اولش را که بخواهم بگویم گزارش کار نوشتن از مسجدی که به خاطر مخالفتش با گزارشی کار کردن یا به قولی کار گزارشی کردن بدون نتیجه و اثر و فقط برای خود شیرینی جلوی مقامات و مسئولین بالادست که یک زمانی به جو و فرهنگ برخی مساجد و پایگاهها تبدیل شده بود و البته هنوز هم ریشه کن نشده است، یک مبارزه منفی را پیش گرفته و خیلی کم و مگر در ضرورتها دست به قلم میشود تا بگوید من فلان کردم و من چنان کردم آنقدرها هم آسان و دم دست نیست و مثل منی که پس از اصرار و پیغام و پسغامهای بسیار دوستان بخواهد وارد گود شود، ترجیح میدهد با اشاره به برخی عملکردهای شاخص و چرایی آنها، آن هم جهت انتقال تجربه به چیز دیگری نپردازد.
از مسجد حضرت ابالفضل (ع) کلبه، که بخواهی بگویی کم و زیادش فرق ندارد هر قدر هم که باشد باید جهاد باشد و حرکت. یادم است آن قدیمها که تازه آمده بودم توی مسجد یک سری حلقههای جزوه خوانی برپا بود مینشستیم جزوهٔ اسلام ناب، وحید جلیلی و… میخواندیم.
بحث که میشد، فرضمان این بود که مسجد حضرت ابالفضل (ع) مرکز تمام تحولات جهان است و ما نسبت به تمام اتفاقات اطرافمان از سیاسی تا اجتماعی و فرهنگی باید حساس باشیم موضع بگیریم و به قول بچهها سیب زمینی نباشیم و این تفکر نسل به نسل به ما ارث رسیده است از مرحوم عربزاده بانی مسجد تا سری اول پایه گذاران پایگاه مقاومت که اکثرشان شهید شدهاند و وقتی با بچهها جمع شدیم تا خاطراتشان را جمع کنیم بیشتر به این موضوع پی بردیم و این شد سر لوحهٔ فرهنگی که مسجد ابولفضلیها معمولا در تمام اتفاقات شهر حضور فعال داشته باشند.
خب مسجد حضرت ابالفضل (ع) یک سری برنامهها دارد که به عنوان کف فعالیتها روی آنها حساب میکند و جایی هم برای مانور دادن ندارد مثلا همین برنامهٔ دعای هرشب بعد از نماز مغرب و عشایش
یا وجود سه هیئت؛ مکتب الشهدا، حضرت ابالفضل (ع) و حضرت علی اکبر (ع) یا دوتا کانون فرهنگی شهدای توحید و شهدای محراب و بطور خاص پایگاه مقاومت شهدای توحید، که شرح فعالیت هر کدامشان صفحهها به این گزارش مختصر حقیر اضافه میکند، که برای نمونه فقط نام بردن از چند تایش خالی از لطف هم نیست.
مثلا ما مفتخریم به گروه رزمی که در سطح استان معمولا نمونه است، یا گروه راپلی که اگر یادتان باشد در یکی دو روز از مناسبتهای ملی مذهبی از ساختمانهای مرتفع شهر پایین آمدند و به اجرای نمایش پرداختند.
یا پایگاه داوطلبان هلال احمر که گسترهٔ فعالیتهایش آنقدر زیاد است که واقعا نمیتوانم بهشان بپردازم و اگر نشانیشان را بخواهی هرهفته چادری که جلوی مصلای نماز جمعه برپا میشود و به جمع آوری کمکهای مردمی میپردازد و فکر کنم دو سه هفته پیش بود که در نماز جمعه شرکت کرده بودم تشکری هم از بلند گوی نماز جمعه برایشان قرائت شد و یا برگزاری اردوهای چند روزهٔ مشهد و راهیان نور یا اردوهای کثیر تفریحی که حسابش ازدست من که حداقل خارج است یا برگزاری مناسبتهای مختلف که علاوه بر هزینهٔ انسانی و مالی و کیفیت بالایش مجبورم خیلی گذرا ازش عبور کنم مثل همین جشن نیمهٔ شعبان که در تالارحافظ با استقبال فراوان مردم برگزار شد و در سطح شهر هم کم نظیر بود.
