چهارشنبه 03 اکتبر 12 | 07:00

آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی در نشریات دانشجویی

محمدصادق شهبازی

طرح دوباره‌ی آرمان‌ها و ترجمه‌ی عملی آن برای مخاطبین و هدایت آن‌ها در مسیر کارها و فعالیت‌ها و عمل به مثابه‌ی یک حلقه‌ی واسط از مبانی تا مصادیق و از نظریه‌پردازان و رهبران انقلابی-اسلامی تا کنش‌گران و مردم و مسئولین و نخبگان و رسانه‌ها لازم می‌آید. یعنی رسانه‌ی دانشجویی و نشریه‌ای می‌تواند در عمل هم خود به مثابه‌ی یک اتاق فکر و اقدام، عمل کند یا مواد خام لازم برای چنین هسته‌هایی را فراهم بیاورد.


تریبون مستضعفین؛ محمدصادق شهبازی

اشاره- این بحث حاصل ارائه در اردوی قلم نشریه‌ی حیات (هفت قفل سابق) بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (علیه السلام) در روز چهارشنبه 22 شهریور 1391 است.

عمیق‌تر به مسائل نگاه کنیم

وقتی که از آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی صحبت می کنیم، با ابعاد مختلفی رو به رو می‌شویم: از منظر فلسفی نسبت حقیقت (truth) و واقعیت (reality)، از منظر کلامی در حوزه‌ی جبر و اختیار  و توانایی تغییر در اراده‌ی الهی و مسئله‌ی بداء (که هنوز یک کتاب در موردش نیست و شهید مطهری در بحثش برای تغییر حوزه و در آینده‌ی انقلاب اسلامی ایران و یادداشت‌ها به ضرورت تبیین آن اشاره می‌نمایند)، از منظر فقهی و اصول فقهی در مورد دایره‌ی مصلحت، از منظر تاریخی که در تاریخ اسلام دعواهای اصلی سر قیام و قعود اهل بیت (علیهم السلام) با جریان‌هایی مثل اشاعره و معتزله و صوفیه و جریان‌های شیعی منحرف مثل زیدیه و سادات حسنی با آن شکل گرفته و بقیه‌ی تاریخ مبارزات اسلامی-شیعی سرشار از آن است. می‌توان هر یک از این منظرها را شکافت و به تدقیق مسئله پرداخت، اما در نهایت ما به  دنبال استفاده‌ی سیاسی و فرهنگی و پاسخ به نیازهای روزمان برای نقش‌آفرینی در یک نشریه‌ی دانشجویی هستیم.

رابطه‌ی رفت و برگشتی بین واقعیت و آرمان

وقتی داریم از رابطه‌ی واقعیت-آرمان صحبت می‌کنیم، حرکت بین آرمان و واقعیت، نقش مهمی دارد. آرمان‌خواهی بدون توجه به سوالات و اقتضائات عینی شعار‌زدگی و تورم در مبانی را ایجاد می‌کند، و برخوردهای خارج از چارچوب، در نتیجه‌ی نادیده گرفتن برخی واقعیت‌ها و مصلحت‌های لازم ایجاد می‌شود. قله‌های آرمانی هم برای افراد فهم نمی‌شود. وقتی هم صرف واقع‌بینی باشد، محافظه‌کاری در حصار وضعیت موجود پدید می‌آید. بر این مبنا درک واقعیت‌های موجود یکی از لوازم آرمان‌گرایی است. مبانی دینی و افق‌های نشان داده شده به وسیله  امام خمینی (سلام الله علیه) و امام خامنه‌ای و اساتید در چارچوب فکری معیار انقلاب، چارچوب‌های کلی آرمان‌ها را تبیین می‌کند، باید این‌ها را ترجمه‌ی عملی کرد تا با واقعیت‌ها درگیر شوند، بعد یک سری سوالات جدید پدید می‌آید که باید دوباره با رجوع به مبانی به پاسخ‌های جدیدی برای آن‌ها رسید. همین تعبیری که امیرالمومنین (علیه السلام) در مورد قرآن دارند که استنطقوه ولن ینطق یعنی متن را به نطق وا دارید این جا معنا می یابد. یعنی رابطه‌ی دیالکتیکی و رفت و برگشتی بین حقیقت و واقعیت. فارغ از مبانی و پیش‌فرض‌های خاص عبارت زیر، این جمله‌ی گادامر قابل تامل است که وقتی واقعیت جلوی پای حقیقت سوال می‌گذارد، فلسفه آغاز می‌شود. این جاست که ما با بحث ثابتات و متغیرات رو به رو می‌شوم. افق‌ها و آرمان‌ها اصول ثابت ما را می‌سازند و با رجوع مدام به اصول ضمن توجه به واقعیات، نگاه اجتهادی شکل می‌گیرد، و روش‌ها ضمن حفظ اصول، تغییر می‌نماید. تعریفی هم که مقام معظم رهبری از آرمان‌گرایی ارائه دادند، یک امر انتزاعی نیست. در تعبیر ایشان آرمان‌گرایی، پایبندی به ارزش‌ها و اصول و آرمان‌ها و تاثیرگذاری و تأثیرناپذیری از جبهه‌ی مخالف است، یعنی امری کاملاً عینی و در تماس با واقعیت‌ها و موانع.

سیر لازم برای آرمان‌گرایی در یک نشریه‌ی دانشجویی

این جا اهمیت یک رسانه علی‌الخصوص در محیط دانشجویی که هم فضای علم و معرفت و هم شور جوانی و عدم درگیری تعلقات را دارد، و هم نشاط و سرزندگی و اعتماد به نفس حاصل از روح انقلاب اسلامی و تحول انفسی و آفاقی ایجاد شده به وسیله‌ی آن را به همراه دارد، اهمیت جدی تری پیدا می‌کند. در این جا طرح دوباره‌ی آرمان‌ها و ترجمه‌ی عملی آن برای مخاطبین و هدایت آن‌ها در مسیر کارها و فعالیت‌ها و عمل به مثابه‌ی یک حلقه‌ی واسط از مبانی تا مصادیق و از نظریه‌پردازان و رهبران انقلابی-اسلامی تا کنش‌گران و مردم و مسئولین و نخبگان و رسانه‌ها لازم می‌آید. یعنی رسانه‌ی دانشجویی و نشریه‌ای می‌تواند در عمل هم خود به مثابه‌ی یک اتاق فکر و اقدام، عمل کند یا مواد خام لازم برای چنین هسته‌هایی را فراهم بیاورد.

