دوشنبه 01 اکتبر 12 | 11:18

ماجرای دختر يهودی كه می‌خواست مازیار بیژنی را بكشد

سر ماجرای هولوکاست یادم هست که یک دختر یهودی قصد داشت همه را بکشد واقعا خنده دار بود، یک بار می‌گفت تو را می‌کشم، یک بار دیگر می‌‌گفت …


از روزی که ستون «هنرمند هم نباید سیب زمینی باشد» را راه انداخته بودیم همیشه در خاطرم بود حتما به سراغ مازیار بیژنی بروم؛ کاریکاتوریست مشهور جوانی که در فضای کاریکاتور انقلاب توانسته جریان ساز باشد؛ نکته‌ای که همیشه در ذهنم بود از بیژنی بپرسم این بود که چه طور از فضای هنری و علاقه به کاریکاتور سر از رشته علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (ع) در آورد.

جالب این بود که با وجود علاقه زیاد به کاریکاتور نگاهش به تحصیل رشته هنر نبود و علوم سیاسی را برای تحصیلات دانشگاهی ترجیح می‌داد. خلاصه در طول این یک سال هر بار برای مصاحبه می‌خواستم به سراغش بروم موقعیتش پیش نمی‌آمد تا اینکه چند روز پیش برای گفتگو مهمان بیژنی شدیم.

آقای بیژنی در ابتدای مصاحبه کمی از خودتان برایمان بگویید؛ اینکه کجا به دنیا آمدید؟ کدام مدرسه می‌رفتید؟ اصلا چه شد وارد فضای کار هنری و کاریکاتور شدید؟

مازیار بیژنی هستم وبه کاریکاتوریست مطبوعات مشهور هستم. تقریبا حدود ۱۶-۱۷ سال است که وارد این کار شده‌ام و در نشریات مختلفی کار کرده‌ام، در خصوص بیوگرافی هم که پرسیدید من در خانواده‌ای در شهر بابل به دنبال آمدم و در دوران کودکی یعنی از ابتدایی تا دبیرستان بابل بودم. از لحاظ خانوادگی خانواده هنرمندی دارم. در فضای خانوادگی و اقوام چه از جانب مادر و چه از جانب پدر هنرمند زیاد داریم از خطاط و شاعر گرفته تا نقاش.

آیا حضور اقوام هنرمند در فضای خانوادگیتان در کاریکاتوریست شدن شما، مشوق بود؟

 صرفا بحث مشوق بودن مطرح نیست، بحث استعداد و ذوق هم هست. یعنی نمی‌توان توانایی شخصی افراد را نادیده گرفت. آدم‌هایی هستند که استعداد دارند ولی چون تحویل گرفته نمی‌شوند استعدادشان ظهور پیدا نمی‌کند؛ برعکس هم آدم‌هایی وجود دارند که برای کار‌هایشان مشوق دارند اما چون استعداد خاصی ندارند به جایی نمی‌رسند.

اگر استعداد و پشتکار وجود داشته باشد؛ حمایت هم همراهش باشد قطعا فرد به جایی می‌رسد. شما نگاه کنید اگر بچه‌ای استعدادی داشته باشد و حمایتی صورت نگیرد قطعا دچار مشکل خواهد شد.

 اولین کاریکاتوری که چاپ کردید مال چه زمانی بود؟ منظورم‌‌ همان کاریکاتور اول شماست که عکس امام خمینی را کشیده بودید در حالی که شاه در مشت امام خمینی (ره) در حال دست و پا زدن بود.

وقتی در سن ابتدایی بودم کم کم وارد فضای انقلاب شدم، آن زمان یعنی در سال ۵۷-۵۶ که وارد مدرسه شده بودم، در فضای جامعه موجی از لحاظ هنری ایجاد شده بود که خیلی از هنرمندان به سمت کاریکاتور و کارهای این چنینی کشیده شده بودند.

