سید محمدرضا موسوی، هدایتالله صادقی – نهم سپتامبر ۲۰۰۱ روزی بود که افغانستان بار دیگر به کانون توجهات رسانههای منطقهای و بینالمللی تبدیل شد؛ چرا که دو تروریست مراکشی با یک عملیات انتحاری در منطقه خواجه بهاءالدین استان تخار افغانستان بزرگترین فرمانده نظامی نیروهای ائتلاف ضدطالبان را به قتل رساندند. هرچند سخنگویان ائتلاف ضدطالبان از زخمی شدن احمدشاه مسعود خبر میدادند ولی واقعیت این بود که مسعود در همان لحظات اولیه انفجار جان خود را از دست داده بود. ترور احمد شاه مسعود دو روز پیش از حادثه تاریخی یازدهم سپتامبر صورت گرفت و در هیاهوی حملات نیویورک و ویرجینیا آنگونه که باید و شاید دیده نشد. از آن تاریخ تاکنون افغانستان شاهد تحولات فراوانی بوده است؛ از جمله سقوط طالبان، حضور گسترده نیروهای بینالمللی، استقرار نظام سیاسی جدید و… که این کشور را به خط مقدم مبارزه با تروریسم در جهان تبدیل کرده است. نظام سیاسی جدید مسعود را قهرمان ملی افغانستان لقب داده است ولی با این حال مرگ احمد شاه مسعود همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد.
گفتوگویی که پیش رو دارید، در صدد است که به بررسی ابعاد پنهانی زندگی و مبارزات احمد شاه مسعود بپردازد. احمد ولی مسعود، برادر احمدشاه مسعود و یکی از همرزمان نزدیکش در سالهای جهاد و مقاومت، حاضر شد به سؤالات ما پاسخ بدهد. احمد ولی تحصیلکرده انگلستان است و تا چند سال پیش هم سفیر افغانستان در انگلستان بود. او هماکنون در کابل زندگی میکند و مسئولیت اداره بنیاد احمدشاه مسعود را برعهده دارد.
اجازه بدهید بدون مقدمه اولین سؤال را مطرح کنیم. با وجود اینکه سالهای زیادی از ترور احمدشاه مسعود میگذرد، همچنان این حادثه مورد توجه افکار عمومی افغانستان و کشورهای منطقه است. دلیل آن هم تا حد زیادی به ابهامات موجود درباره ترور ایشان بازمیگردد. هرچند بسیاری طالبان را مسئول ترور احمدشاه مسعود میدانند، اما طالبان هیچگاه مسئولیت ترور ایشان را بر عهده نگرفت. بهنظر شما طراحان و عاملان واقعی ترور ایشان چه کسانی بودند؟
اولین نکتهای که باید در ارتباط با ترور شهید مسعود متذکر شوم این است که طالبان در این توطئه نقش داشتند ولی طراح اصلی نبودند. طراحان اصلی ترور شهید مسعود را باید در خارج از کشور افغانستان یافت. طالبان فقط مهرههای داخلی توطئه بودند. بنابر اطلاعاتی که ما داریم، گروههای متعددی در این کار سهیم بودند؛ گروههایی مانند القاعده و برخی عوامل پاکستانی. اما در کل میخواهم این نکته را مطرح کنم که ترور شهید مسعود یک کار عادی نبود که طالبان به تنهایی از عهده آن برآید. طالبان بخشی از توطئه بودند ولی با وجود این، بسیاری از طراحان و عاملان ترور برای ما ناشناخته ماندهاند. دلیل آن هم این است که بهرغم درخواستهای فراوان، دولت افغانستان تاکنون کمیسیونی را برای بررسی این مسأله تشکیل نداده است تا تحقیق گستردهای در اینباره صورت گرفته و مشخص شود که واقعا چه کشورها، نهادها و افرادی در این ترور دست داشتهاند.