  1. بازخوانی اصول

بر این مبنا هم باید آرمان‌های کلی را بازخوانی کرد، این کار با رجوع به مبانی و بازخوانی متون دینی و اسناد اصلی انقلاب اسلامی و نظام مثل قانون اساسی و سخنان امام و رهبری و متون متفکران اصلی جبهه‌ی انقلاب یا رجوع به متفکران دیگری که بدون تعارض با مکتب معیار انقلاب (حداقل در حوزه‌ی مورد نظر) به طرح آرمان‌ها می‌پردازند، حاصل می‌شود. در گام بعد هم باید به بازشناسی وضعیت فعلی و گذشته پرداخت، مثل نمونه‌ی کاری که ویژه‌نامه‌ی خیزش برای اردوی جهادی در شماره ی 24+5+18 انجام داد، یا خروجی‌های جلسات بازشناسی وضعیت حزب‌الله که در بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (ع) برگزار می‌شد و نقدهای امثال مهدی رحمانی و رضا مصطفوی در نشریه‌ی هفت قفل منتشر می‌شد. (این قضیه نشان می‌دهد که مطالب نشریه نباید صرفاً یک یادداشت یا مصاحبه‌ی ساده باشد و بعضاً تولید محتوا احتیاج به جلسات و تولید فکر عمیق و جدی و چیزهایی از این دست دارد.)

  1. معرفی الگوهای خوب

نباید در این مرحله متوقف شد و باید به معرفی الگوهای خوب حال و گذشته نیز پرداخت. مثلاً معرفی کانون نشر حقایق اسلامی محمدتقی شریعتی و حاج حیدر رحیم‌پور یا معرفی جشنواره‌ی شهید حبیب غنی‌پور در مسجد الجواد در شماره‌ی 18 که از نشریه دانشجویی به مسئولین منتقل شد و تبدیل به جشنواره‌ی ملی ادبیات داستانی شهید حبیب غنی‌پور نیز شد.

  1. نفی آدرس‌های غلط

یک اقدام مهم در این زمینه، نفی آدرس‌های غلط و نقد گذشته و اشتباهات و یا گفتمان‌های رقیب و معارض است. مقاله‌ی دکتر احسان بابایی در مورد برداشت ها از غرب شناسی آوینی «آوینی مظلومیت مضاعف»، «از عدالتخواهی تاکتیکی تا تحجر ستیزی تاکتیکی» در شماره ی 16، «وقتی همه عدالتخواه می شوند» در شماره 18 که یکی از سخنرانی های محمدرضا پهلوی در مورد عدالت اجتماعی بود،  نقد بنیاد اشرف پهلوی و کارهای خیریه ای غیر تکاثرستیز در ویژه نامه ی فقر، «نقد اصولگرایی آبادگرانی» در شماره 15، نقد جوزدگی و نیروهای خودسر در مقاله ی «حزب الله و نیروهای خودسر» شماره ی 12 و 13 یا نقدی که بر جنبش دانشجویان جهان اسلام بعد از قضایای فلوجه نوشته شد، «نقد مدارس انحمن حجتیه در یادداشت «نیروسازی یک میلیون تومانی در شماره ی 18 یا نقد مسجد آدینه در شماره 15 و در نهایت نقد مساجد و توجه دادن حزب الله به آن ها در شماره ی 17 ماهنامه ی هفت قفل نمونه ای از ادای درست و به موقع این وظیفه بود.

  1. جامع‌نگری در دیدن قوت و ضعف‌ها و اولویت‌سنجی درست و پرهیز از نق زدن‌های ناامیدانه

دیدن قوت ها و ضعف های جبهه ی انقلاب و جامع نگری در آن ها خودش یک مسئله ی جدی است.  تفاوت رهبری با بعضی چهره های جبهه ی انقلاب که دچار بخشی نگری می شوند و آسیب ها را ناقص می بینند و به همین خاطر مثلاً با دیدن ناقص ضعف ها جواب های جزء نگرانه می دهند، در همین جا نهفته است. همان طور که امام خامنه ای هم در دیدار به مسئولین نظام گفتند، جمع دیدن نقاط قوت و ضعف امیدبخش است، هم از سوی دیگر این جامع نگری به اولویت سنجی  درست رهنمون می شود. بر این مبنا دیگر ادبیات رایج گالام در مجموعه ی گالیور یعنی «من می دونستم این جوری نمی شه» سکه ی رایج چنین رسانه هایی نمی شود.  البته باید توجه کرد که درک مصلحت ها نباید به تن دادن صرف به واقعیت ها منجر شود، به تعبیر شهید بهشتی انقلاب ما انقلاب آرمان هاست نه سر تسلیم در برابر واقعیت ها. انقلاب هم بهشتی می خواهد که ساختار سازی کند و آرام و به صورت سیستمی به اصلاح بپردازد هم احتیاج به امثال شهید محمد منتظری دارد که بی محابا آرمان ها را به صورت غیر قابل پیش بینی پی گیری کند. نه حسابگری باید از آرمان گرایی جلوگیری کند نه آرمان گرایی باید بدون حسابگری صورت بپذیرد. یک ادبیات گسترده ی راست لیبرال پوپری در کشور ما وجود دارد که مدام به نفی آرمان گرایی و مساوی دیدن آرمان گرایی با پل پت و هیتلر و خمرهای سرخ و… می پزدازد یک ادبیات چپ ویران گر نیز وجود دارد که بدون توجه به واقعیات صرفاً به دنبال تخریب وضع موجودب برای وضعیتی آرمانی که اکثراً موهوم هم هست، می پردازد.

  1. طرح راهکار و الگوی عملی برای پیاده‌سازی آرمان‌ها

اگر قرار شود نشریه ای علی الخصوص رسانه ای که مخاطبش فعالین حزب اللهی هستند، صرفاً یک سری آرمان ها را تکرار کند که نتیجه ای ندارد. باید چنین رسانه ای به الگوی عملی و ترجمه ی عملی نحوه ی پی گیری آن آرمان نیز توجه کند.

  1. پاسخ‌گویی به شبهات حزب الله

در کنار این موارد باید به شبهات موجود علی الخصوص شبهات پیش روی آرمان گرایی حزب الله پاسخ گفت. شبهه ها از جنس  آکل و ماکول و اثبات و نفی دور در ولایت وفقیه نیست. شبهات، مسائلی است که جلوی آرمان گرایی را گرفته، مثلاً جایگاه اخلاق در جنگ نرم، مثلاً نسبت خودسازی و دیگرسازی، مثلاٌ رابطه ی امت و امامت که در کارهای مهمی مثل فرودگاه و جنبش دفاع از استقلال در انرژی هسته ای و تسخیر سفارت انگلیس مطرح شد و حتی تعریف غلط از آن به نوعی جلوی این کارها را گرفت. مثلاً چگونه احمدی نژاد را یاری کنیم نمونه ای  در شماره ی 18 هفت قفل بود یا بحث های مربوط به عصمت یا امکان اشتباه ولی فقیه در پرونده ی خبرگان شماره های ابتدایی حیات، نمونه ی دیگری برای تلاش پاسخ به شبهات حزب الله بود. در کارهایی مثل مذاکره با آمریکا، نقد نهادهای منسوب مستقیم رهبری مثل صدا و سیما و قوه ی قضائیه و بنیاد مستضعفین و بسیاری موارد تاریخی دیگر ضعف های در آرمان گرایی را در نتیجه ی این شبهات می بینیم. چگونگی امر به معروف و نهی از منکر و امکان آن در محیط دانشگاه، چگونگی پاسخ خواهی از مسئولین، ملاک های اولویت گذاری در انتخاب کارها و… نیز جزو مواردی است که باید برشمرده شود.