من هم به تدریج وارد این فضا شدم، از بچگی هم علاقه‌مند بودم و کاریکاتور مطبوعاتی برایم جذابیت داشت و این فضا را رصد می‌کردم. خاطرم هست آن زمان کیهان از جمله نشریاتی بود که بخش کاریکاتورش را پی گیری می‌کردم.

اولین کاریکاتوری که کشیدم و چاپ شد یادم هست نشریه‌ای بود در قم که برای کودکان چاپ می‌شد. فکر می‌کنم سردبیر یا مدیر مسئولش همین آقای راستگو بود. مجله کودکان و نوجوانان بود که اگر نقاشی و کاریکاتور می‌فرستادیم چاپ می‌کرد من هم آن طرح را فرستادم و چاپ شد.

 در دوران مدرسه کدام درستان ضعیف بود؟ از بین درس‌ها کدام درس را همیشه ۲۰ می‌گرفتید؟

 تنها درسی که خوشم نمی‌آمد و قوی نبودم ریاضی بود. درسی هم که همیشه ۲۰ می‌گرفتم خوب معلوم است، هنر بود.

 چه زمانی به شکل جدی وارد فضای کشیدن کاریکاتور شدید و این فضا را دنبال کردید؟

من اوایل کاریکاتور نمی‌کشیدم بیشتر طرح‌هایم به شکل نقاشی بود. اگر از کاریکاتور کسی خوشم می‌آمد تقلید می‌کردم. در واقع سال ۷۴-۷۳ که وارد دانشگاه شدم خیلی در فضای کاریکاتور نبودم و اغلب کار‌هایم به شکل نقاشی و طراحی بود.

در دوران انقلاب هم بیشتر نقاشی می‌کشیدم نقاشی شخصیت‌های برجسته مثل شاه و امام.

 از چه سالی وارد فضای دانشگاه شدید؟ چه شد که سر از دانشگاه امام صادق درآوردید چرا به دانشگاه هنر نرفتید؟

 من اصلا در خط این نبودم که برای دانشگاه به سراغ دانشگاه هنر بروم، بیشتر به‌عنوان اوقات فراغت کار هنری می‌کردم؛ وقتی هم که قبول شدم چون به نظرم دانشگاه امام صادق (ع) و رشته علوم سیاسی خوب بود برای ثبت نام اقدام کردم.

 در دانشگاه امام صادق بیشتر چه فعالیت‌هایی انجام می‌دادید؟

 در دانشگاه به تدریج زمینه‌های فعالیت کردن برایم به وجود آمد. آن موقع در قالب بسیج فعالیت دانشجویی می‌کردم آن زمان تشکل دیگری در کار نبود و فعالیت دانشجویی در قالب بسیج بود.

در فضای دانشگاه اگر کار فرهنگی می‌کردم در‌‌ همان قالب بسیج دانشجویی بود.

 از فضای استعداد نقاشی و هنری در فعالیت‌های دانشجویی استفاده می‌کردید؟

 خیلی زمینه این کار‌ها نبود، بسیج آن زمان خیلی در فضاهای فرهنگی نبود و بیشتر مسئولیت بسیج برگزاری اردو بود. بعد‌ها یعنی در سال ۷۶-۷۵ بود که کم کم نشریات بسیج راه افتاد و در آن قالب به فعالیت‌ها ادامه دادیم.

 از فعالان فرهنگی الان فردی بوده که هم دوره شما در دانشگاه امام صادق (ع) باشد؟

زیاد بودند؛ از بچه‌های هم دوره‌ ما خیلی‌هاشان در جاهای مختلف پست مهمی دارند یا شخصیت‌های فرهنگی‌ هستند، در دوره‌ای که ما در دانشگاه امام صادق (ع) علوم سیاسی می‌خواندیم از لحاظ فرهنگی و سیاسی خروجی‌های قوی داشت.

اگر از بچه‌های هم دوره‌ای فرد شاخصی در فضای جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی بوده نام ببرید، راجع به نوع رفاقت‌هایتان در دوره دانشجویی هم برایمان حرف بزنید.

