است و تا چند سال پیش هم سفیر افغانستان در انگلستان بود. او هم‎اکنون در کابل زندگی می‌‎کند و مسئولیت اداره بنیاد احمدشاه مسعود را برعهده دارد.

اجازه بدهید بدون مقدمه اولین سؤال را مطرح کنیم. با وجود این‎که سال‎‎های زیادی از ترور احمدشاه مسعود می‌‎گذرد، همچنان این حادثه مورد توجه افکار عمومی افغانستان و کشور‎های منطقه است. دلیل آن هم تا حد زیادی به ابهامات موجود درباره ترور ایشان بازمی‎گردد. هرچند بسیاری طالبان را مسئول ترور احمدشاه مسعود می‌‎دانند، اما طالبان هیچ‎گاه مسئولیت ترور ایشان را بر عهده نگرفت. به‎نظر شما طراحان و عاملان واقعی ترور ایشان چه کسانی بودند؟

اولین نکته‎ای که باید در ارتباط با ترور شهید مسعود متذکر شوم این است که طالبان در این توطئه نقش داشتند ولی طراح اصلی نبودند. طراحان اصلی ترور شهید مسعود را باید در خارج از کشور افغانستان یافت. طالبان فقط مهره‎‎های داخلی توطئه بودند. بنابر اطلاعاتی که ما داریم، گروه‎های متعددی در این کار سهیم بودند؛ گروه‎‎هایی مانند القاعده و برخی عوامل پاکستانی. اما در کل می‌‎خواهم این نکته را مطرح کنم که ترور شهید مسعود یک کار عادی نبود که طالبان به تنهایی از عهده آن برآید. طالبان بخشی از توطئه بودند ولی با وجود این، بسیاری از طراحان و عاملان ترور برای ما ناشناخته مانده‎اند. دلیل آن هم این است که به‎رغم درخواست‎‎های فراوان، دولت افغانستان تاکنون کمیسیونی را برای بررسی این مسأله تشکیل نداده است تا تحقیق گسترده‎ای در این‎باره صورت گرفته و مشخص شود که واقعا چه کشور‌ها، نهاد‎‌ها و افرادی در این ترور دست داشته‎اند.

ترور شهید مسعود در حالی صورت گرفت که طالبان بر ۹۰ درصد خاک افغانستان تسلط داشتند و کار به جایی رسیده بود که تنها بخش ناچیزی از کشور در اختیار ائتلاف ضد‎طالبان قرار داشت. این ترور در آن وضعیت بحرانی بزرگ‌ترین ضربه‎ای بود که می‌‎توانست بر ائتلاف ضد‎طالبان وارد شود. به‎نظر شما طراحان ترور با این اقدام به چه اهدافی دست یافتند؟

نیرو‎های طالبان متشکل از گروه‎های مختلفی بودند؛ از نیرو‎های طالب گرفته تا عوامل پاکستانی، نیرو‎های عربی و دیگر تروریست‎‎های بین‎المللی که توانسته بودند ۹۰ درصد افغانستان را تصرف کنند و البته هنوز تسلط آن‎‌ها بر افغانستان کامل نشده بود. مقاومت شهید مسعود بزرگ‌ترین مانع برای رسیدن به این هدف بود و از سوی دیگر ایشان در میان مردم افغانستان بسیار محبوبیت داشت و یک شخصیت ملی بود. بنابراین طالبان و حامیان خارجی‎اش تصمیم گرفتند با ترور او مسأله را یکسره کنند. آن‎‌ها با این کار فشار شدیدی را بر مخالفان خود وارد کرده و آن‎‌ها را در وضعیت سختی قرار دادند.

