در ادامه سلسله مقالات تحلیلی انتقادی عملکرد دستگاههای فرهنگی ، به نقد و تحلیل سازمان صدا و سیما میپردازیم؛ صدا و سیمایی که در مقایسه با دیگر نهادهای فرهنگی، بسیار عظیم و طویل (با تعداد کارمندان فراوان) و موثر بر حیات فرهنگی و اجتماعی جامعه و حتی مسائل بین المللی منطقه ای است.
نقدهای وارد به صدا و سیما؛ از نقدهایی سیاسی تا نقدهایی سطحی
قبل از بررسی انتقادی عملکرد صدا و سیما، لازم است مسائلی را به عنوان مقدمه بیان کنیم که این مقدمات، کمک زیادی برای تحلیل و نقد عملکرد صدا و سیما دارد و منظر و مبنای ما را در این نوشتار انتقادی مشخص میکند. ممکن است گروهها و شخصیتها و جریانات مختلف سیاسی، فکری، فرهنگی یا هنری انتقاداتی از این سازمان داشته باشند که حق انتقاد و اعتراض هم دارند، ولی ما باید بدانیم آنها از چه مبنایی عملکرد صدا و سیما را نقد میکنند و این کمک میکند تا مسئولان این سازمان، باید تا چه اندازهای به این انتقادات، توجه داشته باشند و اولویت و اهمیت بدهند. متأسفانه بعضی از نقدها، نقدهای صرفاً سیاسی و جناحی است. برخی کاملاً سطحی و روبنایی است که در این زمینه، میتوان نقدهای روبنایی بسیاری مطرح کرد، از جمله اینکه حجاب مجریان یا بازیگران صدا و سیما خوب نیست، چرا فلان مجری تپق زد؟ چرا وسط فلان برنامه زنده، اخلالی پیش آمد و دهها مورد دیگر.
کتاب جدی انتقادی درباره صدا و سیما نوشته نشده است
ولی مواردی ممکن است که از بررسی عملکرد صدا و سیما به این نتیجه برسیم که به فرض، صدا و سیما درصدد ترویج بی حجابی یا خشونت یا اشرافیت یا تجرد و خانوادهگریزی است و این ضدارزشها و ناهنجاریها را تبلیغ میکند. ما این دسته را نقدهای زیربنایی و مبنایی قلمداد میکنیم. اگرچه با دقت و تأمل در انتقادهای دسته اول، کدهایی برای تشخیص و شناسایی ضعفها و نقصها میدهد، اما در اینجا، ما به برخی از مهمترین انتقادهای بنیادی و زیربنایی بر عملکرد صدا و سیما میپردازیم. متأسفانه درباره عملکرد صدا وسیمای جمهوری اسلامی، کتاب تحقیقی و انتقادی جدی نوشته نشده است و غیر از چند مقاله و گفتگوی معدود و بیانیههای دانشجویی مطالبی در این زمینه وجود ندارد.
رسانه ملی ایده آل چه ویژگیهایی دارد
مقدمه دوم اینکه نگاه آرمانی ما به صدا و سیما چگونه است؟ رسانه ملی ایده آل در نظر ما چگونه باید باشد؟ صدا و سیمای جمهوری اسلامی با صدا و سیمای دیگر کشورهای اسلامی مانند عربستان، مصر یا تاجیکستان و غیر اسلامی مانند آمریکا، انگلیس یا هند چه تفاوتهایی باید داشته باشد؟ ما تا آرمانهای خودمان را از صدا و سیما بیان نکنیم نمیتوانیم عملکرد صدا و سیمای را به درستی نقد و بررسی کنیم یا اینکه انتقادات ما با مخالفتهای دیگران مواجه میشود. امام خمینی (ره) در جمله ای کوتاه و ارزشمند، رسالت صدا و سیما را بدین صورت بیان کرده است که «صدا و سیما باید دانشگاهی عمومی برای هدایت و تربیت مردم باشد؛ یعنی دانشگاهی که در سطح کشور گسترده است و باید به اندازهای که میشود، از آن استفاده کرد…».
مقام معظم رهبری نیز در توضیح دانشگاه بودن صدا و سیما بیان کرده اند: «صدا و سیما، مدرسه ای عمومی برای همه قشرها در سراسر کشور است. برداشت ما از صدا و سیما این است که آن را دانشگاهی برای تدریس اصول اسلامی ـ انقلابی بدانیم. امام که فرمودند دانشگاه، در دانشگاه چیزی تدریس میشود؛ در این دانشگاه چه چیزی میخواهد تدریس شود؟ آنچه در این دانشگاه تدریس میشود، عبارت از پیامها، پایهها، مفاهیم و درسهای اسلام ناب و اسلام انقلابی و اسلام واقعی است. این، آن چیزی است که در صدا و سیما ایدهآل است».
همین جملات، رسالت اصلی صدا و سیما را مشخص میکند و آرمان ما را نشان میدهد. مدرسه، محل تعلیم و تربیت است لذا صدا و سیما هم ابزار تعلیم و تربیت و تعالی جامعه است. پس انتقادهایی که بر عملکرد صدا و سیما میکنیم از این مبناست و با مبانی نقد رسانههای دیگر فرق دارد.