 بعضی از این بچه‌ها را در عموم نمی‌شناسند، ولی آنهایی که مخاطبان می‌شناسند یکی دکتر کوشکی بود و دیگری وحید جلیلی سر دبیر مجله راه.

راجع به خاطرات هم، بعضی از خاطرات را نمی‌شود عمومی کرد (باخنده)

آقای جلیلی را اولین بار در اردوی دانشجویی که آبعلی رفته بودیم دیدم، با یکسری از بچه‌های مشهدی تصمیم گرفتیم از کوه بریم بالا تقریبا یک ساعتی طول کشید رفتیم بالا. یادم هست جلیلی به سختی خودش را از کوه می‌کشید بالا.

آقای کوشکی را هم در کلاس در دانشگاه می‌دیدیم. آدم فعالی بود، آدم طنزنویس و طنز‌پردازی بود و قلم قوی داشت. خیلی فعال بود از لحاظ فرهنگی و سینمایی آدم قوی بود و صاحب فکر بود.

 از بین شما کدام یک بیشتر درس خوان بودید؟

 آن‌هایی که مدرکشان را گرفته و درس خوانده بودند حتماً درس خوان بودند من که‌‌ همان وسط کار درس را‌‌ رها کردم و بیرون آمدم.

 از چه زمانی به شکل جدی وارد کار کاریکاتور شدید؟

 از سال ۷۴ با هفته‌نامه صبح آقای مهدی نصیری کاریکاتور را به شکل جدی شروع کردیم.

 در جریان برگزاری جشنواره‌های مختلف مثل وال استریت یا هولوکاست اتفاق افتاده که تهدیدتان کنند؟

 تهدید به این معنا که زنگ بزنند و بگویند می‌کشیمت نبود، تهدید در حد کامنت تهدید آمیز بود سر ماجرای هولوکاست یادم هست که یک دختر یهودی قصد داشت همه را بکشد واقعا خنده دار بود، یک بار می‌گفت تو را می‌کشم یک بار دیگر می‌‌گفت شجاعی طباطبایی را می‌کشم.

 در جریان سال ۸۸ به خاطر سلسله کاریکاتور‌هایی که کشیده بودید مورد تهدید یا اهانت قرار گرفتید؟

اسمش را تهدید نمی‌توان گذاشت، مضحک بود در حد اهانت و فحش الی ما شاءالله بود. در وبلاگم موجی راه انداخته بودند، یادم هست در طول روز شده بود ۴۰۰-۳۰۰ تا فحش هم بدهند، فضای فتنه تا آذر و دی ۸۸ وجود داشت بعد از عاشورا ماجرا در فضای دیگری رفت دیگر آنهایی که برای من کامنت می‌گذاشتند و من را تهدید می‌کردند جنبش سبز نبودند، ترکیبی بودند از سلطنت طلب، یهودی، وهابی، بهایی و منافق و….

در مفهوم کامنتها دیگر بحث انتخابات نبود بحث دین و اسلام و قرآن بود و به این‌ها بی‌احترامی می‌کردند.

یکی کامنت گذاشته بود که مشکل ما با شریعت‌مداری و کیهان نیست، با بی‌شرمی نوشته بود مشکل ما با محمد است که یهودیان بنی قریضه را سر برید، سوالی که برای خود من به وجود آمده بود این بود که اگر مشکل شما از ابتدا این بود از‌‌ همان اول طرح می‌کردید تا تکلیفمان را بدانیم.

یا مثلاً کامنتهایی از این دست که ما به زودی شیعیان را نابود می‌کنیم، خوشبختانه بعد از حوادث انتخابات خیلی در خیابان نرفتم که مورد اهانت قرار بگیرم، اوایل انتخابات هم چون فضا انتخاباتی بود و همه در خیابان بودند من هم حضور داشتم! بعدش همه دست به اسلحه شدند و جنجال شد و اصلاً جایی برای کار هنری نبود.

