اشاره
جیمز پتراس استاد بازنشستهٔ جامعهشناسی در دانشگاه بینگهمتون نیویورک و استادیار دانشگاه سنت مری، هالیفاکس نوا اسکوشیا و کاناداست که تا کنون کتب و مقالات زیادی در خصوص آمریکای لاتین و مسائل سیاسی شرق میانه منتشر کرده است.
پتراس مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه بوستون و مدرک دکترای خود را از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی اخذ نمود. شروع به کار وی در بینگهمتون در سال ۱۹۷۲ در گروه جامعهشناسی بود و حوزههای تخصصیاش عبارتاند از: توسعه، آمریکای لاتین، جزایر کارائیب، جنبشهای انقلابی و تحلیل طبقاتی.
وی تا کنون موفق به دریافت جوایز متعددی شده است. به عنوان نمونه میتوان به جایزهٔ بهترین رسالهٔ دکتری از انجمن علوم سیاسی غرب در سال ۱۹۶۸، جایزهٔ خدمات برجسته از بخش جامعهشناسی مارکسیستی انجمن جامعهشناسی آمریکا و جایزهٔ رابرت کنی برای بهترین کتاب سال ۲۰۰۲ اشاره نمود.
وی تا کنون ۶۲ عنوان کتاب تألیف نموده است که به ۲۹ زبان ترجمه شدهاند. وی همچنین بیش از ۶۰۰ مقاله در نشریات تخصصی از جمله مجلهٔ جامعهشناسی آمریکا، مجلهٔ جامعهشناسی انگلیسی، پژوهشهای جامعهشناختی، نشریهٔ مطالعات دهقانان و… به رشتهٔ تحریر درآورده است. همچنین بیش از ۲۰۰۰ مقاله از ایشان در نشریات غیرتخصصی همچون نیویورک تایمز، گاردین، نیشن، کریستین ساینس مانیتور، لوموند دیپلماتیک و… به چاپ رسیده است.
پتراس در حال حاضر عضو هیئت تحریریهٔ «کانادین دایمنشن» است و همکاریهایی با کانترپانچ و روزنامهٔ آتلانتیک فری دارد.
جیمز پتراس – امروز رأیدهندگان ونزوئلا تصمیم خواهند گرفت از بین هوگو چاوز، رئیسجمهور وقت و رقیب وی، انریکه کاپریلس رادونسکی، یک نفر را انتخاب کنند. در واقع، رأیدهندگان بین ۲ برنامه و دو نظام اجتماعی کاملاً مخالف یکی را انتخاب خواهند کرد.
چاوز خواستار گسترش حق مالکیت ابزار تولید و مصرف توسط دولت، افزایش هزینههای اجتماعی برای برنامههای رفاهی، مشارکت بیشتر مردم در تصمیمگیریهای محلی، سیاست خارجی مستقل و مبتنی بر ادغام و اتحاد بیشتر آمریکای لاتین، افزایش تصاعدی در مالیاتبندی، حمایت از بهداشت عمومی و برنامههای آموزشی رایگان و مالکیت عمومی تولید نفت است.
در مقابلوی رادونسکی قرار دارد. وی نمایندهٔ احزاب و طبقهٔ ممتاز است و حامی خصوصیسازی شرکتهای دولتی، مخالف وضعیت بهداشت عمومی موجود و برنامههای آموزشی و رفاه اجتماعی و حامی سیاستهای نئولیبرالی است که با هدف یارانهبندی و گسترش نقش و کنترل سرمایههای خصوصی خارجی و داخلی طراحی شده است.
رادونسکی ادعا میکند «مدل برزیلی بازار آزاد و رفاه اجتماعی» حمایت میکند، این در حالی است که حامیان سیاسی و اجتماعی وی در گذشته و امروز مدافعان سرسخت موافقتنامههای تجارت آزاد با ایالات متحدهٔ آمریکا، اعمال محدودیت بر هزینههای اجتماعی و مالیات با نرخ نزولی بودهاند. ۲ نامزد به نمایندگی از ۲ طبقهٔ اجتماعی کاملاً متمایز و با دیدگاههای اجتماعی و سیاسی و تعهدات بینالمللی متفاوت حضور دارند و رأیدهندگان ونزوئلا تعیین خواهند کرد کدام را برگزینند.