برنامه های صدا و سیما تا چقدر دغدغه های رهبری را پیگیری میکنند؟
از طرفی دیگر، سازمان صدا و سیما از نهادهای زیر نظر مقام معظم رهبری محسوب میشود و رئیس آن با حکم مستقیم رهبری تعیین میشود. لذا به همین خاطر و تأثیرات فراوانی که بر فرهنگ، اجتماع و حتی سیاست جامعه ما دارد، انتظارات از آن خیلی زیاد است. لذا عملکرد این سازمان، برای بسیاری از دلسوزان که پتانسیل و ظرفیتهای آن را برای ترویج و تعمیق فرهنگ و اندیشه و گفتمان انقلاب اسلامی میدانند، بسیار مورد انتقاد است. همواره این سئوال برای بسیاری از منتقدین مطرح است که صدا و سیما تا چه حد و در کدام زمینهها توانسته است دانشگاهی برای هدایت و تربیت عمومی باشد؟ یا اینکه چرا شبکههای تلویزیونی ما به اندازه «الجزیره» قطر و حتی «المنار» حزبالله تأثیرگذار نیستند؟ برنامههای صدا و سیما تا چقدر دغدغههای رهبری را پیگیری میکنند؟
فاصله عمیق صدا و سیمای فعلی با آرمان مطلوب
در این شکی نیست که صدا و سیما، یک دانشگاهی عمومی برای تربیت و هدایت مردم جامعه و جهانیان است و انقلاب اسلامی کشور ما آرمانهایی چون مبارزه با ظلم و ستم و تحجر، استقلال و عدم وابستگی به شرق و غرب، خدمت به مستضعفان و مبارزه با ستمگران و مرفهان بیدرد دارد که هنر متعهد هم ابزار مناسبی برای تحقق این آرمانهاست. با اندک دقت و تأملی در برنامههای صدا و سیما، میتوان دریافت که صدا و سیما، شانه به شانه مسائل انقلاب و تبیین آموزههای انقلابی اسلام پیش نمیرود و فاصله عمیقی با آنها دارد.
از سویی دیگر، عملکرد صدا و سیما در این دوره اخیر نشان میدهد که این برنامههای سازمان، بیش از اینکه برای مردم و درصدد تحقق آرمانهای اسلامی امام (ره) باشد، برای مسئولین و قشر خاصی و محدودی از جامعه است. این مسأله با گرفتن یک آمار برنامههای آن میتوانست که جایگاه اقشار و طبقات مختلف جامعه از برنامههای این سازمان چقدر است؟ و سازمان چقدر به بیان مسائل و مشکلات روز جامعه و دغدغههای اصلی مردم توجه میکند و در رفع یا کم کردن مشکلات آن تلاش میکند؟
انتقاداتی بر رویکردهای صدا و سیما
انتقاداتی که بر صدا و سیما وارد است با توجه به رویکردهایی است که در برنامههای صدا و سیما دیده شده است. چون صدا و سیما را ابزار تعلیم و تربیت و تعالی جامعه میدانیم نه یک رسانهای صرفاً برای سرگرمی عمومی. این انتقادات همه آن انتقادات وارده بر عملکرد این سازمان نیست و نگارنده این نوشتار، به صورت گذرا، به برخی از مهمترین انتقادات وارده بر عملکرد این رسانه میپردازد.
۱. غفلت از مفهوم عدالت
متأسفانه عدالت به مفهوم جامعه، کامل و اسلامی خودش در صدا و سیما مورد اهتمام نیست و به همین خاطر و به دلایلی چون حساسیت، سیاهنمایی و یأس مردم! توجه، اهتمام و ارادهای به برخورد با مفاسد اقتصادی دیده نمیشود و اصلاً برنامه و سیاستی برای تحقق این اصل مغفول انقلاب ندارد.
۲. انفعال فکری و عملی متولیان فرهنگی در برابر جریان روشنفکری و غرب
انفعال و بیمایگی در برابر دو جریان روشنفکری وارداتی و غرب یا به عبارتی دیگر، احساس درماندگی در برابر جریان روشنفکری و غرب و مرعوب مشهورات و رسانههای آنها بودن، از جمله بزرگترین مشکل متولیان و مجریان صدا و سیما است. وحید جلیلی، سردبیر ماهنامه راه و یکی از منتقدان مدیریت فرهنگی، معتقد است: «کسانی که مرعوب مشهورات هستند، اصلاً نباید هدایت رسانهها را به دست بگیرند، آن هم رسانه جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی که قرار است اساس آن شکستن رعب و خروج از انفعال و تحقق «نه شرقی، نه غربی» باشد. نه شرقی، نه غربی، یعنی انفعال نه! یعنی مرعوب نباید شد. دچار مشهورات نباید شد». ریشه این انفعال از عدم خودباوری، مبهوت تکنولوژی غرب بودن، بیاعتقادی به جنگ حق و باطل، جنگ اسلام ناب و اسلام آمریکایی، جنگ فقر و غنا، تقلیل دادن دینداری و انقلابیگری به مقولاتی صرفاً فردی یا مناسبتی و… برمیگردد. و به همبن دلیل، منتقدین معتقدند این انفعال عملی و نظری، «صدا و سیما را خود به خود تبدیل به رسانهای با گرایش سرمایهداری غربزده و تریبون محافظه کاران منفعل کرده است. تقلید از شبکههای بیگانه، فانتزیتر شدن ادبیات رسانهای و حجم عظیم سریالها و تبلیغات سرگرم کننده به نفع مصرفگرایی و تفاخر و تکاثر نتیجه چنین فضایی است».
