تریبون مستضعفین- مرتضی غضنفرنژاد
بابک اسماعیلی روزنامه نگار و فعال سیاسی- اقتصادی میباشد که اکنون مدیرعامل و نایب رییس هیات مدیره شرکت سرمایه گذاری سبحان (سهامی عام) هستند. با این تحلیلگر اقتصادی و عضو پیوسته انجمن اقتصاددانان ایران در خصوص فساد در ایران به گفتگو نشستیم.
فساد اقتصادی چه تعریفی دارد و چه معاملاتی را فساد اقتصادی میگوییم؟
اگر بخواهیم یک تعریف لغوی از فساد اقتصادی ارائه کنیم میتوانیم بگوییم نقض قوانین موجود به منظور تأمین و کسب سود و منفعت شخصی. البته من یک تعریفی را بررسی می کردم در سال 1990الی 1993 که در یک کنفرانس ارائه شد که در واقع اولین تعریفی بود که به این شکل ارائه شد و فساد را تعریف می کند به استفاده از اموال دولتی در جهت نفع شخصی.
ولی اگر بخواهیم یک تعریف روشن ارائه بدهیم، میتوانیم فساد را مثل یک بیماری خاص چون سرطان یا بیماری ایدز در نظر بگیریم که بی رحمانه از یک سازمان به یک سازمان دیگر یا از یک نهاد به نهاد دیگر گسترش پیدا می کند و گسترشش یک ماهیتی دارد که نمیتوان جلویش را گرفت؛ به طوری که تمام نهادهای موجود به سرعت تحلیل میروند و در یک مدت کوتاهی باعث میشود که نظام سیاسی هم درگیر این قضیه شود. شاید به همین دلیل است که فساد اقتصادی در چند قرن اخیر جزء مشکلات کشورها به خصوص کشورهای در حال توسعه بوده و رواجش هم میشود گفت به درستی به عنوان یکی از مهمترین موانع در راه پیشرفتهای موفقیت آمیز اقتصادی کشورها است.
فساد اقتصادی چه اثرات اقتصادی و غیر اقتصادی روی دستگاههای دولتی، نظام اقتصادی و فرهنگی کشور میگذارد؟
در مهمترین بخش روی نظام سیاسی اثر میگذارد و در واقع از نظر سیاسی فساد اقتصادی، توسعه نیافتگی را به وجود میآورد و سوء استفاده از قدرت عمومی برای نفع شخصی را هم به دنبال دارد.
فساد بیشتر روی متغیرهای اقتصادی تأثیر میگذارد. در کشورمان یا در کشورهای جنوب شرق آسیا، که از جمله کشورهایی هستند که ضریب فساد آنها خیلی بالاست، روی متغیرهای اقتصادی آنها خیلی تاثیر گذار بوده میتوانیم بگوییم فشار روی بخش اقتصادی، روی سرمایه گذاری دولتی، روی سرمایه گذاری مستقیم خارجی، نابرابری درآمدی، شکاف طبقاتی موثر است. همچنین میتوان گفت بر کارایی اقتصاد، عدالت و رفاه تاثیر میگذارد و در نهایت باعث میشود اهداف توسعهٔ اقتصادی در کشورهایی که مدنظر قرار میگیرد در واقع اجرا نشود.
در بخش فرهنگی هم به نوبه خود وقتی بخش سیاسی و اقتصادی جامعه را تحت تاثیر قرار بدهد بخش فرهنگی و به تبع بخش اجتماعی را نیز میتواند تحت تاثیر قرار بدهد و حتی باعث بحرانهای اجتماعی شود.
فساد چگونه میتواند روی کارایی اقتصادی و فرهنگی اثر بگذارد؟
ما این نمونه را در کشور خودمان در دوران سازندگی داشتیم ولی در بُعد بینالمللی همان بحث کشورهای جنوب شرق آسیا و بحران سال ۱۹۹۰ که گریبانگیر این کشورها شد؛ ما شاهد بودیم که فساد در این سالها در این کشورها نهادینه شد و تاثیراتش را شاید ۳الی۴ سال بعد روی بُعد فرهنگی و بعد اجتماعی گذاشت که این کشورها دچار مشکلاتی شد که هنوز هم درگیر آن است.
یک نمونه را مثال بزنید؟
نمونه اش کشور اندونزی، بعد از بحران مالی سال 1990 یک طبقه مافیای اقتصادی شکل گرفت، در سال 2005الی 2006تازه تاثیرات خودش را روی جامعه اندونزی گذاشت.