لوازم آرمان گرایی در نشریه ی دانشجویی

آرمان گرایی صرفاً یک پز و ژانر در ژورنالیسم نیست که بگوییم خب آرمان‌گرایانه می‌نویسیم. مقدمات و لوازمی دارد که اگر به آن‌ها توجه نشود، عملاً اثرگذاری خود را از دست می‌دهد. و به یک حسّ گذرا یا یک طبل توخالی تبدیل می‌شود.

  1. دغدغه سازی در خود و مخاطب

طبیعتاً مهم ترین کارویژه در چنین حرکتی دغدغه سازی و ایجاد انگیزش است. این ایجاد انگیزش هم باید در خود نویسندگان و گردانندگان نشریه باشد هم در مخاطبین. برای بحث انگیزش ما سه فرآیند کلی داریم که می تواند در قالب های متفاوت عملی نمود بیابد.

  • رجوع به ادبیات دینی مسئولیت‌زا: با رجوع به آیات و روایات تأکید کننده بر مسئولیت های اجتماعی(مثل موارد مربوط به امر به معروف و نهی از منکر، اهتمام به امور مسلمین، عدم سکوت مقابل ظلم، حب و بغض فی الله و…. ) و اساتید انگیزه دهنده (وحید جلیلی، سعید قاسمی، صادق کوشکی، سید عباس نبوی، حسین یکتا، علیرضا پناهیان و…. ) و از همه مهم تر سخنان امام خمینی و امام خامنه ای که حجت را بر افراد تمام می کند. هم چنین مباحث متفکران اصلی مکتب معیار انقلاب مثل شهید مطهری و شهید بهشتی و علامه جعفری و …. که به تبیین درست این مباحث کمک می کنند.
  • اما مهم تر ارتباط مستقیم با اقتضائات و مسائل موجود در جامعه در حوزه های مختلف است، این مسئله در قالب رفتن و لمس کردن مشکلات و صحبت کردن با اساتید و صاحب نظران و فعالان عینی آن عرصه ها(مثلاً مسائل صنعت در حوزه ی فنی مسئله است، در حوزه های مختلف اجتماعی و سیاسی و فرهنگی صدها مسئله ی مرتبط است که بعضی از آن ها را می توان با صحبت با افراد درگیر در این حوزه ها یافت، بخشی از آن نیازمند درگیر اجرا و پی گیری ها شدن، بخشی نیازمند مشاهده بخشی هم نیاز به این دارد که به صورت تجربه ی زیسته وجدان شود )، دیدار با محرومین نیز خودش سرفصل مهمی است که نه فقط برای توجه به مستضعفین که برای دغدغه مند کردن افراد برای نقش آفرینی در عرصه های مختلف اهمیت ویژه دارد.
  • ارائه‌ی الگو: استفاده از اساتید و تاریخ شفاهی فعالان قدیمی به خصوص سال های ابتدایی انقلاب که مصداق السابقون الاولون حرکت های انقلابی در طول دوران جمهوری اسلامی هستند، مورد مهمی است. در دسترس گذاشتن فعالان با شرایط مشابه، برداشت از زندگی و فعالیت های اجتماعی شهدای با شرایط مشابه (با رفتن سراغ خانواده یا استخراج از مستندات موجود کتبی و…. ) و از همه مهم تر فعال کردن و جوشیدن و دغدغه داشتن هسته ی اصلی نشریه است. در علوم تربیتی مهم ترین شیوه ی تربیت را تربیت قله در دسترس می دانند. یعنی اگر هسته ی اصلی نویسندگان خود مطلب دغدغه ها را در خود زنده کنند، طبیعتاً این به بقیه سر ریز می کند. این که در چنین جلسه ای هم این قدر به الگوی گذشته ی خود نشریه های حیات و هفت قفل تاکید می شود بر همین مبناست.
  1. مطالعه

طبیعتاً آن چه مقام معظم رهبری تصمیم گری با مطالعه‌ی دقیق و موشکافانه  و عالمانه به عنوان یکی از لوازم آرمان‌گرایی برشمردند، احتیاج به غنای محتوایی دارد، نه غنایی که صرفاً به اظهار فضل فرد بیفزاید و کلمات قلمبه سلمبه به سخنان او اضافه کند. یک جلسه بچه‌های واحد فرهنگی امام صادق (علیه السلام) سال‌ها پیش با وحید جلیلی داشتند، آن موقع وحید جلیلی سردبیر سوره بود، از مطالعات بچه‌ها پرسید، هر یک چیزی گفت یکی پاشد با کلی افتخار گفت، من کل هفته‌ی پیش سوره‌ی شما را از اول تا آخر خواندم. جلیلی شاکی شد برگشت گفت، خب شما که فقط مجله‌ی مرا می‌خوانی معلوم است که حرف نو نمی‌توانی برای دانشجو داشته باشی، باید مطالعه‌ی جدی کتاب داشته باشید.  البته بسیاری از این مطالعات اساساً نه تنها به مقصد نمی‌رساند که حتی دور می‌کند، نه تنها عمل به تکلیف نیست که بعضی اوقات بازدارنده‌ی از تکلیف است. البته مطالعه یک مسئله‌ی خیلی جدی است، اما مطالعه باید ما  را به مقصود باید برساند. اکثر حلقه‌های مطالعاتی دانشگاه‌ها را آدم‌هایی تشکیل می‌دهند که فعالیت نمی‌کنند، یک بخش‌ش به خاطر این است که آدرس مطالعه‌ی شان غلط است.  کتابخوان حرفه‌ای آدم مطلوب یک نشریه نیست، البته بخش عمده‌ای از مشکل ما به خاطر کتاب نخواندن است. غیر از فضای انگیزشی، بحث‌های تربیتی و اخلاقی در قالب‌هایی مثل استفاده چهره به چهره یا دورادور از درس اساتید ،جمع‌خوانی و مباحثه و تلاش جمعی اجرای کتب اخلاقی از جنس اربعین امام و یا زندگی‌نامه‌ی امام و شهدای با شرایط مشابه یا برنامه‌های جمعی خودسازی مبتنی بر مشارطه و مراقبه‌ی دست جمعی اجرای بعضی واجبات و مستحبات (مثل برنامه‌ی گروه ابوذر نهاوند یا برنامه‌ی سید جمال الدین اسد آبادی در مصر) که قبلاً بچه‌های تیم هفت قفل و معاونت فرهنگی بسیج امام صادق(ع) هم چنین نمونه‌ای داشتند. حوزه‌ی بصیرتی نیز شامل تاریخ در معنای تاریخ اسلام، تاریخ معاصر ایران و جهان و تاریخ انقلاب و جریان‌شناسی اعم از جریان‌های سیاسی و فکری و فرهنگی و ادبی و هنری و …..  و بحث‌های معرفتی بنیادین و هم چنین بینات انقلاب مثل آزادی و عدالت و استقلال و جمهوریت و ولایت فقیه، مطالعات کاربردی مشخص کننده‌ی تکلیف و برنامه در کارها مثل مواردی نظیر امر به معروف و نهی از منکر و …. و در نهایت موارد مربوط به کسب توانمندی‌ها. قرار نیست صرفاً برف انبار کنیم که قرار است با اولویت مواردی که قرار است به سراغ آن‌ها برویم، خوشه‌چینی کنیم. بخشی از این مطالعات هم که فراتر از دوره‌ی دانشجویی است و برنامه‌ریزی بلند مدت‌تری می‌خواهد. این نیازها هم برای خود ما به مثابه‌ی نویسنده، مهم است، هم در شمایی که می‌خواهیم به مخاطب بدهیم اثرگذار است. مثلاً امام خامنه‌ای موارد متعددی را در سال‌های اخیر وسط گذاشتند که از جوان‌ها خواستند آن را تبیین کنند، مثل عوام و خواص، خط امام، عبرت‌های انقلاب‌های جهانی بعضی مطالبات مشخصاً ناظر به فضای دانشجویی و حتی بسیج دانشجویی بوده است مثلاً در حوزه‌ی استکبارستیزی یافتن روش‌های مبارزه با آمریکا، روشن‌بینی به تلاش استکبار برای جوسازی علیه ایران، تفکر روی شعار مبارزه با استکبار، فریاد کردن تحول مورد نیاز برای بستن دهان دشمن، ایجاد بنیه‌ی ایستادگی در برابر دشمن، پیش‌بینی راه‌های ورود دشمن، تبیین و شکافتن مبارزه با استکبار جهانی جزو مواردی است که ایشان از جنبش دانشجویی خواسته‌اند، خب طبیعتاً این موارد مطالعات منظم خاصّ خودش را نیاز دارد.