۳. ناموفق در نمایش فرصتها و قابلیتهای کشور
یکی از کارکردهای رسانه برای هر کشوری، نمایش فرصتها و قابلیتهای کشور است. به بیان یکی از منتقدان، «رسانه باید دو کار بکند: یکی اینکه داشتههای ملت را عرضه کند و دیگر اینکه، نداشتههای جامعه را مطالبه کند، نه اینکه رسانه صرفاً نداشتهها را به رخ بکشد. اعتراضی که ما الآن بهخصوص به عنوان رسانه ملی داریم این است که چرا داشتههای ملت را رو نمیکند؟ این ملت این همه داشتههای فرهنگی، علمی، اجتماعی، ادبی، هنری و… دارد. شما به هر حوزهای ورود کنید، این ملت قابلیت دارد و نه تنها در منطقه، که در جهان میتواند در بسیاری از این حوزهها حرف بزند».
۴. ترویج اشرافیت/ اشرافیگری و تحقیر مستضعفان
نگارنده معتقد است برنامه های صدا و سیما در عمل، به اشرافیتگرایی و تحقیر ارزشهایی چون زهد، قناعت و تلاش و… دامن زده است. غالب برنامهها، با نشان دادن خانوادههایی مرفه و تجملاتی، جامعه را چنان نشان میدهد که گویی اصلاً چیزی به نام خانواده معمولی و متوسط یا ضعیف وجود ندارد، خانههایی با مبل، حیات وسیع، اتاق شخصی فرزندان، ماشین، و… غالب فیلمها و سریالهای تلویزیونی با پرداختن به مسائلی که برخی از آنها اصلاً ارزش و اهمیت طرح عمومی در فضای کشور ندارد، جامعه را از مسائل اصلی و مورد نیاز غافل کرده است و به موضوعاتی پرداخته و ضریب داده است، که ارزشی نداشته است. البته خوشبختانه وضعیت نسبت به سالهای قبل تغییر کرده و اندکی بهتر شده است ولی با وضعیت مطلوب بسیار فاصله دارد.
تجمل گرایی را تخریب کنید
یکی انتقادات رهبر معظم انقلاب از صدا و سیما همین بیتوجهی به عدالتخواهی و تشویق تجملگرایی است. ایشان خطاب به مسئولان این سازمان گفتند: «تجملگرایی را تخریب کنید.» یکی از منتقدین معتقدند: رهبر معظم انقلاب نگفتند تجملگرایی نکنید، گفتند تخریب کنید؛ یعنی صدا و سیما باید تجملگرایی را تخریب کند. چه کسی میتواند تجملگرایی را تخریب کند؟ کسی که تجملگرایی را ترویج نکند و آن را مستحق تخریب بداند، ولی این صدا و سیمایی که ما میبینیم، نه تنها تخریب نمیکند، نه تنها موضعش در برابر تجملگرایی، بیطرف هم نیست، بلکه انواع و اقسام تجملگرایی را ترویج میکند.
۵. تحقیر روستاییان، ترویج شهرنشینی و به ویژه تهران محوری
متأسفانه، در بیشتر برنامه های صدا و سیما، نگاه و رویکرد این برنامهها، نگاه تحقیر مستضعفان و حذف روستائیان است. روستاییانی که بیش از ۳۰ درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند، چقدر از برنامه های فعلی صدا و سیما سهم دارند؟ لذا نگاه غالب ـ علیرغم خواست قلبی مسئولان این نهاد ـ نگاه حذف مستضعفین، تحقیر روستا و روستاییان و بیاعتنایی به ظرفیتهای عظیم رسانهای آنها است. این امر بیشتر از بیتوجهیها و غفلت و از سویی گرایش به مشهورات و غربزدگی در نزد مسئولان و برنامهسازان نشأت میگیرد. بارها مشاهده شده است که اگر برنامه های تلویزیون، به روستا و روستایی هم بپردازند، غالباً همراه با تحقیر، توهین و صرفاً سرگرمی برای شهریها هستند. حداقل اینکه اگر رسانه ملی برای طبقات مصرفگرای شهرهای بزرگ، علاقهای به حفظ این فرهنگ و هویت ندارد، دلیل نمیشود تبلیغات مخرب خود را در سراسر کشور انجام دهد. لذا جا دارد که اساتید مردمشناسی و جامعهشناسی و حتی روانشناسی در این زمینه، تحقیقاتی انجام دهند که رسانهها به ویژه تلویزیون، چه تصاویری از روستا و روستایی نشان میدهد و چه تبعات منفی بر فرهنگ و هویت روستایی وارد کرده است.
۶. خانواده گریزی و اصالت تجرد
متأسفانه صدا و سیما ـ بدون اینکه بخواهد یا سیاستش باشد ـ با برنامههایش و نشان دادن مشکلات زندگی متأهلی و الگو ساختن از زنان و دخترانی که تنهایی و بدون نیاز به شوهر و خانواده به موفقیت میرسند، به مسأله خانوادهگریزی و تجردگرایی دامن زده است. برنامههای سینمایی نیز با حضور سوپراستارها و بازیگران مجرد و نمایش مکرر موفقیتها و تلاشهای فردی و همچنین سیل فراوان در هنجارشکنیهای جامعه، این مسأله را به شدت در جامعه ترویج کرده است و قطعاً باید یکی از عوامل افزایش طلاق و بالا رفتن سن ازدواج در جامعه را باید برنامههای صدا و سیما و فیلمهای سینما و سریالها دانست که خواسته یا ناخواسته، کانون خانواده را متزلزل کرده است.