علاوه بر حضور دائم و فعال در گردانهای عاشورا و برپایی رزمایشهای چند روزهٔ حفظ آمادگی برگ زرینی مثل ارایهٔ یگان مستقل رژه آن هم در دیدار رهبر عزیز انقلاب امام خامنهای و سان دیدن ایشان انگشت به دهان ماندن مسئولان برگزاری مراسم از نحوهٔ رژه رفتن بچهها تایید و تمجید مسئولان لشکری و کشوری یکی از خاطره انگیزترین اتفاقات پایگاه است که در خاطرات ما مطمئنا میدرخشد و حالا در کنار همهٔ اینها، اتفاقات خرسندی مثل بازدید از خانوادهٔ شهدا و برگزاری یادوارهٔ شهدای مسجد، تشکیل حلقههای طرح صالحین، تهیهٔ جزوات فرهنگی، برپایی نمایشگاه و مسابقات جزوه خوانی آن هم از نوع انقلابیاش، برپایی جلسات سیاسی، برگزاری کلاسهای کمک آموزشی درسی، اشتغال زایی را هم بگنجانید تا برای بقیهٔ موارد کمی وقت بگذاریم و شاید پیشنهادی باشد برای دیگر مساجد که ان شاالله راه گشا است.
یکی از مواردی که بسیارمورد مباهات مسجد ابوالفضلیها است بخش خیریه یا واحد بسیج سازندگی مسجد است که نقطهٔ استراتژیک حرکت ما محسوب میشود و تفاوت کوچکی که احتمالا با بقیهٔ خیریهها دارد، سازندگی است که علاوه برجمع آوری کمکهای مردمی و فعالیتهای مرسوم، هر از چند گاهی میهمان خانوادههای مستضعف میشود و به تعمیر خرابهای که به نام خانه در آن زندگی میکنند میپردازد؛ به قولی اردوی جهادی کوچک شهری راه میاندازد تا تجدید پیمانی بشود با آرمانهایی که اصول اسلام ناب محمدی است و یادش نرود که مقصد حرکتش به کجاست و همین حرکت کوچک خودمانی تاثیر بسزایی هم در خودمان، و هم در وضعیت خانهٔ دهها مستضعف که بهشان سر زدهایم داشته است.
اما از اینها هم که بگذریم بواسطه همان تفکر انقلابی و ولایی که اشاره کردم، در تربیت و پرورش نیروهای نخبه علمی، ورزشی و هنری برای انقلاب اسلامی کم نگذاشتهایم. از رتبههای برترکنکوری که الان در دانشگاههای صنعتی شریف، علوم پزشکی شیراز و… جزو نخبگان علمی هستند، تا دانشجویانی که در دانشگاههای مختلف کشور از جهات گوناگون مایه مباهات هستند. در عرصه ورزشی هم قهرمانان کشور و عضو تیم ملی تا عرصه هنر که شامل عکاسی، مستندسازی و حتی کارگردان و فیلم نامه نویس هم داریم.
سال ۸۸ که شد برادران همیشه در صحنهٔ ما مثل خیلی از مسجدیهای دیگر بنا به تکلیف خود به تمام قد وارد عرصه سیاست شدند و بماند حوزهٔ فعالیتشان و دردسرهایی که قبل و بعد از انتخابات با جان و دل پذیرای آن شدند و هوای غبار آلود فتنهای که دوستان ما را درخشانتر از همیشه کرد و آن دفاع جانانه و همه جانبه از آرمانهای انقلاب بود. در مقابلهٔ نرم همانند جبههٔ سخت و جبههٔ خیابانی بود، هر کس که مسجد ابولفضلیها را بشناسد از روحیهٔ عملیاتیشان خبر دارد، پایگاه مقاومتی که زمانی با رزمایشهای صمصام المنتقمیاش و حضور در گردانهای عاشورا و استشهادیون و… عملیاتیترین پایگاه استانی و حتی کشوری شده بود حالا در جبههٔ جدیدی قرار داشت که اولین سلاحش بصیرت بود.
خب، ما عادت کردهایم که دستوراتمان را مستقیما از زبان رهبری بشنویم و چهارچوب عملکردمان را حتی در ریزترین کارها از بیانات ایشان بیرون بکشیم مثلا در جنگ بیست و دو روزه وقتی امام خامنهای فتوا دادند هر کس هر کاری میتواند انجام دهد برخی بچهها اسپری برداشتند و دیوار نماهایی با مضمون غزه در سطح شهر کشیدند (البته با اجازه صاحبانشان) و اتفاقا خیلی زیبا هم از کار در آمده بودند و میگفتند که ما همین قدر که از دستمان بر میآید و این نقطهٔ قوتی است خیلی جاها برای ما کارآمد بوده است. القصه از همین مسجد ابولفضل نشریهها بیرون آمد در شفاف سازی اوضاع فتنه و کلیپها ساخته شد و وبلاگها برپا شد که مثلا در خصوص همین وبلاگ نویسی، همین الان هم همینطور است جدای از آن سیل وبلاگی بچههای مسجد که فعال هستند، در سایتهای خبری نیز دستی برآتش دارند، ضمنا باید ذکر کنم اولین دوره کارگاه وبلاگ نویسی توی سطح شهر را توی کتابخانه مسجد برگزار کردیم. در ایام فتنه هم هر چقدر کار بالاتر میگرفت جهاد مجازی دوستان نیز بیشتر میشد و از جمله مواردی هم که الان در ذهنم است مستندی بود که بسیار روشنگر و مبین ساخته شده بود و فضای شهری را تحت تاثیر خود قرار داد و خدا را شکر این فعالیتها تا کنون نیز ادامه داشته است.