چاوز طرفدار آمریکای لاتین است، وی مخالف مداخلهٔ امپریالیستی همه جانبهٔ ایالات متحده است و مدافع سرسخت خودمختاری و حامی یکپارچگی آمریکای لاتین است. کاپریلسحامی موافقتنامههای تجارت آزاد با ایالات متحدهٔ آمریکا، مخالف ادغامهای منطقهای، طرفدار مداخلهٔ ایالات متحده در خاورمیانه و یکی از حامیان سرسخت اسرائیل است.
در دورهٔ انتخابات مقدماتی، همان طور که انتظار میرفت، همهٔ رسانههای جمعی ایالات متحده با تبلیغات ضدچاوزی و طرفداری ازکاپریلس اشباع شده بود و پیروزی و یا حداقل یک نتیجهٔ تنگاتنگ برای این نوچهٔ واشنگتن پیشبینی میشد.
پیشبینیهای رسانهها و کارشناسان و تبلیغات بر اساس نظرسنجیهای مورد تأیید آمریکا بود و از رویدادهای مبارزات انتخاباتی گزارشاتی ارائه میدادند که صحت نتایجشان مورد تردید بود و از همه بدتر، عدم وجود هر گونه بحث و مناظرهٔ جدی در مورد میراث تاریخی بهجامانده از دورهٔ چاوز است که چارچوب اساسی را برای این انتخابات تاریخی تشکیل میدهد.
میراث تاریخی
نزدیک به ربع قرن، قبل از انتخاب چاوز در سال ۱۹۹۸، اقتصاد و جامعهٔ ونزوئلا در زوال و انحطاط به سر میبرد. این جامعه مملو از فساد، تورم بیسابقه، رشد نزولی، افزایش بدهیها، جرم و جنایت، فقر و بیکاری بود.
تظاهرات تودهای در اواخر دههٔ ۱۹۸۰ و اوایل دههٔ ۱۹۹۰ به قتل عام هزاران نفر از زاغهنشینان، کودتای شکستخورده و سرخوردگی توده و ایجاد یک نظام سیاسی ۲ حزبی منجر شد. صنعت بنزین به بخش خصوصی واگذار شد، ثروت نفت باعث تربیت طبقهٔ ممتاز تجاری شد که از خیابان پنجم خرید میکردند، درآپارتمانهای شخصی میامی سرمایهگذاری میکردند، سرپرستی کلینیکهای خصوصی را با هدف لیفتینگ صورت و پروتز سینه بر عهده میگرفتند و فرزندان خود را به مدارس خصوصی طبقهٔ ممتاز میفرستادند تا تضمینکنندهٔ تداوم بین نسلی قدرت و امتیاز باشند.
ونزوئلا سنگری برای نمایش قدرت ایالات متحده در جزایر کارائیب، آمریکای مرکزی و جنوبی به شمار میآمد. این کشور از لحاظ اجتماعی قطببندی شده بود، اما قدرت سیاسیاش تکقطبی بود و در انحصار ۲ یا ۳ حزب بود که حامی جناحهای رقیب طبقهٔ ممتاز حاکم و سفارت ایالات متحده بودند.
غارت اقتصادی، سیر قهقرایی اجتماعی، استبداد سیاسی و فساد منجر به پیروزی انتخاباتی هوگو چاوز، در سال ۱۹۹۸ و تغییر تدریجی در سیاست عمومی در خصوص مسئولیتپذیری بیشتر سیاسی و اصلاحات نهادی شد که نشاندهندهٔ برابری بیشتر اجتماعی است.
کودتای شکستخوردهٔ نظامیـتجاری مورد حمایت ایالات متحدهٔ آمریکا در آوریل ۲۰۰۲ و شکست تحریم اجرایی نفت در دسامبر ۲۰۰۲ و فوریهٔ ۲۰۰۳ نمایانگر نقطهعطفی سرنوشتساز در تاریخ سیاسی و اجتماعی ونزوئلا بود.