ترور شهید مسعود در حالی صورت گرفت که طالبان بر ۹۰ درصد خاک افغانستان تسلط داشتند و کار به جایی رسیده بود که تنها بخش ناچیزی از کشور در اختیار ائتلاف ضدطالبان قرار داشت. این ترور در آن وضعیت بحرانی بزرگترین ضربهای بود که میتوانست بر ائتلاف ضدطالبان وارد شود. بهنظر شما طراحان ترور با این اقدام به چه اهدافی دست یافتند؟
نیروهای طالبان متشکل از گروههای مختلفی بودند؛ از نیروهای طالب گرفته تا عوامل پاکستانی، نیروهای عربی و دیگر تروریستهای بینالمللی که توانسته بودند ۹۰ درصد افغانستان را تصرف کنند و البته هنوز تسلط آنها بر افغانستان کامل نشده بود. مقاومت شهید مسعود بزرگترین مانع برای رسیدن به این هدف بود و از سوی دیگر ایشان در میان مردم افغانستان بسیار محبوبیت داشت و یک شخصیت ملی بود. بنابراین طالبان و حامیان خارجیاش تصمیم گرفتند با ترور او مسأله را یکسره کنند. آنها با این کار فشار شدیدی را بر مخالفان خود وارد کرده و آنها را در وضعیت سختی قرار دادند.
اجازه بدهید قدری به گذشته برگردیم. مسعود از مهمترین فرماندهان جهادی افغانستان بهشمار میرفت که نقش مهمی در سالهای جهاد با شوروی و مقاومت علیه طالبان ایفا میکرد؛ در این مسئله هیچ شکی نیست. اما با تمام اینها انتقاداتی هم به عملکرد ایشان وارد کردهاند. مثلا بسیاری بر این باورند که قرارداد صلح یک سالهای که مسعود با نیروهای روسی و دولت کمونیستی افغانستان در سال ۱۳۶۲ بست، نوعی پشت کردن به دیگر مجاهدین بود. شما چقدر این دیدگاه را قبول دارید؟
البته این ادعایی است که همواره از سوی حزب اسلامی به رهبری آقای حکمتیار مطرح میشود، اما باید توجه داشته باشید که آتشبس شهید مسعود با نیروهای دشمن یک مسأله عادی نبود. این اقدام در نفس خود گام مهمی بود و تأثیر شگرفی بر وضعیت مجاهدین در افغانستان گذاشت. آتشبس زمانی رخ داد که مجاهدین و مردم درّه پنجشیر در یک تنگنا قرار گرفته بودند. از یک طرف نیروهای آقای حکمتیار از طرف شمال با تصرف منطقه ارغنداب، درّه را محاصره کرده بودند و از طرف جنوب هم نیروهای روسی و دولتی راه را بسته و اجازه نمیدادند مواد غذایی وارد پنجشیر شود.
در عینحال نیروهای روسی هم با مشکلاتی مواجه بودند و میخواستند از مشکلاتشان بکاهند و بر این اساس پیشنهاد آتشبس دادند و مسعود هم پذیرفت. اما باید توجه داشته باشیم که در طول آتشبس مسعود پایگاههای مختلفی را در شمال افغانستان ایجاد کرد و این ضربه بزرگی بود بر نیروهای روسی و دولت کمونیستی. در حقیقت وجود این پایگاهها بعدها باعث سقوط دولت کمونیستی شد. اگر مسعود این آتشبس را انجام نمیداد، مقاومت مجاهدین در بسیاری از مناطق شمالی تثیبت نمیشد و روسها افغانستان را ترک نمیکردند. این ادعا که مسعود به مجاهدین پشت کرد، اولینباری نیست که مطرح میشود. سالیان درازی است که این حرفها را میشنویم و البته این حرفها هیچ تأثیری بر مردم افغانستان ندارد.
از سالهای جهاد و مقاومت که بگذریم، به سالهای حکومت مجاهدین میرسیم. بسیاری از انتقاداتی که علیه مسعود مطرح میشود، به این سالها بازمیگردد؛ بیشتر انتقادها هم به ماجرای منطقه افشار مربوط میشود. بهنظر شما مسعود چه نقشی در جنگهای داخلی کابل داشت؟ خود ایشان درباره حوادث آن سالها چه نظری داشت؟
زمانی که حکومت مجاهدین در کابل مستقر شد، یک گفتوگوی تلفنی میان شهید احمد شاه مسعود و آقای حکمتیار صورت گرفت که شهید مسعود در آن گفتوگو از آقای حکمتیار میخواهد با سایر رهبران جهادی در پاکستان مذاکره کرده و بر سر تشکیل یک حکومت موقت در کابل به توافق برسند و بر این مسأله هم اصرار میکند. اما آقای حکمتیار در آن گفتوگوی تلفنی که ضبط هم شده است، اعلام میکند که ما میخواهیم با جنگ نظامی مسأله را خاتمه بدهیم. مسعود دوباره تاکید میکند که این کار به مردم ضربه سنگینی خواهد زد و مردم کابل قربانی خواهند شد و مجددا خواهش میکند که بروید با رهبران جهادی در پاکستان در اینباره تصمیمگیری نمایید ولی آقای حکمتیار باز هم این پیشنهاد را رد میکند و همین امر باعث میشود که در اوایل حکومت مجاهدین، جنگهایی را در افغانستان شاهد باشیم.
