«نیویورک تایمز» در مقالهای به قلم «ری تکیه»، عضو ارشد اندیشکده «شورای روابط خارجی»، نوشت؛ برای مدت زمانی طولانی، قدرتهای غربی امیدوار بودند که اعمال تحریمهای شدید بر ایران میتواند باعث ایجاد یک مذاکرات موثر بین طرفین شده و همچنین توافق نامهای بر سر موضوع کنترل تسلیحات، حاصل شود. اما زمان، دیگر اجازه ادامه یافتن یک سیاستِ توأم با فشار و اجبار را نمیدهد.
دو استراتژی غرب هنگام رویارویی با ایران
کنترل برنامه هستهای ایران، نیازمند دو استراتژی میباشد: ایجاد یک چالش فوری برای ایران به منظور دستیابی به یک توافق نامه که محدودیتهایی را بر ایران تحمیل کرده و موجب برهم زدن فعالیتهای این کشور مبنی بر گسترش سلاحهای هستهای میشود.
گرچه این موضوع به عنوان پایان داستان تلقی نمیشود، اما به عنوان اقدامی موقت جهت ایجاد فرصت برای یک استراتژی دیگر محسوب میشود: استراتژی مبنی بر گسترش و تقویت ائتلاف حاکم بر تهران و مطرح نمودن مواضع و طرحهایی مناسب در مذاکرات.
تلاشها برای توقف برنامه هسته ایران
جامعه بین المللی باید یک نظریه مشابه را در مذاکرات با ایران اتخاذ کند. به عنوان گام نخست، تمرکز قدرتهای غربی باید بر روی توافق نامهای باشد که لزوماً نه تنها تمام نگرانیهای آنها را شامل شود، بلکه مانعی بر سر فعالیتهای هستهای ایران نیز ایجاد کند. تلاشها برای جلوگیری ایران از غنیسازی اورانیوم با درصد بالاتر و توقف کار تأسیسات هستهای «فوردو»، به معنای پایان فعالیتهای هستهای ایران نیست، بلکه حداقل مانع دستیابی این کشور به بمب هستهای میشود.
تغییر سیاستها درقبال برنامه هسته ایران
با توجه به پیشرفتهای هستهای ایران، کارشکنیها و تحریمها به منظور متوقف نمودن برنامه هستهای این کشور، دیگر کفایت نمیکند. یک توافق نامه، هرچند ناکارآمد، تنها راه برای توقف برنامه هستهای ایران محسوب میشود. به منظور دستیابی به چنین توافق نامهای، کاهش تدریجی تحریمهای اعمال شده بر ایران، لازم و ضروری است.
درصورت ایجاد یک توافق نامه موقت، ایالات متحده باید یک استراتژی مبتنی بر فشار و اجبار را به منظور تغییر الگوهای سیاستهای داخلی در ایران، رهبری کند. هدف از این استراتژی توأم با فشار این است که جامعه بین المللی بتواند از تمام نقاط ضعف ایران، نهایت استفاده را ببرد. تلاشها برای فشار وارد کردن بر اقتصاد ایران، تنها توسط ایجاد یک هدف مشترک با نهادهای مخالف ایران تکمیل میشود.
هدف از این سیاست، تضعیف رژیم ایران میباشد و این کشور را وادار میکند تا سیاستهای خارجی خود را تغییر داده و دور جدیدی از مذاکرات را با مخالفان خود آغاز کند. در اصل، این سیاست ایران را مجبور میکند تا به منظور حفظ قدرت خود، توافقاتی را با غرب ایجاد کند. از طریق این سیاست، جامعه بین المللی به حقایق جدیدی دست پیدا نخواهد کرد، اما میتواند روند کنونی را تسریع بخشد.
اعمال فشار، هنوز به عنوان راهی برای متقاعد کردن ایران محسوب میشود
تاریخچه گسترش سلاحهای هستهای نشان میدهد که رژیمهای تحت فشار، درباره معاهدات کنترل تسلیحات هستهای، نهایتاً وارد مذاکره میشوند. اتحاد جماهیر شوروی و کره شمالی، توافق نامههای بسیاری را در این زمینه امضا نمودند. اما تاریخ همچنین نشان میدهد که بدون تغییر در نگرشها، این معاهدات در ظاهر بسیار کارآمد بوده، اما در عمل هیچ نتیجهای را به دنبال ندارند. بنابراین، ابتدا باید یک دیدگاه جدید اتخاذ نمود، (همانند دیدگاهی که در قبال شوروی در زمان به قدرت رسیدن گورباچف اتخاذ شد)، و سپس زمینه لازم برای توافقنامههای موثر در رابطه با محدودیتهای تسلیحات هستهای، ایجاد خواهد شد.
ایالات متحده، تنها در صورتی میتواند به پیشرفت در مذاکرات با ایران امیدوار باشد که رهبری ایران، مواضع مناسبی را اتخاذ نماید. یک توافق موقت، باعث ایجاد یک فرصت میشود، اما این فرصت باید به منظور بهبود دورنمای سیاسی ایران مورد استفاده قرار گیرد.
Sorry. No data so far.