حملهٔ خشونتآمیزی، که باعث خروش ناگهانی میلیونها نفر از طبقهٔ کارگر و زاغهنشینان طرفدار دمکراسی شد، به نوبهٔ خود چاوز را تحت فشار قرار داد تا به حزب چپ بگراید. شکست کودتای سرمایهداری و تحریم ایالات متحده اولین مورد از پیروزیهای متعدد مردمی بود که در نتیجهٔ آن پنجرهها به سوی برنامههای گستردهٔ اجتماعی ـکه مسکن، بهداشت، آموزش و پرورش و نیازهای غذایی میلیونها نفر از مردم ونزوئلا را تحت پوشش قرا میدادـ گشوده شدند.
طبقهٔ ممتاز ایالات متحده و ونزوئلا متحمل تلفات سنگینی شدند از جملهٔ این تلفات میتوان به از دست دادن پرسنل استراتژیک در بوروکراسی اتحادیههای نظامیـتجاری و صنعت نفت اشاره کرد.
کاپریلس یک رهبر فعال در کودتا بود و سردستگی یک باند اراذل و اوباش را بر عهده داشت که به سفارت کوبا حمله کرد. وی از عمال فعال در تحریم بنزین بود که باعث فلج شدن موقتی کل اقتصاد شد.
کودتا و تحریم در نتیجهٔ رفراندوم تحتالحمایهٔ مالی ایالات متحده بود که اقدام به استیضاح کاملاًانتقادین چاوز کرد. شکست حزب راست باعث تقویت گرایشات سوسیالیستی در دولت و تحلیل اعتراضات به طبقهٔ ممتاز شد و ایالات متحده او را در مأموریتی به کلمبیا فرستاد. در آن زمان کلمبیا توسط رئیسجمهور اوریبه، که یک تروریست مواد مخدر بود، اداره میشد.
هدف آمریکا از این مأموریت، یافتن یک متحد نظامی برای بیثبات کردن و سرنگونی رژیم از خارج بود. تنشهای مرزی زیاد شد، پایگاههای نظامی آمریکا به ۷ عدد افزایش یافت، و جوخههای مرگ کلمبیا به آن سوی مرزها اعزام شدند. با این حال کل آمریکای لاتین، آمریکای مرکزی و مناطق کارائیب در مقابل تهاجم تحت الحمایهٔ ایالات متحده آمریکا به صف نشستند.
این میراث تاریخی از استبداد طبقهٔ ممتاز و موفقیتهای چاوز عمیقاً در اذهان و حافظهٔ همهٔ ونزوئلاییهایی که در حال آماده شدن برای دادن رأی در انتخابات ۷ اکتبر ۲۰۱۲ هستند نقش بسته است. این میراث دربردارندهٔ دشمنی عمیق طبقهٔ ممتاز با تفکرات دمکراتیک است که به نفع اکثریت تودهٔ مردمی میباشد و حمایت همگانی از رئیسجمهور سوسیالیست را دربرمیگیرد.
تنظیمات سازمانی
طبقهٔ ممتاز جناح راست شاید کنترل دولت را بر عهده نداشته باشد، ولی مطمئناً پایههای قوی و سازماندهیشدهٔ قدرت را دارا هستند. ۸۰ درصد از بخش بانکداری و امور مالی در دست بخش خصوصی است، مانند بخش عظیمی از خدمات ساخت و بخش قابل توجهی از تجارت خردهفروشی و عمدهفروشی. گارد ملی و نظامی مخالفان در درون بوروکراسی دولتی، حداقل دارای یک اقلیت فعال یا غیرفعال است که حامی گروههای سیاسی حزب راست هستند.
شرکتهای اصلی تجاری، مالی و زمینداران هستهٔ اجتماعی جناح راست را تشکیل میدهند. جناح راست تقریباً یک سوم از شهرداران و فرمانداران و بیش از ۴۰ درصد از قانونگذاران ملی را تحت کنترل خود دارد.
امتیاز انحصاری رسانههای چاپی همچنان در دست جناح راست است. این حزب با وجود مداخلات دولت، اکثریتمخاطبان تلویزیونیو رادیویی را در اختیار دارد. دولت از طریق ملی کردن بانکها اعمال نفوذ میکند؛ یعنی از سهم ۲۰ درصدی این بخش و دستاوردهای صنعت و معدن و فلزات و پردازش موادغذایی گیاهی استفاده کرده و پایگاهی مهم در بخش کشاورزی توسط بهرهبرداران اصلاحات ارضی ایجاد نموده است.