اجازه بدهید قدری به گذشته برگردیم. مسعود از مهم‎‌ترین فرماندهان جهادی افغانستان به‎شمار می‌‎رفت که نقش مهمی در سال‎‎های جهاد با شوروی و مقاومت علیه ‎طالبان ایفا می‌‎کرد؛ در این مسئله هیچ شکی نیست. اما با تمام این‎‌ها انتقاداتی هم به عملکرد ایشان وارد کرده‎اند. مثلا بسیاری بر این باورند که قرارداد صلح یک ساله‎ای که مسعود با نیرو‎های روسی و دولت کمونیستی افغانستان در سال ۱۳۶۲ بست، نوعی پشت کردن به دیگر مجاهدین بود. شما چقدر این دیدگاه را قبول دارید؟

البته این ادعایی است که همواره از سوی حزب اسلامی به رهبری آقای حکمتیار مطرح می‌‎شود، اما باید توجه داشته باشید که آتش‎بس شهید مسعود با نیرو‎های دشمن یک مسأله عادی نبود. این اقدام در نفس خود گام مهمی بود و تأثیر شگرفی بر وضعیت مجاهدین در افغانستان گذاشت. آتش‎بس زمانی رخ داد که مجاهدین و مردم درّه پنجشیر در یک تنگنا قرار گرفته بودند. از یک طرف نیرو‎های آقای حکمتیار از طرف شمال با تصرف منطقه ارغنداب، درّه را محاصره کرده بودند و از طرف جنوب هم نیرو‎های روسی و دولتی راه را بسته و اجازه نمی‌‎دادند مواد غذایی وارد پنجشیر شود.

در عین‎حال نیرو‎های روسی هم با مشکلاتی مواجه بودند و می‌‎خواستند از مشکلاتشان بکاهند و بر این اساس پیشنهاد آتش‎بس دادند و مسعود هم پذیرفت. اما باید توجه داشته باشیم که در طول آتش‎بس مسعود پایگاه‎‎های مختلفی را در شمال افغانستان ایجاد کرد و این ضربه بزرگی بود بر نیرو‎های روسی و دولت کمونیستی. در حقیقت وجود این پایگاه‎‌ها بعد‎‌ها باعث سقوط دولت کمونیستی شد. اگر مسعود این آتش‎بس را انجام نمی‌‎داد، مقاومت مجاهدین در بسیاری از مناطق شمالی تثیبت نمی‌‎شد و روس‎‌ها افغانستان را ترک نمی‌‎کردند. این ادعا که مسعود به مجاهدین پشت کرد، اولین‎باری نیست که مطرح می‌‎شود. سالیان درازی است که این حرف‎‌ها را می‌‎شنویم و البته این حرف‎‌ها هیچ تأثیری بر مردم افغانستان ندارد.

از سال‎‎های جهاد و مقاومت که بگذریم، به سال‎‎های حکومت مجاهدین می‌‎رسیم. بسیاری از انتقاداتی که علیه مسعود مطرح می‌‎شود، به این سال‎‌ها بازمی‎گردد؛ بیشتر انتقاد‎‌ها هم به ماجرای منطقه افشار مربوط می‌‎شود. به‎نظر شما مسعود چه نقشی در جنگ‎‎های داخلی کابل داشت؟ خود ایشان درباره حوادث آن سال‎‌ها چه نظری داشت؟

زمانی که حکومت مجاهدین در کابل مستقر شد، یک گفت‎وگوی تلفنی میان شهید احمد شاه مسعود و آقای حکمتیار صورت گرفت که شهید مسعود در آن گفت‎وگو از آقای حکمتیار می‌‎خواهد با سایر رهبران جهادی در پاکستان مذاکره کرده و بر سر تشکیل یک حکومت موقت در کابل به توافق برسند و بر این مسأله هم اصرار می‌‎کند. اما آقای حکمتیار در آن گفت‎وگوی تلفنی که ضبط هم شده است، اعلام می‌‎کند که ما می‌‎خواهیم با جنگ نظامی مسأله را خاتمه بدهیم. مسعود دوباره تاکید می‌‎کند که این کار به مردم ضربه سنگینی خواهد زد و مردم کابل قربانی خواهند شد و مجددا خواهش می‌‎کند که بروید با رهبران جهادی در پاکستان در این‎باره تصمیم‎گیری نمایید ولی آقای حکمتیار باز هم این پیشنهاد را رد می‌‎کند و همین امر باعث می‌‎شود که در اوایل حکومت مجاهدین، جنگ‎‎هایی را در افغانستان شاهد باشیم.