  1. مخاطب شناسی

از مهم‌ترین مسائل، برای چنین نشریه‌ی دانشجویی این است که مخاطب آن کیست، و ویژگی ممتاز نویسندگانش چیست؟ بعد ناظر به این مخاطب باید ببینیم که چه کسی می‌رود چنین نشریه‌ای را با چنین حجمی بخواند؟ این جا ناظر به مخاطب ادبیات هم مشخص می‌شود، حجم نشریه هم، بازه‌ی زمانی انتشار هم (که خود استمرار و نظم در انتشار مطلب جزو عوامل دیده شدن نشریه است). این جا تکلم به قدر عقول مخاطب ضروری می‌شود و  روحیه‌ی اظهار فضل، آفت است. باید آرمان ها را برای کاربردی شدن ترجمه ی عملی کرد. نمونه های بد و خوب از این دست بسیار است نمونه ی تجربه های بد نشریه تولید ملی بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف بود که بیش تر از این که دانشجویی باشد، برای مسئولین آماده شده بود، نشریه ی فرهنگ عمومی یا کشکولی به نام سوره ی اندیشه همین معضل را دارند، تفاوت این ها را  با ابرار و سوره ی دوره ی وجید جلیلی یا کارهای مسعود دهنمکی یا صبح مهدی نصیری می توان دریافت. نشریه هایی که درست این انتخاب را کردند، مخاطب خود را هم یافتند و مطلب در جایش نشست. تجربه ی مهرنامه و شهروند امروز در جبهه ی فرهنگی انقلاب مخملی همین را نشان می داد. حالا اولویت جایی مثل بسیج امام صادق (ع) با این ویژگی های ممتاز مثل علوم انسانی بودن، جمع ناقص بین محیط دانشگاهی و حوزوی، بسیجی پیشرو بودن، عدم درگیری کف دانشگاهی از جنس برخورد با تجدید نظر طلبان و مفسدین اخلاقی داشتن و… کجاست؟ احمق در امام صادق(ع) کسی است که برای خود دانشگاه برنامه بریزد، نه این که نباید کار تشکیلاتی و آموزشی دانشگاهی انجام داد، که به این معنا که افق و مخاطبی که قدرت راه اندازی اش را داریم باید دید. به نظر می رسد نشریه ای مثل هفت قفل و حیات کارش راه اندازی فعالان دانشجویی حزب اللهی و بسیجی دانشگاه های دیگر است.

  1. زندگی آرمان خواهانه داشتن

بخش عمده ای از مسئله، همان گونه که در بحث دغدغه سازی گفته شد، درگیری و درک اقتضائات عملی است. یک بخش عمده اش هم همان طور که در شرط تاثیر امر به معروف و نهی از منکر گفته می شود، پای بندی عملی است. یک وقتی ما چهار تا کتاب می خوانیم به تعبیر پابرهنه یکی از نشریات سابق دانشگاه امام صادق (ع) به سبک شریعتی سخنرانی می کنیم، اما در حد گریه کردن برای محرومین پشت پنجره در هوای سرد در زیر گرمای شومینه و هنگام خواندن کتاب بینوایان است. یک موقعی که نشریه ی هفت قفل جریان ساز بود، بچه ها تلاش می کردند این گونه زندگی کنند، از رفتن سراغ کارتن خواب ها تا الزامات عملی عدم اسراف و حفظ اخلاق و مواردی که نمونه اش در بحث مطالعات گفته شد. بحث اصلی همان نکته ی مقام معظم رهبری است که باید آرمان را وجدان کرد، بعد اثرش را در همه ی اعمال و مطالبات و اولویت های آدم می گذارد. اساساً بخش عمده ای از معرفت ها نه از طریق مطالعه که از طریق عمل کردن و زندگی آرمان خواهانه کردن و عمل به دانسته ها به دست می آید. مثل همین حدیث معروف  امام صادق (علیه السلام)  که العلم‏ مقرون إلى العمل‏ فمن علم عمل و من عمل علم و العلم يهتف‏ بالعمل فإن أجابه و إلا ارتحل عنه. علم با عمل قرین است هر کس علم پیدا کرد، عمل کرد و هر کس عمل کرد علم پیدا کرد. و علم، عمل را می‌خواند اگر پاسخش را گفت می ماند و اگر نه از دست می رود.