دولت اعتبار بسیار زیادی در میان کارکنان بخش دولتی و کارگران صنعت نفت، خدمات اجتماعی و بخش رفاه و مسکن به دست آورد. ارتش و پلیس به نظر میرسد به شدت حامی دولت و مشروطهطلب باشند.
اکثر اتحادیههای تجاری و انجمنهای روستایی حامی دولت هستند، اما قدرت واقعی دولت در تشکیلات شبهسازمانی است که در دل جامعه و مناطق شهرنشین قرار دارد و هدفش انجام «مأموریتهای اجتماعی» میباشد.
دولت، برای دستیابی به قدرت مالی، از درآمد قابل توجه نفت برای تأمین مالی برنامههای ملی بلندمدت و کوتاهمدت اجتماعی، مقابله با برنامههای پشتیبانی از بخش خصوصی و وجوه ذخیرهٔ آشکار و پنهان طبقهٔ متوسط از طریق بنیادهای ایالات متحده، انجیاو (سازمانهای غیردولتی) و سازمانهای «امدادی» بهره میبرد. از سوی دیگر، جناح راست پایگاههای نهادی قدرتمندی برای اعتراض به پیشرفتهای اجتماعی و اقتصادی دولت چاوز ایجاد کرده و کمپینی انتخاباتی علیه وی تشکیل داده است تا در موارد لزوم به وی حمله کند.
پویش اجتماعی و انتخابات ریاست جمهوری
کلید موفقیت انتخاب مجدد چاوز حفظ تمرکز وی بر مسائل اجتماعی و اقتصادی است که دربردارندهٔ برنامههای بهداشت جهانی و آموزش و پرورش، برنامههای دولتی مسکنسازی، یارانهبندی دولتی سوپرمارکتها، و بهبود حملونقل عمومی در مناطق پرجمعیت میباشد. هر چه قطببندی اجتماعیـملی بین طبقهٔ ممتاز تجاری و توده بیشتر باشد، احتمال سوءاستفادهٔ حزب راست از نارضایتیهای مردمی از مقامات محلی فاسد و بیکفایت کمتر میشود.
هر چه همبستگی اجتماعی کارگران مزدبگیر، حقوقبگیر و غیررسمی بیشتر باشد، احتمال سوءاستفادهٔ حزب راست از آرمان بهبود وضعیت در میان کارگران رو به رشد و کارمندانی که در حال دستیابی به سبک زندگی طبقهٔ متوسط هستند، خصوصاً در دورهٔ رفاه و موفقیت ناشی از اقدامات چاوز، کمتر میشود.
ستاد انتخاباتی چاوز به وعدهٔ استمرار رفاه اجتماعی، استمرار تحرک اجتماعی و فرصتزایی، برابری و عدالت اجتماعی تکیه میکند و ۴۰ درصد از رأیدهندگان آمادهاند تا هرگونه اقدامی به نفع رئیسجمهور انجام دهند. کاپریلس به گروههای ضد و نقیض متوسل میشود: گروه اول مشمول هستهٔ نیرومندی از ۲۰ درصد رأیدهندگان است که در بردارندهٔ طبقهٔ ممتاز تجاری، بانکداری و به خصوص کشاورزی است و همچنین کارمندان، مدیران، و متخصصانی که آرزوی بازگشت به گذشتهٔ نئولیبرال خود را دارند؛ یعنی زمانی که پلیس و ارتش و سازمانهای اطلاعاتی فقرا را در محلههای فقیرنشین نگه میداشتند و سرمایهٔ حاصل از بنزین را به خزانههای خود سرازیر میکردند.
گروه دوم، که کاپریلس به آن متوسل شده، متخصصان و عاملان تجارت خرد هستند که از گسترش حق مالکیت دولت بر املاک عمومی و «ایدئولوژی سوسیالیستی» هراساناند و در عین حال از طریق سرمایههای سهلالوصول، افزایش ارباب رجوع و هزینههای دولتی به پیشرفت دست یافتهاند. فرزندان بخشهای مرفه این طبقه «فعالانی» را به خدمت میگیرند که تلاش میکنند قدرت و اعتبار خود را، که پیش از شورش توده داشتند، با سقوط دولت چاوز مجدداً به دست آورند.