از بین کاریکاتورهایی که در جریان فتنه کشیدید کدام یک خیلی به دلتان چسبیده و بیشتر دوست دارید؟

طرحی برای راهپیمایی ۲۲ بهمن بود که مهاجرانی پیشنهاد داده بود جنبش سبز در راهپیمایی ۲۲ بهمن حضور پیدا کنند اسم طرحش هم اسب تروا بود، گفته بود طرفداران سبز بیایند در راهپیمایی و دستمال سبز خودشان را پنهان کنند، وسط سخنرانی یک دفعه رنگ سبزشان را نمایان کنند و میدان آزادی را فتح کنند. اتفاقاً جنبش سبز به میدان آمد اما جرات این کار را پیدا نکرد.

طرح کاریکاتوری که کشیدم این بود که یک اسب شبیه اسب تروا در جمعیت گیر می‌کند و بسیم می‌زند که من با موانع و جمعیت رو به رو شدم و گیر کردم. این طرح چون به موقع رسید در ذهنم ماند.

 اگر شما مسئول فرهنگی بودید برای ارتقای هنر کاریکاتور و تربیت کاریکاتوریست در فضای جنگ نرم چه کارهایی انجام می‌دادید؟

 خیلی کار‌ها می‌شود انجام داد، مثلا امسال که شعار سال تولید ملی بود ما یک جشنواره‌ای بسته بودیم با عنوان تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی.

فراخوان دادیم داوری هم کردیم اما هیچ جا به ما بودجه ندادند، به همه نهادهای فرهنگی هم رو انداختیم اما هیچ کدام بودجه ندادند. اگر موضوع پرتی بود آدم حق می‌داد اما وقتی شعار سال را تحویل نمی‌گیرند اوضاع بقیه موضوع‌ها مشخص است.

اول رفتم سراغ سازمان فرهنگی/هنری شهرداری گفتند این موضوع در حوزه‌ ما نیست و به ما ربطی ندارد. سئوال من این است اگر محور تولید ملی در حوزه شما نیست پس در حوزه کیست؟ متاسفانه اینجا به نتیجه‌ای نرسیدیم!

 اوضاع کاریکاتوریست‌های الان را چه طور ارزیابی می‌کنید؟ کانون و یا ارگانی وجود دارد که از نظر صنفی از کاریکاتوریست‌ها حمایت کند؟

 باز من توانستم در حیطه کاریکاتور شهرتی به دست بیاورم اما خیلی از کاریکاتوریست‌ها هستند که همین شهرت را هم ندارند و چون آنتن مطبوعات وجود ندارد در جشنواره‌های خارجی شرکت می‌کنند.

خانه کاریکاتور زیر مجموعه سازمان فرهنگی- هنری شهرداری است و از لحاظ بودجه به هر حال ردیف بودجه‌ای دارد اما خانه کاریکاتور تشکیلاتی است که برنامه و وظایفش تعریف شده است.

ما متاسفانه تشکیلاتی نداریم که از لحاظ صنفی کاریکاتوریست‌ها را حمایت کند خانه کاریکاتور هم در قالب خانه کاریکاتور تهران است.

خانه کاریکاتور ایران هنرمندان شهرستانی را پوشش نمی‌دهند. در همین تهران هم از کاریکاتوریست‌ها حمایت نمی‌شود چه برسد به شهرستانی‌ها.

 الان مشغول چه کاری هستید؟

 در طول این یکسال درگیر دو هفته نامه «کشیده» بودیم که ضمیمه روزنامه جوان بود. دنبال این هستیم که بتوانیم به شکل یک دو هفته نامه مستقل برایش مجوز گیریم چون اگر بنا باشد به شکل ضمیمه باشد خیلی دیده نمی‌شود.