  1. پیش رفتن با اقتضائات روز و پاسخ به نیازهای آرمانی مخاطب ذیل نیازهای عینی روز

به صورت نمونه پرونده ی شماره ی 16 هفت قفل برای صدور انقلاب در ابتدای دولت نهم، طرح مسائل جدید و خط ده به جنبش دانشجویی مثل طرح نفت دستاویزی برای حق مسلم ما مطلبی در اقتصاد انرژی از دکتر درخشان شماره ی 17 هفت قفل، و یاد دادن فهم بعضی مسائل مهم کشوری و شاخص دادن مثل  نگاه آرمانی به سیاست‌های اصل44 در شماره‌ی 9 یا نقد شورای عالی انقلاب فرهنگی در شماره ی 19 یکی از نمونه های این پاسخ گویی به سوالات روز است. البته نباید دستور کار نشریه را صرفاً وقایع روز و وسایت های خبری تعیین کنند، باید دستور کار داشت، اما باید در بعضی موارد نیز موارد مغفول مانده و لازم را علم کرد. مثل بحث آزادی که در مقاله ی احسان خاندوزی رییس بسیج اسبق امام صادق (ع) در هفت قفل آمده بود.

  1. استفاده از ظرفیت جبهه ی فرهنگی انقلاب ضمن طرح چهره های جدید

یک نکته ی مهم استفاده از ظرفیت‌های جبهه‌ی فرهنگی انقلاب است، این هم نشان می‌دهد که شما کیستید و عناصر اصلی گفتمان شما به صورت عینی کجاها یافت می‌شود، هم به شما فرصت می دهد که در لوای عناصر شناخته شده، چهره سازی جدید انجام بدهید. گاهی هم باید به سراغ چهره های اصلی جبهه ی انقلاب رفت، بحث های آن ها را ناظر به سوالات موجود بازخوانی کرد یا حتی برای آن ها طرح سوال کرد. چند وقت پیش یکی از بچه ها کار جالبی کرده بود پیامکی برای تعداد زیادی از چهره های اصلی جبهه ی فرهنگی انقلاب در مورد اولویت های لحظه ای انقلاب در مورد عدالت اجتماعی و عدم نقش آفرینی آن ها زده بود، خیلی جالب بود، حسن رحیم‌پور بدون این که بشناسندش با او تماس گرفته بود و نکاتی در مورد کنش انقلابی و دلایل نوع خاص کنش‌های خودش گفته بود. نمی‌گوییم این کار درست است، اما نشان می دهد که می توان مسئله مطرح کرد برای اساتید. باب بازخوانی متفکران اصلی انقلاب با این سوال ها هم باز است، نمونه اش هم در خیزش و هفت قفل و مستضعفین موجود بود، در خود هفت قفل هم نمونه های بسیاری مثل مقاله ی ده نظریه در باب عاشورای احسان بابایی رییس بسیج اسبق دانشگاه داشت.

  1. نگاه تاریخی داشتن و نسبت داشتن و الگو گیری با سرمایه ی حزب الله بدون توقف در آن ها.

نگاه تاریخی داشتن مهم است. ما یک حلقه از مبارزات حزب الله در تاریخ انقلابیم، که قرار است به صورت دوی امدادی میراث گذشتگان را با جرح و تعدیل به آیندگان برسانیم. هم ظرفیت های گذشته و حال حزب الله برای ما قابل استفاده هستند، هم ظرفیت های قدیم نشریه ی حیات و هفت قفل و سایر نشریات موفق دانشجویی. اما آن چه قابل استفاده ی اصلی است، روح کلی و مدل گرفتن از آرمان گرایی مطابق شرایط خاص زمانی و مکانی آن ها و ایجاد الگوی متناسب با نیازهای زمان و مکان جدید است. همین روحیه ی خوب حیات برای حفظ رویه ی تاریخی و دیدن خود در امتداد سرمایه های گذشته از نشریه ی تفکر بسیجی وحید جلیلی و هفت قفل تا حیات که در شماره زدن های نشریه معلوم است و نمود یافته یک نمونه ی خوب است اما باید فرزند زمان خویشتن بود.

  1. گره خوردن با ظرفیت های عینی

کارویژه ی اصلی نشریه تولید محتواست، اما این تولید محتوا اگر به ظرفیت های عینی و بدنه ها گره نخورد، فایده ای ندارد. این گره خوردن هم در محور توزیع است، هم در محور تولید موثر است. ما تا وقتی برای یک شبکه ی اجتماعی حقیقی تولید محتوا نکنیم، تا وقتی نشریه ی ما با یک اثرگذاری عینی خارجی همراه نشود نیل به مقصود صورت نگرفته است. ویژه نامه ی حرفی از جنس زمان در هفت قفل از دل همین ارتباطات در آمد و همین ارتباطات بود که هفت قفل را تا دانشگاه های دور افتاده ی استان سیستان و بلوچستان هم می رساند. نشریه می تواند مثل حزب عمل کند که کانال کشی فکری صورت دهد. یکی از فعالان مدنی یمن، چند ماه پیش به ایران آمده بود، پرسان پرسان چهره های تشکیلاتی حزب الله را یافته بود، قرار شد در کافه کراسه صبح یک روز جلسه ای باشد. از قضا کافه کراسه تعطیل بود و جلسه به دفتر مطالعات جبهه ی فرهنگی انقلاب منتقل شد، اواسط بحث وحید جلیلی هم از راه رسید و ناگهان بحث را قطع کرد. یک نشریه ی راه دستش گرفت و خطاب به فرد یمنی به زبان عربی توضیح داد نشریه حزب ماست که هم از دورن آن خط های اصلی اسلام ناب محمدی (ص) را در برابر اسلام آمریکایی ترسیم می کنیم، هم وقتی می خواهیم اتفاقی در کشور بیفتد، ما در نشریه می زنیم، بعد ورق زد و صفحه ای که مخاطبین نشریه را نوشته بود، نشان داد و گفت همین که یک بحثی مثل نقد صدا و سیما مطرح می شود، این آدم ها می فهمند که باید در چه جهتی حرکت کنند و شروع می کنند، تعبیری که امام خامنه ای در مو.رد حزب و صدا و سیما هم د ارند همین کانال کشی فکری است. اساساً این ارتباط بخش مهمی راه را معین می کند. امام خامنه ای تعبیر مهمی در مورد تفاوت روشن فکر عادی و دینی دارند. «روشنفکر یعنی آن کسی که آن چیزهایی را می بیند که مردم نمی بینند، کسی که از سطح بالاتری دارد نگاه می کند، مشرف بر مسائل است. جهت گیری ها را می بیند. دشمن ها را می بیند. دشمنی را می شناسد. او وظیفه دارد که زودتر از هرکس دیگر فریاد بزند. خروش برآورد. مردم را بسیج بکند و خانه ای را که دشمن در آن سنگر گرفته تصرف کند. و دزدها را بیرون بریزد؛ اما نمی کند. او مشغله ها و گرفتاری ها، دردها و انگیزه های دیگر دارد.  روشنفکر حرفه ای ما تا نیمه ی شب در باشگاه، در کلوپ، در کافه گذرانیده، قهوه اش را خورده، شور علی اف و سمفونی پنجم بتهوون را گوش کرده، درباره ی مسائل آفریقا و آمریکای لاتین گپ فراوانی زده و حالا با وجدان آسوده! آمده خانه و می خواهد بخوابد. او وقت آمدن به داخل صحنه را ندارد.  اگر در کوچه و در میان مردم و از سوی خود مردم سر و صدایی نبود، او اکنون در بستر راحت لمیده بود و حالا هم که غوغای مردم خواب او را برآشفته، انگیزه ی او فقط او را تا روی ایوان می آورد و روی صندلی می نشاند. مردم فقط او را می بینند اما حضور او را در میان خود حس نمی کنند. این است روشنفکر حرفه ای. اما روشنفکر مذهبی درست عکس این است. نمونه اش دکتر شریعتی. یا روشنفکر روحانی. نمونه اش روحانیون مترقی و مبارزی که در طول این سال ها شما در همه جای این مملکت دیده اید. او در میان مردم است. با صدها گونه خواسته و توقع مردم روبرو است. برای او با مردم و در میان آنها بودن خودش کاری، و کار مهمی است.  پس وقت آن را که از سَر صبر و حوصله به قلم زدن بپردازد، ندارد. هزار مسئله برایش مطرح است. هزار درد، هزار سئوال، هزار نیاز در برابرش قرار می گیرد. مشغله های نقد، او را از پرداختن به طرح های دراز مدت و غیر نقد باز می دارد. این از جهتی خسارت است و در این شک نیست. اما خسارت اجتناب ناپذیری است…» (منبع: وحدت و تحزب، نشریه ی شماره یک حزب جمهوری اسلامی. منتشره در مردادماه سال ۱۳۵۸)

