شنبه 29 سپتامبر 12 | 12:14
خفته را خفته کی کند بیدار؟

بیداری اسلامی و نقدی بر جامعه المصطفی(ص) العالمیه

محمدصادق باقری

عیسی یک طلبه سیاه‏پوست آفریقایی است. او از رفتار تبعیض‏‌آمیز مسئولان و کارمندان جامعه المصطفی(ص) انتقاد می‌کند. می‏‌گفت رنگ پوست ما برایشان اهمیت دارد، به ما سیاه‏پوستان چندان اعتنایی نمی‏‌کنند، ولی وقتی یک طلبه اروپایی یا آمریکایی را می‌‏بینند دست و پایشان را گم می‏‌کنند.


تریبون مستضعفین-محمدصادق باقری

بیداری اسلامی و انقلاب‌های عربی منطقه، پدیده‌ای مبارک برای جهان اسلام و انقلاب اسلامی شد. خصوصاً برای ما که ادعاهای ما گوش فلک را کر کرده بودیم و برای مسئولانی که داشتند راه را به اشتباه می‌پیمودند؛ مسئولانی که این طرف و آن طرف، شعارها و آمارهایی نادرست می‏‌دادند؛ مسئولانی که به وضعیت موجود راضی شدند؛ مسئولانی و دستگاه‌هایی که قواعد بین‏‏‌المللی را دربست ‎پذیرفتند و از مردم و امت اسلامی قطع امید کرده بودند و درصدد گسترش روابط با دیکتاتورهای جهان عرب بودند و…

جامعه المصطفی(ص) ـ به علت زمینه فعالیتش یعنی جذب دانش‎پژوهان (طلاب) خارجی برای آموزش علوم اسلامی و همچنین وجود بیش از 60 نمایندگی و مرکز و مدرسه اسلامی در دنیا ـ هم یکی از آن دسته سازمان‌هایی است که انقلابات منطقه، محک خوبی برای سنجش فعالیت‏‌های این سازمان شد. چرا که بسیاری از مسئولان فکر می‌کردند دانش‏‌آموختگان این دانشگاه بین‏‌المللی در تحولات جهانی بسیار تأثیرگذارند. اما واقعاً اینگونه نبود. اگرچه رسانه‏‌های غربی و صهیونیستی برخی از این انقلابات را به ایران نسبت می‌‏دادند، ولی واقعیت امر این است که اینگونه نبود؛ چرا که آنها با این کار حداقل به دو هدف خود می‏‌رسیدند: یک، ایران را متهم به دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر می‌‏کنند، دوم اینکه، مسئولان خودمان را به توهم می‌‏برند و به فعالیت‏‌های حداقلی خودشان در عرصه بین‏‌المللی قانع می‏‌کنند.
اما جامعه المصطفی(ص)! جامع‌ه‏ای که می‌‏خواست ـ و می‏‌تواند ـ الازهری برای ایران باشد، ولی تحقق آرزو با این روند فعلی، ممکن نیست. دلایل متعددی هست که در این گزارش و گفتگو با برخی از طلاب و فعالان حوزه جهان اسلام، به اهم آنها اشاره خواهیم کرد که هر کدام از آنها، مورد اعتراض و انتقاد جدی است.

مدیران چند شغله‌ای که فرصت ندارند!
حسین، طلبه کشور مسلمان پرجمعیتی است که برای کشور ما بسیار اهمیت دارد. او بیش از سه ماه است که منتظر جلسه تشکل متبوعش با ریاست جامعه برای حل مشکلاتشان است. نامه را به صورت رسمی نوشته و از رسیدن آن به دست حاج‌ ‏آقا مطمئن شده، بارها هم پیگیری کرده، ولی جوابی نیافته است. مسئول دفتر ایشان می‏‌گوید: حاج ‏آقا نیست! حاج ‏آقا وقت ندارد! حاج ‏آقا سرشان شلوغ است و… حسین می گوید اگر وقت ملاقات با امام خامنه‏‌ای را درخواست داده بودیم، حتماً در این مدت یک جوابی به ما می‌‏دادند که فعلاً مقدور است یا نیست یا پنج ماه دیگر، نه اینکه اصلاً جوابی به ما ندهند. حسین در ادامه می‏‌گوید حاج ‏آقا مرد خوبی است، ولی وقت ندارد و همه کارها را به معاونان و مدیرانش سپرده است که ما دل خوشی از برخی از آنها نداریم. واقعاً با چنین اوضاعی، انتظار شق‌‏القمر از طلاب خارجی داریم!