چه عواملی باعث می شود در نظام فساد به وجود بیاید؟ چه عواملی راه را برای فساد باز میکند؟
در واقع ما باید به علل شکل گیری و گسترش فساد اشاره کنیم، خصوصا فساد اقتصادی که مد نظر شما است. میشود گفت اقتصادهای از بالا هدایت شونده یا عمودی که سیستمهای عمودی دارند در واقع یکی از پایههای پرورش و گسترش فساد هستند که کشورهای جنوب شرق آسیا مؤید این ادعا است.
یکی دیگر از علل، خاصیت مسری بودن فساد است. مشخص شد که اعتقاد به اینکه دیگران هم همین کار را انجام میدهند یکی از دلایل انجام مکرر فساد مالی است.
رفتار مبتنی بر فساد در بین مقامات بالا تاثیر فراتر از آن پیامدهای مستقیم فساد را دارد و میشود گفت که سر نخ فساد را همیشه بین مقامات بالا دستی جامعه باید جستجو کرد.
نکتهٔ دیگر که در شکل گیری فساد نقش راهبردی دارد، عدم مشارکت مردم در برخورد با مفاسد است که یکی از دلایل این هم، ریشه دوانیدن فساد و در اصطلاح نهادینه شدن آن است که ما هم این را در کشورمان شاهد بودیم، ولی عدم مشارکت میتواند نتیجهاش عدم باور مردم بر جدی بودن مسئولین باشد. یعنی مردم باید به این اعتقاد برسند که مسئولین در مبارزه با فساد جدی هستند و این همان کلید واژهٔ رهبری است که رهبر بر آن تاکید کردند: ظرفیت مردم زمانی سرمایهٔ اجتماعی تلقی میشود که سرمایه مردمی از آن حد فراتر برود.
لذا ما شاهد بودیم که حضور و مشارکت مردم در اوایل انقلاب زمانی که این جریانات تجزیه طلب فعالیت میکردند باعث شد که این توطئههای آنها خنثی شود. در حوزهٔ اقتصادی هم دقیقا همین است، یعنی تا وقتی که مردم مشارکت داشته باشند میتوان جلوی این قضیه را گرفت.
در سالهای اخیر بیشترین توجه کشورها به آثار اقتصادی فساد معطوف شده که برخی از عوامل اصلی که این فساد را ایجاد میکنند اگر سلسله وار بخواهیم اشاره کنیم بوروکراسی، سطح دست مزدهای بخش دولتی، نقش قوانین به ویژه قوانین ضد فساد در به دست آوردن منابع طبیعی، درجه رقابت، تجارت آزاد و همچنین سیاست صنعتی کشور هاست. به اعتقاد بسیاری از اقتصاد دانان بستر مناسب فساد در اکثر کشورها دو بخش است: یک بخش تجاری آن کشور است و یکی سیاست نهادهای سیاسی آن کشور. به همین سبب یک جملهای را بکار میبرند که فساد با درجهای بالا در این کشورها مثل گریس در چرخهای اقتصادی است که میتواند آن چرخ را حتی از حالت خودش بیرون بیاورد.
در مورد تجارت آزاد بیشتر توضیح دهید و بگوید که چگونه موجب فساد می شود؟
منظور من ماهیت اقتصاد نئولیبرالی است که بر مبنای اقتصاد بازار و تجارت آزاد شکل گرفته و خود اقتصاد دانان غربی هم اعتقاد دارند که نظام نئولیبرالی یک ماهیت فسادی دارد یعنی هرچه قدر هم به آن نظارت کنی فساد در آن رخ می دهد.
شما نمونه بارزش را میتوانید در جریان وال استریت و همین بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ که آغاز شد و در مدت کوتاهی تمام بخش عمدهای از کشورهای اروپایی، آمریکایی و آسیایی را در بر گرفت ببینید. اگر شما نگاه کنید مشخص میشود که ماهیت نظام لیبرالی، ماهیتی است که بر محور سود بنا شده و هر کجا که با این کلید واژه سروکار داریم فساد هم در کنار آن شکل میگیرد. حتی اگر در تاریخ اقتصادی کشورمان بعد از انقلاب هم نگاه کنید زمانی که دولت آقای هاشمی میآید و سیاستهای لیبرالی را در پیش میگیرد، یک طبقهٔ نو کیسهٔ اقتصادی در ایران شکل میگیرد و نهادینه میشود که ما تا امروز هم با آن دست به گریبانیم.