آغوش باز کاپریلس از دیربازبه سوی نئولیبرالیسم و شرکت کودتای نظامی سال ۲۰۰۲ و روابط نزدیکش با طبقهٔ ممتاز تجاری، واشنگتن و همتایان جناح راست خود در کلمبیا و آرژانتین تضمینی بزرگ برای طبقهٔ متوسط خشمگین به شمار میآید که وعدهٔ وی مبنی بر حفظ مأموریت اجتماعی چاوز، عوامفریبی انتخاباتی محض است.
گروه سوم، که کاپریلس هنوز به آن متوسل نشده ولی توسل به آن برایش بسیار مهم و حیاتی است، شهرهای کوچک، طبقهٔ متوسط رو به پایین روستایی و فقرای شهری است. در اینجا، کاپریلس خود را به عنوان حامی «مترقی» مأموریت اجتماعی چاوز معرفی میکند و هدفش حمله به ناکارآمدی و تخلفات مدیران و مقامات محلی و عدم امنیت عمومیاست؛ عوامفریبی کاپریلس و تلاشش برای سوءاستفاده از نارضایتی مردم عامل مؤثری در کسب آرای برخی از افراد طبقهٔ پایین است، اما ارتباطش با طبقهٔ بالا و سابقهٔ طولانیاش در حمایت قوی از استبداد جناح راست، تمایل توده را به سوی وی تضعیف کرده است.
از سوی دیگر، چاوز موفقیتهای اجتماعی خود را پررنگتر جلوه میدهد؛ یعنی یک دههٔ تأثیرگذار از رشد و پیشرفت، کاهش نابرابری (ونزوئلا دارای کمترین میزان نابرابری در آمریکای لاتین است) و میزان بالای رضایت مردم از حکومت. بودجهٔ چاوز برای برنامههای تأثیر اجتماعی از بهبود ۱ سالهٔ اقتصادی از رکود جهانی (۵ درصد رشد برای سال ۲۰۱۲)، قیمتهای ۳ رقمی نفت و به طور کلی محیط مطلوب سیاسیـمنطقهای از جمله بهبود گسترده در روابط ونزوئلا و کلمبیا بهره میبرد.
همبستگی نیروها: نیروهای بینالمللی، منطقهای، ملی و محلی
دولت چاوز از قیمتهای بسیار مناسب جهان برای صادرات نفت بهرهٔ فراوانی برده است. این دولت، علاوه بر این، علیرغم مخالفت برخی از شرکتهای چندملیتیایالات متحده (MNC)، درآمدهای خود را از طریق مصادرهٔ مالکیت اموال در سررسید، افزایش پرداخت مالیات و حقالامتیاز و نیز انعقاد قراردادهای جدید سرمایهگذاریهای خارجی تأمین میکند.
واشنگتن عمیقاً درگیر جنگ در کشورهای مسلمان نفتخیز است و در جایگاهی نیست که بتواند علیه ونزوئلا، که یکی از تأمینکنندگان اصلی و مورد اعتماد بنزین برای ایالات متحده است، تحریمی اعمال کند. آخرین تلاش بزرگ این کشور برای تغییر رژیم در سال ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ در دورهٔ تحریم، با اقدامی که توسط مدیران ارشد شرکت نفت ونزوئلا صورت گرفت، نتیجهٔ عکس داد. این اقدام ایالات متحده منجر به از بین رفتن تقریباً کلیهٔ داراییهایش در ونزوئلا و رادیکالیزه شدن سیاست نفت ملی شد.
تلاشهای ایالات متحده برای منزوی کردن رژیم چاوز در سطح بینالمللی شکست خورده است. روسیه و چین، همانند چندین کشور اروپایی، خاورمیانه و کشورهای آسیایی دیگر تجارت و سرمایهگذاری خود را با این کشور افزایش دادهاند. رکود اقتصادی اروپا و بحران اقتصاد آمریکا و جهان منجر به ایجاد همدردی برای هر گونه اعمال محدودیت در روابط اقتصادی با ونزوئلا نشده است.