آقای حکمتیار به دستور آی. اس. ای (سازمان اطلاعات و امنیت ارتش پاکستان) جنگهایی را در کابل شروع میکند و میبینیم که دیگر احزاب هم از چهار طرف کابل جنگ را آغاز میکنند و متأسفانه کشورهای منطقه هم به شکل دستهجمعی در امور افغانستان مداخله میکنند. در این میان مسعود هیچگونه وابستگی به کشورهای خارجی نداشته و کاملا مستقل عمل میکند. بهنظر من جنگهای داخلی آن سالها محصول مداخله کشورهای منطقه در امور افغانستان و اقدامات آقای حکمتیار بود.
اما در مورد عملکرد شهید مسعود باید بگویم که ایشان چاره دیگری جز دفاع نداشتند. البته دفاعی هم که صورت گرفت بر اساس تصمیمات شورای رهبری که متشکل از رهبران جهادی بود انجام شد؛ تصمیماتی که توسط رییسجمهوری و سایر اعضای شورای رهبری اتخاذ شد و مسعود هم بهعنوان وزیر دفاع باید به آن عمل میکرد. اگر تفاهم اولیه میان رهبران صورت میگرفت و بهویژه آقای حکمتیار به توصیه شهید مسعود توجه میکرد، برخی از مشکلات کم میشد و راه برای دخالت قدرتهای منطقهای در افغانستان هموار نمیشد.
همانطور که گفتیم، با وجود برخی انتقادات موجود درباره عملکرد شهید مسعود، در این نکته شکی نیست که مسعود از چهرههای مهم جهاد و مقاومت افغانستان محسوب میشود و تأثیر بسزایی بر تحولات سیاسی افغانستان در چند دهه اخیر داشته است. اما اجازه بدهید این سؤال را مطرح کنیم که در میان دو نیروی بزرگ جهادی افغانستان یعنی حزب اسلامی به رهبری حکمتیار و حزب جمیعت اسلامی به رهبری ربانی، اختلافات فراوانی وجود داشت و گفته میشود اگر اختلافات این دو جریان عمده جهادی نبود، قطعا مجاهدین در تشکیل حکومت جهادی بهتر عمل میکردند. در این میان مواضع شهید مسعود هم بیتأثیر نبوده است. دلیل عمده اختلافات این دو حزب چه بود و مسعود در اینباره چه مواضعی داشت؟
این اختلافات پیش زمینههای تاریخی دارد. اختلافات زمانی شروع شد که آقای حکمتیار مسئول نهضت جوانان در پیشاور پاکستان بود و استاد ربانی هم بهعنوان رهبر جمعیت در آنجا حضور داشتند و همه باهم متحد بودند. ماجرا زمانی آغاز شد که استاد ربانی عازم یک مسافرت خارجی شدند و آقای حکمتیار از نبودن استاد سوءاستفاده کرده و در تبانی با دولت ذوالفقار علی بوتو و سازمان اطلاعات و امنیت پاکستان، دست به چند رشته عملیات نظامی در داخل افغانستان میزند. هدف بوتو این بود که به داود خان [کسی که علیه رژیم سلطنتی افغانستان به حاکمیت ظاهرشاه کودتا کرده و نظام جمهوری افغانستان را ایجاد کرد] بفهماند که میتواند در مسائل افغانستان مداخله کند. توجه داشته باشید که داود خان موضوع پشتونستان را مطرح کرده بود و آن را متعلق به افغانستان میدانست.