  1. خط فکری و هویت جمعی مشخص داشتن نه دولت وحدت ملی بودن

خط فکری مشخص داشتن از دل مواردی مثل مطالعات، هم فکری داشتن، تشکیلات داشتن، ارتباط همسان با اقتضائات برقرار کردن، برنامه ی خودسازی جمعی داشتن، گره خوردن زندگی با هم و…. پدید می آید، قرار نیست، افراد هم نظر شوند، اما قرار است از یک افق به قضایا نگاه کنند  و می توان این افق ها را به هم نزدیک کرد، وگرنه خروجی کار خط مشخصی ندارد و صرفاً دولت وحدت ملی می شود که همه در آن سهمی دارند. مثل کشکول هایی نظیر سوره ی اندیشه یا فرهنگ عمومی. انسجام تشکیلاتی مقدمه ی خط فکری واحد و خروجی واحد است. نشریه ی دانشجویی صرفاً نشریه ای نیست که همه ی نویسندگانش دانشجویان باشند، بلکه نشریه ای است که دغدغه های اصلی محیط دانشجویی مثل آن چه در دیدار رهبر معظم انقلاب در دانشگاه علم و صنعت در سال 87 و دانشگاه صنعتی شریف در سال 78 مطرح شد باشد. اهمیت هفت قفل، داشتن همین خط و جریان فکری مشترک بود، آدم ها هم لزوماً یک نظر نداشتند، حتی از نظر سیاسی به مصداق های متفاوتی می رسیدند، اما اصول کلی و افق کلی نگاه ویژگی هایم شترکی داشت که در سلوک فکری و عملی نویسندگان نشریه جریان داشت و اساساً همین خط و جریان داشتن می توانست قابلیت موج آفرینی به نویسندگان هفت قفل بدهد. و گرنه دولت وحدت ملی و وجود همه بدون ضریب مثل ایام اندیشه ی انقلاب اسلامی می شود که علاوه بر آسیب هایی مثل  التقاط و تشتت، هیچ خروجی مشخصی نخواهد داشت. از مکتب معیار انقلاب اسلامی نیز فاصله می گیرد. )نمونه ی مقایسه ی مکتب معیار انقلاب با سایر تفکرات در حوزه ی غرب شناسی) البته حضور طیف های مختلف در دوره ی جدید ماهنامه ی حیات یک فرصت است، اما باید یک خطّ مورد پی گیری واحد وجود داشته باشد. صرف دغدغه ی تغییر داشتن هم کافی نیست، خط مشخص مبتنی بر مسئولیت های انقلابی و دینی لازم است. کسب این هویت جمعی و خط واحد داشتن هم تقدم زمانی نسبت به انجام روند جاری نشریه ندارد. باید ضمن پیش بردن کارها و پرهیز از گرفتار آدرس های غلط شدن، به ارتقای کار و نزدیک شدن به خط درست تر تلاش کرد.

  1. جامعیت آرمانی در مقام نظر

باید در مقام نظر جامعیت آرمانی داشته باشید، یعنی باید منظومه ی آرمان های انقلاب اسلامی را با ضریب ها و اولویت های آن ها فهم و درک کنید. البته قرار نیست در یک شماره البته همه اش نمود داشته باشد، اما قرار است این گونه نباشد که اساساً بعضی آرمان های با اولویت مورد بی توجهی واقع شود. یکی از عوامل جذب آدم ها همین جامعیت است، جذاب بودن امثال رجب بیگی و چمران به خاطر همین جمع اضداد است. وقتی هم این جامعیت نباشد، جای پا برای دشمن باز می شود. مثلاً مثال شبهه ی غیر دینی و انسانی و اخلاقی و عقلانی چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است چرا در کشور ما توانسته است رشد کند، مردم مشکلات را می بینند و این که مثلاً حزب الله همین قدر که نسبت به مسائلی نظیر حجاب دغدغه دارد، (که متاسفانه به همان اندازه برای امر به معروف و نهی از منکرش دغدغه ندارد!) نسبت به وضع معیشتی مردم حساس نیست، بعد دشمن فرصت طرح این شبهه را پیدا می کند، ولی ما در عمل امتحان کردیم که اگر مردم ببینند همان کسانی که پی گیر مسائل معیشتی و عدالت اجتماعی و مفاسد اقتصادی هستند همان مردم پیگیر مسائل جهان اسلامند، دیگر باب شبهه بسته می شود. این کار در مواردی مثل صندوق دانشجویی کمک به نابودی اسرائیل بعد از پیروزی حماس در انتخابات 2006، سیل پاکستان در سال 1388 و مواردی از این دست تجربه شد. از همه مهم تر در بین این موارد باید اولویت های اصلی نظام و رهبری هم نمود درست پیدا کند، مثلاً جای توجه به اولویت های نظام مثل تولید ملی، بیداری اسلامی، نقد لیبرال دموکراسی کجاست؟

