روستای وینه بهاران یکی از روستاهای محروم استان کرمانشاه است که جهادگران بسیجی مدتی است آنجا مشغول ساخت تنها مسجد روستا به نام امام حسین (ع) هستند. این جهادگران که از پیشوای ورامین و تهران به این روستا آمدهاند، هر ده روز یک بار جای خود را به گروه بعدی میدهند تا نفرات بعد هم سهی در ساخت مسجد داشته باشند.
به بهانه ساخت همین مسجد و حضور جهادگران بسیجی بود که برخی از مسئولان استانی برای نخستین بار پا در این روستا گذاشتند و به حرفهای اهالی درباره مشکلاتشان در روستا گوش کردند، وعده دادند و رفتند که رفتند.
آب رسانی به روستا، هموار کردن جاده دسترسی به روستاهایی که حداقل یک خانه بهداشت هر چند خالی دارد تنها بخشی از مشکلات ۱۰۰ نفر روستایی است که نخواستهاند مانند اهالی دیگر روستا را تنها بگذارند و شهر نشین شوند.
هر چند که در این روستا هرچه کشت شود به سختی به بار مینشیند مانند گندم و جو که تنها به مدد یک موتور آب از همین رودخانه کم عمق جان میگیرد و نگاهی که به آسمانها دوخته میشود برای آمدن بارانی آن هم یک بار در سال.
به خصوص در مدت اخیر که زمین هیچ بارانی را به خود ندیده. شاید همین مسجد بهانهای شود برای خواندن یک نماز باران دسته جمعی تا نه تنها زمینهای خشکیده روستا جان بگیرند که اهالی نیز یک دل سیر آب از رودخانه که به جوی آب شبیه است، بخورند.
عزیزطلا، گلی و آسیه فرهادی زنهای روستا هستند که بعد از چیدن گوجههای کال از سر زمینهایی که به بهانه حضور رودخانه کم عمق ده سانتی نیمه جاناند، گوشهای نشستهاند و از اینکه مردان و زنان روستا مدتهاست بیکار شدهاند صحبت میکنند و از آسمانی که دیگر نمیبارد گله دارند و میگویند بیآبی باعث شده هیچ منبع درآمدی نداشته باشیم حتی سهم خودمان هم از این زمینها محصولات نارس باشد.
برای تمامی اهالی روستا یک خانه بهداشت در روستای دیگری به نام جلالوند قرار دارد که اگر باز باشد، باید دو ساعت و نیم پیاده راه بروند تا به آنجا برسند هرچند که اهالی این روستا نمیتوانند هیچ استفادهای از آن کنند چرا که پاسخ میشنوند کارهای درمانی آنها مربوط به این روستا نیست و برای انجام درمان باید یا به شهرستان هلشی بروند و یا به شهر کرمانشاه.
سلمانگری یکی از جوانان روستاست که میگوید: اگر بخواهیم که با ماشین کسی ما را به روستا بیاورد یا باید هزینه سنگینی بپردازیم و یا اینکه تا متوجه میشوند روستای ما کجا قرار دارد در جواب میگویند که نمیبریم سربالایی است و ماشینمان خراب میشود از طرف دیگر با چند دستگاه ماشین اهالی روستا هم نمیتوان رفت و آمد کرد چون راه طولانی است و پول بنزین نیز برای اهالی گران است.
او میگوید: مسئولان استان به بهانه ساخت مسجد توسط نیروهای جهادی به روستا آمدند ولی هیچ اتفاق خوشایندی برای روستایمان نیفتاد. آنها مسجد برایمان درست کردهاند اما آب نداریم وضو بگیریم!
شکایت سلمان از بیتوجهی مسئولان استانی به آب روستا نیز هست او میگوید: وقتی از بیآبی شکایت میکنیم پاسخ میدهند که نمیتوان آب به روستا آورد چون راه دسترسی مشکل است با این وجود نیرویهای بسیجی از آب رودخانه توانستهاند یک منشا آب دیگری بزنند تا از آن برای آشامیدن و خوردن استفاده کنیم میزان آبی که از این لولهها بیرون میآید به اندازه یک لوله خودکار است و از بقیه آب رودخانه که عمقش به ده سانت هم نمیرسد برای حمام، شست و شو، آبیاری مزارع و غیره استفاده میکنیم چون تا قبل از این، از همان آب برای آشامیدن استفاده میشد و بسیاری از اهالی دچار بیماری شدند به همین دلیل از روستا به شهر رفتند و همانجا ماندگار شدند اما آنهایی هم که ماندند توان جابه جایی محل زندگیشان را ندارند.
در این روستا دختران و پسران بعد از یک ساعت پیاده روی با چند دبه آب از رودخانه برمی گردند تا بعد از ظهر به جای آنها یکی دیگر از اعضای خانواده این کار را انجام دهند.
Sorry. No data so far.