آقای حکمتیار به دستور آی. اس. ‎ای (سازمان اطلاعات و امنیت ارتش پاکستان) جنگ‎‎هایی را در کابل شروع می‌‎کند و می‌‎بینیم که دیگر احزاب هم از چهار طرف کابل جنگ را آغاز می‌‎کنند و متأسفانه کشور‎های منطقه هم به شکل دسته‎جمعی در امور افغانستان مداخله می‌‎کنند. در این میان مسعود هیچ‎گونه وابستگی به کشور‎های خارجی نداشته و کاملا مستقل عمل می‌‎کند. به‎نظر من جنگ‎‎های داخلی آن سال‎‌ها محصول مداخله کشور‎های منطقه در امور افغانستان و اقدامات آقای حکمتیار بود.
اما در مورد عملکرد شهید مسعود باید بگویم که ایشان چاره دیگری جز دفاع نداشتند. البته دفاعی هم که صورت گرفت بر اساس تصمیمات شورای رهبری که متشکل از رهبران جهادی بود انجام شد؛ تصمیماتی که توسط رییس‎جمهوری و سایر اعضای شورای رهبری اتخاذ شد و مسعود هم به‎عنوان وزیر دفاع باید به آن عمل می‌‎کرد. اگر تفاهم اولیه میان رهبران صورت می‌‎گرفت و به‎ویژه آقای حکمتیار به توصیه شهید مسعود توجه می‌‎کرد، برخی از مشکلات کم می‌‎شد و راه برای دخالت قدرت‎‎های منطقه‎ای در افغانستان هموار نمی‌‎شد.

همان‎طور که گفتیم، با وجود برخی انتقادات موجود درباره عملکرد شهید مسعود، در این نکته شکی نیست که مسعود از چهره‎‎های مهم جهاد و مقاومت افغانستان محسوب می‌‎شود و تأثیر بسزایی بر تحولات سیاسی افغانستان در چند دهه اخیر داشته است. اما اجازه بدهید این سؤال را مطرح کنیم که در میان دو نیروی بزرگ جهادی افغانستان یعنی حزب اسلامی به رهبری حکمتیار و حزب جمیعت اسلامی به رهبری ربانی، اختلافات فراوانی وجود داشت و گفته می‌‎شود اگر اختلافات این دو جریان عمده جهادی نبود، قطعا مجاهدین در تشکیل حکومت جهادی بهتر عمل می‌‎کردند. در این میان مواضع شهید مسعود هم بی‎تأثیر نبوده است. دلیل عمده اختلافات این دو حزب چه بود و مسعود در این‎باره چه مواضعی داشت؟

این اختلافات پیش زمینه‎‎های تاریخی دارد. اختلافات زمانی شروع شد که آقای حکمتیار مسئول نهضت جوانان در پیشاور پاکستان بود و استاد ربانی هم به‎عنوان رهبر جمعیت در آن‎جا حضور داشتند و همه باهم متحد بودند. ماجرا زمانی آغاز شد که استاد ربانی عازم یک مسافرت خارجی شدند و آقای حکمتیار از نبودن استاد سوء‎استفاده کرده و در تبانی با دولت ذوالفقار علی بوتو و سازمان اطلاعات و امنیت پاکستان، دست به چند رشته عملیات نظامی در داخل افغانستان می‌‎زند. هدف بوتو این بود که به داود خان [کسی که علیه رژیم سلطنتی افغانستان به حاکمیت ظاهرشاه کودتا کرده و نظام جمهوری افغانستان را ایجاد کرد] بفهماند که می‌‎تواند در مسائل افغانستان مداخله کند. توجه داشته باشید که داود خان موضوع پشتونستان را مطرح کرده بود و آن را متعلق به افغانستان می‌‎دانست.