۷. اصالت سرگرمی یا سرگرمی محوری
متأسفانه در سالهای اخیر توجه به انواع سرگرمیها و بازیهای بیهدف و کم ارزش در برنامههای صدا و سیما بسیار رایج شده است و بزرگترین هدف آنها سرگرم کردن مخاطبان و پر کردن ساعات پخش ـ حتی به هر قیمتی ـ شده است. متأسفانه علیرغم پرهیز از این مسأله در دهه اول و به ویژه سالهای اولیه انقلاب اسلامی و تأکید فراوان بر پخش برنامههای محتوا محور، این بار گرفتار افراط شدیم و برنامهها به شدت سرگرمی محور هستند.
۸. تبلیغ زدگی
متأسفانه صدا و سیمای کشورمان نتوانسته است به یک صدا و سیمای الگو در زمینه پخش آگهیهای تبلیغاتی دست یابد. لذا مسئولان این سازمان، هنوز نتوانسته است رابطه میان رسالت خود مبنی بر دانشگاه عمومی و عدم ترویج مصرفگرایی با پخش آگهیهای مختلف تبلیغاتی ـ که به علت عدم دقت و فقدان سیاست معین، غالباٌ به ترویج مصرفگرایی و اشرافیگری میشود ـ حل نماید. یکی از منتقدان میگوید: «هیچ توجیهی وجود ندارد که رسانه ملی با داشتن بودجههای مصوب، به بهانه گرفتن هزینه تبلیغات به دامن مصرفزدگی و غربزدگی و ایجاد بازار مصرف برای کالاهای خارجی ـ آن هم در شرایطی که بعضی از کشورهای تولیدکننده در سال جاری در تحریم اقتصادی کشور شریک شدهاند ـ بغلتد».
صدا و سیما در هیچ یک از مشکلات اجتماعی بیتقصیر نیست
جای تعجب این است که تبلیغاتهای محصولات غربی و مصرفگرایانه، از صدا و سیما به دیگر اماکن شهری و عمومی مانند شهرداریها، متروها، خیابانها و حتی اتوبوسها و… نیز کشیده شده است که خواه ناخواه، به ترویج فرهنگ مصرفگرایی یا غربگرایی مردم دامن میزند. متأسفانه صدا و سیما، علیرغم بودجه مصوب قابل توجه، بدون توجه به ترویج محصولات وطنی، آگهیهای تبلیغاتی مختلف و فراوانی از محصولات وارداتی را پخش میکند و به تبعات پخش اینها در زندگی و فرهنگ و روحیات مردم و به ویژه شرکتهای تولیدی داخلی توجه نمیکند. با پخش فیلمها و سریالها و تبلیغات غربی و وارداتی و ترویج روحیه مصرفگرایی و پخش زندگیهای غیرواقعی و تخیلاتی، باعث شده است که نسلی پرورش یابند که چندان به فرهنگ و رسوم دینی و ملی خود پایبند نیستند، با اندک مشکلاتی به دنبال راه فرار هستند، مفهومی به نام تلاش و قناعت نمیشناسند، طلاق و دیگر ناهنجاریهای اجتماعی امری عادی شده است و از قباحت و ناهنجاریها در جامعه افتاده است، فساد و فحشای پنهانی و آشکار را در جامعه افزایش پیدا کرده است و در همه اینها، صدا و سیما قطعاً موثر و نقشآفرین بوده است.
۹. پخش اخبار مورد نظر غرب و عدم زحمت برای تولید خبر
متاسفانه پخش برخی اخبار مورد نظر رسانههای غرب و استفاده از دسترنج دیگران و ضعف واحد مرکزی خبر این سازمان در بازتاب اخبار همه جانبه و جامع، یکی از انتقادات جدی به این سازمان است. بدین معنا که واحد مرکزی خبر ـ علیرغم داشتن نمایندگیهای متعدد در کشورهای مهم جهان ـ کمتر زحمتی برای تولید خبر به خرج میدهد و بخشی از اخبار و حوادث را منعکس نمیکند. اخباری که برای کشور ما یا جهان اسلام و حتی جبهه جهانی مقاومت در مقابل نظام سلطه، بسیار پر اهمیت است. متأسفانه علیرغم بسترهای فراهم شده در سراسر کشور و داشتن نمایندگیهای رسمی، این بخش از سازمان، از کادر خبری فعال و حرفهای کمتر برخوردار است. بخشی از خبرنگاران ما در خارج از کشور، به صورت کارمند در ساختمانهای اداری مستقر میشوند و این گونه نیست که فعال باشند و در صحنه حوادث حاضر باشند، مگر تعداد کمی که وجدان کاری دارند یا اینکه خودشان اهل ابتکار و خلاقیت هستند. به تعبیر یکی از منتقدین، ما در بخش تهیه اخبار خارجی، انتظار نداریم که تلویزیون ایران مانند CNN یا BBC پخش ماهوارهای مستقیم داشته باشند، ولی این انتظار را میتوان داشت که ۱۰۰ خبرنگار ـ فیلمبردار تلویزیون در ۱۰۰ شهر و منطقه مهم جهان، به نحو فعال تولید خبر و گزارش کنند.