  1. تکثر قالب و استفاده از گونه های مختلف هنر و ادبیات

ما بعضاً تصلب قالب پیدا می‌کنیم، به گونه‌های خاص مقاله و یادداشت. می‌شود و باید از قالب‌های مختلف استفاده کرد. وقتی یک حرف بجوشد آن وقت در قالب‌های مختلف هم می‌تواند خود را داخل کند. اتفاقی که مثلاً در حرفی از جنس زمان افتاد. خود خیزش یکی از تجربیات خوب بود، که خطّ کلی عدالت‌خواهانه، آرمان‌خواهانه و خطّ اسلام ناب را از مقاله و گزارش و یادداشت تا طنزهای معروف خرنامه تا کلمات پشت هم ردیف شده تا گفتم گفت و چندین قالب دیگر بازتولید می‌کرد. هر کدام از قالب‌ها هم یک تیپ مخاطب را جذب می کند. یکی حوصله ی مطلب تحلیلی ندارد، با طنز باید مطلب را دستش داد، یکی حوصله ی شعر ندارد باید مطلب عمیق کلاسه‌بندی شده بهش داد، اما باید نشریه صرفاً کشکول نباشد، بخش ادبیات و شعر ما نمی‌تواند از فضای عادی آرمانی نشریه منتزع باشد (یعنی می توانیم منتزعش کنیم، اما فضای نشریه کشکولی می‌شود، یک موقعیتی در دانشگاه امام صادق (ع) نشریه‌های صنفی داشتیم مثل مهرنامک این‌ها کلاً در فضای دور از آرمان‌گرایی و بازتولید زندگی روزمره بود. منتها برای یک دانشجوی مذهبی!) در این جا باید هر فرد به دنبال بازتولید خودش باشد، مثلاً مطلبی که در شماره‌ی بیست هفت قفل در مورد تجربه ی کاروان دانشجویی اعزام به لبنان از طریق مرز زمینی بود، تا مدت‌ها نگارنده‌اش را در همان ژانر که بازخوانی فعالیت‌های دانشجویی به گونه ی داستانک بود، نگه داشت. طبیعتاً استفاده از هنر مهم است، نقد هنری هم ذیل گفتمان کلی نشریه مسئله‌ی مهمی است. استفاده از قالب‌های مختلف، تنوع جدی به مطلب می‌دهد، مثلاً ابتکاری در نشریه‌ی شماره ی 19 هفت قفل در مورد شورای عالی انقلاب فرهنگی بود که ضمن همه‌ی تحلیل ها و مصاحبه‌ها و…. خاطرات درون جلسات شورا هم آمده بود. نقد بعضی اشکالات شورا از این منظر صورت گرفته بود.

  1. نگاه تخصصی

وقتی داریم از آرمان‌خواهی صحبت می‌کنیم، بخشی از مباحث و موارد مورد نظر عمومی است، اما بخشی از آن به ویژه وقتی روی موارد ویژه بازتولید می‌شود، باید به سمت تخصصی‌شدن و گره‌خوردن حوزه‌های تخصصی با فضای رشته بخورد که به ویژه در سنین بالاتر که کیفیت کارهای انقلابی متفاوت می‌شود، باید نمود خاصّ خودش را پیدا کند. در یک دانشکده‌ی علوم اجتماعی باید از منظر جامعه‌شناسانه به جنگ نگریست و تلاش کرد تا نگاه دینی و ملی به جنگ در ادبیات علوم اجتماعی بازتولید شود، قطعاً ما به دنبال تحقیقی از نوع تحقیقات رایج جامعه‌شناسی جنگ نیستیم، ولی این که برای این موضوع با ادبیات تخصصی رشته بحث داشته باشیم مورد مهم و قابل تامل است.

  1. حفظ دانشجویی بودن و عدم تبدیل به کار حرفه‌ای

حفظ وجهه‌ی دانشجویی و عدم سوق پیدا کردن به تخصصی و حرفه‌ای شدن خودش نسخه‌ای مهم است. مثلاً بعضی خروجی‌ها و صفحه‌آرایی حیات مثل کتابچه‌های کوچک همراه این سوال جدی را ایجاد می‌کند که آیا این یک کار دانشجویی است؟ دانشجویی بودن الزامات و اقتضائاتی دارد، مثل محل کار خراب کردن و کار یادگرفتن بودن دانشگاه، البته می‌شود این را حساب شده کرد، می‌توان کمیت و کیفیت کار را تغییر داد، کما این که مثلاً نشریه‌ی هفت قفل هم یک سر و گردن از نشریات دانشجویی دوره‌ی خودش بالاتر بود، هم به لحاظ محتوا هم به لحاظ قالب و فرم هم به لحاظ ویژگی‌های هنری مثل صفحه‌بندی و…. در ژورنالیسم حرفه‌ای کار نویسنده روز و شب نگارش است یا می‌تواند به صورت مدت مدید روی پرونده یا گزارش یا موضوع کار کند، یا در تولید کار حرفه‌ای هنری بیشترین و بهترین هزینه‌ها صرف طراحی شود و….  طبیعتاً این کار دانشجو نیست. رقابت با نشریه‌های حرفه‌ای مثل راه یا پنجره و مثلث و یا نشریات خارج جبهه‌ی انقلاب مثل مهرنامه و شهروند امروز هم طبیعتاً یک کار دانشجویی نیست. توجه به این ظرافت هم در کار نشریه و هم در کارهای دیگر به ویژه کارهای تخصصی نویسندگان را از افتادن در بسیاری آدرس‌های غلط باز می‌دارد. دانشجویی بودن اقتضائات و الزاماتی را با خودش دارد، یکی از آن‌ها محوریت گفتمان‌سازی نه اقدام و حل مسئله و کار حرفه‌ای است. این از چاه ویل‌هایی است که به خاطر عدم دقت بخشی از بهترین ظرفیت‌های ما را هرز داده است.

  1. مسئله‌ی آموزش

در ادامه‌ی حفظ هویت دانشجویی احتیاج به ارتقای نشریه وجود دارد، برای خوب خوانده شدن و یادگرفتن قالب‌ها طبیعتاً آموزش‌هایی از جنس نویسندگی، تهیه‌ی خبر، مصاحبه، صفحه بندی و…. مورد نیاز است. که حتی المقدور باید به صورت کارگاهی مشاهده شود. مثلاً با تیپ جواد میری، صائب، محمدحسین بدری، تقی دژاکام، خدابخشی و…. کلاس‌های کوتاه مدت و کارگاهی برای گونه‌های مختلف داشته باشیم.

  1. بازخوانی گذشته و کارهای خوب همسو و کم سو

بررسی سوابق گذشته‌ی خود نشریه و بررسی نشریات رقیب همسو و کم سو و بی‌سو (درون گفتمانی، گفتمان‌های رقیب، گفتمان‌های معارض) چه در فضای دانشجویی و چه حتی در فضای حرفه‌ای کمک زیادی به بالا بردن کیفیت نشریه و ایجاد شناخت درست از توانمندی‌ها و ویژگی‌های ممتاز می‌کند. و راه را برای خلاقیت‌های جدید می‌گشاید.