مهمتر از همه، ظهور رژیمهایی با گرایشات بیطرف چپگرا در آمریکای لاتین، جزایر کارائیب و آمریکای مرکزی، باعث افزایش روابط دیپلماتیک و اقتصادی با ونزوئلا و اتحاد بیشتر آمریکای لاتین شده است. در مقابل، حمایت اوباما از کودتای هندوراس و پاراگوئه و موافقتنامههای تجارت آزاد و سیاستهای نئولیبرالی تحتالاحمایهٔ واشنگتن دیگر طرفداری ندارد. به طور خلاصه، همبستگی بینالمللی و منطقهای نیروها برای دولت چاوز بسیار مطلوب بوده است، در حالی که نفوذ سلطهگرانهٔ واشنگتن در حال کمرنگ شدن است.
یکی از آخرین سنگرهای حمایتی آمریکای لاتین از تلاشهای ایالات متحده برای بیثبات کردن دولت چاوز، کلمبیاست. کلمبیا، با تغییر رژیم از اوریبه به سانتوس، به موافقتنامههای تجاری و سرمایهگذاریهای چند میلیارد دلاری و موافقتنامههای مشترک دیپلماتیک و نظامی با ونزوئلا دست زد و این نشانهٔ نوعی «همزیستی مسالمتآمیز» است. کلمبیا، با وجود موافقتنامهٔ اخیر تجارت آزاد و تداوم پایگاههای نظامی ایالات متحده، حضور مشترک در هر گونه مداخلهٔ نظامی یا سیاسی تحتالحمایهٔ آمریکا یا مبارزات انتخاباتی با هدف بیثبات کردن را حداقل در این مقطع تاریخی ممنوع ساخته است.
قدرت نفوذ سیاسی ایالات متحده در ونزوئلا تا حد زیادی وابسته به هدایت منابع مالی و مشاوران به سوی مشتریان انتخاباتی خود است. با توجه به کاهش متحدان خارجی منطقه و از دست دادن سرمایههای کلیدی در ارتش ونزوئلا و نیروهای شبهنظامی کلمبیا، واشنگتن به مشتریان انتخاباتی خود رو آورده است.
ضعف استراتژیک دولت چاوز موضعی است؛ یعنی مربوط به بیکفایتی مقامات در اداره کردن امور داخلی است. این در حالی است که همبستگی بین نیروها در سطح بینالمللی، منطقهای و ملی به نفع چاوز است. واشنگتن وکاپریلس سعی در مقابله با قدرت چاوز در منطقه دارند و این کار را با انتقاد از برنامههای «امدادی» وی انجام میدهند و ادعا میکنند که وی به جای رسیدگی به مشکلات داخلی، منابع کشور را به کشورهای خارجی و نیازمند منتقل میکند. چاوز منابع زیادی را برای تأمین هزینههای اجتماعی و زیرساختی اختصاص داده است.
اما در واقع مشکل، انتقال این منابع به کشورهای خارجی نیست، بلکه سوءمدیریت مقامات محلی چاوز است. مسئلهٔ رشد جرم و جنایت و اجرای ضعیف قانون قطعاً برای چاوز گران تمام میشود؛ چرا که اگر همین نرخ بالای جرم و جنایت در دولت چاوز در ایالت میراندا، که کاپریلس در ۴ سال گذشته فرماندار آن بوده است، وجود داشته باشد؛ چاوز تعداد بیشتری از آرای مردم را از دست خواهد داد.
پیامدهای انتخابات
به رغم دستاوردهای بزرگ برای طبقات پایین و پشتیبانی قوی در میان فقرا، طبقهٔ متوسطی که محصول دوران چاوز است در حال ظهور است. توقعات این طبقه در خصوص مصرف بیشتر و جرم و جنایت و ناامنی کمتر بالا رفته است. آنها مراقب هستند که خود را از فقرا دور کنند و به وضعیت طبقهٔ مرفه برسانند. آنها مردم را از بالا نگاه میکنند و تواضعی ندارند. سرعت حرکت به سوی قدرت طی این سالها در حال کند شدن است، اما ترس توده از بازگشت نئولیبرال، میزان رأیدهندگان احتمالی به کاپریلیس را محدود کرده است.