شبکههای ماهوارهای تلویزیون ما را تنبل کرده
لذا متأسفانه شبکههای ماهوارهای متعدد، تلویزیون ما را بسیار تنبل کرده است و ما از این نکته غافل شدهایم که این شبکههای ماهوارهای، غالبا اخباری را پوشش میدهند که در راستای سیاستهای خاص کشورهای خودشان یا تقویت نظام سلطه و تضعیف روحیه کشورهای جبهه جهانی مقاومت باشد. لذا اگر جمهوری اسلامی ایران بخواهد به عنوان یک کشور مستقل، سیاستهای مستقل خودش را در راستای اهداف و آرمانها و منافع ملیاش داشته باشد، ناچار است به صورت میدانی و دقیق، کشورها و مناطق جهان را خوب رصد کند، نه اینکه به اخبار رسانه های غربی بسنده کند. چرا که اگر قرار باشد این گونه عمل کند اصلاً نباید در آفریقا و آمریکای لاتین و… سرمایهگذاری کند. چون اغلب اخباری که از این مناطق منتشر میشود درباره فقر، محرومیت، گرسنگی، کودتا، بیماری، سیل، جنگ، غارت و کشتار مردم این منطقه است و بدین گونه میخواهند این مناطق هم چنان حیات خلوت خودشان باشند. متأسفانه همین ضعف رسانه ملی در نمایش واقعیتها و فرصتهای مناطقی چون آفریقا، آمریکای لاتین، آسیای مرکزی و… باعث شده است که غالب مسئولان یا تجار یا اساتید ما شناخت صحیح و جامعی از این مناطق نداشته باشند و این مناطق همچنان مورد بیتوجهی و بیاعتنایی ما باشد.
تحلیل بسیاری از نخبگان بر اساس رسانههای غربی است
مثال دیگر اینکه، طبق رصد برنامههای ماهوارهای نباید انقلابهای کشورهای اسلامی ـ عربی منطقه روی میداد. چون این رسانهها از اوضاع داخلی و وضعیت اجتماعی این کشورها اخباری را منتشر نمیکردند، ولی دیدیم علیرغم خواست حاکمان وابسته و کشورهای غربی، انقلابها و خیزشهای مردمی بزرگی در این کشورها افتاد. تحولاتی عظیم که حتی سیاسیون ما هم اندک احتمالی درباره این تحولات بزرگ در جهان اسلام نمیدادند ولی دیدیم که چه اتفاقات بزرگی روی داد و هم اکنون هم ما شناخت درستی از این تحولات نداریم و تحلیلهای بسیاری از نخبگان ما بر اساس گزارشهای رسانههای غربی است.
انقلابهای اسلامی در منطقه خوب پوشش داده نشد
متأسفانه علیرغم کوتاهیها وکاهلیهای ما در حضور مستمر و در صحنه این انقلابها، امکان تهیه مستندهای خوبی در این زمینه را از دست دادیم و نتوانستیم از این انقلابها در راستای ترویج گفتمان استقلالطلبی، آزادیخواهی، بیداری جهان اسلام و سیاست ضدآمریکایی خود به کار ببریم. چنان چه این موج انقلابها میتوانست هم حقایق این انقلابهای مردمی را نشان دهد و هم این خشم و انزجار مردم این کشورها از سیاستهای آمریکا و غرب در حمایت از دیکتاتورها را به نمایش بگذارد و هم اینکه خشم مردم را به سمت نظام سلطه سوق دهد که ما متأسفانه چنین کاری را نکردیم و چنین اتفاقاتی را از دست دادهایم و البته هنوز دیر نشده است و با اعزام دههد و صدها گروه مستندساز به این کشورها، حقایق انقلابها و خیزشهای مردمی آنها را ثبت و ضبط کنیم تا غربیها نتوانند بعداً این انقلابها را به نفع خود تفسیر کنند یا مصادره به مطلوب نمایند.
۱۰. اصالت برنامه های مستقیم و فیالبداههگویی و فقدان تأمل و تفکر در برنامهها
اگر چه پخش برنامههای مستقیم در برخی زمینهها و زمانها، از جمله نقاط قوت رسانه ملی محسوب میشود، ولی متأسفانه این برنامهها آن قدر گسترش و اصالت یافتند که ممکن است در یک زمان واحد، سه شبکه تلویزیونی از این شیوه استفاده میکنند. متأسفانه افزایش چنین برنامهها که فقط متکی به خوشزبانی یا فن جذب مخاطب مجری یا کارشناس برنامه هست، تمرکز، تأمل و دقت نظر را به مرور از این برنامهها میگیرد. همین امر باعث میشود که مخاطب هم به مرور زمان، به این نوع برنامهها ـ فیالبداههگویی ـ بسنده کند و از تعمیق آن مباحث غافل شود. افزایش چنین برنامهها در بلند مدت، مخاطبانی سطحی را بار خواهد آورد و دست اندرکاران باید برای رفع این نقیصه، تدابیری بیندیشند و به مباحث عمیق هم توجه نمایند.
۱۱. برنامه های سیاسی سیما در قبض و بسط سیاست زدگی
برنامه های سیاسی صدا و سیما نشان داده است که به تناسب ایام، قبض و بسط عجیبی مییابند. گاهی آن چنان باز و فعال وگاه چنان بسته و محدود و منفعل عمل میکنند که هر تماشاگر اهل فکر را به تعجب وا میدارد. برای نمونه، دهههای اول فتنه پس از انتخابات ۱۳۸۸، حتی فحشهای مردم علیه کاندیداهای مغلوب را پخش کرد و به التهاب در جامعه افزود ولی پس از مدتی، به عکس آن حالت تبدیل شد و به جای ذکر متهمان اصلی به عباراتی چون م. ک یا م. م یا م. خ بسنده کرد. در ان ایام، شخصیتهایی به رسانه دعوت شدند که تا پیش از این فرصت حضور نمییافتند ولی پس از آرامش نسبی فضا، قضیه منتفی شد. از سویی در همان زمان، شخصیتهایی به برنامهها دعوت میشدند که خود به فضای ناآرام جامعه دامن میزدند و از برخی شخصیتهای معقول و منطقی که میتوانستند فضای جامعه را آرام کنند، فرصت حضور نیافتند و سخن در این باره، بسیار است. رصد برنامههای صدا و سیما نشان میدهد که غالب مدیران و مسئولان این سازمان، بسیار تحت تأثیر فضای عمومی رسانههای غربی یا جامعه هستند و لذا افراط و تفریط در برنامههای سیاسی و… بسیار دیده میشود.