  1. تبیین الگوی زیست جوان مسلمان

تلاش برای تولید محتوا کردن و تبیین نظری الگوی زندگی جوان انقلابی سرفصل بسیار مهمی  است. که هم جذابیت دارد، هم سریعاً در مخاطب می‌تواند نمود عملی بیابد. مطلب بسیجی چگونه موجودی جهان پرداز است، در شماره 16 هفت قفل نمونه ای ابتدایی برای چنین مطلبی است که جای عینی‌تر شدن بسیاری دارد.

  1. بازخوانی دوباره‌ی حجم و قالب‌ها ناظر به مخاطب

حجم و قالب بسته به مخاطب ما باید تنظیم شود. قالب مجله‌ای قالبی است که کم دیده می‌شود، مگر این که حرف جدی داشته باشد. ویژگی ممتاز شما می‌تواند مخاطب جذب کند. وگرنه روی گیشه هم بروید اثری ندارد. ارتباط با شهرستان‌ها هم لازم است و آن‌ها تشنه‌اند ولی نباید گفت در فلان شهرستان مثلاً استقبال شد این نشان دهنده‌ی قوت کار ماست. گاهی این نشان دهنده‌ی پرت بودن مخاطب است، چون چیزی به دستش نمی‌رسد، فکر می‌کند مرغ همسایه غاز است. بعضاً یک جوری بندگان خدا کلمه‌ی پایتخت را می‌گویند که آدم احساس می‌کند خبری است. وحید جلیلی تعریف می‌کرد جایی رفته بود برای سخنرانی بعد عاشقانه ازش تقدیر کرده بودند که چه حرف‌های خوبی می‌زنید و تا به حال کجا بودید. می‌گفت یک هو یک بنده خدایی با یک ریش بلند، بلند شده بود و یک جوری تمسخر کرده بود که جو  برگشته بود و بحث شده بود. دم در موقع خروج دیده بود دوان دوان کسی می‌آید و می‌گوید آقای جلیلی! آقای جلیلی دیده بود همان بنده خداست. عذرخواهی کرده بود گفته بود، از عمد خواستم که هم خود شما متوجه بشوی که این‌ها پرتند اگر جای شما یکی از تحکیم ضدانقلاب هم می‌آمد برای‌شان فرقی نداشت و جذب می‌شدند، خواستم خود این‌ها هم بفهمند باید فکر کنند و بی‌دلیل نپذیرند. ویژگی ممتاز که آمد و ارتباط با بدنه‌ حقیقی و مخاطب شناسی هم که بود، راه خودش را می‌یابد، این جوری بود که هفت قفل حتی می‌رفت زابل توزیع می‌شد.

  1. موضع‌گیری و حضور فیزیکی

بحث‌های بسیار زیاد دینی که درباره‌ی نسبت علم و عمل داریم، همین‌جا هم خودش را نشان می‌دهد.  این که امام خامنه ای از لزوم حضور فیریکی و فکری در مسائل عمومی کشور و استفاده از  رسانه‌ها، اجتماعات، اظهارات دانشجویی، در حوزه‌هایی مثل اقتصاد و فرهنگ با اقداماتی نظیر پیشنهاد دادن، نظر دادن، اعلام موضع کردن سخن می‌گویند، ضرورت و اهمیت این مسئله را نشان می‌دهند. خیلی از اساتید و آدم‌های نسل دوم انقلاب انتزاعی هستند، عقل عملی‌شان رشد نکرده، لذا این است که مثلاً در اجلاسی در سطح اندیشه‌های راهبردی که کرسی آزاداندیشی رهبری نظام است، همه حرف‌های در فضا می‌زنند، یکی از رفقا شوخی و جدی می‌گفت همه‌ی این‌ها باید مثل طرح کاد سابق اعزام می‌شدند در جای جای سیستم پیچ و مهره سفت کنند، آن وقت رهنمود دادن‌های‌شان هم واقعی می‌شد.

  1. موضوع‌یابی درست بر اساس نیازهای موجود

بعضی وقت‌ها ما موضع یافتن را تبدیل به پروژه می‌کنیم. وقتی هم که به محتوای لازم در سطح مورد نظر نمی‌رسیم، مطالب را با بحث‌های نظری صرف یا سیاست‌زدگی و سایت‌زدگی تکمیل می‌کنیم. زمانی که نشریه‌ی مستضعفین قرار بود در بیاید، بعضی از بچه‌ها نگران سوژه بودند. با یکی از آن‌ها در دانشگاه مشغول قدم زدن شدیم. یک هو یک مطلب به برد دیدیم که دانشجویان خارجی را قرار است ببرند از سعدآباد دیدن کنند، بنده خدا می‌گفت مادرم معلم است، سطح زندگی در منطقه‌ی یک این قدر بالا رفته که می‌گفت بچه‌ها را برده اند سعدآباد بچه ها می‌گفتند سطح زندگی شاه که بالا نبوده است، همان‌جا به بنده خدا گفتم همین را بنویسد. البته قرار نیست این فضا به روزمرگی و تکرار ادبیات رمان‌های عامه پسند یا بی توجهی بینجامد.

  1. توجه جدی به اولویت های روز که احتیاج به تدقیق دارد.

باید بسته به اولویت‌سنجی‌های نظام مواردی که مورد نیاز بیشترند و نیاز جدی‌تر به تبیین و مشخص کردن مرزها دارند را مورد نظر قرار داد. می‌توان به صورت نمونه بعضی از آن‌ها را برشمرد:

  • مسائل اقتصادی نظام مثل مردمی‌ کردن اقتصاد ، تولید ملی و…. و جایگاه جنبش دانشجویی در آن
  • الزمات آرمان‌گرایی و درک مصلحت نظام و حد و مرزهای آن و نوع نگاه جنبش دانشجویی به مصلحت سنجی
  • رابطه‌ی امت و امامت
  • بحث رشد جمعیت و الزامات لازم
  • نقد الگوی شهادت‌طلبی و نوع نگاه به دفاع مقدس در حزب الله
  • باز کردن الگوی مقابله با تحجر
  • بررسی الگوی نقد منصفانه
  • بازنگری تحول علوم انسانی از منظر علم نافع و مسئول و نقش تشکل‌های دانشجویی و نقد الگوهای رسمی و غیر رسمی تحول
  • تبیین دایره‌ی خلوص و وحدت
  • نسبت پیشرفت و عدالت و جایگاه تشکل‌های دانشجویی در آن
  • الگوی پاسخ‌خواهی از مسئولین مثل نقد کار یک تشکل دانشجویی که به صورت جمعی در یک اردو پاسخ‌خواهی کرده بود.
  • اصلاً خود انتخابات آینده که در فضای 75-76 قرار دارد و گفتمان‌سازی جایگاه مهمی در آن دارد. اصل چگونگی گفتمان سازی به وسیله جنبش دانشجویی، بررسی گفتمان‌های موجود و اولویت‌های رهبری نظام، و دعواهای جدی که سر آرمان‌گرایی، مقاومت، تعریف از پیشرفت، نسبت رفاه و عدالت، نسبت رفاه با سیاست خارجی و… موجود است.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.