صحبت‏‌های حسین و برخی دیگر از طلبه‏‌ها و تشکل‏‌ها باعث شد پیگیری اجمالی ـ و نه عمیق ـ بکنیم. آری! مدیران چند شغله یا پروازی یک مشکل جدی در این مرکز اسلامی بسیار حیاتی است. از خود رئیس جامعه بگیر تا معاونان و مدیران ارشد و میانی و حتی اعضای هئیت علمی‎اش. کافی است در اینترنت سمت‏‌های رئیس جامعه را جستجو کنید، رئیس جامعه، رئیس پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، امام جمعه میبد! عضو جامعه مدرسین، عضو هئیت امنای چندین نهاد بزرگ حوزوی، عضو چندین شورای تخصصی و جدی کشور از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی و… مشکل اصلی این که همه را هم می‏‌خواهد داشته باشد! معاونان و مدیرانش هم دست کمی از او ندارند، غالبشان یک پایشان در ایران و پای دیگرشان در کشورهای غربی و شرقی است. اسم این را هم گذاشتند مدیران ترددی! حتی شنیده شده است فامی‌ل‏بازی در جامعه و نمایندگی‌‏های خارج از کشور هم جدی است و یک آفت برای رشد این مجموعه شده است. فرصت تحقیق جدی در این خصوص نداشتم و این مطلب را برخی اعضای جامعه می‏‌گویند، ولی از اینکه به صورت رسمی اعتراض کنند، ملاحظاتی دارند. علی که یک فعال جهان اسلامی و عضو موثر یک تشکل غیردولتی در این حوزه است، می‎گوید فامیل‏‌بازی در همه نهادهایی که در حوزه بین‏‌الملل فعالیت می‏‌کنند، پدیده‏‌ای عادی و مرسوم است ـ به دلایل مختلف از جمله سفرهای خارجی، جذابیت زندگی در خارج از کشور، حق مأموریت و… ـ و جامعه المصطفی(ص) هم متأسفانه از این امر مستثنا نیست.

خلأ گفتمان اسلام ناب
علی که ارتباطش با طلبه‏‌های خارجی زیاد است، بحث دیگری در مشکلات جامعه المصطفی(ص) باز می‏‌کند: خلأ گفتمان اسلام ناب. او می‏‌گوید: «طلابي كه به ايران آمده‌اند، بايد فرقي با طلابي كه به نجف مي‌روند داشته باشند. ماهيت انقلابي و اعتقاد به اسلام ناب، بايد وجه مميزه اينان با كساني كه بويي از انقلاب اسلامي نبرده‌اند، باشد. لذا جامعه‌المصطفي(ص) نمي‌تواند صرفاً يك نهاد علمي ـ چنانچه برخي تعبير مي‌كنند ـ باشد.» البته تعبیر نهاد صرفاً علمی، برای تکلیف از سر خود باز کردن است. برخی از کسانی که حس و حال فعالیت جدی ندارند یا اعتقادی راسخ به انقلاب و گفتمان اسلام ناب ندارند، این نوع حرفها را باب کردند که به مذاق برخی مسئولان جامعه هم خوش آمده است و آنها هم به بهانه‏های مختلف، از جمله ملاحظات امنیتی و مصالح کشور، دائم روی همین مواضع تأکید می‏کنند؛ این حرفها شبیه آن است که بگوییم سیاست حوزه علمیه، تربیت طلبه غیرسیاسی است و در عمل هم به این شعار پایبند باشیم… علی در این زمینه معتقد است: «يكي از موانع جدي كه امر تربيت انقلابي و سياسي طلاب جامعه‌المصطفي(ص) را مخدوش كرده، استناد به مسائل امنيتي است، اينكه به ما برچسب غيرعلمي مي‌زنند و استناد به يكي دو رخداد قديمي، دستمايه خوبي براي كساني شده‌ است كه مي‌خواهند اين نهاد را مانند دانشگاههاي ايران، ‌سكولار كنند!»