مورد دیگری هم که یادم است بعد از فضای فتنه از همان روند و رویکرد خبر میداد برگزاری اولین یادواره شهدای فتنه در استان فارس بود، که با دعوت از استاد روانبخش به تجلیل از مقام شهدای غریب فتنه پرداخته شد و ادامهٔ این روند باز در انتخابات مجلس دوره قبل خودش را نشان داد که حضور گرم ابولفضلیها تاثیر به سزایی داشت. از دعوت کاندیدها برای بررسی دیدگاهها و برنامههاشان تا جلسات مکرر بصیرت افزایی و نشر معیارهای انتخاب اصلح.
یا ازجمله اتفاقات میمون و مبارک مسجد ابوالفضل میتوان به برگزاری اولین همایش هم اندیشی وبلاگ نویسان شهرشیراز اشاره کرد و همینطور کلید خوردن پروژهای به نام گردان سایبری که بتواند در فضای مجازی منسجم و هماهنگ علیه فتنهها و هجوم بیمهابای دشمن مقابله کند و همچنین به مواضع استراتژیکش نیز حمله کند و نهاد اسلام و انقلاب اسلامی را در دل بشریت جا بدهد و این شعار نیست رویکرد ما است.
یکی دیگر از نقاط قوت و نکاتی که امیدواریم در دیگر مساجد نیز شاهد آن باشیم واکنشهای انقلابی مسجد ابولفضلیها در سطح بین الملل است و موضع گیری و عملکرد؛ از دعوت رهبرشیعیان پاکستان علامه سیدساجدنقوی برای سخنرانی در مسجد تا کارهای کوچکتر؛گاه قاب کردن عکس یکی از شهدای توحید در مسجد است،گاه یک دیوار نمایه در سطح شهر و یا حاضر شدن در جمع عدهای همفکر برای یک کار بین المللی مثل اعلام آمادگی برای اعزام به غزه و آن تجمع به یاد ماندنی فرودگاه و یا حضور جدی در ستاد مردمی حامی مسلمانان مظلوم میانمار که همهٔ این حضورها هم با عنوان بچههای مسجد بوده است
یا مثلا میتوانم متن بیانهای که پایگاه شهدای توحید مسجد ابوالفضل (ع) در حمایت از مسلمانان مظلوم میانمار چاپ کرد و در سطح شهر پخش کرد را برایتان در اینجا بگذارم و این کمتر کاریست که مابقی مساجد انجام بدهند و ما خودمان میبینیم که مثلا فرقی با دیگر بچه بسیجیها نداریم فقط باور کردهایم که باید به آنچه که میدانیم عمل کنیم و شاید برایتان جالب باشد که بگویم در یکی دوسال اخیر همین بچههای سادهٔ مسجد ابوالفضل که هیچ فرقی هم با دیگر مسجدیها ندارند ۱۳ _۱۴ ملیون تومان در چند شب قدر برای کمک به مسلمانان فلسطین و پاکستان و سومالی و امسال هم میانمار جمع آوری کردهاند و اینها را فقط گفتم تا بدانید که میشود انجام دهید.
و اما جدیدترین کاری که بعد از تجربهٔ چاپ نشریهها و ویژه نامهها به آن رسیدهایم چاپ یک نشریهٔ متداوم اجتماعی برای مردم محله است، حرفهایی که ما میخواهیم مردم بشنوند و در صدا و سیمای مصرف زده و هیاهوی غوغاسالاران ماهوارهای به غربت افتاده است و حرفهای مردمی که میخواهیم هم ما بشنویم و هم مسولین که متاسفانه آنها هم در مواردی به غربت افتادهاند و قرارمان این است نه ادارات دولتی و پایگاههای بسیج بلکه کاسب و کارگر و کارمند و عموم هم محلهایهایمان را مخاطب قرار دهیم و وارد جبهه کنیم هر چه باشد اینها وارثان انقلاب و وارثان زمین هستند.
سعی کردم آنقدر خلاصه بنویسم که از حوصلهٔ مطالعهٔ شما خارج نشود و امیدوارم مفید و مورد استفاده قرار بگیرد.
Sorry. No data so far.