با وجود جرم و جنایت و ناکارآمدی و فساد مقامات، دوران چاوز یک دورهٔ بسیار مطلوب برای طبقهٔ پایینتر و بخشهای تجاری، بازرگانی و امور مالی بوده است. این قاعده در مورد سال ۲۰۱۲ نیز مستثنی نیست. به گفتهٔ سازمان ملل متحد، نرخ رشد در ونزوئلا ۵ درصد بوده است که این میزان بیش از آرژانتین با ۲ درصد، برزیل با ۵. ۱درصد و مکزیک با ۴ درصد رشد اعلام شده است. مصرف خصوصی به علت اینکه باعث ایجاد رشد در بازار کار، افزایش اعتبار و سرمایهگذاری دولتی میشود دلیل اصلی این رشد اعلام شده است.
اکثریت قریب به اتفاق ونزوئلاییها، از جمله بخشهای تجاری، علیه دولت فعلی رأی نخواهند داد؛ زیرا وی یکی از سریعترین دورههای بهبود اقتصادی در جهان را رقم زده است. لیست اقدامات محرمانهٔ کاپریلس، که یکراستگرای افراطی در گذشته و حال حاضر است، میتواند باعث ایجاد تضاد طبقاتی، بیثباتی سیاسی، رکود اقتصادی و جو نامطلوب برای سرمایهگذاران بینالمللی شود.
در صورت شکست کاپریلس با اختلاف بالا، واشنگتن احتمالاً طرفدار کودتای پس از انتخابات نخواهد بود. محبوبیت چاوز، قانون رفاه اجتماعی و دستاوردهای مادی و رشد پویا در سال جاری پیروزی وی در انتخابات را با اختلاف ۱۰ درصد تضمین میکند. چاوز ۵۵ درصد و رقیبش کاپریلس ۴۵ درصد آرا را به خود اختصاص خواهد داد. واشنگتن و نوچههای راستگرایش در حال برنامهریزی برای تحکیم سازمان خود هستند و آمادهٔ انتخابات کنگره در ماه دسامبر میباشند. نقطهضعف دولت چاوز دقیقاً در سطح محلی و ایالتی است.
وی باید اولویت را در جایگزینی مقامات بیکفایت و فاسد با رهبران محلی کارآمد و معتقد به دمکراسی قرار دهد تا بتواند برنامههای عامهپسند چاوز را پیادهسازی کنند. چاوز باید توجه بیشتری به سیاستهای دولت و سیاستهای منطقهای اختصاص دهد تا با دستاوردهای سیاست خارجیاش مطابقت داشته باشد. این واقعیت، که حزب راست میتواند باعث اعتصاب نیممیلیون نفر از تظاهرکنندگان در کاراکاس شود، ریشهٔ ایدئولوژیکی در گذشتهٔ مخرب و کودتاگرش ندارد، بلکه ریشه در موفقیت این حزب در سوءاستفاده از نارضایتی دیرینهٔ مردم دارد. مواردی مانند جرم و جنایت، فساد، دورهٔ خاموشی و کمبود آب که هرگز اهمیتی به آن داده نشده است.
آنچه در انتخابات اکتبر ۲۰۱۲ مورد بحث و گفتوگو قرار میگیرد، نه تنها باعث رفاه مردم ونزوئلاست، بلکه باعث یکپارچگی و استقلال آمریکای لاتین و رفاه میلیونها نفر است که به کمکها و همبستگی با ونزوئلا وابسته هستند.
پیروزی چاوز به منزلهٔ تأمین جایگاهی مناسب برای اصلاح اقدامات اساساً مترقی اجتماعی و استمرار سیاستهای خارجی ضدامپریالیستی است. شکست چاوز سکوی پرشی برای اوباما یا رامنی به شمار میآید تا از آن طریق بتوانند سیاستهای استبدادی نئولیبرالی و نظامی دوران پیش از چاوز را مجدداً آغاز کنند. به عبارت دیگر آن دههٔ بدنام را، که از سال ۱۹۹۰ و در دورهٔ کلینتون آغاز شد و شامل غارت، چپاول، خصوصیسازی و فقر بود، برای بار دوم شکل میدهند.
Sorry. No data so far.