عدم حمایت جدی از فارغ‌‏التحصیلان
رحیم، فارغ‌التحصیل جامعه است و در کشور خودش یک دارالقرآن راه انداخته است. او که برای پیگیری‏ کارهایش به ایران آمده است، دل پری از مسئولان و مدیران جامعه دارد. او مشکلی دیگر از مشکلات جامعه را باز می‏‌کند: بی‏‌توجهی‏‌ها و کوتاهی در حمایت‏‌ها و حمایت‎های قطره‏‌چکانی و… او می‏‌گوید ما با حداقل‏‌ها داریم کار می‎کنیم، از لحاظ معیشت در تنگنا و مضیقه هستیم، ولی آقایان در ایران برای جامعه فقط ساختمان می‏‌سازند. او از حمایت‏‌های عربستان از طلبه‌‏ها و فارغ‏‌التحصیلان خودش می‏‌گوید: خانه آماده، مسجد آماده، ماشین، بودجه، امکانات، حقوق ثابت بسیار بالا. رحیم می‎گوید ما از آنها نه خانه می‏‌خواهیم، نه ماشین، نه حقوق بالا، بلکه فقط می‌‏خواهیم همین بودجه‌‏های بسیار محدود دارالقرآن‌ها و موسسات فارغ‌‏التحصیلان را به موقع بفرستند و ما را اذیت نکنند! تحقیر نکنند! با منت پول ندهند!

آموزش‏‌های محدود
حیدرعلی، فارغ‌‏التحصیل جامعه، آموزش‌‏هایی که دیده است، را برای فعالیت و حضور میدانی ناقص می‏‌داند و معتقد است برنامه آموزشی جامعه باید متحول بشود. اینکه فقط به ما آموزش حوزوی می‏‌دهند، خوب است، ولی وقتی به کشور خودمان برمی‎گردیم می‌‏بینیم تنها کاری که می‌‏توانیم این است که نماز جماعت بخوانیم و قرآن درس بدهیم. محمد که طلبه‏‌ای آفریقایی است، می‌‏گوید: آموزش‏‌های محدود و ناقص باعث شده است که برخی از دوستان ما وقتی نتوانستند یک مرکز اسلامی بزنند یا در مسجد فعالیت کنند، بروند رانندگی تاکسی یا حتی نانوایی. او می‏‌گفت برخی از آنها جذب وهابیت یا کشورهای اروپایی شدند، چون خوب حمایت می‌‏کنند و کارشان مشخص است.
محمد، طلبه آفریقایی، می‏‌گفت که چرا مسئولان شما می‏‌خواهند ما فقط دروس حوزوی ـ فقه، ادبیات عرب، علوم قرآن، علوم حدیث ـ بخوانیم، چرا ما نباید جامعه‏‌شناسی، روان‏شناسی، علوم سیاسی، فلسفه، ادیان، اقتصاد یا تاریخ با رویکرد اسلامی بخوانیم. او محدود بودن رشته‌‏ها برای ادامه تحصیل را مشکل جدی پیش روی غالب طلاب ذکر کرد. با پیگیری‌‏های ما به دست آمد که هرچند تغییری برای برنامه ها و سرفصل ها و افزایش رشته ها به وجود آمده، ولی اجرایی شدنش با تأخیرهای زیادی همراه است.