یعنی شما می گویید اینکه مردم به دنبال به دست آوردن سود میروند و این یک هدف محسوب شود خود این مسئله فسادآور است؟ خوب در دانش اقتصاد، حداکثرسازی سود را مطرح می کنند و در کنارش شفافیت اطلاعات و بازار رقابتی را هم مطرح می کنند؛ در طرح بازار رقابتی و اطلاعات کامل چه طور فساد اقتصادی رخ میدهد؟
نظام لیبرالی یک ویترین خیلی زیبایی است که در آن شعار های بسیار زیبایی وجود دارد که رهبری هم به عنوان یک کاخ شیشه ای از آن نام می برند. در واقع ما با یک شعار های خیلی زیبایی مانند شفاف سازی اطلاعات، بحث تجارت آزاد، رقابت پذیری، بازار کامل و تمام این ها مواجه هستیم. اما در عمل آن چیزی که شاهد هستیم این ها نیست، یعنی حتی بحث شفاف سازی اطلاعات به واقع این است که آن کارتل اقتصادی حاکم از شفافیت اقتصادی برخی از نهاد ها استفاده کند و بتواند به سود بیشتری برسد. در واقع آن چیزی که ما در امریکا شاهد بودیم و در همین جریان بحران مالی اخیر هم اتفاق افتاد، یعنی یک نهاد حاکمی از این اطلاعات برای بهره گیری و سود بیشتر استفاده کرد که این خود نمونه ای از فسادآفرینی است.
در مورد عدم مشارکت مردم و سیستم مدیریت متمرکز که فساد ایجاد می کند بیشتر توضیح دهید.
عدم مشارکت مردم یکی از اصلیترین راههایی است که باعث میشود که فساد در آن کشور گسترش پیدا کند. ما در نظامهای مردمی که در واقع مردم مشارکت بالاتری دارند (مثل یک دههٔ اول بعد از پیروزی انقلاب) هر کجا که مردم مشارکت داشتند در بخشهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی آن بخش با کمترین فساد مواجه بوده است. ما شاهد آن هستیم که بعد از پیروزی انقلاب مردم یک مشارکت مسئولانه دارند و باعث میشود علی رغم آن سیاستهای غلطی که دولت وقت دارد، فساد آن چنان تئوریزه نشود؛ ولی ما در سالهای ۶۸ به بعد، بعد از اینکه دولت آقای هاشمی سرکار میآید به یک باره آن سیاست قبلی را کنار میگذارد و سیاست جدیدی در پیش میگیرد که با آموزههای نئولیبرالی و حتی شعارهای آن موقع در تضاد است، تا آن موقع شاهد بودیم که اشرافیگری یک امر مذموم در نزد مردم شناخته میشد ولی به یک باره تبدیل به یک نمونه میشود، تبدیل به یک ارزش میشود. اینجاست که مردم دچار یک سردرگمی میشوند و میگویند چرا مسئولین که تا دیروز میگفتند اشرافیگری بد است به یک باره این امر تبدیل به یک ارزش میشود، چرا رئیس جمهور این قدر بر این مسئله تأکید دارد، چرا مسئولینی که سر کار آمدند همهشان از این اقشارند. خوب این ذائقه مردم را تغییر میدهد و باعث میشود که مردم دیگر آن مبارزه با مفاسد اقتصادی را جدی نگیرند و مشارکت نکنند و آن اتفاقی میافتد که ما در دهه ۷۰ در اقتصاد ایران میبینیم. آن اتفاق این است که فساد به شکل سازمان یافته در بخشهای خصوصی و دولتی شکل میگیرد و ما شاهد آن هستیم که برخی از افراد (یک بازرگان معمولی) یک شبه تبدیل به یک تاجر بین المللی میشود.
اخه این کیه که بگه چی فساد میارخ چی نه
دوستان تريبوني سلام
مطلب خوبي بود؛ دغدغه مند كرديد ما را!
اما تا اينجا آمديد و نظام اقتصاد ليبرالي را با مولفه هايش نفي كرديد. حالا بيائيد و يك نظام صحيح را اثبات كنيد.
نظام اقتصادي اسلام چگونه بنا شده است؟ سبك زندگي اقتصادي اسلامي در ابعاد خرد و كلان چگونه با فساد مبارزه ميكند؟
آيا آنجا هم فقط بر نظارت مردمي تاكيد ميكند. يعني مولفه هايش همان شفافيت و آزادي و….. ولي بر نظارت مردمي و پاكدستي مسئولين سياسي و اقتصادي تاكيد دارد يا نه اصلا ساختار و روش و سبك آن متفاوت است؟
لطفا در مصاحبه هاي بعدي (كه با اين مطلب مرتبط مي كنيد) پاسخ دهيد…