اما آقای بوتو برای این‎که داود خان را در قبال پشتونستان متوقف کند، با استفاده از نفوذی که بر روی آقای حکمتیار داشت، تعدادی از نیرو‎های نهضت جوانان را به منظور آغاز عملیات مسلحانه به افغانستان روانه می‌‎کند. شهید مسعود هم آن زمان فرمان حکمتیار را اطاعت کرده، داخل خاک افغانستان شده و به پنجشیر می‌‎رود. به هر ترتیب قیام در پنجشیر و چند منطقه دیگر مانند استان‎های لغمان، کُنر‎‌ها و… آغاز شد و در ابتدا پیشرفت‎‎هایی را نیز به دنبال داشت ولی چون آقای حکمتیار فقط می‌‎خواست به داود خان بفهماند که پاکستان توان مداخله در امور افغانستان را دارد، قیام شکست می‌‎خورد و شهید مسعود به همراه تعدادی از نیرو‎‌ها دوباره به پاکستان بازمی‎گردند و تعدادی از برادران نهضت جوانان هم به شهادت می‌‎رسند. مسعود در بازگشت به پاکستان به آقای حکمتیار چند اعتراض می‌‎کند و این‎جاست که اختلافات شروع می‌‎شود.

البته پیش از آن هم حکمتیار اختلافاتی با استاد ربانی داشت و رهبری ایشان را بر جمعیت اسلامی قبول نداشت. حکمتیار با اعزام مسعود به افغانستان -که به شکل بسیار سطحی طرح‎ریزی شده بود- می‌‎خواهد اعتبار خود را نزد مقامات پاکستانی افزایش دهد و همین باعث می‌‎شود کشمکش‎‎هایی میان دو طرف آغاز شود. ما سند مکتوبی از آقای حکمتیار در اختیار داریم که او به تمام فرماندهان خود در داخل افغانستان دستور می‌‎دهد که اولین دشمن شما نیرو‎های جمعیت اسلامی و احمدشاه مسعود هستند و اول باید این‎‌ها را از بین ببرید و بعد سراغ نیرو‎های دولتی و روس‎‌ها بروید. این فرمان که به امضای آقای حکمتیار است، هم اکنون در دسترس ما قرار دارد. در حقیقت آقای حکمتیار بزرگ‌ترین معضل در درون نیرو‎های مجاهدین بود که باعث شد حکومت مجاهدین قوام پیدا نکند. حکمتیار با دستور مستقیم سازمان آی. اس. ‎ای، شیرازه حکومت جهادی را از هم پاشانده و زمینه را برای ورود نیرو‎های آی. اس. ‎ای به تحولات افغانستان فراهم می‌‎سازد. حکمتیار و طالبان سنارویی بودند که از طرف آی. اس. ‎ای طراحی شده بودند. آن‎‌ها وقتی تاریخ مصرف حکمتیار به پایان می‌‎رسد، طالبان را وارد افغانستان کردند که هم اکنون نیز کشور با آن درگیر است.

شهادت احمد شاه مسعود سرآغاز موجی از عملیات‎‌ها و ترور‎هایی بود که به حذف هدفمند و تدریجی نیرو‎های جهادی از صحنه سیاسی افغانستان منجر شد. بعد از ترور ایشان، شخصیت‎‌ها و چهره‎‎های فراوانی از طیف مجاهدین ترور شدند که شهید برهان‎الدین ربانی آخرین آن‎‌ها بود. به‎نظر شما آیا واقعا مجاهدین در حال حذف شدن از صحنه سیاسی افغانستان هستند؟ آیا ترور شهید مسعود با ترور‎های بعدی مرتبط بود؟

بله. شهادت تمامی رهبران جهادی که بعد از ترور شهید مسعود صورت گرفت، با شهادت ایشان مرتبط بوده است. در واقع این ‎روند با ترور مسعود آغاز شده و هم اکنون نیز ادامه دارد و مطمئنم که در پشت این ترور‎‌ها دست‎‎های خارجی قرار دارد. آن‎‌ها می‌‎خواهند تمام بزرگان جهاد و مقاومت را از صحنه خارج کنند تا با دشواری کمتری بر افغانستان مسلط شوند. سازمان آی. اس. آی دست بالایی در این حوادث دارد و درواقع طراح و مجری اصلی است، اما عوامل دیگری هم هستند که در کنار آن‎‌ها قرار دارند و البته گروه‎هایی نیز در درون دولت افغانستان هستند که با آنان همکاری می‌‎کنند تا نخبگان جهاد و مقاومت را از میان بردارند. شهادت احمدشاه مسعود، قتل‎های زنجیره‎ای رهبران مجاهدین را در پی داشت

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.