۱۲. تناسب نداشتن برنامهها و تضاد محتوایی در یک روز
تناسب نداشتن برنامهها و تضادها محتوایی در برنامهها از جمله انتقادات وارد بر رسانههای ملی است. ضریب یافتن بیجهت ورزش به ویژه فوتبال یکی از انتقادات جدی به صدا و سیما است. در مورد عدم تناسب برنامهها باید گفت در یک روز بارها شده است که تلویزیون برنامهای خوب، عدالتخواهانه، معنویتگرا و در یک کلام، تأثیرگذار ساخته است ولی بلافاصله پس از یا در وسط همان برنامه، تبلیغات یا برنامههایی پخش میکند که باعث خنثی شدن تأثیرات آن برنامه قبلی را از دست میشود. گاهی پیش میآید که فیلمها و سریالها و غالب برنامههای یک مقطع زمانی مانند ماه رمضان یا مناسبت دیگری، همه خنده و کمدی و لودگی و در سالی دیگر همگی پر از صحنههای خشونت، غم و ترس و.. است. لذا هیچ وقت آن تعادل لازم را در این برنامهها نداشتیم که در کنار ترس و خشونت، لطافت و زیبایی و در کنار خنده، گریه را به نمایش بگذاریم.
۱۳. برنامه های ضعیف از عوامل سوق یافتن مردم به رسانه های غربی
متأسفانه برنامههای ضعیف، غیرواقعی، کم ارزش و بیمحتوا و عدم توجه به نیازهای واقعی مخاطبان و همچنین تغییر ذائقه فرهنگی مردم در دورانهای سازندگی و اصلاحات و… باعث شده است که مردم کشورمان به سوی رسانههای خارجی و شبکههای ماهوارهای سوق داده شوند. لذا اگر صدا و سیما به عنوان رسانه ملی نتواند شکاف میان تقاضاهای رسانهای و واقعیتهای رسانهای و آرمانهای اسلامی ایجاد کند، بیش از پیش به این شکافها دامن میزند و مخاطبان را از خود میراند که در بلند مدت باعث تهدیدات امنیتی هم خواهد شد. چه بسا شبکههای ماهوارهای با القاء مطالبی کذب و در راستای سیاستهای استعماری خود، بتوانند مردم را علیه حاکمیت کنونی تحریک نمایند. اتفاقی که در ایام پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ به صورت نیمه و ناقص افتاد و باعث تهدید جدی امنیت ملی کشور شد. تجربه نشان داده است که گاهی اوقات، صدا و سیما توانسته است با ساخت و پخش برنامههای جذاب و مورد نیاز و همچنین پخش اخبار واقعی، توجه مخاطبان را به این رسانهها بکاهد.
۱۴. بی توجهی به کتاب و ترویج فرهنگ مطالعه
متأسفانه تا سالهای گذشته، فعالیتهای چشمگیری در حوزه معرفی و تبلیغ کتاب خوب و ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی صورت نگرفت ولی خوشبختانه در دو سه سال اخیر، حرکت قابل تقدیری در این زمینه صورت گرفت که امیدواریم حرکت آن مستمر و همه جانبهتر شود و به شبکههای خاص مانند شبکه چهار (شبکه فرهنگ) یا زمانهای کم مخاطب یا پرت تلویزیونی محدود نشود. تلویزیون پیش از این، در سالهای گذشته، اهتمامی به معرفی و تبلیغ کتاب نداشت و بسیاری از کتابهای ارزشمند به مخاطبان خودشان معرفی نشدند. از سویی دیگر، اجرای ضعیف یا عدم جذابیت آن برنامهها باعث میشد که برخی برنامههای معرفی و تبلیغ کتاب در تلویزیون، ضد تبلیغ شود، چون ظاهراً تهیه آن برنامهها، از سر رفع تکلیف و ناچاری صورت میگرفت.
به همه نویسندگان فرصت حضور دهید
متأسفانه در دهههای گذشته، مهمترین نویسندگان و هنرمندان آثار ارزشمند و محتوایی در رادیو و تلویزیون جایی نداشتند؛ آثاری که میتوانست جلوی حرکت پرشتاب فرهنگ مصرفی و اشرافیگری یا روحیه زهد گریزی و… در جامعه را بگیرد و فرهنگ قناعت، ساده زیستی، شهادتطلبی و تلاش را در جامعه دامن بزند، در حاشیه ماندند و نتوانتسند آن اثرگذاری لازم را داشته باشند ولی همین آثار ـ مانند آثار ارزشمند دفتر هنر و ادبیات مقاومت حوزه هنری ـ پس از یک دهه، توانستند موجی جدید از فرهنگ انقلاب و عدالتخواهی در کشور ایجاد کنند. از سویی دیگر، همچنان این مشکل به گونهای دیگر ادامه دارد که هم اکنون تلویزیون میزبان عده خاصی از منتقدان ادبی و هنری یا نظریهپردازان شده است و بقیه منتقدان و اساتید این فرصت رسانهای را نیافتند. گرچه باید گفت هنوز هم صدا و سیما، آن حمایت لازم و مورد انتظار را از جبهه فرهنگ و فکر انقلاب اسلامی نتوانسته باشد و فرصت برای اصحاب این جبهه، موقتی و گذراست.