رفتار تبعیض‌‏آمیز مسئولان و کارمندان
عیسی یک طلبه سیاه‏پوست آفریقایی است که عضو یک تشکل اسلامی است. او از رفتار تبعیض‏‌آمیز مسئولان و کارمندان جامعه المصطفی(ص) انتقاد می‌کند. برخی از دوستانش، قائل به نژادپرستی برخی از این مسئولان و کارمندان جامعه بودند و انتقادهای خیلی تندی وارد می‏‌کردند. می‏‌گفت رنگ پوست ما برایشان اهمیت دارد، به ما سیاه‏پوستان چندان اعتنایی نمی‏‌کنند، ولی وقتی یک طلبه اروپایی یا آمریکایی را می‌‏بینند دست و پایشان را گم می‏‌کنند و برای انجام کارهای او از هم سبقت می‏‌گیرند! نورمحمد که طلبه افغانی است هم این مطلب را تأیید می‌‏کنند و می‏‌گوید همین روحیه تحقیر ایرانی‏‌ها باعث شده، جمع زیادی از افغانی‏‌هایی که از ایران به کشورمان رفتند، نگاه‌‏های ضد ایرانی و حتی ضد انقلاب پیدا کنند. کلب رضا، طلبه پاکستانی و عباس حسین، طلبه هندی هم این اعتراض را داشتند.

شیوه جذب سنتی و بی‏‌توجهی به انگیزه‌‏ها
علی، از سنتی بودن شیوه جذب طلاب خارجی و همچنین عدم اقناع طلاب به آموزش‌ها را آسیب‏‌های جدی جامعه می‌‏داند و معتقد است: جذب طلاب معمولاً از طريق مدارس علميه خارج از کشور يا برخي علما و روحانیون صورت مي‌گيرد و در آنها عمدتاً نگاه سنتي حاكم است، دانشجوياني كه اينك متمايل به حوزه شده‌اند رد مي‌شوند ـ مثل هند ـ و به انگيزه‌هاي طلاب و روحيات آنان در هنگام جذب و تثبيت آنها در آينده كمتر توجه مي‌شود! ابراهیم، از طولانی بودن پذیرش طلبه انتقاد می‎کند و می‌‏گوید خیلی از دوستانم به واسطه تأخیر یکی دو ساله، انگیزه‌‏هایشان ضعیف شد و دیگر نخواستند بیایند ایران!

گرایش‌‏های ضدوحدت
علی از وجود گرایش‎های ضد وحدت در جامعه ـ هرچند کم ـ انتقاد می‌‏کند و می‌گوید: جذب شدن طلاب برخي كشورها به نحله‌هاي ضدوحدت و مراجع غيرانقلابي، نشانه خطرناك ديگري است كه جاي توجه بسيار دارد! تربیت طلاب افغاني و پاكستاني ضدانقلاب ـ كه عمدتاً در اثر بي‌توجهي يا تحقير بوده است ـ زنگ خطري است كه نمي‌دانم مسئولان مربوطه صداي آن را شنيده‌اند يا خير!

ضعف پژوهشی و مبلغان متوسط
ضعف در پژوهشها و گزارشهای غیرجامع مشکل دیگر جامعه از اوضاع فعلی کشورهای مختلف دنیاست. با وجود ارتباطات فراوانی که با کشورهای مختلف هست و وجود مبلغان و طلبه‌‏های فاضل خوش‏فکر، اعزام مبلغان متوسط یا غیرزبان‌دان و… کم و بیش در جامعه شایعه است. این هم مشکلات جامعه را مضاعف می‌‏کند. اینها تازه بخشی از مشکلات پیش روی جامعه برای بیداری اسلامی در جهان است. وقتی محققان و مسئولان جامعه نسبت به فضای فعلی جهانی، شناخت دقیق را ندارند، خواب برخی از آنها را گرفته، چگونه می‏توان انتظار بیدار کردن جوامع را داشت؟ کسانی که روحیه انقلابی‏شان ضعیف شده و مصلحت‏‌اندیش شدند و به وضعیت موجود راضی شده‎اند، آیا می‏‌توانند الگو و پشتیبان انقلاب‏ها و تغییرها شوند؟! خفته را خفته کی کند بیدار؟

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.