 اولین حضورتان در تلویزیون چه زمانی بود؟ حضورتان در برنامه راز تاثیر زیادی داشت راجع به برنامه راز نظرتان چیست؟

 قبل از راز بعضی برنامه‌ها رفته بودم اما حضور جدیم در تلویزیون برنامه راز بود. البته اگر ۱۵ دقیقه برنامه تاثیرگذار باشد‌‌ همان برنامه راز را هم با رانت آقای طالب‌زاده رفتم.

انیمیشنی هم که ما نشان دادیم اگر با رانت آقای طالب‌زاده نبود پخش نمی‌کردند چون صدا و سیما خیلی قائل به پخش این تصاویر نیست.

موضوع انیمیشن هولوکاست بود. مجموعه ۲۰ قسمتی ساخته بودیم که ۲ دقیقه آن در برنامه راز پخش شد.

به نظر شما پدر کاریکاتور ایران چه کسی است؟

 نمی‌دانم؛ احتمال می‌دهم کاریکاتور ایران پدری نداشته باشد. اگر بخواهیم پدر کاریکاتور بعد از انقلاب ایران را نام ببریم هم نمی‌شود از یک نفر اسم برد بقیه شاکی می‌شوند.

 به نظرتان نشریه «کشیده» می‌تواند مثل «گل آقا» موفق باشد؟

در فضای خالی مطبوعات جای یک هفته نامه سیاسی فرهنگی طنز خالی است، برخی نشریه‌ها فضای خاص دارند بیشتر فضای فیس بوکی و ماهواره را منتقل می‌کنند، مثلا همین نشریه چلچراغ خبرهای ماهواره‌ای‌اش در حدی است که اگر ماهواره‌ نبینیم متوجه نمی‌شویم. چون فقط مخاطبان ماهواره را هدف گرفته این مدل محتوا به درد مردم نمی‌خورد.

تعدادی هنرمند و کاریکاتوریست در این مجموعه‌ها جمع شدند و چون مخاطبانشان ۱۰۰-۲۰۰ نفر هستند حرف‌‌ همان مخاطب خاص را می‌زند و خیلی با عموم مردم کاری ندارد.

مملکت ما خیلی بزرگ‌تر از این حرف‌هاست و این نکته خیلی مهم است که کدام مخاطب را باید هدف بگیریم.

متاسفانه برخی اصحاب رسانه ما خبر ندارند فضای شهرستان چه طور است؟ خیلی از جریانات و خبرهای سیاسی که در تهران به روز می‌شود اصلا شهرستان‌ها خبر ندارند موضوع چیست.

تا به حال کتابی از شما چاپ شده است؟ به مرحله تجدید چاپ رسیده؟

 از کاریکاتورهای من تا به حال ۷ کتاب چاپ شده که نوبت چاپ اولش تمام شد همین به نظرم خودش کلی است؛ اما برای تجدید چاپ ناشری پیدا نکردیم تا کتاب‌ها را تجدید چاپ کند اگر ناشری می‌شناسید به ما هم معرفی کنید. (خنده)

البته مجموعه‌ای از آثارم در حال گردآوری است که قرار است به شکل یک کتاب مستقل کار شود.

 تا به حال شده دوست داشته باشید کاریکاتور شخصی را بکشید اما مجبور به ملاحظه شوید؟

 من کاریکاتور چهره نمی‌کشم و سعی می‌کنم وارد درگیری شخصی با آدم‌ها نشوم. به نظرم کاریکتاتور چهره تاریخ مصرف دارد و اگر زمانش بگذرد باید برود در آرشیو.

اگر دقت کنید الان خیلی از کاریکاتورهای گل آقا تاریخ مصرفش گذشته.

اگر اشتباه نکنم امضایی که زیر کاریکاتور‌ها می‌زنید زنبور است چرا زنبور؟

از شخصیت زنبور خوشم می‌آید. زنبور کنایه‌هایی درونش دارد مثل نیش زدن مثل الهام بخش بودن و عسل درست کردن. یعنی تلخی نیش همراه با عسل و این برایم جالب است.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.