۱۵. تأکید بر الگوهای سنتی ارتباط و عدم نوآوری
الگوی سنتی ارتباط در فرهنگ دینی کشور، خطابه و منبر بوده است که این نگرش حاکم بر صدا و سیما، در حیطه فرهنگ دینی هم چنان پابرجاست و متناسب با نیاز مخاطبان، تغییر چندانی نکرده است. اگر چه در سالهای اخیر تلاشهای خوبی برای استفاده از قالبهای جدید و تغییر در قالبهای سنتی روی داده است، ولی هم چنان قالبهای سنتی حضور پر رنگی در رسانه ملی دارند. به ویژه در ایام سوگواری مذهبی و ماههای خاص مانند دهه محرم یا ماه رمضان که تشدید میشود.
۱۶. فقدان تشکیل جبهه رسانهای علیه نظام سلطه و عدم همکاری کاری با رسانههای خارجی همسو
یکی از فرصتهای تلویزیون و تأثیرگذاری بر مخاطبان منطقهای و اسلامی، تولید فیلمها و سریالهای مشترک است. اگرچه برای تشکیل جبهه رسانهای علیه نظام سلطه تدابیری اندیشیده شده است و اتحادیه رسانههای کشورهای اسلامی تشکیل شده است ولی این اتحادیه، اقدام عملی قابل ذکری نداشته است؛ گویا به برگزاری همایشهای سالانه بسنده کرده است. برخی برنامههای تلویزیونی که در داخل ایران تهیه میشوند به دلیل جذابیتهای محتوایی یا تاریخی و توجه به خانواده و تحولات اجتماعی، از مزیتهای نسبی در بازارهای تلویزیونی کشورهای منطقه برخوردارند. و امری که تاکنون کمتر به آن توجه شده است. فیلمهای مشترک در راستای اهداف و سیاستهای این سازمان و کشورمان است. متأسفانه غالب تفاهم نامههای همکاری در این زمینه، بر روی صفحه کاغذ باقی مانده است و اجرایی نشده است. همین نگاههای غیرعملیاتی باعث شده است که علیرغم استقابل کشورهای میزبان، کشورمان بدقول شوند و مخاطبان بسیاری را از این کشورها از دست بدهد.
تولید مشترک را جدی بگیرید
برای مثال مدتهاست که قرار است تیمی مشترک، سریال زندگی عثمان بن فودیو، مبارز معروف غرب آفریقا، را به تصویر بکشد که متأسفانه پس از گذشت چندین سال، تاکنون عملیاتی نشده است و اگر چنین فیلم و سریالی ساخته شود، قطعاً در تقویت روحیه ضد غربی و ضد استعماری کشورهای غرب آفریقا و حتی کل آفریقا بسیار موثر واقع خواهد شد و فرصتهایی را برای عرصه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ما ایجاد خواهد کرد که در تصور ما نخواهد گنجید. از سویی دیگر، یکی از راههای ورود به بازارهای تلویزیونی دیگر کشورها، تولید مشترک است و در حالی که این سیاست تولید مشترک جزو سیاستهای مصوب صدا و سیماست، سالیان درازی است که به علت غفلت مسئولان، بیتوجهی و حتی مخالفت عدهای معدود و یا غربزدگی! عملیاتی نشده است.
۱۷. بی توجهی به مسائل بنیادی و شناخت غیر جامع پدیدهها/ به ورزش عمیقتر نگاه کنید
بیتوجهی به مسائل و مشکلات بنیادی و شناخت غیر جامع پدیدهها، غالب برنامههای تلویزیونی دیده میشود. این امر حتی در برنامه های ورزشی هم دیده نمیشود. متأسفانه در کشورمان، نگاه جامعهشناختی، سیاسی، مردمشناختی و روانشناسی به ورزش در مجموعه برنامههای ورزشی تلویزیون دیده نمیشود و برنامههای نادری به این مسأله پرداختهاند. توجه به ابعاد مختلف ورزش باعث میشود که نگاه مخاطبان هم جامعتر و عمیق شود و دریابند که کشورهای غربی از همه ابزارها، برای تقویت و گسترش سیاستهای خودشان استفاده میکنند و این خوش خیالی و سادهاندیشی است که فکر کنیم کشورهای غربی، در مباحث سیاسی و فرهنگی و اجتماعی خویش، ایدئولوژیک و استراتژیک عمل نمیکنند. ضریب مناسب دادن به ورزش و سرگرمی در رسانه ملی و توجه بیشتر به نخبگان علمی، اقتصادی، فرهنگی و… کشور جهت جلوگیری از معرفی الگوهای کاذب و غیرواقعی جامعه یکی از راهکارهای صدا و سیما میتواند باشد.
۱۸. مسابقات تبلیغات محور و بی محتوا
مسابقات تلویزیونی دارای برنامههای پر بیننده در میان توده مردم است و این امر باعث میشود که شرکتها و بنیادهای تبلیغاتی به این مسأله توجه زیادی نشان بدهند و ضمن تبلیغ برخی از محصولات و کالاهای خود در برنامه، به صورت جایزه به برندگان اهدا نمایند یا اینکه هزینه جوایز مسابقات را بر عهده بگیرند. صرف مسابقه بودن باعث شده است که سئوالات ضعیف، بیمحتوا و غیرضروری در آن مطرح شود و شعور مخاطبان را نادیده بگیرد.