اما آقای بوتو برای اینکه داود خان را در قبال پشتونستان متوقف کند، با استفاده از نفوذی که بر روی آقای حکمتیار داشت، تعدادی از نیروهای نهضت جوانان را به منظور آغاز عملیات مسلحانه به افغانستان روانه میکند. شهید مسعود هم آن زمان فرمان حکمتیار را اطاعت کرده، داخل خاک افغانستان شده و به پنجشیر میرود. به هر ترتیب قیام در پنجشیر و چند منطقه دیگر مانند استانهای لغمان، کُنرها و… آغاز شد و در ابتدا پیشرفتهایی را نیز به دنبال داشت ولی چون آقای حکمتیار فقط میخواست به داود خان بفهماند که پاکستان توان مداخله در امور افغانستان را دارد، قیام شکست میخورد و شهید مسعود به همراه تعدادی از نیروها دوباره به پاکستان بازمیگردند و تعدادی از برادران نهضت جوانان هم به شهادت میرسند. مسعود در بازگشت به پاکستان به آقای حکمتیار چند اعتراض میکند و اینجاست که اختلافات شروع میشود.
البته پیش از آن هم حکمتیار اختلافاتی با استاد ربانی داشت و رهبری ایشان را بر جمعیت اسلامی قبول نداشت. حکمتیار با اعزام مسعود به افغانستان -که به شکل بسیار سطحی طرحریزی شده بود- میخواهد اعتبار خود را نزد مقامات پاکستانی افزایش دهد و همین باعث میشود کشمکشهایی میان دو طرف آغاز شود. ما سند مکتوبی از آقای حکمتیار در اختیار داریم که او به تمام فرماندهان خود در داخل افغانستان دستور میدهد که اولین دشمن شما نیروهای جمعیت اسلامی و احمدشاه مسعود هستند و اول باید اینها را از بین ببرید و بعد سراغ نیروهای دولتی و روسها بروید. این فرمان که به امضای آقای حکمتیار است، هم اکنون در دسترس ما قرار دارد. در حقیقت آقای حکمتیار بزرگترین معضل در درون نیروهای مجاهدین بود که باعث شد حکومت مجاهدین قوام پیدا نکند. حکمتیار با دستور مستقیم سازمان آی. اس. ای، شیرازه حکومت جهادی را از هم پاشانده و زمینه را برای ورود نیروهای آی. اس. ای به تحولات افغانستان فراهم میسازد. حکمتیار و طالبان سنارویی بودند که از طرف آی. اس. ای طراحی شده بودند. آنها وقتی تاریخ مصرف حکمتیار به پایان میرسد، طالبان را وارد افغانستان کردند که هم اکنون نیز کشور با آن درگیر است.
شهادت احمد شاه مسعود سرآغاز موجی از عملیاتها و ترورهایی بود که به حذف هدفمند و تدریجی نیروهای جهادی از صحنه سیاسی افغانستان منجر شد. بعد از ترور ایشان، شخصیتها و چهرههای فراوانی از طیف مجاهدین ترور شدند که شهید برهانالدین ربانی آخرین آنها بود. بهنظر شما آیا واقعا مجاهدین در حال حذف شدن از صحنه سیاسی افغانستان هستند؟ آیا ترور شهید مسعود با ترورهای بعدی مرتبط بود؟
بله. شهادت تمامی رهبران جهادی که بعد از ترور شهید مسعود صورت گرفت، با شهادت ایشان مرتبط بوده است. در واقع این روند با ترور مسعود آغاز شده و هم اکنون نیز ادامه دارد و مطمئنم که در پشت این ترورها دستهای خارجی قرار دارد. آنها میخواهند تمام بزرگان جهاد و مقاومت را از صحنه خارج کنند تا با دشواری کمتری بر افغانستان مسلط شوند. سازمان آی. اس. آی دست بالایی در این حوادث دارد و درواقع طراح و مجری اصلی است، اما عوامل دیگری هم هستند که در کنار آنها قرار دارند و البته گروههایی نیز در درون دولت افغانستان هستند که با آنان همکاری میکنند تا نخبگان جهاد و مقاومت را از میان بردارند. شهادت احمدشاه مسعود، قتلهای زنجیرهای رهبران مجاهدین را در پی داشت
Sorry. No data so far.