انتقاداتی از جنس دیگر
۱. عدم نظارت دقیق بر برنامه های صدا و سیما
فقدان نظارت جامع و عدم شفافیت، جزو مسائل طبیعی هر اداره و سازمانی در کشور شده است و همین سبب شده است که امکان رانتخواریها، فسادهای اقتصادی و… را در ادارات افزایش دهد. گذشته از عدم نظارت مناسب بر امور مالی، عدم نظارت محتوایی جدی و غیر فرمایشی هم بر برنامههای این سازمان حکم فرماست. نهادهای متولی نظارت بر صدا و سیما به ویژه شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما ـ که بر اساس اصل ۱۷۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی تشکیل شدهاست ـ بسیار ضعیف و تشریفاتی عمل میکنند و همین نظارت ضعیف باعث شده است که سازمان صدا و سیما به همین وضعیت فعلی عمل کند و مدیران این سازمان، در قبال برنامههای ضعیف و فرصتسوزیهای فراوان در حاشیه امن قرار بگیرند.
۲. بیتوجهی به شایسته سالاری در انتصابات درون سازمانی
نکته انتقادی به عملکرد این سازمان، بیتوجهی به شایستهسالاری در انتصابات درون سازمانی است. دیگر اینکه در انتخاب مدیران ممکن است آن تخصصهای رسانهای، فرهنگی و هنری به کار گرفته نشود. این افراد ـ به علت فقدان تخصص یا… ـ اگر بخواهند از ظرفیتها و فرصتهای فرهنگی کشور ـ از جمله انواع آداب و رسوم و سنن، میراث فرهنگی، ادبیات، مراسم و مناسک، شعائر، فرهنگ عامه، تولیدات سمعی و بصری و… جهت غنی کردن هویت ملی و نشان دادن تکثر فرهنگی ذیل یک اصول اساسی و هویت اسلامی ـ ایرانی بهره بگیرند، با رویکرد تهدیدات فرهنگی نگاه میکند و همه این گونه فرصتها را تهدید برمیشمارند و لذا فرصتسوزی میکنند.
۳. عزل و نصبهای مکرر
سرعت و تعداد نصب و انتصابات ـ به ویژه در خصوص مدیران شبکههای رادیو و تلویزیونی و دیگر مدیران میانی ـ در این سازمان بسیار بالاست و همین امر نشان میدهدکه به خاطر همین نمیتوان برنامه بلندمدت و تأثیرگذاری برای سازمان در نظر گرفت. برای نمونه آقای پورحسین در مدت دو سال، به ترتیب از شبکه دو به شبکه چهارم و سپس به شبکه آموزش و اخیراً به شبکه مستند منتقل شد. تغییر مسئولیتها از این نوع تغییرات در صدا و سیما چه در بخش رادیویی و چه تلویزیونی بسیار فراوان است و همین امر نشان میدهد که رئیس صدا و سیما حداقل ویژگیهای مدیریتی را در این زمینه رعایت نمیکند و علیرغم شعارها و ادعاهای فراوان، وی فاقد نگاه استراتژیک است و از سویی دیگر این تزلزل مدیریتی و عزل و نصبهای فراوان، مدیران این سازمان را در شرایط کاری غیرمطمئنی قرار میدهد.
۴. عدم پویایی مراکز وابسته به سازمان صدا و سیما
الآن صدا و سیما دارای مراکز متعدد مطالعاتی و تحقیقاتی مانند مرکز پژوهشهای اسلامی، دانشکده صدا و سیما، اداره آموزش و پژوهش سیما، مرکز تحقیقات صدا و سیما و… که غالب آنها فعالیت قابل اعتنا و چشمگیری ندارند. غیر از مرکز پژوهشهای اسلامی که طی دهه اخیر، کتابهای فراوانی را تولید کرده و فقط منتشر شدهاند و مشخص نیست تا چه حد کاربردی بوده است و واقعاً چقدر برنامهسازان از آنها استفاده کردهاند، غالب تحقیقات و سیاستها آنها در لابه لای قفسههای کتابخانهها ماندهاند و اجرایی نشده است. انتشارات سروش، وابسته به این سازمان هم غیر از تعداد خاصی کتاب، در عرصه تولید کتاب برای عموم جامعه و حتی توزیع آنها کمتر حرفی برای گفتن دارد. متأسفانه این مشکل در فروشگاههای وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی هم وجود دارد.
رویکرد سیما فیلم را در عرصه تولید کتاب هم به کار برید
طبق مثل معروفی که «شکم سیری باعث تنبلی میشود» یا سخن «نفت باعث مفتخواری ما شده است» آگهیهای تبلیغاتی و تهیه بودجه از این طریق، باعث شده است که خیلی از پتانسیلها و ظرفیتهای این سازمان، بلااستفاده باقی بماند و مسئولان برای خرج پول بیتالمال در ساختن فیلمها و سریالهای بیمحتوا یا لهو، احساس شرمندگی و سرافکندگی نداشته باشند. الآن با توجه به گسترش شبکههای ویدئویی کشور، «سیما فیلم» (وابسته به این سازمان) توانسته است با تولید و عرضه فیلمها و سریالهای تلویزیونی محصولات خود را به مخاطبان برساند. قطعاً چنین رویکردهایی مشابه در زمینههای دیگر قابل تحقق است، البته به شرط اینکه نگاهها و سیاستهای سازمان در این زمینهها تغییر کند یا اگر سیاستهایی در این زمینه است، از آن حالت مکتوب و بخشنامه، اجرایی و عملیاتی شود. به امید آن روز.
Sorry. No data so far.